#خـاطره 🎞
#از_امیر_بگو
امیر پیش دبستانی خونده بود
روز اول، کلاس اول که باید میرفت مدرسه،
خودم بردمش و هر روز خودم میبردمش و میاوردمش.
از من سخت دل میکند و اگه چند دقیقه دیر به دنبالش میرفتم خیلی بی تابی میکردو گریه میکرد.
امیرموقع درس خوندن، همیشه توی مدرسه یاد میگرفت و برای خونه فقط تکالیفش رو انجام میداد.
من هم چون شاغل بودم وقت نمیکردم تو درساش کمکش کنم،
ولی خودش تنهایی توی خونه به درساش میرسید.
شهیدامیرسلیمانے
#از_امیر_بگو💔
پسرم تک فرزند بود پدرش کارگر شهرداری بود و منم تو کار چاپ بودم.
ایشون از وقتی که کلاس پنجم بودن شبها تو قطعه بندی مرغ کار میکردن و روزها درس میخوندن وقتی اعتراض میکردم میگفت: به غیرتم برمیخوره شما کار کنید و من درس بخونم(: 🥲🥀🕊
شهیدامیرسلیمانے
خاطره
#از_امیر_بگو
امیر بخاطر خوب بودن درسش از طرف دانشگاه دولتی شهید طباطبایی براش زنگ زدن و بدون کنکور دانشگاه رفت.😍
و بازم شبها کار میکرد و صبحها دانشگاه میرفت ما هفته ای ۱ روز اونم روز جمعه یه وعده ناهار میدیدیمش💔😔
شهیدامیرسلیمانے
خاطره