eitaa logo
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
268 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
5 فایل
حاج اصغر : ت ۱۳۵۸.۰۶.۳۱، ش ۱۳۹۸.۱۱.۱۳ - حلب رجعت پیکر حاج اصغر به تهران: ۱۳۹۸.۱۲.۰۴ حاج محمد (همسر خواهر حاج اصغر) : ت ۱۳۵۶.۰۶.۱۵، ش ۱۳۹۵.۰۶.۳۱، مسمومیت بر اثر زهر دشمنان 🕊ساکن قطعه ۴۰ بهشت زهرا (س) تهران ناشناس پیام بده👇🌹 ✉️daigo.ir/secret/6145971794
مشاهده در ایتا
دانلود
🌤چند روز بود كه صبح زود تا ظهر پشت خاك ريز مي رفت و محور عملياتي لشگر را تنظيم مي کرد. 😓هواي گرم جنوب؛ آن هم در فصل تابستان، امان هركسي را مي بريد. يكي از همين روزها نزديك ظهر بود كه آقا مهدي به طرف سنگر بچه ها آمد و با آب داغ تانكر، گرد و خاك را از صورت پاك كرد و سر و صورتش را آبي زد و وضو گرفت و به داخل سنگر رفت. 👤آقا رحيم با آمدن آقاي باكري سر پا ايستاد و ديده بوسي كردند. در همين حين آقا رحيم متوجه لب هاي خشك آقا مهدي شد. رحيم به سراغ يخچال رفت و يك كمپوت گيلاس بيرون آورد، در آن را باز كرد و به آقا مهدي داد. 🌷آقا مهدي خنكي قوطي را حس كرد، گفت : امروز به بچه ها كمپوت داده اند؟ آقا رحيم گفت: نه آقا مهدي! كمپوت، جزء جيره امروزشان نبوده. 🥫باكري، كمپوت را پس زد و گفت : پس چرا، اين كمپوت را براي من باز كردي؟ رحيم گفت؟ چون حسابي خسته بوديد و گرما زده مي شديد. چند تا كمپوت اضافه بود، كي از شما بهتر؟ 😒آقا مهدي با دل خوري جواب داد: از من بهتر؟ از من بهتر، بچه هاي بسيجي هستند كه بي هيچ چشم داشتي مي جنگند و جان مي دهند.  رحيم گفت: آقا مهدي! حالا ديگر باز كرده ام. اين قدر سخت نگير، بخور. آقا مهدي گفت: خودت بخور رحيم جان! خودت بخور تا در آن دنيا هم خودت جوابش را بدهي... 🦋 @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
❤️🌱 جاذبه همان چشم های توست؛ نگاهم کن... که بی تو در زمین و آسمان معلّق خواهم ماند! 🍎 🦋 @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🥀🦋 شبتون زینبی 🦋🥀
🍃🌺بسم رب الشهدا و الصدیقین
❤️🌱 وَ مَن اَز کودکی آموخـتَم مـیٰآنِ تَمـامِ عِشـق ھا عِشق بِه حسین چیز دیگَری‌ اسـت... @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹سیدحسن نصرالله 🔹آمریکایی ها نمی فهمند معنی لبیک یاحسین چیست؟! ❤️لبیک یاحسین یعنی... ✌️ @shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹
😔صحنه‌هایی که از سوریه در تلویزیون می‌دید یا از پایگاه بسیجی که در آنجا حضور داشت می‌شنید بسیار ناراحت می‌شد و دلیل ناراحتی او اول به خاطر دلهره آسیب دیدن حرم مطهر حضرت زینب (س) و دوم به خاطر مظلومیت مردم سوریه بود. ⛔️نمی‌توانست نسبت به بی‌دفاع و بی‌پناه بودن زنان و کودکان سوری در مقابل داعش بی‌تفاوت باشد. 👌ایمان قوی داشت و مدام به پایگاه بسیج محل فعالیت خود مراجعه می‌کرد که هرچه سریعتر او را به سوریه اعزام کنند. دو سال پیاپی به دنبال رفتن بود و هنگامی که به سپاه مراجعه می‌کرد به او می‌گفتند که : ‼️شما نظامی نیستی و وظیفه‌ای در این مورد نداری. ⚙شغل همسرم مکانیکی بود اما در پایگاههای بسیج به صورت فعال حضور داشت. 🦋 ✍تسنیم @shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹
🌱 برای شهید شدن... هنر لازم است! هنر به خدا رسیدن... هنر کشتن ← نَـفس... هنر ← تَهذیب... تا هنرمند نشویم... شهید نمی شویم... 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ۴ روز مانده... به سالروز شهادت ۹۵.۰۶.۳۱ و سالروز ولادت ۵۸.۰۶.۳۱ @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹ماجرای شهید مدافع حرمی که اصرار داشت استاد سید حسین مومنی بعد شهادتش بره براش سخنرانی... از نحوه ی شهادتش مادرش خبر نداشت... ❤️ بُنَیَّ... شب های جمعه فاطمه (س) ایوانِ کربلا با اشک مادرانه تو را می زند صدا...😭 💔 @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
دوستان دلتون شکست، التماس دعای فراوان🌹 شادی روح این شهید و تمامی شهدای گلگون کفن در این شب جمعه صلواتی ختم کنیم... اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🕊
✍سفارش به خواندن زیارت عاشورا.... را بخوانید و از طرف من به ارباب ابراز ارادت کنید. حتما هرکجا باشم خود را در کنار شما خواهم رساند.... التماس دعا🍎 @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
