قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
. . .💛'!
💕
.
.
مَناینحالخوبِباتوبودنرا ...
باتمامشادیهاۍدنیـٰاعوضنمیکنم'❤️! (:
#یاحسینم✨
『بِنَفسےاَنتْیامولا』
- وهمیشہبرایقاسمها ...
شھادت،شیرینترازعسلباشد'❤️! :)
#اَحلےٰمِنَالعَسَل💕✨
『قرارگاهشھیدغلامے』
•|🌸🍃|•
حاجحسینیکتـا:
دنبالِاینباشیدکہ
یهدوستخوبپیداڪنید
کہشماروبہخدا
برسونہ'❤️!
- چہرفاقتیبہترازرفاقتباشہدا؟ :)💕
『قرارگاهشھیدغلامے』
قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
#همین . . . 💔(: 『بِنَفسےاَنتْیامولا』
اینهاخیالمےڪنند،مندیوانہشدهام🚶♂
امامندیوانہنیستم ...
فقطدلم،خیلےخیلےتنگاست :)💔
『قرارگاهشھیدغلامے』
قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
زینبۜاگرنبودکہمادیننداشتیمـ🍃!!
#وماادراکمازینبۜـ🌿¡¡
امامصادق؏:
اگرکسےبرمصیبتعمھامزینبۜ
کہبابرادرشریڪبودندگریھکند
وتشکیلمجالسذکرمابدهدیابشنود
وگریانشوداگربھقدربالمگسچشمش
دراینمصیبتترشودخداونداورابیامرزد،
ایناستثوابواجرگریہکنندگانبرمصیبت
حضرتزینبۜـ✨:)!
مرکزمطالعاٺوپاسخگویےبہ
شبہاتحوزھهاےعلمیھ🖇••
یابنتصفوھالانبیـاء🌻
مےگفت:
هرڪسےروزیسہمرتبہخطاببہ
حضرتمهدی'عج'💚بگہ ...
- بابےانْتَوامےیاابٰاصالِحالمہدی💕✨
اقایہجورهخاصےبراشدعامےڪنن :)❤️
『بِنَفسےاَنتْیامولا』
#شھیدبهشتے🌱
هرانسانےاگربپرسدکہ
منبرایچہبہدنیاآمدهام🚶♂؟
مےگویمبرایتلاشپرنبردوپررنج ...
درراهتڪاملخویشتنوانسانیت✌️🏻!
『قرارگاهشھیدغلامے』
قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
- ساعت بہ وقت عاشقے💕✨ بہ وقت『ملجاء'🌿』
- ساعت بہ وقت عاشقے💕✨
بہ وقت『ملجاء'🌿』
- امشبسہپارتتقدیمتونمےڪنم🖇
🖤✨🖤
✨🖤
🖤
بسمربالحسین '✨
- 『ملجاء'🌿』
عاشقانہای بہ رسم محرم '💔
"ادامهقسمتچهاردهم -
اینهمهدلدادگی؟اللهاکبر! 📜"
زیارت عاشورا تموم شد و روضهی مسلم رو شروع کردم.
گفتم و نالهی یا حسین شنیدم اما خودم، نه اشکم اومد و نه بغض کردم!
اما یه جا که رسید، بغض... نه! اشک... نه! گریه... نه! منِ تازه عاشق شده، زار زدم و با تموم وجودم صدا زدم: حسیــن (ع)!
اونجا که روضه رسیده بود به بومِ قصر ابن زیاد!
اونجا که مسلم با آخرین امیدش، اشک ریخت و گفت: حسین نیا به کوفه! کوفه وفا نداره...؛ بغضم گرفت، اما اونجا کم آوردم که میکروفون رو دست گرفتم و...
- مسلم بالای بومه! داره زمزمه میکنه:
کاش که امروز به فردا نرسد!
کاش که نامهای به آقا نرسد!
آخه میبینه اون روزی رو که علمدار میره و برنمیگرده!
میبینه روزی رو که جوونِ حسین رو روی عبا میبرن!
