eitaa logo
قرارگاه‌شهیدحسین‌معز‌غلامے
603 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
393 ویدیو
15 فایل
بسمِ الله الرَّحمٰنِ الرَّحیم🌸 یاران! پای در راھ نهیم کھ این راھ رفتنی است و نھ گفتنی..🕊✨ ‌ اینجاییم تا از لوحِ قلبمان محافظت کنیم کھ: نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست !🌒 چھ کنم حرف دگر یاد نداد استادم..🌱 ‌ ٫ سلامتے و ظهور بقیھ الله (عج) صلوات !🤍
مشاهده در ایتا
دانلود
✨🌷✨🌷 🌷✨🌷 ✨🌷 🌷 بسم‌رب‌الحسین'؏✨ - 『ملجــاء'🌿』- (فَفَروا اِلےَ الحُسین'؏❤️!) " ؛ او روی آبرو حساس است! (: "📜 نفس عمیقی کشیدم و گفتم: «همون شعری که تو کربلا، بعد اینکه این شعر رو خوند، خوندم! بِعَزْماتِي الأَصيلة، و قَبْضَاتِي الثَّقيلة، أنا أفْدِی العَقيلة! با شجاعت حقیقی‌ام و با مشت‌های سنگینم، از حضرت زینب (س) دفاع می‌کنم!» یک لحظه هم چشم از صفحه مانیتور برنداشتم. منتظر بودم تا پیامش را ببینم! پیامی که حرف به حرفشان را دوست داشتم! آخر، آنها را میثم می‌نوشت! خواه ناخواه برایم دوست داشتنی بودند! (: خیلی طول نکشید که پیامش آمد. انگار او هم مثل من دلتنگ بود که دست محبت به سر کلمات می‌کشید. نوشته بود: «تو همانی! همان که برای دیدارت، ابرها را خبر کردم که اشک هایشان را فرش قرمز قدم هایت کنند. من به تنهایی از ابراز شوق دیدارت عاجزم!» دوباره اشک در چشمانم نشست. من حرف زیادی نداشتم جز اینکه بگویم: «برگرد برادر! بیخیال همه چیز! بیا و فقط برگرد!» اما این دقیقا تنها چیزی بود که نمی‌توانستم بگویم! او باید می‌ماند! باید در دل داعش، در دل آتش می‌ماند تا گلبرگ هیچ گلی از باغ سوریه نسوزد! او باید می‌ماند، درست یک قدمی مرگ! تا یادمان بدهد این جماعت حرام، چگونه جام مرگ را سر می‌کشند! کسی خرده ای بهم نگرفت. پس دل دادم به دل کلماتش و کلماتم را از روی اشتیاقم به دیدارش انتخاب کردم: «تو شوق این دیدار را با ابرها تقسیم کرده‌ای اما من آنقدر تشنه‌ام که یک جرعه از این دیدار را هم نمی‌توانم ببخشم! من دریا را در تُنگ جا کردم تا مبادا وقت در آغوشت گریستن، اشک کم بیاورم!» پیام را که فرستادم. بغض، به سرفه ام انداخت! با خود گفتم: «میثم! اگه بودی همه چیزو پنهان نمی‌کردم! اگه بودی... کاش بودی رفیق! کاش بودی!» پیامش آمد. نمی‌دانم چرا، اما احساس کردم در همان کلمه اول، یک کوه شکایت است! شکایت درد های دلش که چرا ادامه ندادی؟ چرا صحبت را سمت کار کشاندی؟ نوشته بود: «راستی؛ پدربزرگ ماهی خریده! سلام مرا به مادر برسان و بپرس، حوض خانه امن است؟» در همین یک خط، هم احوال خانواده‌اش را پرسید و هم آنها را به من سپرد! کاش می‌دانست، شانه‌هایم توان حمل غصه‌هایشان را ندارد! چگونه بهشان بگویم که یوسفتان حالا حالا ها به کنعان برنمی‌گردد؟ می‌دانستم این آخرین پیامی‌ست که می‌توانم برایش بفرستم! بعد از آنکه بفهمد راه ارتباطمان امن است، دیگر فقط اوست که می‌گوید و منم که باید بشنوم! باز محروم می‌شوم از هم کلامی‌اش! زمانی نداشتم! باید تمام احساسم را در یک کلمه جا می‌کردم. از زبان مادری میثم کمک گرفتم! زبانی که کلماتش، گاه حتی معادل فارسی ندارد! و از بینشان کلمه‌ای را صدا کردم تا میان جمله‌ام بنشیند که نزدیک ترین معنایش می‌شود: «هم‌جان» (: برایش نوشتم: «امن است جان‌داشیم! امن امن! ماهی‌ها را بیاور که مادر خیلی سلام رساند!» دیگر جوابی نداد جز چند حرف رمزی که هر کدام بیانگر یک شماره بود. شماره ای که می‌گفت: ماموریت آغاز شد! همان ماموریت، که حضرت عباس (ع) وساطت کردند، ما سربازانش باشیم! همان ماموریت که شد آبروی ما پیش فرمانده! همان آبرو که ماندش را مدیون علمدار است! همان علمدار ، که حرفم تمام نشده، حاجتم را دادند! این است معجزه‌ی تسبیح حضرت عباس (ع)! و همان علمدار که هنوز هم روی آبرو حساس است ! (: 💌 - این عاشقانه ، ادامه دارد ... ✍🏻 ــــــــــــــــــــــــــــــ ــ هدیه به‌ آقای جوانان حضرت علے‌اکبر (؏)💕 بـھ قلــم : نوڪرالحســن (مرضیـه_قــٰاف)🌱 - بـا احتـرام ⚠️'! نشر‌ باقید نام نویسندھ و‌ منبع ، ✋🏻🌼! ✨قرارگاه‌شھیدحسین‌معزغلامے 𓄳 https://eitaa.com/shahid_gholami_73
قرارگاه‌شهیدحسین‌معز‌غلامے
✨🌷✨🌷 🌷✨🌷 ✨🌷 🌷 بسم‌رب‌الحسین'؏✨ - 『ملجــاء'🌿』- (فَفَروا اِلےَ الحُسین'؏❤️!) "#قسمت_سی_و_چندم ؛ او ر
رفقا .. چندتامون نگرانیم آبرومون جلو اماممون نرھ ؟ چقدر دغدغه داریم ؟ چند بار در طول روز یادمون میوفته یکے هست که به لحظه لحظه‌مون با امید چشم دوختن که شاید یه کاری کنیم ؟ کسے که اماممونن !💕 اصلا .. یادمون هست امامے داریم که نیستن ؟💔(: + https://harfeto.timefriend.net/16595544187106 (؏)✨ آبرو نداشتم اما .. تا نشستم در خونه‌ی شما ؛ معروف شدم به آبرو دار ِ محل !❤️(:
ـــــ ـ اسـت ؛ مادرۍ دست به پهلو به حرم مےآید !💔(: ـــــ ـ
به‌نام‌خدا،به‌نام‌حسین(؏)!.mp3
1.04M
ــــــــــ ــ به نام ِ خدا ، به نام ِ (؏) !❤️ چند روزی نوبت ِ ماست ؛ تا با هم کنیم !✨(:
فرج را تمنا مےکنیم .. در حالے که صبح ِ جمعه ، وقتے که او منتظر انتظار ِ ماست تا بیاید و انتقام ِ خون ِ اباعبدالله را بگیرد ؛ بےخیال خوابیدھ ایم ! (: • بےتوجه به انتظار مولایمان !💔 ـــــــــ ــ العفو یا (عج)✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ـــــــــــ ــ آقاجان ؛ شما غریب .. امام سجاد (؏) ، امام باقر (؏) و .. تا امام ِ عصر ِ ما (عج) همه غریب ..!💔 بمیرم ؛ غربت در این خانوادھ موروثےست ! یا شاید .. بےوفایے مردم ِ زمانتان موروثے‌ست ! (: حلالمان کنید ارباب ..!💔 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕯🏴 ؛ باب الحوائج ، علے اصغر(؏)❤️(: ــــــــــــــــــــ ـــــ روز هفتم ✨ همان روز ڪه ڪوچڪ و بزرگ دخیل بـھ گهوارھ مےبندند !💛(:
[saednews.com] Hossein-Sibsorkhi-Shab7Moharram98-lalayi-gholam [128].mp3
10.85M
📻🌿 ؛ میـدونے ڪه از دنیــا خستـم ، به خنده‌هات خیلے وابسته‌ام !💚(: چـرا دیگه مـادر تـو نمیخندۍ .. لالایۍ میـگم صِدام میـــلرزھ 😭💔 ــــــــــــــــــــ ـــــ - @heiate_sayyar | هیئتِ سیـٰار
!✨(: ــ ــ ــ گرچه که تیر گلبرگ گلوی ِ علےاصغر (؏) را ز شاخه چید .. اما ؛ جان ، اول از تن ِ ارباب (؏) و بعد ، از رباب (س) گرفت !💔