روزِمان را با سَلام بَر چهارده مَعْصوم آغاز میکنیم
🌱اَلْسَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُولَ اَللّه صل الله
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَمیرَاَلْمؤمِنین
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا فاطِمَةُ اَلزَهْراءُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حَسَنَ بنَ عَلیٍ نِ اَلمُجْتَبی
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُسَینَ بنَ عَلیٍ سَیدَ اَلشُهَداءِ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا عَلیَّ بنَاَلحُسَیْنِ زینَ اَلعابِدینَ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُحَمَّدَ بنَ عَلیٍ نِ اَلباقِرُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا جَعْفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ نِ اَلصادِقُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُوسَی بنَ جَعْفَرٍ نِ اَلکاظِمُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یاعَلیَّ بنَمُوسَیاَلرِضَا اَلمُرتَضی
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُحَمَّدٍ بنَ عَلیٍ نِ اَلجَوادُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا عَلیَّ بنَ مُحَمَّد نِ اَلهادی
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حَسَنَ بنَ عَلیٍ نِ اَلعَسْکَری
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَقیَةَ اللَّه، یا صاحِبَ اَلزَمان
وَ رَحْمَةَ اَللّهِ وَ بَرَکاتِهِ
#اللّهُمَّ_عَجِّلْ_لَوِلیِڪَ_اَلْفَرَجْ
#صبحتون_معطربه_عطرشهدا
#التماس_دعا
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_محسن_حججی
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
[ شهادت ]🕊
مزد ڪسانے استــ🌱
ڪه در راه خدا➜
پرڪارند
پس منفعل نَبــاش✨
#شهادت_به_رسم_حاجقاسموجهاد
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
✍داشتم به موانع #ازدواج فکر میکردم
اونقدر تعدادشون زیاد بود که انگار باید به کسی ک تو این شرایط ازدواج میکنه مدال افتخار داد...🙄
✨با خودم میگفتم یعنی راه حلش چیه!؟🤔
جوابی جز #سادهزیستی پیدا نکردم
❗️حالا ساده زیستی یعنی چی!؟
آقا چ دلیلی داره حتما دنبال دختری باشیم که جهیزیه کامل داره؟
از نظر قیافه هم باید از تمام سلبریتی ها سر باشه!!
در کنار بهترین تیپ ، چادری و باحیاهم باشه!
داداش نداشته باشه ، باباش فرهنگی بوده باشه و مامانش دکتر!
خودشم شاگرد اول دانشگاه!!
❗️خانم چه دلیلی داره دنبال شوهری باشی که با خونه فلان و ماشین فلان بیاد خواستگاریت!
کارش رسمی و اداری باشه ! صبح میره ۲ بیاد !
شیک پوش و خوشتیپ باشه !
ورزشکار و بدنساز باشه !
باباش نظامی و مادرش فرهنگی باشه!
خواهر و ترجیحا برادرم نداشته باشه!
❗️خب عزیزان من این ازدواج های #خیالی چیه که تو ذهنت راه دادی❓
حالا بااین افکار میخوای ازدواج موفق داشته باشی!
خب تو که هرکی رو ببینی جوابت منفیه!!
دنبال #بهترین از نظر همه هستی!؟
#بشینتابیاد😒
🌱دنبال کسی باش که دنبالت باشه💕
دوسش داشته باشی دوست داشته باشه❤️
🌷از هرنظر برات دلنشین باشه و براش دلنشین باشی
🍃کسی که بتونید به پای هم بسوزید و #باهمبسازید ❤️
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
AUD-20201211-WA0039.mp3
7.39M
#دانلود_ویژه 👌👌👌
🔻نذر کن به امام زمان سلام الله علیه خدمت کنی تا مشکلات خودت حل شود.
🎙مرحوم آیت الله شیخ محمود #تولایی_خراسانی " رضوان الله علیه "
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
#قسمت_دوم بلبل محله 🌸🍃فهیمه هفده ساله بود، سال چهارم دبیرستان، صبح ها به مدرسه می رفت و عصرها به م
#قسمت_سوم.