میبینه اون روز که طفلی رو دست پدر پرپر میشه!
میبینه روزی رو که سه سالهای...
💬- اینعاشقانہ، ادامہدارد...🕊
هدیہ بہ آقای جوانان حضرت علے اکبر 'ع'💕
بہقلم: نوڪرالحسین (مرضیہ_قاف) ✋🏻✨
#کپےممنوع❌
#نشرباقیدنامنویسندهومنبع_بلامانع🖇
✨قرارگاهشھیدغلامے
https://eitaa.com/shahid_gholami_73
🖤
✨🖤
🖤✨🖤
🖤✨🖤
✨🖤
🖤
بسمربالحسین '✨
- 『ملجاء'🌿』
عاشقانہای بہ رسم محرم '💔
"قسمتپانزدهم - آقا حلالم کن! 📜"
-علی اکبر؟
با صدای سعید، سر بلند کردم.
-بهتری؟
پلکامو بستم و باز کنم که لبخندی زد و گفت: الحمدلله. رنگ و روت هم بهتر شده.
نشست کنارم و دست رو شونهم گذاشت: آخه چیشدی یهو؟!
آرنجم رو رو زانوهام ستون کردم و دستامو رو صورتم گذاشتم: نمیدونم. یهو چشام سیاهی رفت...
خندید و گفت: نگفته بودی اینقدر دلبری بلدی!
با تعجب نیم نگاهی بهش کردم که گفت: فکر کردی آقا سینهزنی که براشون از گریه غش کنه رو ارزون میخرن؟!
از ته دل آه کشیدم: یه عمره غافلم! یه عمره امامم رو درست نشناختم! حالا بنظرت با یه مجلس منو میخشن؟! گرون و ارزونش مهم نیست! فقط بگن خردیدنی ام؛ برام بسه...
دستمو گرفت و فشار داد: از حُر بدتری؟! حُر راه رو به روی امام حسین (ع) بست و وقتی فهمید اشتباه کرده و توبه کرد، شد اولین شهیدِ کربلا! سرش رو پای آقا بود که جون داد...
چشام داغ شد و اشکم ریخت.
اینقدر گریه کرده بودم، چشام کاسه خون شده بود و میسوخت.
سعید شونهم رو چسبید و صافم کرد: علی اکبر تو رو خدا گریه نکن! تازه حالت جا اومده!
اشکامو پاک کرد و بلند شد: بذار برم برات یه لیوان آب بیارم...
دستشو گرفتم و مانعش شدم: نه... بیا بشین کارت دارم!
-باشه... بذار آبو بیارم بعد...
+نه سعید نمیخواد! خوبم... بشین.
نفس سنگینی کشید و نشست.
میدونستم داره مراعاتمو میکنه وگرنه سعید ازون «یک کلام» هاست.
-بگو... چیشده؟؟
نفس عمیقی کشیدم و سرم که شدیدا درد میکرد رو به دیوار پشتم تکیه دادم: وقتی داشتی مداحی میکردی، هربارکه از بی وفایی کوفی ها و نیومدن امام حسین (ع) گفتی، یه نفر ازون وسطا، با گریه داد میزد: یا مهدی(عج)!
سرش پایین بود و حرفی نمیزد، صداش زدم و پرسیدم: تو میدونی چرا؟
سر تکون داد و آه کشید: تو کتاب روایتِ عشق، نامهی کوفی ها به امام حسین (ع) رو خوندی؟
+آره
-تو اون نامه، کوفی ها برای آقا نوشتن: زندگی برامون سخت شده! بیا و حکومت رو از دست ظلم و جنایت بگیر. بیا که ما مشتاق تو هستیم... شتاب کن! شتاب کن!
+خب؟! چه ربطی به امام زمان داره؟!
-دعای فرج رو حتما شنیدی! تو دعای فرج میگیم:
الهی! عظم البلاء...
خدایا! گرفتاری ها بزرگ شده!
وانقطع الرجاء... و امید ها نا امید شده!
تو این دعا داریم از دردامون میگیم و التماسِ خدا رو میکنیم که فرج امام زمانمون رو برسونه!
