هدایت شده از کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
36.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺| مراسم روضه خوانی در منزل شهید دهقان در #پنجمینسالگردشهادت آقامحمدرضا توسط کربلایی محمدحسین پویانفر
#قسمت_دوم
📍تهیه شده توسط خادمین کانال رسمی
🔻 فقط با #لینک_کانال_رسمی نشر دهید.
﴾ @shahid_dehghan ﴿
🔺|جهت مشاهده فیلم کامل به کانال رسمی شهید در تلگرام مراجعه کنید.
﴾ https://t.me/shahid_dehghan ﴿
•[﷽]•
#روایت
#یادگار_سبز🌱
#قسمت_دوم✨
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
همان جا داخل چادر اطلاعات ماند تا تو برگردی. بالاخره برمیگشتی دیگر. قرار نبود که برای همیشه از چادر به سوله و از سوله به چادر بروید که. بالاخره بعد از چند روز به هم رسیده بودید. بهنام که خیلی دلتنگ تو شده بود. تو هم دلتنگ بهنام شده بودی؟
از فردای آن روز کارتان شروع شد. تو در یک دسته بودی و بهنام در یک دسته دیگر. کارتان شروع شده بود اما هنوز برای نبرد زود بود. باید کار های دیگری هم یاد میگرفتید. همان جا در میدان نبردتمرین نقشه خوانی میکردید و کار با قطبنما و جی پی اس را یاد می گرفتید.
بعد به سمت منطقه حرکت کردید. بهنام و گروهش اولین دسته ای بودند که وارد منطقه شدند. همان شب درگیر عملیات شدید و تا صبح درگیر بودید. در عملیات بعدی شما از پایین ارتفاع آتش میریختید و بهنام و گروهش از بالای ارتفاع. حاج عبداللّه باقری، مسئول دسته بهنام، همان جا شهید شد. شهادتش باعث منحل شدن گروه شد. چون ستون دسته شهید شده بود و یکی دو نفر هم باید با پیکر حاج عبداللّه برمیگشتند.
آن چند نفر باقی مانده هم اختیار داشتند که دسته خودشان را انتخاب کنند. من هم اگر جای بهنام بودم گروه تو را انتخاب میکردم. حالا دیگر بهم نزدیک تر شده بودید. شب ها کنارهم می خوابیدید و با هم سر یک سفره مینشستید. با اینکه معمولأ هر کس مشغول کاری بود و کم پیش می آمد همه همزمان غذا بخورند،اما تو و بهنام معمولاً با هم بودید.
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
#ادامه_دارد
#به_وقت_وصال
#یک_روز_بعد_از_حیرانی
#شبتونشهدایی
🆔•| @shahid_dehghanamiri |•
به یاد شهید دهقان
.[﷽]. #روایت #سرِ_سربلند🌹 #قسمت_اول 🍂🍂🍂🍂🍂🍂 مقداد همان خواستگار سمجی که چندین بار آمد و رفت تا دل مهد
﷽].
#روایت
#سرِ_سربلند🌹
#قسمت_دوم
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
تا حدودی آمادگی جسمی داشتی و خودت فهمیده بودی که قبلا بخشی از راه را طی کردهای. از میزان آمادگی خودت باخبر بودی. برای آموزش مصمم شدی. گرچه بدون راضی کردن مامان فاطمه و بابا علی برایت سخت بود. زبان چرب و نرم همینجا به کار میآید. نمیدانم با چه کلکی راضی شان کردی که هم درس بخوانی و هم دوره نظامی شرکت کنی.
مقداد ذوق و شوقت برای آموزش را میدید، اما خیلی سمت تو نمیآمد. چون خودش تو رامعرفی کرده بود نمیخواست دیگران خیال کنند که برای تو اهمیت بیشتری قائل است.
