eitaa logo
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
276 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
747 ویدیو
1 فایل
حاج اصغر : ت ۱۳۵۸.۰۶.۳۱، ش ۱۳۹۸.۱۱.۱۳ - حلب رجعت پیکر حاج اصغر به تهران: ۱۳۹۸.۱۲.۰۴ حاج محمد (برادر خانم حاج اصغر) : ت ۱۳۵۶.۰۶.۱۵، ش ۱۳۹۵.۰۶.۳۱، مسمومیت بر اثر زهر دشمنان 🕊ساکن قطعه ۴۰ بهشت زهرا (س) تهران ناشناس پیام بده👇🌹 ✉️daigo.ir/secret/6145971794
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 خاطره‌ عجیبی که شهید سلیمانی از آیت‌الله حائری شیرازی نقل کرد سردار : این آیت‌الله حائری شیرازی، من فکر نمی‌کنم حوزه علمیه صد سال دیگر هم بتواند مثل این [شخص] را متولد کند. یک دانه است! یک وقت یکی از محافظان ایشان تعریف می‌کرد که ایشان به ما گفت: «سه تا لباس کارگری بگیر و بیار و به کسی هم نگو». سه تا لباس کارگری گرفتیم و آمدیم و با آیت الله حائری و یک نفر دیگر رفتیم سر میدان! یک ماشین آمد و گفت: «من شما دو تا جوان را می‌خواهم، اما این پیرمرد به درد من نمی‌خورد». گفت: «ما هرسه تایمان باهم هستیم. ما سه تا را بُرد و با هم کارگری کردیم». ایشان (آیت‌الله حائری) اینطور خودشان را شکستند. آدم هرچی بالاتر می‌رود، باید بیشتر خودش را بشکند. هرقدر خودش را شکست، بالاتر می‌رود. اگر باد کرد، می‌ماند. خیلی باید مراقبت کرد. اگر انسان مقام معنوی پیدا کند، باید کاملا از آن مراقبت کند. @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
سلام بر شهدا آن مهدی باوران و یاوران ڪه لبیڪ گفتند به نائب المهدی و مهدی(عج) نیز ادرڪنی‌شان راخریدار شد ... 🕊 سالروز ولادت هر دو بزرگوار : ۱ فروردین @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
هوا کاملا تاریک شده بود. به سمت پِلاسهایمان (۱) حرکت کردیم. در تاریکی شب کفشهای لاستیکی مان که پاره بود و تا حالا چهار بار با انبر داغ آن را پینه کرده بودم در حال لق زدن در پایم بود. همهٔ سرانگشتان پایم به دلیل برخورد با سنگ، شکسته و خونی بود! روزی نبود که خار در پایمان نرود. روزها کارمان درآوردن خارها با سوزن بود. از جوراب هم اصلاً خبری نبود. سالی دو کفش پلاستیکی داشتیم که با پاچینی کتیرا یا گردو (۲) خودمان میخریدیم. پیراهن هایمان هم بشور و بپوش بود که خاله کبری میدوخت یا ایران زن کرامت‌. هوا خنک خنک بود و کمی سردی را در بدن نحیف خودم در حالی که تنها یک پیراهن مُندّرس تنم بود، حس میکردم. دره تاریک تاریک بود و ما سه بچه ده یازده ساله صدای آوازمان دره را پر کرده بود صدای کُردی (۳) من از همه آنها بهتر بود. -------------------------- ۱) سیاه چادر عشایری که سرپناه اصلی کوچ نشینان است. ۲) بعد از تکاندن درخت گردو تعدادی گردو به این طرف و آن طرف پرت میشود و در جمع کردن از چشم پنهان میماند به جمع کردن گردوهای پنهان شده «پاچینی یا پارچینی گردو میگویند. برای برداشتن شیره های جامانده کتیرا هم همین رخ میدهد. ۳) شاید خواندن ۴ بیتی به آواز باشد. 📙برشی از کتاب از چیزی نمی ترسیدم، زندگی نامه خود نوشت @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
🥁صدای دمام بلند بود که صدای اذان مرحوم موذن‌زاده هم با آن آمیخت، تا فضای معنوی‌تری را بیافریند. همه نماز ظهر و عصر را خوانده بودند و همچنان چشم‌انتظار که پیکر مطهر حاج اصغر را از زیارت سیدالکریم (ع) آوردند. اقامه نماز میّت بر پیکر مطهر اصغرآقای حاج قاسم، حال و هوایی معنوی داشت؛ خصوصاً آن‌جایی که سید روحانی رسید به جمله «اللّٰهُمَّ إِنَّا لَانَعْلَمُ مِنْهُ إِلّا خَیْراً» همه گریستند... 😔شاید همه یاد آن نمازی افتادند که رهبر عزیزمان بر پیکر سیدالشهدای مقاومت خوانده و وقتی به این فراز رسیدند، گریستند... 📸سالگرد تشییع پیکر مطهر در بیست و سوم @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
