🔰خاطرات شهید از همرزم،
🔹 وقتی حسین شیمیایی و در بیمارستان لبافینژاد تهران بستری میشود،
او چشمهایش نمیبینند،
🔹اما وقتی مادرش از کنار پنجره رد میشود تا به دیدار او برود، صدایش میکند و میگوید
🔹مادر من اینجام! #مادرش میپرسد تو چهطور من را دیدی؟
🔹گفت از وقتی که از# کرمان راه افتادی من شما را دیدم تا همین حالا که از پلهها گذشتی و خواستی از کنار اتاقم عبور کنی!
⚘️#شهیدعارف محمدحسین
یوسف الهی
https://eitaa.com/Shahid_ebrahim_hadi3
✍پیکر و کفن سالم شهید محمد حسین یوسف الهی هنگام دفن حاج قاسم کنار وی...
↩️حاج قاسم وصیت کرده بود که او را کنار محمد حسین دفن کنند.
↩️فاصله بین دو قبر خیلی کم بود.
↩️با احتیاط از دو طرف قبر تراشیدیم تا بتوانیم قبری دست و پا کنیم.
↩️وقتی لحد شهید یوسف الهی را می تراشیدیم یکی از آجرها کنار رفت.
↩️نگاهم به داخل قبر افتاد.
↩️بعد از ۳۴ سال پلاستیک روی کفن و کفن سالم بودند...
↩️حتی حجم بدن هم از زیر کفن معلوم بود...
↩️انگار که همین حالا دفنش کرده باشند.
🖍راویان: سردار مرتضی کشکولی و حجت الاسلام علی عرب پور
⚘️#شهیدعارف یوسف الهی
https://eitaa.com/Shahid_ebrahim_hadi3