eitaa logo
قرارگاه‌شهیدحسین‌معز‌غلامے
587 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
386 ویدیو
15 فایل
بسمِ الله الرَّحمٰنِ الرَّحیم🌸 یاران! پای در راھ نهیم کھ این راھ رفتنی است و نھ گفتنی..🕊✨ ‌ اینجاییم تا از لوحِ قلبمان محافظت کنیم کھ: نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست !🌒 چھ کنم حرف دگر یاد نداد استادم..🌱 ‌ ٫ سلامتے و ظهور بقیھ الله (عج) صلوات !🤍
مشاهده در ایتا
دانلود
بِسم‌ِرَبِّ‌الحُسَین‌علیہ‌السلام'💔✨
قرارگاه‌شهیدحسین‌معز‌غلامے
. . .❤️'!
-امام‌حسین‌جانم'💕✨ •علےٰبابِكَ‌قلب‌بِالحُزن‌جٰاءَ‌یاحُسِیٖنا• بہ‌پشت‌در‌خانہ‌ات‌با‌غم‌آمد‌ه‌ام'💔(: - صلےالله‌علیڪ‌یا‌اباعبدالله✋🏻🕊
دیشب، در ملجاء عاشقان، حرم امام رضــــا'؏💕✨ بہ یاد رفقای ڪانال: - روح و ریحان - علمدار ڪمیل - حضرت عشق - لحظہ‌ای با شهدا - پروفایل مذهبے - شھید محمدحسین‌حدادیان - وصال - معاذ - حاج مشتے (اڪیپ حاجے) - ڪانال حضرت محسن'؏ - رفیق گمنام - روح‌اللھ - بانوی طلبہ - نورالهدی - امیر متقیان و . . . همہ‌ی عزیزانِ اهلِ جھاد 🕶✌️🏻 امام رضا'؏ آمین گوی دعاهــاتون'💛 - برسہ بہ دستشون :)✨ - @shahid_gholami_73
قرارگاه‌شهیدحسین‌معز‌غلامے
. . .✨(:‌
تویِ‌هیئت‌میون‌اون‌اشڪات، آقایِ‌غریبتوفراموش‌نکن ... (: آخـھ‌کم‌برایِ‌تووگناهات‌اشڪ‌نریختـن💔! 『قرارگاه‌شھیدغلامے
یعنے واقعا نمےخوای نمازت رو بہ مهدی'عج اقتدا ڪنے'💔؟! پس چرا معطلــــــــے🚶‍♂؟ اذان گفتن رفیق ...✨! - منم دعا ڪن :)📿 💕
هردخترےکہ‌دختر‌زهرانمےشود💛🌸:)!
قرارگاه‌شهیدحسین‌معز‌غلامے
هردخترےکہ‌دختر‌زهرانمےشود💛🌸:)!
🍃¡¡ 💙🦋•• حضرٺ‌‌زینبۜ‌‌پس‌از‌شہادت‌امام‌حسین؏، امام‌سجاد؏‌را‌این‌چنین‌دلدارےداد‌وفرمود: اےیادگار‌جد‌وپدر‌وبرادرانم،نگران‌نباش، سوگند‌بہ‌خدااین‌جریان‌براساس‌عہد‌وپیمان‌ الہےبستہ‌شدھ، کہ‌آنہا‌را‌فرعونیان‌زمان‌نمےشناسند ولےآنہادرنزداهل‌آسمان‌وفرشتگان‌معروفند، آنہا‌مےآیند‌واین‌بدنہاےپارھ‌پارھ‌راگرد‌هم‌ آوردھ‌و‌مےپوشانند،و‌برقبرمطہر‌پدرت‌ بارگاهےنصب‌مےشودکہ‌درمرور‌سالہا‌و‌قرن‌ها، ازبین‌نخواهد‌رفت،وهرچہ‌سلاطین‌کفر براےمحو‌آن‌بکوشند،نتیجہ‌ےمعڪوس‌ مےگیرندوروز‌بہ‌روزبررونق‌این‌مکان‌شریف مےافزاید...✌️🏻!! 📚-سوگنامہ‌‌آل‌محمد'ص' 💙🦋•• السلام‌علیک‌یازینبۜ‌‌الحوراء🕊
با‌منهِ‌آلوده‌دامن‌خوب‌تا‌کردۍ‌حسین‌'؏ مثل‌بابایۍکه‌بخشیده‌گناه‌بچه‌را....💔(: 『بِنَفسےاَنتْ‌یا‌مولا
حساب ڪردین چند تا شبِ جمعہ تا اربعین موندھ؟! :) چند تای ما مثل امشبے، با چشمای گریون، خیره بہ گنبد اربابیم'💔!
