1_917056964.mp3
1.39M
اذان شهید باکری..
به افق دلهای بیقرار
دلتون شکست التماس دعا🤲🤲
حی علی الصلاه
التماس دعا🌹
اللهم_عجل_لولیک_الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تقدیم به تمام جانبازان شیمیایی
ما زندگیمونو مدیون این جانبازان خوب خدا هستیم 🌹 🌹
@shahid_gomnam15
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
حضرت حیدر به نام فاطمه حساس بود
خلقت از روز ازل مدیون عطر یاس بود
ای که بستی راه را در کوچه ها بر فاطمه
گردنت را می شکست آنجا اگر عباس بود
@shahid_gomnam15
✨🌸نورانیت عجیبی در چهرهاش پیدابود در لباس پلنگی که پوشیده بود بسیار زیبا و جذاب به نظر میرسید.
به نذر مادر غلام حضرت رضاشد، مادر شیر را از وسط حلقهی یاسین به کودک خوراند. شش ماه تمام باوضو و این البته نذر دیگر او بود تا کودک شیر بنوشد، پاک و معطّر به عطردلانگیز آیههای قرآن. و همهی اینها را مادر پیش از تولد فرزند در خوابدیده بود، مثل این که کسی به او گفته بود باید چنین کند و او کرد.
شش ساله که شد قرآنمیخواند.
شهید_محمدرضا_یوسفیان
@shahid_gomnam15🌸
زهراییها شهید میشوند
این را من نمیگویم
نگاه کن؛
نگاهش،
حتی لبخندش هم
عطرِ یاس دارد..!
شهید محمدرضا تورجیزاده
شادی روحش صلوات🌹
@shahid_gomnam15
شهید گمنام
زهراییها شهید میشوند این را من نمیگویم نگاه کن؛ نگاهش، حتی لبخندش هم عطرِ یاس دارد..! شهید
مادر بزرگوار شهید_تورجی_زاده
از ارادت بی حد و حصر شهید به حضرت فاطمه زهرا(س) سخن گفت و اظهار داشت:
وقتی پیکرش را آوردند از بازویش خون جاری بود و مانند #حضرت_زهرا (س) بازویش مجروح بود. او را به حضرت زهرا(س) قسم دادم که از خدا بخواهد تا جنگ تمام شود.
و خودم صورتش را با گلاب شستم و بند کفنش را بستم.
یافاطمهالزهراء
فاطمیه ایام_فاطمیه
پنج شهید از خانواده افراسیابی
امیر افراسیابی بزرگترین فرزند خانواده افراسیابی، متولد 1329 بود که در عملیات رمضان در سال 1361 به شهادت رسید.
رضا افراسیابی دومین فرزند پسر خانواده و متولد سال 1333 در عملیات مرصاد شیمیایی و در سال 1373 به شهادت رسید.
اسماعیل سومین فرزند خانواده متولد سال 1337 در عملیات فتح المبین سال 1361 به شهادت رسید.
جواد نیز چهارمین فرزند خانواده بود که در 1338 به دنیا آمد و در سال1362در عملیات والفجر4 در پنجوین به شهادت رسیدند.
ابراهیم افراسیابی نیز آخرین فرزند این خانواده پر افتخار بود که در سال 45 به دنیا آمد و در 22 بهمن 57 و در سن 13 سالگی به دست دژخیمان رژیم ستمشاهی به فیض شهادت نائل و اولین شهید خانواده افراسیابی بود.
لازم به یادآوری است که محسن و حبیب افراسیابی دو برادر افراسیابی هم هر دو مدال پر افتخار جانبازی را به گردن آویخته اند.
علی محمد افراسیابی پدر شهیدان افراسیابی خود از رزمندگان دلاور دوران دفاع مقدس بود.
@shahid_gomnam15🌸
از۲۰سالگیتا۲۷سالگی،
۲۵باربهکربلارفتهبود.
موقعمرخصیهایشهرطور
بودخودشرابهکربلامیرساند.
برایهمینوقتیعراقیهاپاسپورتشرا
دیدهبودند،بهاوگفتهبودند:
أنتَمَجْنون!:)💔
شهیدحسینهریری
شهیدانه
@shahid_gomnam15
سعی کنید سکوت شما بیشتر از حرف زدن باشد؛ هر حرفی را که می خواهید بزنید، فکر کنید که آیا ضرورتی دارد یا نه...
هیچ وقت بیدلیل حرف نزنید!
شهید_هادی_ذوالفقاری❤️
@shahid_gomnam15
1_917056964.mp3
1.39M
اذان شهید باکری..