بزرگترین ویژگی شهید ناظری این بود که در این سال‌ها از ابتدای انقلاب تا کنون هیچ تغییری در ایشان ایجاد نگردید. همیشه پرکار و در صحنه بود و هر جای انقلاب که نیاز بود مسئولیت سخت ترین کارها را به عهده می‌گرفت. ما جهاد مهمی را به یاد نداریم که شهید ناظری در آن شریک نبوده باشند. بنده از سال ۵۸ که نیروی آموزشی ایشان بودم تا کنون تغییر یا خستگی در ایشان ندیدم. روایت سالروز شهادت🌱 @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
روایتی از واکنش به ازدواج مجدد همسر یک شهید حاج قاسم تا مرا دید سلام و علیک گرمی کرد و آمد داخل. از بچه کوچکی که در آغوشم بود متوجه شد ازدواج مجدد هم کردم. گفت : چرا به من نگفتی ازدواج کردی و بچه دار شدید؟ باید وقتی زنگ زدیم می‌گفتی تا هدیه ازدواج و بچه ات را می‌آوردم. با پدر مادر شهید هم خیلی گرم سلام و علیک کردن. من و همسرم رفتیم داخل آشپزخانه وسایل پذیرایی را بیاوریم، اما سردار با جدیت از ما خواستند که چیزی نیاورید من فقط آمدم ببینمتان. ما هم یک سینی چای آوردیم و نشستیم. به من گفت : بنشین کنار پدر شهید چون برادرم هم بود از من پرسید همسرت کدام است؟ وقتی معرفی کردم، سردار سلیمانی با لبخند گفت : او را شهید کنی چه می‌کنی؟ گفتم: حاجی خدا بزرگ است. گفتند بچه را بیاور می‌خواهم ببوسم. سفت و محکم می‌بوسید و چند بار بعد با خنده گفت : من عادت دارم بچه هرچه کوچکتر باشد محکم‌تر می‌بوسمش. محمد هادی فرزند شهید کنارم گوشه‌ای نشسته بود. سردار نگاهش کرد و گفت : آقا محمد هادی ما چرا نمی‌اید جلو؟ محمد هادی برای اولین بار که کسی را ببیند خیلی غریبی می‌کند، اما سردار گفت پاشو بیا بابا پیش من پاشو بیا بابا. محمد هادی رفت بغل سردار و تا آخر نشسته بود. برای مان تعجب داشت که اینقدر راحت سریع رفت در آغوش سردار. @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
سالها بود که اصغر را درست و حسابی ندیده بودیم. دقیق تر بخواهم بگویم از ابتدای جنگ سوریه. آخرین باری که اصغر با مادر صحبت می کند مکالمه نصفه رها می شود و اصغر از گریه شهادت فرمانده تاب صحبت ندارد. می گویند وقتی خبر را شنید بدون اینکه حرفی بزند به اتاقی رفت و بدون صدا های های ساعت ها گریه کرد... @shahid_hajasghar_pashapoor🕊🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقاسید مهدی برای آقاسید ابراهیم، به مانند حاج اصغر بود برای حاج قاسم‌.... همانطور که حاج اصغر تاب نیاورد و یک ماه بعد رفت‌... سید مهدی هم تا لحظات آخر در کنار سید ابراهیم بود و با هم رفتند.... من شک ندارم اگر سیدمهدی می ماند تاب نمی آورد مثل اصغر... فیلم هایشان را ببینید... میزان علاقه و دلبستگی را ببینید.... درستش هم همین است که وقتی کسی را دوست داری تاب دوری اش نیاوری و شتابان بروی. من مطمئنم که خدا سیدمهدی را برد که مثل حاج اصغر یک ماه بی تابی نکشد... خیلی زیباست به نظرم. خوش بر احوالشان..... هرچه قدر در بعضی فیلم ها شوخ طبعی دارد سید مهدی، اما در مواقع لزوم چنان با قدرت محافظ شخصیت نظام است که خدایی نکرده خار در پایش نرود.... مثل حاج اصغری که به حاج قاسم می‌گفت نرید جلو به خدا می‌زنند و حاج قاسم می‌گفت منو میترسونی از دوتا گلوله... سید ابراهیم هم می‌گفت شما بروید من هوایتان را دارم... چقدر این داستان ها نزدیکند.... ای خدا💔😔
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 روایت از حضور در غبارروبی ضریح منور علیه‌السلام حاج قاسم شهادت خود را از حضرت رضا علیه‌السلام طلب کرد. پ.ن: شنبه ۱۲ خرداد سالروز شهادت روایتی (زیارت مخصوص) آقا امام رضا هست. روزی که حضرت وعده ی شهادتشان را به مردم مدینه می دهند و اعلام می کنند این سفر بازگشتی ندارد... و اینگونه نقشه های مامون ملعون را نیز نقش بر آب می کنند.🖤 🏴 @basijiyanegomnam @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