- 20:20 ⏰ ساعت رند شدھ✨! آرزوی مرا کہ میدانے خدا🕊! ڪربلا و ڪربلا و ڪربلا'💔!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤✨🖤 ✨🖤 🖤 بسم‌رب‌الحسین '✨ - 『ملجاء'🌿』 عاشقانہ‌ای بہ رسم محرم '💔 "ادامه‌قسمت‌سیزدهم - عاشق ڪیست؟ 📜" دلم پیِ ادامه روایت عشق بود و برای همین، به مختصر ترین حالت ممکن با سعید احوال پرسی کردم و وقتی نشستم، سریع کتاب رو باز کردم: «دوم رمضان سال شصتم هجری» در دوم رمضان، دو قاصد، شتابان از کوفه به سوی مکه به راه افتادند. هشت روز سفر بی وقفه و سخت برای حمایت از حسین بن علی (ع)! «دهم رمضان سال شصتم هجری» دو قاصد مردم کوفه در دهم رمضان به مکه رسیدند. هنگامی که آن دو قاصد، به خانه حسین بن علی (ع) رسیدند، نامه‌های مردم کوفه را به پسر علی (ع) دادند. دو قاصد از امام خواستار پاسخ شدند، ولی حسین (ع) پاسخی به نامه‌ها ندادند و از آنان خواستند به کوفه برگردند. نامه‌ها و دعوت نامه‌ها روز به روز زیاد تر شد. سرانجام مردم کوفه برای گرفتن پاسخ نامه‌ها، تصمیم گرفتند نمایندگان خود را به سوی مکه بفرستند. کاروانی با یکصد و پنجاه نفر آماده شد تا به سوی مکه برود. با ورود کاروان به مکه، شهر شلوغ شد. نمایندگان کوفه در خانه حسین (ع) جمع شدند و ساعت ها از رشادت های حضرت علی (ع) گفتند. آنان چند روز در مکه ماندند و امام را ملاقات کردند. حسین (ع) پس از چند روز به آنان فرمودند: «بهتر است شما بروید و سلام مرا به مردم کوفه برسانید. پاسخ شما را خواهم داد.» رفت و آمد قاصدها، پیک ها و نامه های مردم و نمایندگان و بزرگان کوفه به جایی رسید که امام تصمیم گرفتند پاسخی برای آنان بنویسند. دوازده هزار نامه نمی‌توانست بی پاسخ بماند. بنابراین پاسخی از امام به سوی مردم کوفه روانه شد. ایشان در آن نامه نوشتند: «... همه شما از من می‌خواهید به سوی شما بیایم، چون امامی ندارید! امام شما در راه رسول خداست، و حق و عدالت را در جامعه حاکم می‌کند. حکومت من به مانند حکومت پدرم، امیرالمومنین (ع)، است. ... بنابراین، مسلم بن عقیل را به سوی کوفه می‌فرستم تا از درستی قول و عهد شما آگاه شوم. وقتی نامه را دریافت کردید او را یاری کنید.» حسین بن علی (ع)، مسلم بن عقیل را به سوی کوفه فرستادند. مسلم بن عقیل به کوفه رسید، مردم گروه گروه با مسلم بیعت کردند. بیش از هجده هزار نفر نزد مسلم آمدند و از او خواستند تا حسین بن علی (ع) به کوفه بیاید. مسلم بن عقیل نامه‌ای به سوی مکه روانه کرد و از امام خواست به کوفه بیاید. او در نامه نوشت: « ... ای پسر علی، مردم کوفه برای آمدن شما لحظه شماری می‌کنند...» رفت و آمد شیعیان به نزد مسلم، ادامه داشت تا این که محل اقامتش لو رفت و خبر به نعمان بن بشیر رسید. او والی کوفه از جانب معاویه بود و یزید هم او را ابقا کرده بود. تو حال