👥با یکی از دوستان حرف زدیم می گفت : اصغر عاشق ائمه بود اما شب سوم ‌و نهم ‌رو خیلی دوست داشت و روی روضه های (س) خیلی حساس بود. یه سال شب سوم بود که روضه خون روضه ی دلچسبی نخوند و حاج اصغر ناراضی بود و بهش گفتم که بلندشو خب خودت بخون. ▪️نه نگفت و رفت جلو و شروع کرد به خوندن... این نوحه رو خوند حاج اصغر : 😭عمه بیا گمشده پیدا شده کنج خرابه شب یلدا شده... 🍃یکی از بیت های شعر هم اینه با دستم شانه میکشم به موی تو به روی تو بوسم من جای مادرت گلوی تو...💔 🦋 ✍برداشت از پیج فرمانده جبهه مقاومت، پیج‌رسمی فرمانده ی پایگاه کوثر (مسجدحضرت‌ولیعصر عج) @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
❤️🍃 باز آینه و آب و سینیِ چای و نبات باز پنج شنبه و یاد شهدا با صلوات 🌷مزار مطهر و در قطعه ۴۰ بهشت زهرا (س) تهران @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🥀🦋 شبتون حسینی 🦋🥀
🍃🌺بسم رب الشهدا و الصدیقین
❤️🌱 ما تشنه عشقیم و شنیدیم که گفتند .... رفع عطش عشق فقط نام حسین است... @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🌱☘ مادر من يك كلاس هم سواد ندارد. در عالم خواب برادر شهيدم، را می‌بيند كه به مادر می‌گويد : 😊مادرجان! من الان در بهشتم چه چيزی می‌خواهی كه برای تو از آنجا بياورم؟ مادر به شهيد می‌گويد: ✨الان كه در بهشت هستی می توانی از خدا بخواهی كه من بتوانم قرآن بخوانم. اين خواهران بسيج و خانم‌های جلسه‌ای می آيند و من را به جلسه قرآن می‌برند. 📖همه كه قرآن می خوانند وقتی نوبت به من می رسد می‌گويم كه من سواد ندارم و آنها می‌گويند كه اشكال ندارد، خب سوره حمد يا قل هو الله را بخوان. من ديگر خسته شدم و خجالت می كشم. 😔تا آنجا كه بعضا به اين مجالس به بهانه اينكه حالم مساعد نيست، نمی‌روم... الان كه بهشت هستی می تونی از خدا بخواهی كه من قرآن را ياد بگيرم؟ 🌷شهيد رستگار به مادر می‌گويد: بعد از نماز صبح بلند شو قرآن را باز كن اِن شاءالله می‌توانی بخوانی." 💎مادر من بعد از نماز صبح بلند می‌شود و هرجای قرآن را كه باز می‌كند، می‌خواند.... @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
در ایام سالگرد شهادت حاج محمد و ولادت حاج اصغر دعاگوی جمیع شما عزیزان در قطعه ۴۰ بهشت زهرا (س) تهران هستم. ۹۹.۶.۲۸ شب اول
💔 خسته‌است مردمکِ چشمانم! آخر تمام شب را تمام شهر را پیِ نگاه تو دویده‌است... ای نورِ دیده‌‌ ی دنیا برگرد! 🌼🍃 @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
❤️🍃 چه کردہ اى... تو به اين دل، خانه ات آباد که رفته اى و خيالت نمی رود از ياد 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ۳ روز مانده... به سالروز شهادت ۹۵.۰۶.۳۱ و سالروز ولادت ۵۸.۰۶.۳۱ @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🥀🦋 شبتون حسینی 🦋🥀
🍃🌺بسم رب الشهدا و الصدیقین
❤️🍃 امام صادق (ع) : مَن أرادَ اللّه بِهِ الخَیرَ قَذَفَ فی قَلبِهِ حُبَّ الحُسَینِ علیه السلام و حُبَّ زیارَتِهِ کسی که خدا خیرخواه او باشد، محبّت حسین (ع) و شوق زیارتش را در دل او می اندازد. 📚بحار الأنوار، ج ۹۸، ص ۷۶ @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🌱❤️ از آنجایی که طلبه بودند، انتظار می‌رفت زندگی متفاوتی داشته باشد. در صحبت‌های خواستگاری گفته بود برای ادامه راه (ع) فرش زیر پایم را هم می‌فروشم.  🔹درسش تمام نشده بود و جایی هم مشغول به کار نبود. در آن شرایط شاید از نظر مالی امکانات لازم برای شروع یک زندگی جدید را نداشتند اما من این شرایط را پذیرفتم. 🔺حتی در مدت آشنایی درباره مسائل مالی هیچ صحبتی نکردیم و فرصتش هم پیش نیامد چون برای هردویمان مسئله دیگری بود. علاوه بر خودم ایشان هم میل زیادی برای همراهی من در سوریه داشت. قرار شد کار تدریس را در دنبال کنم و به بچه‌های سوری قرآن و زبان و انگلیسی یاد بدهم. 👌من هم در این مدت تا جایی که توانستم با ایشان همراه شدم. قبل از اینکه به سوریه برود شغل خوبی پیدا کرده بود و درآمد خوبی داشت. من هم به صورت پاره وقت در دانشگاه می‌کردم. بحث سوریه که پیش آمد، تمایل داشتم که همراه ایشان بروم ولی بچه‌ها کوچک بودند و شرایطش پیش نیامد و مجبور شدیم بمانیم ولی دو ماه آخر حضورش در سوریه من و بچه ها در کنارش بودیم. به روایت همسر معزز (خواهر ) @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