یادم میآید وسط خاطره تعریف کردن از تو، میگفت که همه تازه واردها را مثل توپ بسکتبال پرت میکردند هوا و میانداختند روی زمین. مهدیه چشمهایش را ریز کرد و گفت: حتی داداش من رو؟ و مقداد با لبخند گفت: کسی استثنا نبود. و مهدیه دل میسوزاند که: الهی بمیرم برای داداشم....
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
#ادامه_دارد
#به_وقت_وصال
#یک_روز_بعد_از_حیرانی 📚
🆔•| @shahid_dehghanamiri |•
به یاد شهید دهقان
@shahid_dehghanamiri
.[﷽].
#روایت
#مجنون_حضرت_عشق🌹
#قسمت_دوم
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
آموزش مربیگری راپل از دستت رفت. اگر میرفتی هم خیلی به تووفا نمیکرد.برای آن مقطع خیلی بهدردت نمیخورد. برعکس آموزشهای دیگر که تاجایی که امکان داشت از دستشان نمی دادی.مثل همان اردوی کوهنوردی که از عصر پنجشنبه بود تا عصر جمعه.برنامه برای دو گروه تنظیم شده بود. تو توی برنامه هردو گروه شرکت کردی. کل بیستوچهار ساعت را. قبل و بعد از آن اردو هم با بچه ها کوه فرحزاد می رفتید و کارهای تاکتیکی را تمرین میکردید. برای هرچیزی که دیگران بلد بودند تو بلد نبودی حرص میخوردی. مثل همان اردوی شمال که گروه علی یک پله از شما جلوتر افتاده بود و قایق رانی را هم یاد گرفته بودند. چقدر ناراحت شده بودی. گفته بودی:"منم میخوام بیام یاد بگیرم." گروه شما بعداز تاریکی هوا به آن بخش رسید.
حسابی خسته بودی، اما خوشحال از اینکه آن کار را هم یاد گرفته بودی. سرتاپایت گلی بود و آغشته به لجن، اما برق رضایت توی چشم هایت موج می زد.
گاهی توی آموزشگاه از غروب تا آخر شب کار داشتید، اما تو از کار نمیزدی. خانه هم که میرسیدی تا حوالی صبح بیدار میماندی و درس میخواندی.
تا حالا فکر میکردم بخاطر سوریه و آموزش مهارتهای نظامی دیگر دانشگاه را جدی نمیگرفتی و تقریبا بی خیال دانشگاه شده بودی. اما گویا دانشگاه هم برایت مهم بوده و بین آموزش نظامی و درس توازن برقرار کرده بودی. به درس و دانشگاهت هم می رسیدی. نمیدانم اسپای یعنیچه؟ یادم باشد از یکی بپرسم. قرار بود بین عید قربان و غدیر عملیات اسپای داشته باشید. قبل از آن هم راپل تمرین کرده بودید. راپل را هم نمیدانم یعنیچه. یادم باشد این را هم بپرسم. تو توی تمرینات راپل شرکت کردی، اما نتوانستی توی عملیات شرکت کنی. آنهم فقط بهخاطر درس و دانشگاه. دوستانت برای شرکت کردن تو اصرار داشتند و می گفتند:"محمدرضا دیگه اتفاق نمیافته، معلوم نیست دیگه قسمت بشه ها." راست می گفتند. معلوم نبود که دوباره قسمت شود. توهم دوست داشتی توی عملیات شرکت کنی، اما درس را هم نمیتوانستی رها کنی. گرچه کمکم آموزشهای نظامی برایت جدی تر شد و درس و دانشگاه کمرنگتر. اگر غیبتهای یک سال آخر دانشگاهت را بشمرم دود از سر همه بلند میشود که پس چرا اخراحت نکردند.
شاید اگر اخراجت می کردند بد هم نمیشد. چون زمان اعزام اعلام کردند که به دانشجوها اجازه رفتن نمی دهند. علی با شنیدن این خبر خیلی ناراحت شد.
میگفت:"خودشون باید درست کنن. اینجوری که نمیشه."
