🍃اون چند روزی که هوا خیلی سرد بود روی موتور بودم خیلی سردم شده بود جوری که میلرزیدم. یه دفعه گفتم محمد تو که همیشه هوای منو داشتی میدونی که هوا سرده و خانومم بارداره منم الان پولی تو بساط ندارم که ماشین بخرم خودت یه ماشین برام جور کن.
🍃دو روز بعد به طرز معجزه آسایی یه بنده خدایی گفت این ماشین ما فعلا احتیاج نداریم ازش استفاده کنید تا هر وقت خواستید.
پسرم بدنیا اومد به عشق محمد اسمشو گذاشتم محمد و صبح برای اولین بار که دیدمش گفتم پسرم مثل محمد مرد بار بیا و یه روزی تو هم شهید شو...
#روایتی_از_بستگان_شهید
#شهید_حاج_محمد_پورهنگ
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