دانشجوی دکتری یا طلبه حوزه؟
🔹علاقه شهید دیالمه در شناخت مبانی دینی و اهمیتی که به این مسئله می دادند خیلی بیشتر از توجهشان به داروسازی و رشته آکادمیک دانشگاهی شان بود.
🔹 البته پشتکار، استعداد و هوش سرشاری که ایشان داشتند باعث شد که خیلی خوب بتوانند این دو را با هم جمع کنند. گاهی اوقات که خانواده کتابخانه ایشان را می دیدند این سوال را می پرسیدند که شما درس حوزه می خوانید یا پزشکی؟!
🔹سیمای اتاق ایشان و حتی نحوه ی چینش کتابخانه توسط ایشان، این ذهنیت را برای هر بیننده ای ایجاد می کرد که او فردی است که در حوزه علمیه درس می خواند، در حالیکه به طور رسمی این گونه نبود.
📝مصاحبه با خواهر شهید؛سرکار خانم دکتر دیالمه
🌐منبع: سایت رجانیوز
#دانشگاه #حوزه_علمیه #مبانی_دینی #مطالعات_دینی #کتب_مذهبی #شهید_در_آیینه_دیگران
🆔 @shahid_diyalame
اولین دعای کمیل در دانشگاه
🔹اهل دعا مناجات وعبادت بود، اولین دعایی که من با آن آشنا شدم، دعای کمیل و به واسطه ی ایشان بود.سوم دبستان بودم. در یک شب جمعه که میهمان داشتیم و در منزل رفت و آمد زیاد بود، ایشان من و خواهرم را صدا کرد و به اتاق کوچکی که به آن صندوقخانه می گفتیم، رفتیم. چراغ ها را خاموش کرد و گفت بیایید دعا بخوانیم. او جلو نشست و ما هم پشت سرش. سپس یک نوار دعای کمیل که خیلی حزین می خواند، روشن کرد.به شدت گریه می کرد متحیر بودم و نمی دانستم که چرا این قدر گریه می کند؟ فقط با گریه او گریه می کردم.
🔹 من آن زمان حدود ۹ سال سن داشتم و ایشان ۲۰ یا ۲۱ سال چون دوازده سال با هم اختلاف سنی داشتیم. بعد به دلیل رابطه عمیق عاطفی که بین ما وجود داشت، هر چیزی را که ایشان اهمیت می داد، ما احساس می کردیم که خیلی مهم است. لذا برای اولین بار بود که من در مفاهیم دعا دقت کردم.
حتما شنیده اید که ایشان دعای کمیل را در دانشگاه راه انداخت. کسی عظمت این کار ایشان را میتواندبفهمد که با فضای دانشگاه آن روز آشنا باشد و بداند چقدر دانشگاه ها با این گونه مفاهیم بیگانه بودند.
📝گفتگو با خواهر بزرگوار شهید؛ سركار خانم دکتر دیالمه
🌐منبع: سایت رجانیوز
#دعا #کمیل #دانشگاه #انس_با_دعا #شهید_در_خانواده #شهید_در_آیینه_دیگران #خط_دیالمه
🆔 @shahid_diyalame
جوانی فراتر از زمان
اوّلين جلسه كلاس، تحت عنوان اسلامشناسی دردانشگاه پلی تكنيك بود از اين كه يك دانشجوی پزشكی مسلّط به معارف اسلامی ساده و عميق، راسخ و پرسوز سخن میگويد، احساس خوبی داشتم و به دلم نشست.
به مرور زمان احساس كردم گمشدهای را كه به دنبالش بودم، يافتهام و در طول زمان نه تنها اين احساس ذرهای كمرنگ نشد بلكه پس از شهادت او دوباره همان خلأ را در وجودم احساس كردم....
#روایات_یاران #شهید_در_آیینه_دیگران
#جوانی_فراتر_از_زمان #خط_دیالمه
🆔 @shahid_diyalame
جوانی فراتر از زمان
پیاده تا منزل
🔸در سال 59 تقريباً همزمان با رفتن شهيد ديالمه به سنگر مجلس شورای اسلامی ما هم به تهران رفتيم در يكي از روزهايي كه در قيطريه ميهمان بوديم ظهر كه همراه پدر و برادرم كه چهار سال از من كوچكتر بود و ميزبان مان براي اداي نماز به مسجد رفتيم اطلاعيه ای دم درب مسجد نظر ما را جلب كرد ، سخنراني دكتر عبدالحميد ديالمه نماينده مجلس ... زمانش چند روز ديگر بود و مكان مسجد صاحب الامر شميران. منزل ما بين ميدان قيام و ميدان خراسان بود
🔸همانجا با برادرم تصميم گرفتيم كه در روز سخنراني خودمان را به آنجا برسانيم چون آن موقع ما دانش آموز بوديم و پول تو جيبی محدود داشتيم و از طرفي مي دانستيم كه معمولاً سخنراني هاي ايشان تا اواخر شب طول مي كشد موقع رفتن مشكلي نبود چون با اتوبوس مي توانستيم برويم اما براي برگشتن در آن موقع شب مشكل داشتيم با برادرم فكر كرديم كه چه كنيم اگر از پدر پولی طلب مي كرديم به عناوين مختلف ما را از رفتن منصرف می كرد.
🔸تصميم گرفتيم كه به هر شكلي شده خود را به آنجا برسانيم و با توجه به اينكه شهيد ديالمه خود حتماً شب به منزل بر مي گردند و آن جيپ آهو آبي رنگ اگر براي ما دو نفر جا نداشته باشد تازه مي توانيم در یارانانتهایی آن سوار شويم و تا بهارستان بيائيم از آنجا هم پياده به منزل برويم بالاخره رفتيم و ما كه در مشهد به ديدن شهيد ديالمه عادت كرده بوديم پس از مدت ها ايشان را زيارت كرديم، در اواخر سخنراني از صحبت هاي برگزار كنندگان مراسم تازه متوجه شديم كه ايشان قرار است شب را همانجا بمانند و به منزل نخواهند رفت
🔸 با اينكه مي دانستيم راهی طولانی را بايد پياده طی كنيم اما ما كه لحظه لحظه حضور او را غنيمت مي دانستيم تا آخر جلسه و تا وقتی كه ايشان از مسجد خارج شده و سوار ماشين شدند بوديم پس پياده از شميران بطرف ميدان خراسان حركت كرديم و نشاطي كه حضور در آن جلسه برای ما به وجود آورد آنقدر زياد بود كه واقعاً وقتی به ميدان امام حسين رسيديم اصلاً متوجه نشديم كه چگونه اين راه را طی كرديم و نفهميديم چه موقع از سحر بود كه به آرامی به منزل رسيده و خوابيديم و اين واقعاً از آثار جاذبه شخصيت انسانی و الهی او بود.
#روایات_یاران #شهید_در_آیینه_دیگران
#نماینده_مجلس #منش_شهید_دیالمه
#جوانی_فراتر_از_زمان #خط_دیالمه
🆔 @shahid_diyalame
ترديد برای یک بار
🔹 شب سخنرانی در مهديه بود ، قرار بود شهيد ديالمه آن شب به دنبال سخنرانی تند امام برعليه بنی صدر در مهديه تهران سخنرانی كند ، نيم ساعت قبل از حركت بچه هايی كه به آنجا رفته بودند با ايشان تماس گرفتند كه جمعيت تمام خيابان هاي اطراف نشسته است زودتر بيایيد ،يكباره ديديم كه چهره اش به فكر فرو رفت گويی دچار ترديد شده است ، گفتم چه شد ؟
🔹گفت نمی دانم بروم يا نه ؟ اگر وعده نكرده بودم نمی رفتم با تعجب پرسيدم آخر چرا ؟ گفت از سيل جمعيت خبر دادند می ترسم بخاطر خدا نروم و نيتم خالص نباشد !!
🔹به جرأت می توانم بگويم كه در سراسر سال های مبارزه اولين بار بود كه مي ديدم او در كارش ترديد می كند!
#روایات_یاران #شهید_در_آیینه_دیگران
#اخلاص_در_عمل #منش_شهید_دیالمه
#جوانی_فراتر_از_زمان #خط_دیالمه
🆔 @shahid_diyalame
ترور با گلوله یا....
🔹حدود نيمه شعبان سال 60 بود كه شهيد براي شركت در مراسم ازدواج يكی از دوستان به مشهد آمده بود ، در كنارش نشستم و به او گفتم كه شرائط خيلی خطرناك است و گزارش ها نشان می دهد كه منافقين بطور جدی دست به كار شده اند ، بهتر است محافظی همراه خود داشته باشی.
