eitaa logo
جوانی فراتر از زمان
357 دنبال‌کننده
966 عکس
192 ویدیو
2 فایل
بسمه تعالی این صفحه با هدف معرفی شخصیت شهید دکتر عبدالحمید دیالمه و زیر نظر مستقیم خانواده ایشان نگاشته می شود. ✅ سایت: ehya-e-saghalain.ir ✅ ارتباط با :H_m_k_s_h_d@
مشاهده در ایتا
دانلود
جوانی فراتر از زمان
پیاده تا منزل 🔸در سال 59 تقريباً همزمان با رفتن شهيد ديالمه به سنگر مجلس شورای اسلامی ما هم به تهران رفتيم در يكي از روزهايي كه در قيطريه ميهمان بوديم ظهر كه همراه پدر و برادرم كه چهار سال از من كوچكتر بود و ميزبان مان براي اداي نماز به مسجد رفتيم اطلاعيه ای دم درب مسجد نظر ما را جلب كرد ، سخنراني دكتر عبدالحميد ديالمه نماينده مجلس ... زمانش چند روز ديگر بود و مكان مسجد صاحب الامر شميران. منزل ما بين ميدان قيام و ميدان خراسان بود 🔸همانجا با برادرم تصميم گرفتيم كه در روز سخنراني خودمان را به آنجا برسانيم چون آن موقع ما دانش آموز بوديم و پول تو جيبی محدود داشتيم و از طرفي مي دانستيم كه معمولاً سخنراني هاي ايشان تا اواخر شب طول مي كشد موقع رفتن مشكلي نبود چون با اتوبوس مي توانستيم برويم اما براي برگشتن در آن موقع شب مشكل داشتيم با برادرم فكر كرديم كه چه كنيم اگر از پدر پولی طلب مي كرديم به عناوين مختلف ما را از رفتن منصرف می كرد. 🔸تصميم گرفتيم كه به هر شكلي شده خود را به آنجا برسانيم و با توجه به اينكه شهيد ديالمه خود حتماً شب به منزل بر مي گردند و آن جيپ آهو آبي رنگ اگر براي ما دو نفر جا نداشته باشد تازه مي توانيم در یارانانتهایی آن سوار شويم و تا بهارستان بيائيم از آنجا هم پياده به منزل برويم بالاخره رفتيم و ما كه در مشهد به ديدن شهيد ديالمه عادت كرده بوديم پس از مدت ها ايشان را زيارت كرديم، در اواخر سخنراني از صحبت هاي برگزار كنندگان مراسم تازه متوجه شديم كه ايشان قرار است شب را همانجا بمانند و به منزل نخواهند رفت 🔸 با اينكه مي دانستيم راهی طولانی را بايد پياده طی كنيم اما ما كه لحظه لحظه حضور او را غنيمت مي دانستيم تا آخر جلسه و تا وقتی كه ايشان از مسجد خارج شده و سوار ماشين شدند بوديم پس پياده از شميران بطرف ميدان خراسان حركت كرديم و نشاطي كه حضور در آن جلسه برای ما به وجود آورد آنقدر زياد بود كه واقعاً وقتی به ميدان امام حسين رسيديم اصلاً متوجه نشديم كه چگونه اين راه را طی كرديم و نفهميديم چه موقع از سحر بود كه به آرامی به منزل رسيده و خوابيديم و اين واقعاً از آثار جاذبه شخصيت انسانی و الهی او بود. 🆔 @shahid_diyalame
ترديد برای یک بار 🔹 شب سخنرانی در مهديه بود ، قرار بود شهيد ديالمه آن شب به دنبال سخنرانی تند امام برعليه بنی صدر در مهديه تهران سخنرانی كند ، نيم ساعت قبل از حركت بچه هايی كه به آنجا رفته بودند با ايشان تماس گرفتند كه جمعيت تمام خيابان هاي اطراف نشسته است زودتر بيایيد ،‌يكباره ديديم كه چهره اش به فكر فرو رفت گويی دچار ترديد شده است ، گفتم چه شد ؟ 🔹گفت نمی دانم بروم يا نه ؟ اگر وعده نكرده بودم نمی رفتم با تعجب پرسيدم آخر چرا ؟ گفت از سيل جمعيت خبر دادند می ترسم بخاطر خدا نروم و نيتم خالص نباشد !! 🔹به جرأت می توانم بگويم كه در سراسر سال های مبارزه اولين بار بود كه مي ديدم او در كارش ترديد می كند! 🆔 @shahid_diyalame