به تو که رسید گفت:" محمدرضا بدبخت شدی. اجازه نمیدنبیای."
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
#ادامه_دارد
#به_وقت_وصال
#یک_روز_بعد_از_حیرانی 📚
🆔•| @shahid_dehghanamiri |•
به یاد شهید دهقان
#مجردآنه #همسرآنه #ازدواج 🔰چگونه در جلسه خواستگاری عاقلانه سؤال بپرسیم؟ 🔹️#قسمت_اول ۱⭐.هیجان و ا
#مجردآنه
#همسرآنه
#ازدواج
🔰چگونه در جلسه #خواستگاری عاقلانه سؤال بپرسیم؟
🔹️#قسمت_دوم
۵⭐.در موقع حرف زدن لبخند ملایمی بر لب داشته باشید و چهره جدّي و خشک به خود نگیرید.
۶⭐.در انتخاب الفاظ و کلمات توجه کنید و حتی در صورت مخالف بودن با عقیده های طرف مقابل،#احترام و#ادب را در طی مکالمه رعایت نمایید.
۷⭐.از شوخی و طنزهای ظریف برای جذابتر شدن مکالمه کمک بگیرید.
۸⭐.در زمان طرح سوالات هوشمندانه جواب بگیرید. تلاش کنید برای روشن شدن مسئله از طرف مقابل مثال بخواهید، یا این که خودتان با زدن مثال های مختلف، واکنش و جواب های وی را در شرایط گوناگون بررسی کنید.
۹⭐.در صحبت هایتان از خاطراتی که داشته اید برای معرفی بهتر شخصیتتان کمک بگیرید و در صورت احتیاج از طرف مقابل هم تقاضا کنید خاطره های گذشته که ممکن است مهم باشد را برای شما تعریف کند.
۱۰⭐.در صحبت های خواستگاری و در جواب دادن به پرسش های طرف مقابل،#صادق و روراست باشید.
@shahid_dehghanamiri
به یاد شهید دهقان
#همسرآنه #مجردآنه #ازدواج 🔰مجموعه ای از سوالات #خواستگاری 🔵#قسمت_اول 🔹️بعضي از سوالاتي که در ز
#همسرآنه
#مجردآنه
#ازدواج
🔰مجموعه ای از سوالات #خواستگاری
🔵#قسمت_دوم
👌در تصميم گيري ها اهل#مشورت هستيد؟
❣آيا خانواده و دوستانتان در تصميماتتان دخيل هستد؟ در آينده همسرتان چطور؟
👌اگر#اختلاف نظري بين همسر و خانواده تان ايجاد شد ،چگونه آنرا رفع مي کنيد؟
❣خانواده ي خود را#سنتي مي دانيد يا#مدرن؟ مي خواهيد چطور خانواده اي تشکيل دهيد؟
👌نظرتان راجع به مرد سالاري و زن سالاري چيست؟
❣تکليف#مديريت_خانه چه مي شود؟
👌در زمان وقوع اختلاف نظر ، اگر با گفتگو به نتيجه نرسيديم ، چه کسي نظر آخر را بدهد؟
❣چه عقيده اي در باره ي#مديريت_اقتصادي خانه داريد؟
👌تعريف تان از صرفه جويي چيست؟
❣چقدر اهل پس انداز هستيد؟
👌چقدر دوست داريد صاحب فرزند شويد؟
❣در#تربيت فرزندان ، چقدر اختيارات را به همسرتان واگذار مي کنيد؟
👌تا چه حد به#اعتقادات_مذهبي پايبند هستيد؟
❣از نظر ديگران فرد مذهبي هستيد؟
👌تعريفتان از#حجاب چيست؟( چادر،مانتوي پوشيده ،چادر ملي ،بلوز و شلوار و روسري و...)
🍋در رفتار با نامحرم چه روشي داريد?
@shahid_dehghanamiri