به افق دلهای بیقرار
دلتون شکست التماس دعا🤲🤲
حی علی الصلاه
التماس دعا🌹
اللهم_عجل_لولیک_الفرج
هدایت شده از شهید اسماعیل دقایقی
❣ مرحله اول پویش گوشواره های دختران شهدا جهت کمک به جبهه مقاومت و مردم مظلوم لبنان و غزه و به همت مجموعه محفل تبیین به نیابت از سردار شهید اسماعیل دقایقی برگزار شد.
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
الحمدلله رب العالمین به لطف خداوند بزرگ و دستان سخاوتمند شما همراهان گرامی مرحله اول
کمکهای🔆#محفل_تبیین به جبهه مقاومت تقدیم شد..
✔️ بیش از یک میلیارد تومان
شامل👈 طلاهای اهدایی،،
مبالغی که با دستگاه کارتخوان
#ایران_همدل پرداخت شد،،
و مبالغی که به کارت مربوطه
واریز شده بود....
تقبل الله جهادکم 🤲
🌹ازهمه شما ممنونم که حقیر
را دراین فریضه بزرگ واین جهاد
مبارک سهیم کردید. خداوندبه
مال تان برکت، به قدم هایتان
هدایت، به جسم تان سلامت و
به اعمالتان اخلاص عطا فرماید
و دعای شهدای اسلام و شهید دقایقی را بدرقه راهتان گرداند...
✍ زهرا دقایقی
💍پویش گوشوارههای دختران شهدا همچنان ادامه دارد و آماده دریافت هدایای ارزشمند شما برای مراحل بعدی میباشد....
#گوشواره_دختران_شهدا
═┅═༅𖣔🔆𖣔༅═┅┅
@shahiddaghayeghi
انسی داشت با حضرت زهرا سلام الله
در شادترین لحظاتش با شنیدن نام
حضرت زهرا علیها السلام بارانی میشد.
وارد اتاقش که شدم روضه یک نفره
راه انداخته بود. گفتم چرا گریانی؟..
گفت برای مظلومیت حضرت زهرا سلام الله...
بعد ادامه داد: "شما هم وقتی شهید شدم
بیائید سر مزارم روضه حضرت زهرا سلام الله بخوانید.
شهید_علی_ماهانی
@shahid_gomnam15🌸
✍سرداران صف شکن با شما بودن حس قشنگی است بوی آفتاب می دهید و خنده ی صبح من عشق را طراوات را و زندگی را با نگاه شما می شناسم سایه مهرتان همیشه در من است ای دیده به دیدارتان شاد...
شهید_حاج_قاسم_سلیمانی🍃
شهید_علیرضا_رحمانی🍃
شهید_علی_حاجبی🍃
@shahid_gomnam15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍لودر غنیمتی...
💢قاسم سلیمانی اومد عراق یک لودر برداشت و رفت و جایزه ای که برای سر او گذاشته شد.
شهید_حاج_قاسم_سلیمانی🍃
@shahid_gomnam15
در هفته بسیج که یاد آور پیروزی ایران همدل در دوران دفاع مقدس است مامنتظر و مطالبه گر وعده صادق ۳ هستیم تا رژیم کودک کش و نجس اسرائیل یک قدم به نابودی نزدیکتر شود ان شاءالله
حکم اعدام نتانیاهو باید اجرا شود...
هفته_بسیج
@shahid_gomnam15
دعوا سر سربند یافاطمھۜ بود . .
با بستن سربند تو آرام شدند!
در جاده عشق خوش سرانجام شدند
از داغ غمت خوشا شھیدانی که
با پهلوی تیر خورده گمنام شدند...♥️
هادےدلھا🕊
@shahid_gomnam15
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗عشق در یک نگاه💗
قسمت48
اینقدر خسته بودم که خوابم برد تو ماشین
حسام: نرگسم ،عزیزم ،بیدار شو رسیدیم
( چشمامو باز کردم ،دیدم رسیدیم امام زاده صالح)
به کمک حسام از ماشین پیاده شدم و رفتیم داخل امام زاده
از حسام جدا شدم و رفتم داخل امام زاده
خودمو کشان کشان رسوندم دم ضریح
نشستم کنار ضریح
اقا جان ،نیومدم که بخوام جلوی رفتنش و بگیری ،نه
من اینقدر خودخواه نیستم
اقا جان ،ازت میخوام کمکش کنی
چقدر سخته این جمله رو گفتن
آقا جان ازت میخوام به عشقش برسونیش ،همونجور که من به عشقم رسیدم
با گفتن این جمله از حال رفتم
چشمامو باز کردم دیدم تو بیمارستانم و یه سرم دستم زده
حسامم دستش توی موهاش بود و گریه میکرد
- ببخش حسام جان
( سرشو بلند کردو اومد سمتم،پیشونیمو بوسید )
حسام: تو منو ببخش ،که اینقدر اذیتت کردم
- ( اشک تو چشمام سرازیر شد ) دیگه این حرف و نزن با گفتن این حرفت نفسم بند میاد
حسام: باشه چشم ،الان خوبی؟
- اره خوبم ،تشنمه!
