eitaa logo
🍃🌹 مهندس مدافع حرم شهید هادی جعفری🌹🍃
123 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
2.7هزار ویدیو
7 فایل
اینجامحفل آسمانی شهیدیست که در سالروز تولدخودوهمزمان با ایام فاطمیه در۳فروردین۱۳۹۴درعراق به شهادت رسید. 👇🌹👇 #جهت_تبادل.. @ahmadmakiyan14 #یازهرا‌...🌹 #کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری..🌷🕊 🍃🌹 @shahid_hadi_jafari65🌹🍃 #لبیک_یاحسین...🌴
مشاهده در ایتا
دانلود
تا مطمئنم فصل باران میشود کوچه ها پس کوچه هامان هم میشود تا بیایی هر خیابانی كه خلوت است در مسیر راه بندان میشود 🌹تعجیل در فرج 🌹 🌹🍃 ...🌹🍃 ..🌷🕊 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 @shahid_hadi_jafari65 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین 🕊🌷 حبیب الله بسیار زرنگ و باهوش بود به همه کمک می کرد و حتی بعضی اوقات کلید ماشین پدرش را میگرفت و به دوستانش رانندگی یاد میداد و میگفت هزینه ی رفتن به کلاس آموزش رانندگی را ندارند. یک بار شب عید بود وضع مالی خوبی نداشتیم، او مقداری شیرینی میوه و آجیل به منزل آورد و بعد فهمیدم که چند شب خواب نرفته و خیاطی می کرده که من خجالت خواهر و برادرانش را نکشم! *یک مرتبه در ماه رمضان خواهرش تلویزیون را زمین انداخته بود مادرش گفته بود: «اگر پدرت بفهمد دعوا می کند» گفت: «مادرجان غصه نخور من حالا می روم و آن را درست می کنم»* آنروز هوا سرد بود تلویزیون را به تیران برد و صبح آن را آورد. حتی افطار نکرده بود و روز بعد را هم روزه گرفت بخاطر اینکه پدرش عصبانی نشود و خواهرش را دعوا نکند. شهید حبیب الله چترایی 🌹🍃 ...🌹🍃 ..🌷🕊 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 @shahid_hadi_jafari65 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 ---~~ 🌴 ...🌴~~---
رو خودتون جوری کار کنید که اگر یک گناهم کردید گریه تون بگیره:)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴🌹🌴🌹🌴🌹🌴 🌷 باز هم آمد شب جمعه پریشانم حسین داغ دوری از حرم افتاده بر جانم حسین عکس این شش گوشه بی حد بر دلم آتش زده از کرم آبی بریز بر قلب سوزانم حسین 🌹🍃 ...🌹🍃 ..🌷🕊 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 @shahid_hadi_jafari65 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 ---~~ 🌴 ...🌴~~---
پنج‌شنبه که می‌شود دلم هرجا که باشد بی تاب خاک کویت می‌شود به خود که می‌آیم سر از مزارت در‌می‌آورم تربت پاکت، بوسه باران برس به داد دلم.... 🌹🍃 ...🌹🍃 ..🌷🕊 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 @shahid_hadi_jafari65 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 ---~~ 🌴 ...🌴~~---
لیلای منی.mp3
14.05M
🎧مداحی شب‌جمعه 🎤سیدرضانریمانی آرزوۍنۅکرت‌شہادته...🕊 🌹🍃 ...🌹🍃 ..🌷🕊 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 @shahid_hadi_jafari65 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 ---~~ 🌴 ...🌴~~---
| ✨ [ بعد از پایان نماز وقتی سر به سجده میگذارید مروری بر اعمال صبح تا شب خود بیاندازید آیا کارمان برای رضایت خدا بوده . . . ] " " 🤍🌸
🍃🌹 مهندس مدافع حرم شهید هادی جعفری🌹🍃
#کتاب_هوری🌹🍃 #زندگی_نامه_و_خاطرات : #سردار_شهید_سید_علی_هاشمی 🌷🕊 فصل چهارم ..( قسمت سوم)🌹🍃 🌷🕊ب