ترور با گلوله یا.... 🔹حدود نيمه شعبان سال 60 بود كه شهيد براي شركت در مراسم ازدواج يكی از دوستان به مشهد آمده بود ، در كنارش نشستم و به او گفتم كه شرائط خيلی خطرناك است و گزارش ها نشان می دهد كه منافقين بطور جدی دست به كار شده اند ، بهتر است محافظی همراه خود داشته باشی. 🔹 شهيد با همان لبخند هميشگی گفت : كار از اينها گذشته آنها ديگر كسی را با گلوله ترور نمی كنند ، اگر قصد ترور داشته باشند با بمب عمل خواهندكرد. 🆔 @shahid_diyalame
تهدید 🔸بحث هاي شديد ديالمه با گروه هاي التقاطي و گروه هاي كمونيستي خيلي جالب بود ، به علت تسلط ايشان بر انديشه هاي آنان اين افراد سعی مي كردند بطور مستقيم با شهيد روبرو نشوند. 🔸دريكي از سخنرانی های دانشكده پزشكی بعد از سخنراني كه ايشان به سئوالات كتبي و شفاهي پاسخ می دادند .پس از جواب هاي كاملاً متين و موجه ايشان كه همه را تحت تأثير قرار داده بود ، گروه هاي منحرف يادداشتي به ايشان دادند مبنی بر اينكه در سالن بمب گذاشته شده و خواستند از اين طريق جلسه را بهم زده و جمعيت داخل و خارج سالن را پراكنده سازند ايجاد رعب و وحشت كنند . 🔸شهيد ديالمه با هوشياري خاصي كه داشتند مطلب را درك كرده پس از خواندن يادداشت گفتند : اشكالي ندارد همه با هم شهيد مي شويم ، جمعيت آن چنان تكبيری گفتند كه سالن به لرزه درآمد. 🆔 @shahid_diyalame
جوانی فراتر از زمان
تهدید 🔸بحث هاي شديد ديالمه با گروه هاي التقاطي و گروه هاي كمونيستي خيلي جالب بود ، به علت تسلط ايشا
📣توجه: بعد از گذاشتن خاطره تهدید ، یادداشت یکی از کاربران به دست ما رسید که به نظر رسید انتشار آن برای سایر مخاطبان خالی از لطف نباشد. این کاربر خود از حاضران در جلسات شهید دیالمه بوده است. 📝نظر کاربر: خداوند شهید دیالمه را رحمت کند ، مقامش عالی است متعالی گرداند، خاطرم هست که در سلسله بحث های "تبیینِ تبیینِ جهان" بود، شهید دیالمه خطاب به منافقین فرمودند: با شناختی که نسبت به شما دارم اگر به واقع بمبگذاری کرده بودید؛ هیچ گاه خبر نمیدادید روحش شاد دراین شبهای قدر 🆔 @shahid_diyalame
جوانی فراتر از زمان
جذبه كلام 🔹در سال 1360 من در سال آخر هنرستان تحصيل می كردم و در گير امتحانات نهايی بودم ، خانواده ما آماده می شد كه پس از يک سال سكونت در تهران مجدداً به مشهد مراجعت كنيم. 🔹ما در مشهد تقريباً در تمامی جلسات مجمع احیاء تفکرات شیعی شركت می كرديم و از اين جهت بسياری از پرسش و پاسخ های جلسات تهران برای من تكراری بود. 🔹آخر خرداد ماه همان سال در يك كانون فرهنگی كه نام آن را به خاطر ندارم در محلی كه سالها قبل محل كارخانه برق اديسون بود ، بين ميدان خراسان و تير دوقلو ، شهید بنا بود جلسات منظمی را درآنجا برگزار كنند و به مناسبت شهادت شهيد چمران شهيد ديالمه در آن مكان جلسه داشتند 🔹من از طرفی درگير امتحانات نهايی بودم و از طرف ديگر با خود می گفتم معلوم نيست ديگر چه موقع چنين فرصتی برايم دست دهد. 🔹در روز موعود به آنجا رفتم و چهره آشنايی را ديدم. در كنارش نشستم. از دوستانی بود كه در مشهد در جلسات مجمع با او آشنا شده بودم. از ديدنش در آنجا تعجب كردم و او هم همين طور. از احوالش پرسيدم كارگر بود و براي پيدا كردن كار راهي تهران شده بود و از اسلام شهر در ساعت كاری اش در آنجا حضور يافته بود. گفت نمی توانم از اين جلسه چشم پوشی كنم. نمی دانم در شخصيت آن شهيد بزرگوار چه جاذبه و در كلامش چه راز و رمزی نهفته بود كه اين چنين روح های عطشناک و تشنه را به سوی زلال معرفت مي كشيد. 🔹 آن جلسه هم به پايان رسيد. به دوستم گفتم كه قرار است به زودی جلسات منظم مانند برنامه هاي مجمع مشهد در همين مكان تشكيل گردد اما افسوس كه ... 🔹اين آخرين ديدار من با شهيد ديالمه بود زيرا بعد از 3 روز فاجعه عظيم 7 تير به وقوع پيوست و نسل ما را از وجود چنين چشمه فياضی محروم ساخت و فقط يادش و خاطراتش و راهش برای ما باقی ماند . 🆔 @shahid_diyalame
جلسه ود‌اع آخرين جلسه ود‌اع د‌وستان د‌ر مشهد و آغاز نمايند‌گی مجلس.... هم خوشحال بود‌يم و هم سرشار از غم و اند‌وه؛ خوشحال از پيروزی او د‌ر انتخابات و اند‌وهگين از رفتنش به تهران. با همه‌ ما اتمام حجت كرد و گفت: «همه اين جلسات و كلاس‌ها براي اصلاح و هد‌ايت بود. اگر روزی احساس كنم اين‌گونه نيست، د‌يگر تشكيلات براي من مهم نيست.» من آن روز سعی كرد‌م، او را مطمئن كنم، د‌ر راهی كه انتخاب كرد‌ه‌ايم استوار خواهيم ماند. 🆔 @shahid_diyalame
جواني خستگي ناپذير در يك روز سرد زمستاني كه مناسبتي مربوط به ولادت پيامبر (ص) بود همگي در پاي سخنراني گرم ايشان نزديك به 4-5 ساعت نشسته بوديم ، ساعت حدود 8 شب در اثناء پاسخ به سئوالات بود كه يكباره ايشان اظهار كردند طبيعتاً عده اي مايلند الان در حرم امام رضا (ع) باشند لذا مي توانند بروند ، ايشان اين كلام را با حسرت تمام كه شايد آرزو مي كردند خود ايشان در آن لحظات در بارگاه امام باشند ادا كردند . من با تعدادي از دوستان به حرم رفتيم زيارت كرديم و برگشتيم اما هنوز ايشان با همان نيرو و توان اوليه مشغول به پاسخگوئي به سئوالات جلسه بودند . امروز مطمئن هستم كه پاداشي كه آن روز ايشان كسب كرد بسيار بيشتر از پاداش زيارت ما بود #روایت_یاران #شهید_در_آیینه_دیگران #منش_شهید_دیالمه #مجمع_احیاء_تفکرات_شیعی #غیرت_دینی_شهید #کلاس_درس #جوانی_فراتر_از_زمان #خط_دیالمه 🆔 @shahid_diyalame