🔹 شهيد با همان لبخند هميشگی گفت :
كار از اينها گذشته آنها ديگر كسی را با گلوله ترور نمی كنند ، اگر قصد ترور داشته باشند با بمب عمل خواهندكرد.
#روایات_یاران #شهید_در_آیینه_دیگران
#منش_شهید_دیالمه
#خط_ترور #مجاهدین_خلق #شهادت
#خط_دیالمه
🆔 @shahid_diyalame
تهدید
🔸بحث هاي شديد ديالمه با گروه هاي التقاطي و گروه هاي كمونيستي خيلي جالب بود ، به علت تسلط ايشان بر انديشه هاي آنان اين افراد سعی مي كردند بطور مستقيم با شهيد روبرو نشوند.
🔸دريكي از سخنرانی های دانشكده پزشكی بعد از سخنراني كه ايشان به سئوالات كتبي و شفاهي پاسخ می دادند .پس از جواب هاي كاملاً متين و موجه ايشان كه همه را تحت تأثير قرار داده بود ، گروه هاي منحرف يادداشتي به ايشان دادند مبنی بر اينكه در سالن بمب گذاشته شده و خواستند از اين طريق جلسه را بهم زده و جمعيت داخل و خارج سالن را پراكنده سازند ايجاد رعب و وحشت كنند .
🔸شهيد ديالمه با هوشياري خاصي كه داشتند مطلب را درك كرده پس از خواندن يادداشت گفتند : اشكالي ندارد همه با هم شهيد مي شويم ، جمعيت آن چنان تكبيری گفتند كه سالن به لرزه درآمد.
#روایت_یاران #شهید_در_آیینه_دیگران
#منش_شهید_دیالمه
#خط_ترور #مجاهدین_خلق #شهادت
#خط_دیالمه
🆔 @shahid_diyalame
جوانی فراتر از زمان
جذبه كلام
🔹در سال 1360 من در سال آخر هنرستان تحصيل می كردم و در گير امتحانات نهايی بودم ، خانواده ما آماده می شد كه پس از يک سال سكونت در تهران مجدداً به مشهد مراجعت كنيم.
🔹ما در مشهد تقريباً در تمامی جلسات مجمع احیاء تفکرات شیعی شركت می كرديم و از اين جهت بسياری از پرسش و پاسخ های جلسات تهران برای من تكراری بود.
🔹آخر خرداد ماه همان سال در يك كانون فرهنگی كه نام آن را به خاطر ندارم در محلی كه سالها قبل محل كارخانه برق اديسون بود ، بين ميدان خراسان و تير دوقلو ، شهید بنا بود جلسات منظمی را درآنجا برگزار كنند و به مناسبت شهادت شهيد چمران شهيد ديالمه در آن مكان جلسه داشتند
🔹من از طرفی درگير امتحانات نهايی بودم و از طرف ديگر با خود می گفتم معلوم نيست ديگر چه موقع چنين فرصتی برايم دست دهد.
🔹در روز موعود به آنجا رفتم و چهره آشنايی را ديدم. در كنارش نشستم. از دوستانی بود كه در مشهد در جلسات مجمع با او آشنا شده بودم. از ديدنش در آنجا تعجب كردم و او هم همين طور. از احوالش پرسيدم كارگر بود و براي پيدا كردن كار راهي تهران شده بود و از اسلام شهر در ساعت كاری اش در آنجا حضور يافته بود. گفت نمی توانم از اين جلسه چشم پوشی كنم.
نمی دانم در شخصيت آن شهيد بزرگوار چه جاذبه و در كلامش چه راز و رمزی نهفته بود كه اين چنين روح های عطشناک و تشنه را به سوی زلال معرفت مي كشيد.
🔹 آن جلسه هم به پايان رسيد. به دوستم گفتم كه قرار است به زودی جلسات منظم مانند برنامه هاي مجمع مشهد در همين مكان تشكيل گردد اما افسوس كه ...
🔹اين آخرين ديدار من با شهيد ديالمه بود زيرا بعد از 3 روز فاجعه عظيم 7 تير به وقوع پيوست و نسل ما را از وجود چنين چشمه فياضی محروم ساخت و فقط يادش و خاطراتش و راهش برای ما باقی ماند .
#روایت_یاران #شهید_در_آیینه_دیگران
#منش_شهید_دیالمه
#مجمع_احیاء_تفکرات_شیعی
#جلسات_تهران #جلسات_مشهد
#غیرت_دینی_شهید
#خط_ترور #شهادت #هفتم_تیر #شهادت_چمران
#خط_دیالمه
🆔 @shahid_diyalame
جلسه وداع
آخرين جلسه وداع دوستان در مشهد و آغاز نمايندگی مجلس....