خودم بودم که صدایی حواسم رو از کتاب پرت کرد. خوب که دقت کردم، فهمیدم سعید ضبط رو روشن کرده و این مداحه که صداش اینطور به دل میشینه: - اگه سرده اگه تاریکه دنیا، نمیترسیم آخه مهتاب داریم! خداروشکر بی صاحب نموندیم! خداروشکر ارباب داریم! درسته نوکرِ خوبی نبودیم ولی خوب جایی نوکر بودیم ای دل... حال قشنگ و تازه‌ای با هر تپش قلبم تو وجودم می‌پیچید. کتاب رو بستم و سرمو به پشتیِ صندلی تکیه دادم. گوش جان میطلبید، نوای عاشقی! - صدامون میزده ارباب، هر روز! یه روزایی ولی کر بودیم ای دل... لبخند تلخی روی لبم نشست، بی صدا زمزمه کردم: هعی امان از دل... یه عمری کر بودی ای دل! - یه ساله از سرِ دلتنگی و درد، شبامون توی بزمِ روضه سر شد! خداروشکر امسالم نمردیم، محرم شد، چشامون باز تر شد! - بهار عاشقی‌مونه محرم! بهار اشک و فصل روضه خونی! با این سینه زدن دل پاک میشه! بهاره! موقع خونه تکونی... 💬- این‌عاشقانہ‌، ادامہ‌دارد...🕊 هدیہ بہ آقای جوانان حضرت علے اکبر 'ع'💕 بہ‌قلم: نوڪرالحسین (مرضیہ_قاف) ✋🏻✨ 🖇 ✨قرارگاه‌شھیدغلامے https://eitaa.com/shahid_gholami_73 🖤 ✨🖤 🖤✨🖤
🖤✨🖤 ✨🖤 🖤 بسم‌رب‌الحسین '✨ - 『ملجاء'🌿』 عاشقانہ‌ای بہ رسم محرم '💔 "ادامه‌قسمت‌سیزدهم - عاشق ڪیست؟ 📜" سرمو سمت شیشه‌ی کنارم چرخوندم و خیره به مردم شهر، تو دلم گفتم: چند نفر ازین مردم مثل من، غافلن؟! محرم امسال، برای چند نفر، مثل سالهای قبل من، یه ساهپوش شدن ساده‌ست؟! نفس عمیقی کشیدم و گفتم: خداروشکر... خداروشکر که محرم امسال رو از دست ندادم! - دوباره پرچم مشکی خریدیم! دلامون روشنه با این سیاهی! با این پیراهن و این شال مشکی، سیاهی لشکرت باشیم الهی... بغض به گلوم چنگ انداخت. مداح چه دلِ خوشی داشت! سیاهی لشکر ارباب؟! اصلا هفتاد و دو نفر، لشکر حساب میشه که سیاهی لشکر معنا پیدا کنه؟! نکنه سه ساله و شیش ماهه هم حسابن؟! گرچه... همون تیری گلوی شیش ماهه رو درید، که چشمِ علمدار لشکر رو محروم از دیدن برادر کرد... - رفیقا قدر امشب رو بدونید! شاید فرداشب رو دیگه نبینیم! شاید این آخرین سالیه که داریم کنار هم تو روضه میشینیم! راست می‌گفت... کی میدونه؟! شاید امسال، اولین و آخرین سالیه که محرم رو میبینم... چشمامو بستم و زمزمه کردم: اربابم! قول میدم امسال یه جوری نوکریتو بکنم، که مثل یه نوکرِ قدیمی بهم نگاه کنی. یه جور که سال دیگه محرم... از چیزی که داشت به زبون دلم جاری میشد، برای لحظه‌ای ترسیدم. از همون لحظه بود که موندم بین: مرگ یا شهادت...؟! سرچرخوندم از سعید بپرسم: چطور میشه دل از زندگی کَند و از خدا خواست، محرم بعدی «شهید» صداش بزنن؛ اما از دیدن صورت و چشمای خیسش، حرفم یادم رفت و گوش تیز کردم بشنوم مداح چی گفت که اینطور حالِ دلِ سعید رو بهم ریخت... - رفیقامونو حتما یادتونه! رفیقایی که با هم