وصف زنان شجاع و دلیر فهیمه و همسر شهیدش #غلامرضا_صادق_زاده
✨ ا ﷽ ا ✨
🥀 #سبک_زندگی_شهدا 🕊
📜 این نامه های عاشقانه💕، سند جنگ است
💍دوران عقد 💞ب رای غلامرضا که در جبهه بود 📃نامه می نوشت زمان هایی که به او پیشنهاد می دادند شرایط 📞تلفن کردن هم مهیاست و می توانی با غلامرضا صحبت کنی، می گفت:👇
🍃 « #این_نامه_ها_سند_جنگ_است ».🍃
📑 نامه نگاری می کرد تا یادداشت های💓 #عاشقانه و عارفانه او و همسرش برای نسل های بعد که جنگ را نمی بینند بماند.
👈 #فهیمه 🧕می دانست که نوشته های شان برای زوج های جوان فردا راهگشاست.
🍃از #غلامرضا هم می خواست که دست به قلم شود و بنویسد:
❣« #رضای خوبم! 🖊نوک قلمت را تیز کن ...
✍ بنویس که امروز روز نوشتن است و چه شایسته که مرکبت #خون یاوران و دوستانت می باشد
🖌بنویس که هیچ مرکبی را جز آن، توان ثبت آن لحظه نیست و بنویس که تو امروز تاریخ را می نویسی و برو محکم برو که امروز تو #تاریخ را می سازی. »
📝 در یکی از نامه هایش به غلامرضا می نویسد:
✨« تصمیم گرفتم به جای شرح هفته ای که گذشت از قران آیه ای, از نهج البلاغه حکمتی و از مفاتیح دعایی و از احادیث حدیثی را یادداشت کنم…»✨
💝انگار می دانست که هر بار #غلامرضا به چه چیزی نیاز دارد همان را می نوشت و می فرستاد و غلامرضا با خواندن این نامه ها آرام تر و دلگرم ترمی شد و استواردر مسیر حق و جهاد.
🖌زمانی هم که از #جبهه بر می گشت وقایع و خاطرات جبهه را از او می پرسید و یادداشت می کرد.- 📖
🍃برای #شهادت 🌹همسرش سفید پوشید🍂
🧕 #فهیمه هنرمندانه از الفاظ استفاده می کرد و ارتباطش با همه خوب بود و تاثیر ایمان، نفوذ کلامش را دو چندان می کرد.😍
🍂آخرین امتحان دبیرستان بود که خبر شهادت #غلامرضا را آوردند. 🕊
😔خواب #فهیمه تعبیر شده بود ،#غلامرضا حین پاکسازی
مین های به جا مانده از عملیات آزاد سازی خرمشهر بر اثر انفجار مین به #شهادت 🥀رسید.
🔰وقتی پیکر متلاشی اش را آوردند حلقه💍 تاریخی ازدواج شان سالم مانده بود در انگشت اش.
🕊هنگام تدفین #غلامرضا در قطعه ۲۶ بهشت زهرا(س) با صلابت سخن می گفت: « خدایا! #ستاره ها که رفتند،
☀️ خورشید را برای ما نگه دار… این ختم نیست که آغاز است ،#آغاز راهی که همسرم آن را پیمود…»
❇️تا یک سال برای #شهادت🥀 همسرش💔 سفید پوشید، می گفت: « اگر همسرم غیر از #شهادت رفته بود آن وقت بود که #عزاداری می کردم
🌹#پدرشهید
خیلی پسر خوبی بود. پسرم بود. داداشم بود. رفیقم بود.
وقتی رفتیم سوریه وسایلش را تحویل بگیریم. حرم حضرت رقیه رفتم و درست همانجایی که مجید در عکسهایش نشسته بود، نشستم و درد و دل کردم. گفتم هر طور که با حضرت رقیه درد و دل کردی حرف من همان است. اگر دوست داری گمنام و جاویدالاثر بمانی حرفی نمیزنیم. هر طور که خودت دوست داری حرف ما هم همان است.