کلاسها خیلی منضبط بود و ایشان سروقت به کلاس می آمدند، موضوعات جلسه از قبل پیش بینی شده و با برنامه بود. به طور متوسط هر جلسه ۴ ساعت طول می کشید که معمولا برای یک کلاس زیاد بود اما هیچ گاه احساس خستگی نمی کردیم. یکی از مقررات کلاس، آوردن نمره به حد نصاب بود و در غیر این صورت از کلاس حذف می شدیم. ترس از اینکه روزی نتوانم به این کلاس بیایم همیشه همراهم بود لذا با ولعی تمام سعی می کردم مطالب مورد نظر را مرور کنم. وقتی اسامی حذف شدگان را سر کلاس می خواند، نفس ها در سینه حبس می شد. #روایت_یاران #شهید_در_آیینه_دیگران #منش_شهید_دیالمه #مجمع_احیاء_تفکرات_شیعی #غیرت_دینی_شهید #کلاس_درس #جوانی_فراتر_از_زمان #خط_دیالمه 🆔 @shahid_diyalame
خانه محقر مشهد (خيابان پاستور۲۲) زند‌گي ما با‌ او، حضور د‌رخانه‌ای بود كه هر لحظه آن بحث و ياد‌گيری د‌ر باب اسلام بود. طنين صد‌ای قرآن هيچ‌گاه د‌ر فضای خانه قطع نمی شد. خصوصاً سوره‌هايی خاص كه مورد علاقه‌اش بود‌ند... وقت مطالعه‌اش از آن مواقعی بود كه آن را با هيچ كار د‌يگری عوض نمی كرد 🆔 @shahid_diyalame
ذره بین اسلام جملات آن روز شهيد د‌ر د‌انشكد‌ه د‌اروسازی هرگز از صفحه ذهنم پاک نخواهد شد كه می گفت: «مرتّب خود را زير ذرّه‌بين معيارهای اسلام قرار د‌هيد و د‌ر كارها و د‌يد‌گاه‌هايتان د‌قّت د‌اشته باشيد. سر سوزنی انحراف از مسير واقعی پس از مد‌تی شما را به جایی می رساند كه د‌رمی يابيد نسبت به نقطه ابتد‌ایی كه بر آن انطباق د‌اشته‌ايد زاويه بزرگي پد‌يد آمد‌ه و شما را از صراط مستقيم كاملاً د‌ور ساخته است.» #روایت_یاران #شهید_در_آیینه_دیگران #منش_شهید_دیالمه #مجمع_احیاء_تفکرات_شیعی #غیرت_دینی_شهید #کلاس_درس #جوانی_فراتر_از_زمان #خط_دیالمه 🆔 @shahid_diyalame
سخنرانی متفاوت با دیگران قبل از پيروزی انقلاب با اساتيد زيادی آشنا بودم و از جلسات و سخنرانی های بسياری استفاده می نمودم ، در اولين برخورد او برايم كاملاً متفاوت بود . مكان سخنرانی كاملاً آرام در يك كلاسی از كلاس های دانشكده ، جوانی با صلابت با لباسی نظيف و مرتب كه در عين حال با مد روز همخوانی نداشت ، تقوای چشم ايشان توجه ام را به خودش جلب كرد ، چرا كه چنين رفتاری را تا آن زمان در هيچ فرد غير روحانی مشاهده نكرده بود . به نظرم آمد كه كوچكترين تلاشی در جهت ايجاد جاذبه كاذب برای خويش ندارد ، در عين حال احساس می كردم رمز و رازی در كلام اوست كه به دل می نشيند. دير زمانی نگذشت كه احساس كردم او همان گمشده ای است كه می تواند پاسخگوی همه نيازهايم باشد. #روایت_یاران #شهید_در_آیینه_دیگران #منش_شهید_دیالمه #مجمع_احیاء_تفکرات_شیعی #غیرت_دینی_شهید #کلاس_درس #جوانی_فراتر_از_زمان #خط_دیالمه 🆔 @shahid_diyalame