حسام: چشم الان میرم برات یه آب معدنی میخرم
- نه ،آب میوه و کیک میخوام
حسام: چشم
•••••
🍁نویسنده: فاطمه_ب🍁
•
•
دوستان گرانقدر کپی رمان درصورت ذکر نام نویسنده و تغییر ندادن نام رمان مجاز است در غیر این صورت نویسنده راضی نیست و اینکار پیگردالهی دارد💯
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗 عشق در یک نگاه💗
قسمت49
به اصرار من آخرین شب زندگیمونو تو اتاق حسین خوابیدیم
تا صبح بیدار بودم و به صورت حسام نگاه میکردم
بعد اذان صبح ،به حسام کمک کردم که وسیله هاشو داخل ساک بزاره
عکس سونوگرافی که گرفته بودیم و گرفت و گذاشت لای قرآن کوچیکش
بعد چند ساعت ،مامان و بابا و زهرا و آقا جواد اومدن خونه ما واسه خداحافظی از حسام
منم خیلی خودمو کنترل کردم که هیچ اشکی نریزم
صدای زنگ آیفون و شنیدم
اومده بودن دنبال حسام
حسام خواسته بود هیچ کس همراش نره فرودگاه ،چون میدونست اون موقع جدایی سخت میشه برام
داخل یه ظرفی آب ریختم و با گل نرگس تزیینش کردم
چادرمو سرم کردم و رفتیم پایین
حسام از همه خداحافظی کرد و اومد سمتم
حسام: نرگسم مواظب خودت هستی دیگه؟
- اره
حسام: مواظب پسرمونم هستی دیگه؟
- اره
حسام: مواظب اون چشمای قشنگت هم هستی دیگه ؟
- اره
حسام( آروم زیر گوشم گفت): میدونی که خیلی عاشقتم دیگه؟
- ( اشک از چشمام سرازیر شد ): اره
حسام: پس یا علی
- حسام جان
حسام : جانم
- قول بده که، اگه اتفاقی برات افتاد ،منم ببری باخودت
( اشک از چشماش سرازیر شد ،گوشه لباسشو گرفتم): قول بده حسام
حسام: چشم
- برو در پناه خدا
حسام: یا علی
حسام سوار ماشین شد و رفت
منم خیره به نگاه رفتنش شدم
کاسه آب از دستم افتاد روی زمین و شکست
منم با شکستن کاسه شکستم
نشستم روی زمین و بغض این چند ماهی رو شکوندم
مامان و زهرا هم با من هم نوا شدن
•••••
🍁نویسنده: فاطمه_ب🍁
•
•
دوستان گرانقدر کپی رمان درصورت ذکر نام نویسنده و تغییر ندادن نام رمان مجاز است در غیر این صورت نویسنده راضی نیست و اینکار پیگردالهی دارد💯
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حوالی میدان خراسان از داخل پیاده رو با سرعت در حال حركت بودیم، یكباره سرعتش رو كم ڪرد، برگشتم عقب گفتم: "چی شد؟! مگه عجله نداشتی؟!"
همین طور كه آرام راه می رفت به جلو اشاره كرد: یه خرده یواش بریم تا از این آقا جلو نزنیم كمی جلوتر از ما، یك نفر در حال حركت بود كه به خاطر معلولیت، پایش را روی زمین می كشید و آرام راه می رفت، ابراهیم گفت: اگر ما تند از كنار او رد بشیم، دلش میسوزه كه نمیتونه مثل ما راه بره، یه كم آهسته بریم كه ناراحت نشه.
شهيد_ابراهيم_هادى
📚 کتاب "سلام بر ابراهیم"
@shahid_gomnam15🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظه ی شهادت شهیدی که میگفت: شرمندہ ام از این که
یک جان بیشتـر ندارم
تا در راہ ولی عصـر (عجل الله)
و نایب برحقش امام خامنه ای
فـدا کنم . . .
[شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی]
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضرت زینب کبری
🌹🌹🌹@shahid_gomnam15
🛑 چفیهی یه بسیجی گم شد.
داد زد:
حوله، لحاف، زيرانداز، روانداز، دستمال، ماسك، كلاه، کمربند، جانماز، سايه بون، کفن، جانونیم، باند زخم، تور ماهیگیریم...
همه رو بردن!
شادی روح پاكشون كه دار و ندارشون يه چفيه بود صلوات🕊
هفته_بسیج 🌷
@shahid_gomnam15