🌷
از وقتی شهید شده خیلیها خوابش را میبینند. یکبار پیرزنی بیهوا آمد خانه ما و گفت شما پدر مجید هستید؟ من هم گفتم بله. گفت من مشکل سختی داشتم که پسر شما حاجتم را داد. من فقط یکبار خواب مجید را دیدهام. خواب دیدم یک لباس سفید پوشیده است. ریشهایش را زده است و خیلی مرتب ایستاده است. تا دیدمش بغلش کردم و تا میتوانستم بوسیدمش. با گریه میگفتم مجید جانم کجایی؟ دلم میخواهد بیایم پیش تو. حالا هم هیچچیز نمیخواهم اگر روی پا ایستادم و هستم به خاطر دخترهایم است؛ اما دلم میخواهد بروم پیش مجید. بدجوری دلم برایش تنگشده است.»
🌷#شهیدمجیدقربانخانی
💚 کانال #شهیدهادی و
#شهیدتورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
#رمان_محمد_مهدی 63
🔰 خیلی از درون خوشحال بودم ، اصلا نتونستم جلوی خودمو بگیرم و خنده روی لبهام نشست
تا خانم معلم من رو صدا کرد، بلند شدم ،
آماده بودم
آماده بودم برای اینکه خانم معلم کادو رو به من بده
دستهاش رو آورد جلو
کادو رو به من داد و گفت:
👌 پسر عزیزم #محمد_مهدی جان، شما و ساسان جان بهترین جواب ها رو دادین
اما از اونجایی که شما و ساسان جان دوست های خیلی خوبی با هم هستین ، این جایزه رو شما به اقا ساسان بده که جوابش از نظر من بهتر بود
من میخوام شما جایزه رو به ساسان بدی ، بیا عزیزم!!!
حالا قیافه ساسان دیدنی بود!
از ذوف زیاد به نفس زدن افتاد !!!
✅ این حرفها رو که شنیدم، کمی جا خورم ، نمی تونم بگم زیاد ناراحت شدم ، نه
چون واقعا ساسان رو هم دوست داشتم و دلم میخواست اون هم برنده بشه
ولی هر کسی تو هر سن و سالی دوست داره خودش برنده بشه
اما من با همون حالت خنده ، جایزه رو گرفتم و دو دستی تقدیم ساسان کردم و بهش گفتم مبارکت باشه بهترین دوست من!
✳️ ساسان هم با ذوق زیاد جایزه رو از من گرفت و از خانم معلم تشکر کرد و جایزه رو سریع گذاشت روی میز و من رو از ته دل بغل کرد و گفت از تو هم ممنونم که همیشه کمکم می کنی
⏺ خانم معلم که داشت این صحنه ها رو می دید رو به بچه های کلاس کرد و گفت حالا همه برای #محمد_مهدی و ساسان دست بزنین!!
💠 اینقدر این ماجراها سریع گذشت که ما اصلا نفهمیدیم کی زنگ خورد!
ساسان جایزه رو بدون اینکه باز کنه گذاشت تو کیفش و با هم رفتیم زنگ تفریح
الان دیگه منم خوشحال بودم از اینکه جایزه به ساسان رسیده بود
هرچی باشه اون بیشتر به این روحیه گرفتن نیاز داشت
من بالاخره پدرم و مادرم برام زیاد کادو میخرن برای این چیزها، اما ساسان با اون وضع خانوادش خیلی بیشتر از من به جایزه نیاز داشت تا بتونه با ذوق و شوق بیشتر مسائل دینی رو یاد بگیره
🔰 تو زنگ تفریح باز بهش تبریک گفتم ولی هنوز برام جای سوال بود که واقعا جواب این سوال رو ساسان از کجا گرفته بود؟
آیا تو کتابی خونده بود؟
یا تو تلویزیون شنیده بود؟
یا مادرش بهش گفته بود؟؟؟
اما چون می دونستم ناراحت میشه، ازش سوال نکردم
❇️ زنگ آخر خورد و طبق معمول باباهادی اومد دنبال من و قبلش هم ساسان با مادرش رفته بود
من تو ماشین مدام به فکر ماجرای امروز بودم و اصلا حرف نمی زدم
تا اینکه پدرم گفت ...