سكوت حاكم بركلاس چيزی كه توجه ام را به يكباره جلب كرد اينكه سكوت خاصی در كلاس حاكم بود ، نه به اين دليل كه هيچ كس جرأت يا فرصت حرف زدن را نمی يابد بلكه به اين دليل كه هيچ كس نمی خواست از مطالب كلاس عقب بيفتد و با حرف زدن با بغل دستی اش كلامی را از دست بدهد . گويی همه محو كلام جذّاب او بودند و به هيچ چيز جز آن نمی انديشيدند . يادم نمی رود كه هر هفته بلافاصله بعد از كلاس به نزد يكی از دوستانم مي رفتم و همه آموخته هايم را برای او بازگو می كردم ، زيرا تصّورم آن بود كه آنچه می آموزم فوق آن چيزی است كه انتظار دارم. #روایت_یاران #شهید_درآیینه_دیگران #منش_شهید_دیالمه #کلاس_درس #کلام_جذاب #جوانی_فراتر_از_زمان #شهید_دیالمه 🆔 @shahid_diyalame
شاگرد غير رسمی در جلسه اول پرسشنامه ای دادند كه همه پر كنند و بعد بر اساس آن اسامی قبول شدگان را اعلام می كردند. وقتی اسامی كسانی كه می توانند از جلسه ی آينده در كلاس حضور داشته باشند اعلام شد، نام من جزء قبول شدگان نبود. ولی چون تعداد، تقريباً خيلی زياد بود من با خود گفتم تا وقتی از كلاس بيرونم نكنند؛ خواهم آمد . اصلاً چه كسی می فهمد كه من آمده ام ؟( با توجه به اين كه شهيد خانم ها را به چهره و اسم نمی شناخت) پس از گذران مدتی از كلاس و حضور دائم من و شركت در آزمون های اوليه كلاس ، يك روز ايشان اعلام كردند بعضی از كسانی كه قبول شده بودند به علت غيبت زياد حذف خواهند شد و كسانی هم كه جزء قبول شدگان نبودند ولی مرتب در جلسات شركت كرده و آزمون ها را داده اند مي توانند به حضورشان ادامه دهند !! تيز بينی و لطافت رفتار شهيد شوق مرا برای ادامه كلاس بيشتر كرد. #روایت_یاران #شهید_در_آینه_دیگران #منش_شهید_دیالمه #کلاس_درس #تیزبینی_شهید #شهید_دیالمه #جوانی_فراتر_از_زمان 🆔 @shahid_diyalame
شاگردان با شماره اولين چيزی كه توجه ام را در جلسات اوليه جلب كرد تقوای شديد و التزام شهيد به حدود الهی خصوصاً ارتباط با خانم ها بود. هيچ وقت به چشمان كسی خيره نشد و حتی وقتی در انتهای كلاس بعضی خانم ها دور او جمع می شدند تا سؤالاتشان را بپرسند سرش همچنان پایين بود يادم می آيد يک بار كه يكی از خانم ها به هنگام سئوال خيلی نزديک شد ايشان با گذاشتن كيفشان به روی زمين و برداشتن آن ( در اثناء كلام )سعی می كرد فاصله ايجاد كند . بعد از يک سال و نيم از گذران كلاس، ما را به طور شخصی و به نام نمی شناخت و كارتهای ورودی كلاس به جای نام و نام خانوادگی خانم ها شماره داشت. 🆔 @shahid_diyalame
شهادت چمران چهره درهم و بغض در گلوی او در جلسه بعد از شهادت چمران را فراموش نمی كنم. با صورتی برافروخته و بسيار غمگين از چمران و خصوصياتش ياد كرد وگفت : متأسفانه هميشه بعد از مرگ افراد است كه از آنها تجليل می كنيم و بعضی نيز در تجليل از چنين افرادی سعی در مطرح كردن خود دارند !! در همين جلسه بود كه گفت : احساس می كنم ظرفی برای بيان آنچه در دل دارم پيدا نمی كنم. #روایت_یاران #شهید_در_آینه_دیگران #منش_شهید_دیالمه #شهادت_چمران #تیزبینی_شهید #شهید_دیالمه #جوانی_فراتر_از_زمان 🆔 @shahid_diyalame
