eitaa logo
شهید گمنام
3.5هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
7هزار ویدیو
93 فایل
🥀شھید...به‌قَلبت‌نگـاھ‌میکُند اگࢪجایےبࢪايَش‌گذاشتھ‌باشےمےآيد‌مےمانَد لانھ میکُند تاشھيدت‌ڪُند ࢪفیق‌شهیدشهیدت‌میڪند.🥀 ارتباط با مدیر کانال شهید گمنام ⤵️⤵️⤵️ @khakreezfarhangi ⤵️⤵️⤵️ @gomnam30 خادم تبادل ⤵️⤵️⤵️ @YaFateme1349
مشاهده در ایتا
دانلود
شهادت‌آمدنی‌نیست.. رسیدنی‌است؛ بایدآنقدر‌بدوی‌تا‌به‌آن‌برسی..🕊
🌷کتاب (کتاب مخفی) 🌷 ابو حامد سری تکان می دهد و می گوید: _ درباره کتاب بگو . کدام کتاب ؟! قرآن ؟! یا کتابی دیگر ؟! سلیمان می گوید: _ من اگر جای تو بودم به حرف می آمدم و راز کتاب را فاش می کردم . جان خودت به درک ! به همسر و فرزندت فکر کن ! آیا دوست داری یک روز پس از مرگ تو ، آن ها اسیر این بیابان ها کنیم و آزارشان دهیم ! ماهان از تصور این حرف خشمگین و غضبناک شده ، انا کاری از او ساخته نیست ! دست بسته در برهوت ، با طناب اسب پیش می رود و فقط باید شنونده باشد . ابو حامد می گوید: _ حال که قرار است بمیری، بگذار برایت فاش و عیان سخن بگویم! ما دشمنان قسم خورده محمد و علی هستیم ! آدم های کوچکی هم نیستیم که بگویی تازه به دوران رسیده ایم ! از بزرگان قبایل حجازیم و از همان ابتدا که محمد دعوی پیغمبری داشت او را می شناختیم! در تمام این برهوت و در تمام حجاز ، نفوذ کرده و سرباز و جاسوس داریم ! ما تا درون خانه محمد نفوذ کرده ایم !می فهمی ؟! تا درون خانه اش و بر سر سفره اش ! برخی از همسران او همدستان ما هستند . خیال می کنی ما از اسرار محمد چگونه با خبریم! از غیب ؟! خالد می گوید: _ رازت را برای ما فاش کن و خانواده ات را نجات بده ! بگو ماجرای آن کتاب چیست ؟! آیا به دنبال کتابی می رفتی؟! به کجا؟! شرق ؟! کجای شرق ؟! یا شاید حامل کتابی بودی ؟! آن کتاب چه بود ؟! نصرانی بود یا یهودی ؟! اسرار بود یا اعجاز؟! ابو حامد می گوید: _ با ما به زبان ساده سخن بگو . شاید حرف زدنت مرگت را ساده کند !پیش از آن که دیگران بخواهد به زور شلاق و آهن گداخته و سنگ سیاه دهانت را باز کنند ، خودت دهان باز کن ! قول می دهم مرگت آسوده و بی درد باشد ! @shahid_gomnam15
🌷کتاب (کتاب مخفی) 🌷 سلیمان می گوید: _ می دانی اهالی مدینه درباره تو چه خواهند گفت ؟! تو از ایران آمده ای و یکی از اهالی مدینه را کشته ای ! خبر دهان به دهان در مدینه می چرخد و تو را سیاه می کند ! ماهان مبهوت می گوید: _ من کشته ام ؟! رفیق شما از نیش مار مرد ! مگر شما بالای سرش نبودید؟! شمشیرش را بالا برد تا جانم را بگیرد . قرار بود او قاتل من باشد ! خالد می گوید: _ در مدینه حرف ما بیشتر از حرف تو خریدار دارد ! ما می گوییم تو کشته ای ! می گوییم رفیق ما را کشتی و ما تو را قصاص کردیم ! ماهان تاب سخن گفتن ندارد ‌. به سختی می گوید : جانم به دهانم رسیده ! آیا قرار است از تشنگی بمیرم؟! برای رضای خدا به من آب دهید ! تشنه ام ! خالد می خندد و می گوید: _ ما به هر که بخواهیم آب می دهیم ! مشک آبی را که در دست دارد ، واژگون می کند و آب را بر خاک برهوت می ریزد . ماهان به قطرات آبی که در دل خاک محو می شوند نگاه می کند. خالد می گوید: _ گفتی برای رضای خدا ؟! کدام خدا ؟! خدای محمد ! ماهان نای حرف زدن ندارد . خالد ادامه می دهد: _ آیا او نبود که می گفت خدایش از نهان آگاه است و بر همه چیز قادر ؟! می خندد. @shahid_gomnam15
هم اکنون که می بینم عده ای در تاریکی فرو رفته اند احساس خطر می کنم و برای آنها تاسف می خورم و برای آنها از خداوند طلب هدایت می کنم. مگر در وصیت نامه شهدا نخواندید که کرارا گفته اند: امام و ولایت فقیه را تنها نگذارید.. مگر عمری ندا سر ندادید که "ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند".. مگر تاریخ را ندیدید که چگونه امام خویش را تنها گذاشتند و کاری کردند که مولا سر بر چاه بگیرد و با چاه درد و دل نماید... @shahid_gomnam15
🌺 بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌺 🌸شروع ختم صلوات جهت تعجیل در فرج مولا صاحب الزمان (عج) و هدیه به روح مطهر شهدا از فردا (۱۴۰۱/۱۱/۱۲)🌸 🌷☘🌷☘🌷☘🌷☘ ⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/3400007970C7419aa8d81
‌ گناهان‌ڪوچڪ‌مقدمہ‌گناهان‌بزرگـ . .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا