eitaa logo
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
244 دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
5 فایل
حاج اصغر : ت ۱۳۵۸.۰۶.۳۱، ش ۱۳۹۸.۱۱.۱۳ - حلب رجعت پیکر حاج اصغر به تهران: ۱۳۹۸.۱۲.۰۴ حاج محمد (همسر خواهر حاج اصغر) : ت ۱۳۵۶.۰۶.۱۵، ش ۱۳۹۵.۰۶.۳۱، مسمومیت بر اثر زهر دشمنان 🕊ساکن قطعه ۴۰ بهشت زهرا (س) تهران ناشناس پیام بده👇🌹 ✉️daigo.ir/secret/6145971794
مشاهده در ایتا
دانلود
پرواز پرستویی دیگر... 📸سردار سرتیپ پاسدار شهید کیومرث پورهاشمی فرمانده مستشاران ایرانی در حلب در حمله مزدوران تکفیری تروریستی وابسته به رژیم صهیونیستی در حلب به شهادت رسید. @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
820.8K
روز دوم هیئت عاشورائیان ۱۴۰۳.۰۹.۰۸
303.2K
روز دوم هیئت عاشورائیان ۱۴۰۳.۰۹.۰۸
1.2M
روز دوم هیئت عاشورائیان ۱۴۰۳.۰۹.۰۸
152.9K
روز دوم هیئت عاشورائیان ۱۴۰۳.۰۹.۰۸
4.02M
روضه حاج ابوذر بیوکافی روز دوم هیئت عاشورائیان ۱۴۰۳.۰۹.۰۸
2.4M
مداحی حاج ابوذر بیوکافی روز دوم هیئت عاشورائیان ۱۴۰۳.۰۹.۰۸
4.11M
مداحی حاج ابوذر بیوکافی روز دوم هیئت عاشورائیان ۱۴۰۳.۰۹.۰۸
27.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دوستان از روبیکا هم می تونید هیئت عاشورائیان رو دنبال کنید. قسمت پخش زنده
18.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مداحی حاج ابوذر بیوکافی روز دوم هیئت عاشورائیان ۱۴۰۳.۰۹.۰۸
2.22M
مداحی حاج ابوذر بیوکافی روز دوم هیئت عاشورائیان ۱۴۰۳.۰۹.۰۸
بســ🌺ــم رب الشـ🕊ـهدا و الصدیـ🍃ـقین
. خانه‌ای که به قدوم رزمندگان حزب‌الله مبارک شد جوانان حزب‌الله در جریان عملیات‌ در جنوب لبنان، مجبور شده بودند از خانه یکی از اهالی استفاده کنند، آن‌ها پس از خروج، نامه‌هایی برای صاحب خانه به جا گذاشتند. یکی از اهالی جنوب لبنان که در زمان جنگ به مناطق امن رفته بود، پس از بازگشت به خانه خود، با نامه‌هایی از طرف رزمندگان حزب‌الله که بر روی دیوار خانه‌اش چسبانده شده بود، مواجه شد. جوانان مقاومت  روزی در خانه او بودند. رزمندگان حزب‌الله بر روی برگه‌ای نوشته‌ بودند که مجبور شده‌اند از خانه او استفاده کنند و طلب بخشش کرده‌اند. آن‌ها پس از خروج از خانه، آن را به طور کامل تمیز و مرتب کرده‌ بودند. روی کاغذ دیگری نوشته شده است: امیدواریم که برای حضور در منزلتان برای چند روزی ما را ببخشید، از خانه برای غذا خوردن و خوابیدن استفاده کردیم. بر روی برگه‌ دیگری که قطره‌های خون روی آن ریخته شده بود، نوشته شده است: «مجبور شدیم یکی از رزمندگان مجروح را وارد خانه شما بکنیم، او در خانه مبارک شما به شهادت رسید.» جوانان حزب‌الله همچنین بر روی برگه دیگری نوشته‌اند که به هیچ یک از وسایل خانه آسیبی نزده‌اند و از اینکه مجبور شده‌اند از وسایل آشپزخانه و یا سجاده برای نماز استفاده کنند، طلب حلالیت می‌کنند. آن‌ها پس از خروج از خانه، مقداری پول زیر گوشی تلفن گذاشته‌ بودند. @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
. به سختی توانست رضایت مسئولان را جلب کند. خیلی تمایل به رفتنش نداشتم. گفت اگر دوست نداری نمی‌روم، اما جواب حضرت زهرا (س) را خودت بده. باطنی‌ام این بود که جایی برود که مفید واقع شود، اما از طرفی دوست داشتم کنارم بماند. یک سال و ۳ ماه سوریه بود. در این مدت هر بار که به مرخصی می‌آمد، در ایران مأموریتی داشت. شهریور که به مرخصی آمد، ما را هم با خودش به سوریه برد. خانه‌ای را اجاره کرده بود. زندگی ساده‌ای داشتیم. در آنجا هم ارتباط خوبی با همسایه‌های سوری‌ برقرار کرده بود. به من می‌گفت : «تا جایی که می‌توانی محبت داشته‌باش و ارتباط خودت را با مردم قطع نکن.» harimeharam.ir @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
13.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✔️ فقط در یک صورت؛ اگر هر جوری از دنیا بری شهید محسوب میشی! @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
1.82M
مداحی حــاج جـــواد حــیـدری روز سوم هیئت عاشورائیان ۱۴۰۳.۰۹.۰۹
2.75M
مداحی حاج محسن عربخالقی روز سوم هیئت عاشورائیان ۱۴۰۳.۰۹.۰۹
5.53M
مداحی حاج محسن عربخالقی روز سوم هیئت عاشورائیان ۱۴۰۳.۰۹.۰۹
داستان غذای امروز خیلی جالب بود.... من زرشک پلوی هیئت رو خیلی دوست دارم. دیشب موقع شام توی خونه گفتم مامان زهرا (س)، فردا مرغ بده😅 مامانم گفت وا خندید اینو به حضرت میگم خلاصه امشب بعد غذا گرفتن همه گفتن غذا جوجه اس گفتم خب حتما خواسته خاص تر غذا بده. اما رسیدم خونه دیدم مال من مرغ!!!!! به مادرم گفتم دیدی دیشب بهشون گفتم مامان زهرا بهم مرغ بده😉 بچه ها گفتن جوجه اس اما مال من مرغه! اونم ته دیگ دار.... از بچگیم غذا می‌گرفتم اکثرا ته دیگ داشت خواهر برادرم میگفتن به تو باز ته دیگم دادن. خلاصه اینکه میخوام بگم حضرت حواسشون هست کلا چی میگیم هاا... التماس دعا دارم خیلی زیاد
بســ🌺ــم رب الشـ🕊ـهدا و الصدیـ🍃ـقین
. این دو نفر اصول مشترکی داشتند که خیلی به هم شبیه بود. مثلا اصول اولیه مذهبی مثل پرداخت خمس، رعایت حق الناس و موارد ابتدایی در مسائل اعتقادی. روحیاتشان هم خیلی به هم نزدیک بود. من البته قبل از ازدواج به این شباهت‌ها پی نبردم اما مثلا احمدآقا می‌آمد و تعریف می کرد که به فلان جا رفتیم و مثلا اصغر و محمد دست به یکی کردند و فلان کار را کردند. برنامه‌ها و علایقشان با هم هماهنگ بود. اصغرآقا خیلی از محمدآقا تعریف می کرد. مثلا یک روایت یا تحلیل سیاسی را شرح می‌داد و می‌گفت که این را محمدآقا تعریف کرده. مشرق نیوز📲 @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