🌹🍃 : 🌷🕊 فصل چهارم ..( قسمت چهارم)🌹🍃 🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊 فروردین ۱۳۶۱ و بعد از عملیات ام الحسنین ( س) علی آقا بچه های تیپ را که حالا در زمینه اطلاعات و شناسایی ورزیده شده بودند به چند گروه کوچک و بزرگ تقسیم کرد، اما با این حال خودش هم در شناسایی شرکت می کرد. حاجی در برنامه های شناسایی هم به دنبال نیرو سازی بود از برادران عرب و بومی منطقه بهترین نیروهای عملیاتی و اطلاعاتی را تربیت می کرد. یک بار با حاجی برای شناسایی تا نزدیک سنگرهای دشمن رفتیم در حال بررسی منطقه بودیم که به حاجی گفتم: عراقی ها رو ول کن ، با این ها چی کار کنیم! حاجی حواسش به سنگر دشمن بود و متوجه حرف من نشد. مجبور شدم دست حاجی را بگیرم. این بار وقتی سرش را چرخاند متوجه حرفم شد مقابل ما حدود چهل تا سگ گرسنه با زبان های آویزان بودند. حاجی هم مثل من خشکش زد آهسته گفتم: حاجی عراقی ها اینجا نیستند. با این سگ ها چه کار کنیم؟ ما یک اسلحه بیشتر همراهمان نیست. حاجی گفت: اشکالی نداره، شلیک می کنیم و بعدش فرار می کنیم و بعد اینکار را کردیم. مدتی بعد قرار شد منطقه طلائیه را از ارتشی ها تحویل بگیرم تا جزء محدوده ی فعالیت ما بشود. در جلسه ای که به همین منظور تشکیل شد. متوجه شدیم که نقشه ی شناسایی و اطلاعات ما با اطلاعات برادران ارتش متفاوت است. حاجی برای حل این مشکل، من را از نیروهای تیپ ۳۷ انتخاب کرد تا با دو نفر از نیروهای ارتش برای شناسایی به منطقه بروم تا اختلاف بر طرف شود. ارتشی ها از من پرسیدند : اسلحه که همراهت هست؟ من که حاضر جوابی ام بین بچه ها مشهور بود گفتم: نه کسی که شناسایی می ره اسلحه نمی خواد. با این جمله گروهبان ارتشی از همان ابتدای خاکریز بسم الله را گفت و جلو افتاد بعد به پشت سرش اشاره کرد و گفت: شتری بیاین. من هم که تا آن موقع چنین اصطلاحی را نشنیده بودم با تعجب پرسیدم شتری چیه؟ گروهبان گفت: بیا دنبالم ببین شتری چیه؟ با شتری رفتن صد متر را دو ساعته طی کردیم! یک پا می گذاشتند زمین و یک پا نمی گذاشتند! تا اینکه صبرم تمام شد و گفتم: این طوری که نمی شه، اگر ما بخوایم تا خاکریز عراقی ها برسیم یک ماه طول می کشه، حالا شما بیایین دنبال من تا بگم شتری چیه؟ گروهبان پرسید: چه جوری برادر؟ من هم گفتم بیاین. من الان روش اسبی رو به شما یاد می دم بعد شروع کردم به دویدن. گروهبان هم دائم با صدایی آهسته می گفت: برادر ، برادر نکن این کارو، خطرناکه ، نباید بدویم و ... در همین بین که گروهبان دائم اخطار می داد گفتم: این هم سیم خاردار عراقی ها ، مگه قرار نبود تا اینجا بیاییم. گروهبان هم با تعجب دست کشید به سیم خار دار و گفت: یعنی ما تا اینجا اومدیم؟ با وجود مخالفت گروهبان ارتشی، وارد میدان مین شدم و کارشناسایی را تکمیل کردم موقع برگشت به برادرهای ارتشی گفتم حالا می خواید شتری بر گردیم یا اسبی؟ بالاخره در برگشت هم اسبی آمدیم و اختلاف نقشه ها برطرف شد. 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹 🌷🕊 🌹🍃 ...🌹🍃 ..🌷🕊 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 @shahid_hadi_jafari65 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 ---~~ 🌴 ...🌴~~---
ای بهاری که در راهی ای مسافری که زمین به اجازه‌ات نفس می‌کشد ای آخرین وارث زمین پیش از آمدنت کاری کن از خواب بیدار شویم و سبز و شکوفا به پیشوازت بیاییم ای بهار زمین امروز جمعه هست و ما منتظریم...... 🌹🍃 ...🌹🍃 ..🌷🕊 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 @shahid_hadi_jafari65 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 ---~~ 🌴 ...🌴~~---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قلب30.mp3
3.42M
🎤 🎧آنچه خواهید شنید؛👇 آدم خوبی هستی؟ کارای خیر زیادی داری؟ اهل خدمت و جهادی؟ مهم نیست... 🌸مهم اينه که توی قلبت؛ چقدر با خدا، رفاقت داری 🌹🍃 ...🌹🍃 ..🌷🕊 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 @shahid_hadi_jafari65 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 ---~~ 🌴 ...🌴~~---