ادامه دارد...
✍️ احسان عبادی
#رمان_محمد_مهدی 64
🔰 تا اینکه پدرم گفت چه خبر از مدرسه؟
چه خبر از جواب سوال خانم معلم؟
🌀 گفتم باباجون من و ساسان بهترین جواب ها رو دادیم، خانم معلم هم یک دونه جایزه در نظر گرفته بود ، گفت که جواب ساسان بهتر بود و جایزه رو به ساسان داد
✳️ بابا هادی : پس بگو ، پس برای همین ناراحتی! چون جایزه رو نگرفتی ناراحتی!!!
💠 گفتم نه باباجون ، نه ، اتفاقا جایزه به دست من به ساسان داده شد، اما دوتا سوال عجیب منو درگیر کرده
یکی اینکه ساسان اون جواب رو از کجا گرفت
دوم این که واقعا جواب من بهتر بود، خود خانم معلم هم فهمید، اما چرا جایزه رو به ساسان داد؟؟
من فقط جواب همین دوتا سوال رو میخوام، وگرنه جایزه رو که من خودم چندبار تو مدرسه گرفتم
✅ باباهادی: آره، درسته ، چرا از خودساسان نپرسیدی جواب رو چطور پیدا کرد؟
💠 گفتم آخه دیدم ناراحت میشه، نپرسیدم ،بنده خدا اینقدر از گرفتن جایزه ذوف داشت که دیگه نخواستم با این سوالات، ناراحتش کنم
🔰 سر ناهار ، مامان جون هم همین سوال بابا رو از من پرسید
من براش توضیح دادم و گفتم که خانم معلم جواب ساسان رو بهتر تشخیص داد
🌀 یه مرتبه مامان گفت، پس جایزه به ساسان رسید!
اما همینکه خانم معلم جایزه رو از طریق شما به ساسان داد، خودش کلی ارزش داشت
❇️ من با تعجب به مامان گفتم شما از کجا می دونید؟
شما از کجا خبر دارید؟
بابا که وقتی اومد خونه چیزی به شما نگفت
شما از کجا می دونید من جایزه رو به ساسان دادم؟؟؟
🔰 مامان جون یه نگاه همراه با لبخندی به بابا زد و گفت...
ادامه دارد...
✍️ احسان عبادی
part6_salam bar ebrahim.mp3
8.75M
📗 کتاب #سلام_بر_ابراهیم_جلد_2
قسمت6️⃣
👈تولید اختصاصی کانال کتابخانه صوتی با صدای #احسان_گودرزی
روزِمان را با سَلام بَر چهارده مَعْصوم آغاز میکنیم
🌱اَلْسَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُولَ اَللّه صل الله
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَمیرَاَلْمؤمِنین
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا فاطِمَةُ اَلزَهْراءُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حَسَنَ بنَ عَلیٍ نِ اَلمُجْتَبی
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُسَینَ بنَ عَلیٍ سَیدَ اَلشُهَداءِ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا عَلیَّ بنَاَلحُسَیْنِ زینَ اَلعابِدینَ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُحَمَّدَ بنَ عَلیٍ نِ اَلباقِرُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا جَعْفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ نِ اَلصادِقُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُوسَی بنَ جَعْفَرٍ نِ اَلکاظِمُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یاعَلیَّ بنَمُوسَیاَلرِضَا اَلمُرتَضی
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُحَمَّدٍ بنَ عَلیٍ نِ اَلجَوادُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا عَلیَّ بنَ مُحَمَّد نِ اَلهادی
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حَسَنَ بنَ عَلیٍ نِ اَلعَسْکَری
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَقیَةَ اللَّه، یا صاحِبَ اَلزَمان