هم خوشحال بوديم و هم سرشار از غم و اندوه؛ خوشحال از پيروزی او در انتخابات و اندوهگين از رفتنش به تهران. با همه ما اتمام حجت كرد و گفت: «همه اين جلسات و كلاسها براي اصلاح و هدايت بود. اگر روزی احساس كنم اينگونه نيست، ديگر تشكيلات براي من مهم نيست.»
من آن روز سعی كردم، او را مطمئن كنم، در راهی كه انتخاب كردهايم استوار خواهيم ماند.
#روایت_یاران #شهید_در_آیینه_دیگران
#منش_شهید_دیالمه
#مجمع_احیاء_تفکرات_شیعی
#غیرت_دینی_شهید
#نماینده_مجلس
#کلاس_درس
#جوانی_فراتر_از_زمان
#خط_دیالمه
🆔 @shahid_diyalame
جواني خستگي ناپذير
در يك روز سرد زمستاني كه مناسبتي مربوط به ولادت پيامبر (ص) بود همگي در پاي سخنراني گرم ايشان نزديك به 4-5 ساعت نشسته بوديم ، ساعت حدود 8 شب در اثناء پاسخ به سئوالات بود كه يكباره ايشان اظهار كردند طبيعتاً عده اي مايلند الان در حرم امام رضا (ع) باشند لذا مي توانند بروند ، ايشان اين كلام را با حسرت تمام كه شايد آرزو مي كردند خود ايشان در آن لحظات در بارگاه امام باشند ادا كردند . من با تعدادي از دوستان به حرم رفتيم زيارت كرديم و برگشتيم اما هنوز ايشان با همان نيرو و توان اوليه مشغول به پاسخگوئي به سئوالات جلسه بودند . امروز مطمئن هستم كه پاداشي كه آن روز ايشان كسب كرد بسيار بيشتر از پاداش زيارت ما بود
#روایت_یاران #شهید_در_آیینه_دیگران
#منش_شهید_دیالمه
#مجمع_احیاء_تفکرات_شیعی
#غیرت_دینی_شهید
#کلاس_درس
#جوانی_فراتر_از_زمان
#خط_دیالمه
🆔 @shahid_diyalame
کلاسها خیلی منضبط بود و ایشان سروقت به کلاس می آمدند، موضوعات جلسه از قبل پیش بینی شده و با برنامه بود. به طور متوسط هر جلسه ۴ ساعت طول می کشید که معمولا برای یک کلاس زیاد بود اما هیچ گاه احساس خستگی نمی کردیم.
یکی از مقررات کلاس، آوردن نمره به حد نصاب بود و در غیر این صورت از کلاس حذف می شدیم. ترس از اینکه روزی نتوانم به این کلاس بیایم همیشه همراهم بود لذا با ولعی تمام سعی می کردم مطالب مورد نظر را مرور کنم. وقتی اسامی حذف شدگان را سر کلاس می خواند، نفس ها در سینه حبس می شد.
#روایت_یاران #شهید_در_آیینه_دیگران
#منش_شهید_دیالمه
#مجمع_احیاء_تفکرات_شیعی
#غیرت_دینی_شهید
#کلاس_درس
#جوانی_فراتر_از_زمان
#خط_دیالمه
🆔 @shahid_diyalame
خانه محقر مشهد (خيابان پاستور۲۲)
زندگي ما با او، حضور درخانهای بود كه هر لحظه آن بحث و يادگيری در باب اسلام بود. طنين صدای قرآن هيچگاه در فضای خانه قطع نمی شد. خصوصاً سورههايی خاص كه مورد علاقهاش بودند...
وقت مطالعهاش از آن مواقعی بود كه آن را با هيچ كار ديگری عوض نمی كرد
#روایت_یاران #شهید_در_آیینه_دیگران
#منش_شهید_دیالمه
#مجمع_احیاء_تفکرات_شیعی
#غیرت_دینی_شهید
#کلاس_درس
#جوانی_فراتر_از_زمان
#خط_دیالمه
🆔 @shahid_diyalame
ذره بین اسلام
جملات آن روز شهيد در دانشكده داروسازی هرگز از صفحه ذهنم پاک نخواهد شد كه می گفت:
«مرتّب خود را زير ذرّهبين معيارهای اسلام قرار دهيد و در كارها و ديدگاههايتان دقّت داشته باشيد. سر سوزنی انحراف از مسير واقعی پس از مدتی شما را به جایی می رساند كه درمی يابيد نسبت به نقطه ابتدایی كه بر آن انطباق داشتهايد زاويه بزرگي پديد آمده و شما را از صراط مستقيم كاملاً دور ساخته است.»