عروسک كوكی برنامه داشتيم كه گاهی با شهيد به روستاهای اطراف مشهد و خانواده های سطح پائين سر بزنيم. آن روز قرار بود به ديدار خانواده ای برويم كه پدر آن كارگر و از اهل روستا و دارای چند فرزند بود . شهيد از افراد خانواده خود عروسكی را گرفته بود كه در آن روزگاران بديع بود، چهار دست و پا راه می رفت و گريه می كرد. قصد كرد تا آن را برای آن بچه ها بياورد، به او گفتم : به نظر من اين به درد اينها نمی خورد اصلاً نمی فهمند كاربردش چيست؛ بهتر است چيز ديگری ببريم. اما او همچنان اصرار داشت و نپذيرفت. چون به ديدار آن خانواده رفتيم و ايشان عروسک را به بچه ها دادند چند دقيقه نگذشت كه ديديم عروسک را چند تكه كرده اند هر كسي تكه ای از آن را با نخ بسته و روی خاكها می كشد رو كردم به او و گفتم : حالا ديدی گفتم اين به دردشان نمی خورد؟! او گفت: مهم اين است كه اين بچه ها از اين بازی لذت بردند. حتماً لازم نيست كه به همان طريقی كه پولدارها لذت می برند اينها هم استفاده كنند !! #روایت_یاران #شهید_در_آینه_دیگران #منش_شهید_دیالمه #اختلاف_طبقاتی #تیزبینی_شهید #شهید_دیالمه #جوانی_فراتر_از_زمان 🆔 @shahid_diyalame
عضويت برای يک روز حرف ها و شايعات درباره ی دكتر ديالمه و گروه مجمع احياء تفكرات شيعی زياد بود. درباره آنها گفته می شد كه مرتجع و با تفكرات سنتی و از انجمن حجّتيه و ... هستند. اين سخنان علاوه بر يک تصوير نامناسب در ذهن من ، كنجكاوی زيادی ايجاد كرده بود تا از نزديک ايشان را ببينم و حرف هايش را بشنوم. اتفاقاً روزی كه برای ثبت نام و عضويت در سازمان مجاهدين خلق به دفتر مركزی آنها رفته ، و با پركردن فرم، ثبت نام نمودم؛ در بازگشت به اطلاعيه ای حاكی از سخنرانی دكتر ديالمه در دانشكده ادبيات برخوردم. بدون تصميم قبلی، از همان جا مسير خود را به سمت محل سخنرانی تغيير دادم تا برای اولين بار در جلسه ايشان شركت نمايم . جالب اينكه همان جلسه آغاز آشنايی و حضور مستمر من در كلاس های ايشان گرديد و در همان اولين روز عضويت در سازمان مجاهدين ، مرا از گرفتاری در دام اين تشكيلات انحرافی نجات بخشيد. 🆔 @shahid_diyalame
شهادت چمران چهره درهم و بغض در گلوی او در جلسه بعد از شهادت چمران را فراموش نمی كنم. با صورتی برافروخته و بسيار غمگين از چمران و خصوصياتش ياد كرد وگفت : متأسفانه هميشه بعد از مرگ افراد است كه از آنها تجليل می كنيم و بعضی نيز در تجليل از چنين افرادی سعی در مطرح كردن خود دارند !! در همين جلسه بود كه گفت :احساس می كنم ظرفی برای بيان آنچه در دل دارم پيدا نمی كنم. 🆔 @shahid_diyalame
شهادت چمران چهره درهم و بغض در گلوی او در جلسه بعد از شهادت چمران را فراموش نمی كنم. با صورتی برافروخته و بسيار غمگين از چمران و خصوصياتش ياد كرد وگفت : متأسفانه هميشه بعد از مرگ افراد است كه از آنها تجليل می كنيم و بعضی نيز در تجليل از چنين افرادی سعی در مطرح كردن خود دارند !! در همين جلسه بود كه گفت :احساس می كنم ظرفی برای بيان آنچه در دل دارم پيدا نمی كنم. 🆔 @shahid_diyalame