وَ رَحْمَةَ اَللّهِ وَ بَرَکاتِهِ
#اللّهُمَّ_عَجِّلْ_لَوِلیِڪَ_اَلْفَرَجْ
#صبحتون_معطربه_عطرشهدا
#التماس_دعا
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_محسن_حججی
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
#شهیدانه 🕊
پندار ما این است که ما مانده ایم
و شهدا رفته اند،
اما حقیقت آن است که
زمان ما را با خود برده است و
#شهداماندهاند ♥️
#شهیدآسدمرتضیآوینی 🌱
خدا ما را دوست دارد💓 یا خیر؟
✅حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) فرمودند: اگر خواستى بدانى که در وجودت خیر و خوشبختى هست یا نه، به درون خود دقت کن.💓 اگر اهل عبادت و طاعت را دوست دارى و از اهل معصیت و گناه ناخوشایندى، پس در وجودت خیر و سعادت وجود دارد و خداوند تو را دوست مى دارد؛
✅ولى چنانچه از اهل طاعت و عبادت، ناخوشایند باشى و به اهل معصیت، عشق و علاقه ورزیدى، پس خیر و خوبى در تو نباشد و خداوند تو را دشمن دارد. و هر انسانى به هر کسى که به او عشق و علاقه دارد، با همان محشور مى گردد.
📚 اصول کافی، ج۲، ص۱۲۶
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
4_6030454393655003384.mp3
1.93M
ارتباطِ شما با #خدا دوطرفه است
بله، او با شما حرف میزند ✨
#حضرت_آقا❤️
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
@dars_akhlaq.mp3
4.91M
📩 #درس_اخلاق
🎙🌸آيت الله #مجتهدی تهرانی (ره)
🔵موضوع : محشور شدن با حضرت زهرا (س) چگونه از همسرمان درخواست داشته باشیم
🔴 پست ویژه برای تمام برادران و خواهران
✅ بسیار عالی حتما گوش کنید و ارسال به دیگران فراموش نشود
#همسرداری
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
ماجرای عنایت #حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
را به #شهید_علمدار
با هم مرور میکنیم.
👇👇👇
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
ماجرای عنایت #حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها را به #شهید_علمدار با هم مرور میکنیم. 👇👇👇
✨ ا ﷽ ا ✨
🥀 #سبک_زندگی_شهدا 🕊
#داستان_انگشتر_و_عنایت
#حضرت_زهرا_به_سید_علمدار
🌸سید به غسل جمعه بسیار اهمیت میداد.و سعی میکرد هیچ موقع غسل جمعه را ترک نکند.
🌸یک روز جمعه به همراه با دوستش به حمام عمومی میروند.
🌸سید چند انگشتر داشت. یکی از آنها از همه زیباتر بود.که ظاهرا انگشتر هدیه ازدواج سید بود.
🌸خلاصه با دوستش آب بازی میکردند.
که یکدفعه دوستش لگن آب سردی به طرف سید پاشید.
سید جا خالی داد.اما اتفاق بدی افتاد.😳
🌸سید با چهره رنگ پریده به دنبال انگشتر ( که هدیه همسرش بود )میگشت.
ولی شدت آب بقدری بود که انگشتری که سید به آن علاقه داشت .آب آن را به چاه برده بود.دیگر کاری نمیشد کرد.😔
با مسئول حمام هم صحبت کردیم ولی بی فایده بود.
🌸دوستش به شوخی به سید میگوید این به دلیل دلبستگی تو بود.😍
تو نباید به مال دنیا دل ببندی.
🌸سید گفت.راست میگویی.ولی این هدیه همسرم بود.خانمی که ذریه #حضرت_زهرا س است.
اگر بفهمد که اوایل زندگیمان هدیه اش را گم کرده ام..بد میشود.😔
🌸خلاصه سید خیلی ناراحت بود.
دو روز از اون اتفاق گذشته بود.
🌸دوستش با کمال تعجب بعد از اون اتفاق، نگاه به انگشان سید میکند.
