•یار را عاشق شوی •آخر شهیدت میکند ..

#شهیـــدانہ🌹 #شهید‌محسن‌حـجـجـے🥀 امام زمان ارواحنافداه منتظر شماستــ، قلب خود را پاڪ ڪنید و همچنان محڪم و استوار بر عقیده و ایمان خود باشید و زمان را براے ظهور حضرتش آماده و مهیا سازید. مگر نمیبینی ڪہ ظلم سراسر گیتے را فرا گرفتہ و مهدے فاطمہ ارواحنافداه سرباز مےطلـــبد... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌╔✯══๑ღ🌺ღ๑══✭╗ @shahid_gomnam15 ╚✮══๑ღ🌺ღ๑══✬╝

﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ 🔴 شهید مجید محمدی... 🔹ما که رفتیم! 🔹مادری پیر دارم و زنی و ٣ بچه قد و نیم قد؛ 🔹از دار دنیا چیزی ندارم الا یک پیام... 🔹یقه تان را میگیرم اگر ولایت فقیه را تنها بگذارید... #یاد_شهدا_صلوات ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌╔✯══๑ღ🌺ღ๑══✭╗ @shahid_gomnam15 ╚✮══๑ღ🌺ღ๑══✬╝

📌 پدر و پسر شهیدی که سالیان سال در آغوش هم بودند/دوپلاک معروف ۵۵۵و ۵۵۶ 🔹️ طی یک عملیات تفحص در منطقه چیلات، پیکر دو شهید پیدا شد. یکی از آنها در حالت نشسته با لباس و تجهیزات کامل به جایگاهی تکیه داده بود و شهید دیگر در پتو پیچیده شده بود. ◇ معلوم بود شهیدی که درازکش است مجروح شده و شهید نشسته سرِ وی را به دامن گرفته است. پلاک‌هایشان را بررسی کردیم، شماره‌ها پشت سر هم بود: 555 و 556. ◇ متوجه شدیم آنها با هم پلاک گرفته‌اند. معمولاً رزمنده‌هایی که خیلی رفیق بودند، با هم می‌رفتند پلاک می‌گرفتند. با مراجعه به سیستم کامپیوتر متوجه شدیم. ◇ شهیدی که نشسته، پدر و شهیدی که درازکشیده، پسر است. پدر سر پسر را به دامن گرفته بود. ◇ اینها شهید سیدابراهیم اسماعیل‌زاده پدر و سیدحسین اسماعیل‌زاده، اهل روستای باقرتنگه بابلسر بودند. ◇ پسر آرپی‌جی زن و پدر کمک آرپی‌جی زن پسر بود. پسر برای دید بهتر و انهدام تانک‌های دشمن به سمت دامنه قله حرکت می‌کند. ◇ پدر وقتی افتادن فرزندش را می‌بیند، خودش را به دامنه کوه می‌رساند و بالای سر فرزندش می‌رود. چون توان بالا بردن پیکرحسین را نداشت، پتویی می‌آورد و پسرش را در آن می‌پیچد. او را در آغوش می‌گیرد و سر پسرش را روی زانوهایش می‌گذارد ، لحظاتی بعد خودش هم به شهادت می‌رسد و هر دو برای سال‌های طولانی در همان حالت می‌مانند.شادی ارواح طیبه شهدا صلوات... اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل الفرجهم

درمدینه‌غــریب‌بـوداما درداوبــی‌طبـیب‌بودامــا همسرش‌نانجیب‌بوداما درودیوارقاتل‌حسن‌است #معزالمؤمنین💚 ☘⃟🕊  ╔✯══๑ღ🌺ღ๑══✭╗ @shahid_gomnam15 ╚✮══๑ღ🌺ღ๑══✬╝

▫️#استوری🌱 تڪیه کـن به #شھدا #شهدا تکیہ گاهشاݩ خداسٺ... ڪناࢪِ گل بنشینے بوۍِ گل میگیࢪی پس گلسٺان کن زندگیـت ࢪا با یادِ #شهدا‌‌‌‌‌‌..‌.シ🌻 شبتون منوربه نورشهدا❤️ #سردارشهیدمحمودکاوه❤️ 🕊💕🕊💕🕊💕🕊 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌╔✯══๑ღ🌺ღ๑══✭╗ @shahid_gomnam15 ╚✮══๑ღ🌺ღ๑══✬╝

دل من تنگ‌ همین یک لبخند... وتودر خنده مستانه خود میگذری! نوش جانت اما... گاه گاهی به دل خسته ما هم‌ نظری!!! #صبحتون_شهدایی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌╔✯══๑ღ🌺ღ๑══✭╗ @shahid_gomnam15 ╚✮══๑ღ🌺ღ๑══✬╝

#سلام_بر_او_که_میگفت #شهید_کاظمی:در همه جای جمهوری اسلامی خدمت کردن ثواب است. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌╔✯══๑ღ🌺ღ๑══✭╗ @shahid_gomnam15 ╚✮══๑ღ🌺ღ๑══✬╝