چون میدونیم دوای دردامون ظهور آقاست!
انتهای دعا هم میگیم: یا مولانا! العجل العجل العجل!...
مولای ما شتاب کن! شتاب کن! شتاب کن!
منظورش رو که فهمیدم، غصهی غربت آقا، قلبم رو به درد آورد: یعنی ما هم مثل کوفی ها...
نتونستم ادامه بدم.
شرم میکردم از پرسیدن سوالم!
💬- اینعاشقانہ، ادامہدارد...🕊
هدیہ بہ آقای جوانان حضرت علے اکبر 'ع'💕
بہقلم: نوڪرالحسین (مرضیہ_قاف) ✋🏻✨
#کپےممنوع❌
#نشرباقیدنامنویسندهومنبع_بلامانع🖇
✨قرارگاهشھیدغلامے
https://eitaa.com/shahid_gholami_73
🖤
✨🖤
🖤✨🖤
🖤✨🖤
✨🖤
🖤
بسمربالحسین '✨
- 『ملجاء'🌿』
عاشقانہای بہ رسم محرم '💔
"ادامهقسمتپانزدهم - آقا حلالم کن 📜"
سعید نفس سنگینی کشید و گفت:
کوفی ها، از حقانیت امام حسین (ع) با خبر بودن!
میدونستن با حکومتِ امام حسینه که دنیا قشنگیش رو نشونشون میده!
اما چیشد که وقتی صدای جینگ و جینگ سکه های ابن زیاد بلند شد، مردای جنگی شمشیر انداختن و اونی هم که موند به اجبار خونوادش برگشت؟
جوابی نداشتم که بدم. سوالی نگاش کردم که گفت:
-بصیرت رفیق! بی بصیرتی بود که سر از امام ما برید!
اگه بصیرت داشتن میدیدن زشتیِ دنیای بی حسین رو! هر چند با یه کوه طلا و جواهر...
اگه بصیرت داشتن، میدیدن خفتِ زندگی زیر ظلمِ بنی امیه رو، هر چند در امان و بی تهدیدِ مرگ!
اگه میدیدن، مردی بیعت کرده، بیعت نمیشکست و له له طلا رو نمیزد!
اگه میدیدن، زنِ کوفی، نمیومد مردش رو با عشقِ النگو و گردنبندِ طلا ببره!
اگه میدیدن، آقا با هفتاد و دو نفر، جلوی سی هزار نفر، غریب نمیموند!
اگه میدیدن، انگشتر ارباب و گوشواره سه ساله رو به غنیمت نمیبردن!
بغض گلوش رو گرفت: اگه میدیدن وقت بریدن سر، شادی نمیکردن! تو بازار شام کِل نمیکشیدن!
اشکی از گوشهی چشمش چکید، که چشم منم تر کرد: میدونی علی اکبر؟! ما نه حبیبیم، نه ظهیر که با دلِ قرص بگیم اللهم عجل لولیک الفرج!
ما حتی حر هم نیستیم که اگر ندیدم و کج رفتیم و خطا کردیم، مرد و مردونه تو به کنیم و پاش وایسیم!
ما میگیم العجل! اما کِی شد بخاطر امام زمان (عج)، یه گناه رو ترک کنیم؟!
مگه جز اینه که گناهای مردمِ کوفی کور و کرشون کرد!
کورشون کرد و بصیرت رو ازشون گرفت. کرشون کرد و نذاشت بشنون ندای هل من ناصر ینصرنی رو!
که اگه میشنیدن، اگه مظلومیت لحن آقا رو میشنیدن، والله که توبه میکردن و لشکر آقا پر میشد از حر های جون به کف!
صداش به لرزش افتاد: کاش میفهمیدیم داغ به دل حضرت زهرا (س) میذاریم!
چه فرقی داره داغِ دیدن جدا شدن سر از تن پسر و داغ هزار و چهارصد سال شنیدن گریه های پسر؟! کاش کر نبودیم!