میبیند😳 دقیقا همان انگشتری را در دستان سید میبیتد که آب در چاه انداخته بود.
دقیقا همان انگشتر بود. انگشتری که به چاه فاضلاب حمام رفته بود.و هیچ راهی هم برای پیدا کردن مجدد آن نبود.
🌸ولی الان همان انگشتر در دستان سید بود.🤔
🌸دوستش سید رو قسم میدهد که این انگشتر را چطوری پیدا کرده⁉️
🌸ولی سید ساکت بود.
ولی این چیزی نبود که دوستش به این سادگی از آن بگذرد.
🌸دوستش سید را قسم به حق مادرش #حضرت_زهرا میدهد.
🌸سید مکثی میکند.و به دوستش میگوید تا زنده هستم جایی نقل نکن.حتی اگر توانستی بعد از من هم به کسی چیزی نگو.
چون تو را به خرافه گویی و ... متهم میکنند.
سید میگوید👇👇👇
🌸من آن شبی که با هم بودیم با ناراحتی به خانه رفتم.و مراقب بودم همسرم دستم را نبیند.
🌸قبل از خواب به مادرم ( حضرت زهرا س ) متوسل شدم.
گفتم: مادر جان بیا و آبروی مرا بخر.😔
🌸طبق معمول سوره واقعه را خواندم و خوابیدم.
نیمه های شب برای نماز شب بلند شدم
مفاتیح من بالای سرم بود.مسواک و انگشتر دیگرم را روی آن گذاشته بودم.
🌸موقع برخواستن مفاتیح را برداشتم و به بیرون اتاق رفتم . وضو گرفتم و آماده نماز شب شدم.
قبل از نماز به سمت مفاتیح رفتم.تا اون یکی انگشترم را در دست کنم.
🌸یکباره و با تعجب دیدم که دوتا انگشتر روی مفاتیح است.
🌸وقتی با تعجب دیدم انگشتری که در چاه حمام گم شده بود . دقیق روی مفاتیح قرار داشت.
دقیقا با همان نگیتی که گوشه اش پریده بود.😍😄
نمیدونی چه حالی داشتم🙏
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫خدا در هر نظر آیینه ماست.
💫همین حالت خدا در سینه ماست.
با دکلمه بسیار زیبای 👌
#دکتر_انوشه
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
مداحی آنلاین - مرو مادر من که دیگه سهم بابام یه دنیا درده - امیر برومند.mp3
5.4M
🔳 #ایام_فاطمیه
🌴مرو مادر من
🌴که دیگه سهم بابام یه دنیا درده
🎤 #امیر_برومند
⏯ #زمینه
👌بسیار دلنشین
💚 کانال #شهیدهادی و #شهیدتورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
🔮نعمت های الهی
🌹#برادرشهید
عملیات والفجر8 بود،بر اثر بمباران شیمیایی دشمن تعدادی از رزمندهها زیر آوار ماندند، حسینعلی بدون توجه به گازهای شیمیایی سریع به طرف بچهها رفت، من نیز به دنبالش رفتم، به سختی بسیجیها را بیرون آوردیم. وقتی از محوطه خارج شدیم حالت تهوع و سرگیجه شدید به ما دست داد. تمام صورت برادرم سوخته بود.
ما را به بیمارستان «بوعلی» تهران اعزام کردند. مصدومیت حسین از ناحیه چشم بیشتر از دیگر اعضای بدنش بود، اما باز میخندید. در حالیکه نگرانش بودم و به استقامت او در برابر آزمایشهای الهی غبطه میخوردم او با دیدن ناراحتی من مرا به صبوری دعوت کرد و گفت:
«اینها نعمتهای الهی هستند، از این نعمتها استفاده کنید، این بالاترین افتخار است، اگر خداوند شهادت را نصیب ما نکرد، همین که جراحتی از جنگ داشته باشیم، بالاترین افتخار برای ما است.
🌷#شهیدحسینعلی_عالی
💚 کانال #شهیدهادی و
#شهیدتورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124