خدا می‌داند.. اگر پیام شهدا و حماسہ‌های آنهارا به پشت جبهه منتقل نڪنیم گناهڪاریـــــم 💔✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌╔✯══๑ღ🌺ღ๑══✭╗ @shahid_gomnam15 ╚✮══๑ღ🌺ღ๑══✬╝

+شهادٺ‌یعنے؛ زندگےڪن،اما! فقط‌براےخدا..!🖐🏼 اگرشهادت‌میخواهید زندگےکنید فقط‌برای‌خدا... (‌:🌿 • ╔✯══๑ღ🌺ღ๑══✭╗ @shahid_gomnam15 ╚✮══๑ღ🌺ღ๑══✬╝

وَأَنتَ‌لاتَعرِفُ ماذافَعَلتَ‌بِقَلبِ‌المهدی‌... وَتونِمیدانی‌که‌باقلبِ مهدی«عج»چه‌کرده‌ای! #ببخش‌مولای‌من💔🥀 ╔✯══๑ღ🌺ღ๑══✭╗ @shahid_gomnam15 ╚✮══๑ღ🌺ღ๑══✬╝

از امام زمان بگوییم...🤍💚 #استاد_عالی ❣#الّلهُـمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَـــ_الْفَـــرَج❣️ ╔✯══๑ღ🌺ღ๑══✭╗ @shahid_gomnam15 ╚✮══๑ღ🌺ღ๑══✬╝

رفیق شهید داری؟ ✨❤️✨ #شهید_شهیدت_میکند باورنمیکنی....؟؟؟ بیدار که بشی، جاده خاکی انحرافی رفته را برمیگردی به صراط مستقیم...✌ شهادت میوه ی درختان جاده صراط مستقیم است...!😍 🌹🍃🌹 ╔✯══๑ღ🌺ღ๑══✭╗ @shahid_gomnam15 ╚✮══๑ღ🌺ღ๑══✬╝

وقتی‌میای‌اینجا؛ دیگه‌تضمینی برای‌بَرگــشتت‌نیســـت✋🏼 اگرهم‌برگردی‌دِلَت‌جامیمونه مطمئن‌بــاش.. :)🍃 ╔✯══๑ღ🌺ღ๑══✭╗ @shahid_gomnam15 ╚✮══๑ღ🌺ღ๑══✬╝

♥️🌱|#ع‍ـــزیزم_حســــین ما را مگو حڪايت شادے؛ڪه تا بھ حشࢪ ماييم و سينه ای ڪه در آن ماجࢪاے توست ╔✯══๑ღ🌺ღ๑══✭╗ @shahid_gomnam15 ╚✮══๑ღ🌺ღ๑══✬╝

🔴 در تمام عمر فراموش نکن! هرگاه کاری میکنی، برای #خدا انجام بده، حتی اگر چلوکباب هم خوردی، به این قصد بخور که نیرو بگیری و در راه خدا عبادت کنی و این نصیحت را در تمام عمر فراموش نکن. ✍ شیخ رجبعلی خیاط (ره) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌╔✯══๑ღ🌺ღ๑══✭╗ @shahid_gomnam15 ╚✮══๑ღ🌺ღ๑══✬╝

جمعي از دوستان شهيد اوايل دوران دبيرســتان بود كه ابراهيم با ورزش باستاني آشنا شد. او شبها به زورخانه حاج حسن ميرفت. حاج حســن توكل معــروف به حاج حســن نجار، عارفي وارســته بود. او زورخانهاي نزديك دبيرستان ابوريحان داشت. ابراهيم هم يكي از ورزشكاران اين محيط ورزشي و معنوي شد. حاج حسن، ورزش را با يك يا چند آيه قرآن شروع ميكرد. سپس حديثي ميگفت و ترجمه ميكرد. بيشتر شبها، ابراهيم را ميفرستاد وسط گود، او ً يك ســوره قرآن، دعاي توسل و يا اشعاري هم در يك دور ورزش، معموال در مورد اهل بيت ميخواند و به اين ترتيب به مرشد هم كمك ميكرد. از جملــه كارهاي مهم در اين مجموعه اين بود كه؛ هر زمان ورزش بچهها به اذان مغرب ميرســيد، بچهها ورزش را قطع ميكردند و داخل همان گود زورخانه، پشت سر حاج حسن نماز جماعت ميخواندند. به اين ترتيب حاج حسن در آن اوضاع قبل از انقالب، درس ايمان و اخالق را در كنار ورزش به جوانها ميآموخت. فرامــوش نميكنم، يكبــار بچهها پس از ورزش در حال پوشــيدن لباس و مشغول خداحافظي بودند. يكباره مردي سراسيمه وارد شد! بچه خردسالي را نيز در بغل داشت ادامه دارد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌╔✯══๑ღ🌺ღ๑══✭╗ @shahid_gomnam15 ╚✮══๑ღ🌺ღ๑══✬╝