کاش میشنیدم صدای گریه های مدام و غریبانهی آقا و دست از گناه میکشیدیم!
کاش میشنیدیم و حبیبِ آقا میشدیم!
گریهش شدت گرفته بود.
سرِ پا ایستاد و با عذرخواهی کوتاهی من رو با قلب آتیش گرفتهم تنها گذاشت!
نمیدونستم بین هق هق هام کی رو صدا بزنم؟!
پیش کی بگم: (یه عمر غلط کردم!)؟!
به کی التماس کنم منو ببخشه؟!
به حضرت زهرا یا امام زمان؟!
پیشِ کی برم که دستمو بگیرم؟!
کلافه تر و سردرگم تر از هر زمانی، سرمو پایین انداختم و مثل بچه ها گفتم: خدایا! غلط کردم! بگو میبخشی!
انگار کسی میگفت: مادر رو دریاب!
اینبار ناله زدم: یا حضرت زهرا (س)، بچگی کردم! نفهمیدم! غلط کردم! میبخشینم؟!
کس دیگهای گفت: پسر رو دریاب!
دیگه نا نداشتم! با ته مونده صدام، مظلومانه ناله زدم: آقا! غلط کردم! حلالم کن!
💬- اینعاشقانہ، ادامہدارد...🕊
هدیہ بہ آقای جوانان حضرت علے اکبر 'ع'💕
بہقلم: نوڪرالحسین (مرضیہ_قاف) ✋🏻✨
#کپےممنوع❌
#نشرباقیدنامنویسندهومنبع_بلامانع🖇
✨قرارگاهشھیدغلامے
https://eitaa.com/shahid_gholami_73
🖤
✨🖤
🖤✨🖤
هدایت شده از قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
اندراحوالِدلت، هرچہبگویے،حالِمنخوب
ڪند ...💕✨
ایمرامتراسپاس؛حالدلمراخوبڪـن (:
https://harfeto.timefriend.net/16306891757234
- منتظرم رفقا'✋🏻❤️!
هدایت شده از قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
بِسمِرَبِّالحُسَینعلیہالسلام'💔✨
✿⊱ أَعْتَذِرُإِلَيْكَ ...
مِنْكُلِّإِثْمٍعَرَضَليفَلَمْأَهْجُرْهُ🚶♂!
❀⊱ از تو عذر مےخواهم ...
از هر گناهے كہ بر من عرضہ شد،
و من از آن دورے نڪردم'💔!
#ازعبدڪالعاشق📞✨
『@shahid_gholami_73↵』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#داداشحسین🕊💛ˢᵗᵒʳʸ
- دلمرفاقتےمےخواهد ...
ڪہسربندیازهرایمببندد ...💕(:
⊰「قرارگاهعاشقے」⊱
#یہتیکہکتاب💌!| #تیکہیاول✨¹
چشمم بہ سعید مےافتد، ڪہ بےتوجہ بہ من، مشتش را رو بہ آسمان گره کرده و دارد شعار مےدهد.
تا مےخواهم بہ طرفش بروم، ناگهان صدای رگبار مسلسل، مےپیچد توی خیابان.
سعید درست مقابل چشمانم "آخے" مےگوید، دستش را بہ سمت چپ سینہاش مےگیرد، خم مےشود و آرام مےافتد روی زمین.
ترس و وحشت از یادم مےرود و مےدوم بہ طرفش. از سمت چپ سینہاش، درست بالای قلبش، خون شُرّه مےڪند بیرون.
لکہی سرخ روی پیراهن آبے رنگش، لحظہ بہ لحظہ بزرگتر مےشود.
سرش را بہ سینہ مےگیرم و از تہ دل فریاد مےزنم.
... چشمان سعید، رو بہ بالا باز است و مردمڪ چشمانش، مدام مےرود و مےآید.
با نالہ مےگویم:
- سعید! تو رو خدا ...
تو رو خدا نمیر 💔!
#آنمردبابارانمےآید☔️
نویسندھ: #وجیهہسامانے✍🏻
⊰「قرارگاهعاشقے」⊱