گریه کردیم... کی میدونه؟! شاید هم مثل اونا، ما سال دیگه زیر خاک سردیم! میخواستم چیزی بگم تا آروم بشه اما جمله‌ی آخر مداح، زبونم رو خشک کرد. یعنی سالِ دیگه این موقع، کجام؟! چی صدام میزنن؟! مرحوم؟! جوون ناکام؟! یا... شهید! - میون این همه غوغای دنیا، قرار ما تو های و هوی روضه‌ست! شهیدا اینو فهموندن به ما که... تو عالم هر چی خیره توی روضه‌ست! دلی که توی روضه سوخت، پاکه! دلی که پاک شد، جای حسینه! چی میشه وقت جون دادن ببینم، سر من هم رو پاهای حسینه! سری که پر شد از عشق یه بی سر، اگه رو پیکرش باشه عجیبه! مداح همچنان می‌خوند اما... من فقط یک جمله می‌شنیدم: سری که پر شد از عشق یه بی سر، اگه رو پیکرش باشه عجیبه! سری که پر شد از عشق یه بی سر، اگه رو پیکرش باشه عجیبه! سری که پر شد از عشق یه بی سر، اگه رو پیکرش باشه عجیبه! بی مقدمه و بی توجه به حالِ خراب سعید، رو کردم بهش و پرسیدم: سعید؟! تو عاشقی؟! با چشمای اشکیش نگام کرد و با بغض گفت: نه! -پس عاشق کیه؟! آهی کشید و گفت: قبول داری همه ما، از کوچیک و بزرگ، گنهکاریم؟! فقط کوچیک و بزرگ گناهامون فرق داره! مکثی کردم و سرتکون دادم. گفت: تنها کاری که می‌تونیم در برابر اینهمه نامردی و گناهامون بکنیم، توبه‌ست! اما توبه داریم تا توبه... حدیثی هست که میگه کسی که از ته دل توبه کنه، مرد و مردونه هم پای توبه‌ش وایسه؛ به سال نرسیده خلاص از زندون دنیا میشه! مکثی کرد و گفت: اونی عاشقه که وقتی مثل امسالی توبه کرد، محرم سال بعد، دست بوسِ ارباب باشه... تا حالا شده با یه پارچ آب یخ بیدارتون کنن... من، همون بهت زده‌ی شوک شده از بیداریِ ناگهانی بودم...! 💬- این‌عاشقانہ‌، ادامہ‌دارد...🕊 هدیہ بہ آقای جوانان حضرت علے اکبر 'ع'💕 بہ‌قلم: نوڪرالحسین (مرضیہ_قاف) ✋🏻✨ 🖇 ✨قرارگاه‌شھیدغلامے https://eitaa.com/shahid_gholami_73 🖤 ✨🖤 🖤✨🖤
قرارگاه‌شهیدحسین‌معز‌غلامے
🖤✨🖤 ✨🖤 🖤 بسم‌رب‌الحسین '✨ - 『ملجاء'🌿』 عاشقانہ‌ای بہ رسم محرم '💔 "ادامه‌قسمت‌سیزدهم - عاشق ڪیست؟ 📜
خوندین؟! :) شما هم عاشقین؟!💕 بنظر شما، ڪیا عاشقن؟!✨ از حال دلتون برام بگین ...'❤️! https://harfeto.timefriend.net/16306028817984 منتظر پیام‌های شما عزیزان هستم🖇 جهت دریافت پاسختون به این ڪانال مراجعه بفرمایید: - @nooshe_jan ☕✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرارگاه‌شهیدحسین‌معز‌غلامے
دیگرشده‌ترجیع‌بندِهر‌هفتہ‌ام،حسین'؏ ✨! - شبِ‌جمعہ‌ست! هوایت‌نڪنم، میمیرم'💔!
باز پنجشنبہ وقت عاشقے :)❤️ شب جمعہ و دعای ڪمیل'✨! 『بِنَفسےاَنتْ‌یا‌مولا
ولے ... چہ شب های ڪہ نگفتیم: "ظَلَمْتُ نَفْسٖے💔" و دوباره ظلم ڪردیم بہ خودمان :)🥀!
چہ بسیار دفعاتے ڪہ ... بہ خودمون ظلم ڪردیم'💔! و . . . "سَڪَنتُ الےٰ قَدیمِ ذِڪرڪَ لےٖ✨" و آروم شدیم بہ یاد رأفت و مغفرتش :)❤️