#روایت_یاران #شهید_در_آیینه_دیگران
#منش_شهید_دیالمه
#مجمع_احیاء_تفکرات_شیعی
#غیرت_دینی_شهید
#کلاس_درس
#جوانی_فراتر_از_زمان
#خط_دیالمه
🆔 @shahid_diyalame
سخنرانی متفاوت با دیگران
قبل از پيروزی انقلاب با اساتيد زيادی آشنا بودم و از جلسات و سخنرانی های بسياری استفاده می نمودم ، در اولين برخورد او برايم كاملاً متفاوت بود .
مكان سخنرانی كاملاً آرام در يك كلاسی از كلاس های دانشكده ، جوانی با صلابت با لباسی نظيف و مرتب كه در عين حال با مد روز همخوانی نداشت ، تقوای چشم ايشان توجه ام را به خودش جلب كرد ، چرا كه چنين رفتاری را تا آن زمان در هيچ فرد غير روحانی مشاهده نكرده بود . به نظرم آمد كه كوچكترين تلاشی در جهت ايجاد جاذبه كاذب برای خويش ندارد ، در عين حال احساس می كردم رمز و رازی در كلام اوست كه به دل می نشيند.
دير زمانی نگذشت كه احساس كردم او همان گمشده ای است كه می تواند پاسخگوی همه نيازهايم باشد.
#روایت_یاران #شهید_در_آیینه_دیگران
#منش_شهید_دیالمه
#مجمع_احیاء_تفکرات_شیعی
#غیرت_دینی_شهید
#کلاس_درس
#جوانی_فراتر_از_زمان
#خط_دیالمه
🆔 @shahid_diyalame
رسوا کردن عناصر تحریف و آگاهی نسل جوان دو ماموریت شهید دیالمه بود.
گزیده ای از درس گفتار ۴۰ سال در جستجوی دیالمه
#جوانی_فراتر_از_زمان
#چهل_سال_در_جستجوی_دیالمه
#ماموریت_دیالمه
#آگاهی_بخشی
#شهید_در_آیینه_دیگران
🆔 @shahid_diyalame
اولین دعای کمیل در دانشگاه
🔹اهل دعا مناجات وعبادت بود، اولین دعایی که من با آن آشنا شدم، دعای کمیل و به واسطه ی ایشان بود.
سوم دبستان بودم. در یک شب جمعه که میهمان داشتیم و در منزل رفت و آمد زیاد بود، ایشان من و خواهرم را صدا کرد و به اتاق کوچکی که به آن صندوقخانه می گفتیم، رفتیم. چراغ ها را خاموش کرد و گفت بیایید دعا بخوانیم. او جلو نشست و ما هم پشت سرش. سپس یک نوار دعای کمیل که خیلی حزین می خواند، روشن کرد به شدت گریه می کرد متحیر بودم و نمی دانستم که چرا این قدر گریه می کند؟ فقط با گریه او گریه می کردم.
🔹 من آن زمان حدود 9 سال سن داشتم و ایشان 20 یا21 سال چون دوازده سال با هم اختلاف سنی داشتیم. بعد به دلیل رابطه عمیق عاطفی که بین ما وجود داشت، هر چیزی را که ایشان اهمیت می داد، ما احساس می کردیم که خیلی مهم است. لذا برای اولین بار بود که من در مفاهیم دعا دقت کردم.
حتما شنیده اید که ایشان دعای کمیل را در دانشگاه راه انداخت. کسی عظمت این کار ایشان را میتواندبفهمد که با فضای دانشگاه آن روز آشنا باشد و بداند چقدر دانشگاه ها با این گونه مفاهیم بیگانه بودند.
📝گفتگو با خواهر بزرگوار شهید؛ سركار خانم دکتر دیالمه
🌐منبع: سایت رجانیوز
#دعا #کمیل #دانشگاه #انس_با_دعا #شهید_در_خانواده #شهید_در_آیینه_دیگران #خط_دیالمه
#دعا #باز_نشر
🆔 @shahid_diyalame