شهید گمنام
🕊:-") @shahid_gomnam15
ازشهیدانبطلبآنچهتمناداری
بخداکارگشایدلِهرسوختهاند..(:
روزیڪهبهدنیاآمدی😍
هرگزنمیدانستےزمانی…
آرامشبخشروحوروانمامیشوی🌱!
#شھیدبابڪنوری🦋
@shahid_gomnam15
1_1060154224.mp3
1.39M
اذان شهید باکری..
به افق دلهای بیقرار
دلتون شکست التماس دعا🤲🤲🌾🌾
حی علی الصلاه
التماس دعا🌹
#اللهمعجللولیکالفرج
🌴💎💢💎🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠یدالله فوق ایدیهم...
🔹️شهید حسین خرازی
@shahid_gomnam15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
〰🍃🌺✨〰 〰✨🌺🍃〰
﷽
🍃دنیا همین است...
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
@shahid_gomnam15
☺️شوخطبعی شهید ابراهیم هادی
🟡در يكي از روزها خبر رسيد كه ابراهيم و جواد و رضا گوديني پس از چند روز مأموريت از سمت پاسگاه مرزي در حال بازگشت هستند. از اينكه آنها سالم بودند خيلي خوشحال شديم. جلوي مقر شهيد اندرزگو جمع شديم. دقايقي بعد ماشين آنها آمد و ايستاد. ابراهيم و رضا پياده شدند. بچه ها خوشحال دورشان جمع شدند و روبوسي كردند.
🟢يكي از بچه ها پرسيد: آقا ابرام، جواد كجاست؟! يك لحظه همه ساكت شدند. ابراهيم مكثي كرد، در حالي كه بغض كرده بود گفت: جواد! بعد آرام به سمت عقب ماشين نگاه كرد.
🔵يك نفر آنجا دراز كشيده بود. روي بدنش هم پتو قرار داشت! سكوتي كل بچه ها را گرفته بود. ابراهيم ادامه داد: جواد...جواد! يك دفعه اشك از چشمانش جاري شد.
🔴چند نفر از بچه ها با گريه داد زدند: جواد، جواد! و به سمت عقب ماشين رفتند! همينطور كه بقيه هم گريه ميكردند، يكدفعه جواد از خواب پريد! نشست و گفت: چي، چي شده!؟
جواد هاج و واج، اطراف خودش را نگاه كرد.
🟣بچه ها با چهره هايي اشك آلود و عصباني به دنبال ابراهيم ميگشتند. اما ابراهيم سريع رفته بود داخل ساختمان!
📚سلام بر ابراهیم۱/ص۱۴۶
@shahid_gomnam15
9.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#گلزار_شهدای_کرمان
هم اکنون...
مرهمی برای غزه
حیدر ...حیدر..
#مرقد مطهر شهید حاج قاسم سلیمانی.
@shahid_gomnam15
یک بار من به همراه فرماندهان حسین خرازی، احمد کاظمی، مهدی زینالدین، حسن باقری، مجید بقایی، مهدی باکری و محمدرضا ابوشهاب؛ با ماشین در مسیر کرمانشاه در حال حرکت بودیم.
در گوشهای از جاده برای خواندن نماز و خوردن غذا ایستادیم. نماز خواندیم و غذایمان را خوردیم.
بعد از خوردن کباب، حسین خرازی رو به ما کرد و گفت:
«آقایان لطفاً دُنگشان را بدهند».
از همه ما پول گرفت.
حسین خرازی بعد از پرداخت هزینه ناهار، رو به ما کرد و گفت:
«امروز غذای پادگان چلو خورش با پلو عدس است و من به عنوان فرمانده اجازه ندارم از پول بیتالمال کباب بخورم، برای همین دُنگهایتان را گرفتم»
#شهید_حسین_خرازی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅
@shahid_gomnam15