eitaa logo
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
270 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
894 ویدیو
4 فایل
حاج اصغر : ت ۱۳۵۸.۰۶.۳۱، ش ۱۳۹۸.۱۱.۱۳ - حلب رجعت پیکر حاج اصغر به تهران: ۱۳۹۸.۱۲.۰۴ حاج محمد (همسر خواهر حاج اصغر) : ت ۱۳۵۶.۰۶.۱۵، ش ۱۳۹۵.۰۶.۳۱، مسمومیت بر اثر زهر دشمنان 🕊ساکن قطعه ۴۰ بهشت زهرا (س) تهران ناشناس پیام بده👇🌹 ✉️daigo.ir/secret/6145971794
مشاهده در ایتا
دانلود
شهدای عزیز امامزاده چیذر 🌹
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
مراسم استغاثه امام زمان(عج) و زیارت آل یاسین در حرم مطهر امام زاده علی اکبر (ع) چیذر و در جوار شهدای گلگون کفن
چقدر خوب و قشنگ که میای از مراسم دعا خارج بشی و با پدر و مادر معزز شهید مصطفی احمدی روشن روبرو شی... خدا به حق خون شهیدشون همه ی ما رو عاقبت بخیر و حاجت روا بفرماید. الهی آمین. البته ورودی در امام زاده هم با پدر معزز شهید محمدحسین حدادیان مواجه شدم. الحمدلله. روز خوبی به نظر میاد. بارانی بود کنار ضریح هم با خانم مسن ۹۰ ساله روبرو شدم... که می‌گفت اینجا خیلی سر و سامون نبود و ما برای مجروحین جنگی وسایل و‌... تهیه میکردیم. اینجوری اینجا شد و.... خدایا هوای ما رو داشته باش به حق شهدا و این خادمینی که واقعا زحمت کشیدند بدون ریاکردن الحمدلله کما هو اهله🌹🌱
اینم سهم من❤️ نذری حرم حضرت🍎 سیب سرخ هنگام خروج از حرم ☺️
📸 حضور ریاست محترم جمهور در معراج شهدای اهواز 🔸دکتر رئیسی به همراه معاون اجرایی لحظاتی قبل با حضور در معراج شهدای اهواز ضمن سخنرانی در جمع کاروان های راهیان نور، پیکرهای مطهر ۳۷ شهید تازه تفحص شده را زیارت کرد‌. 🌙 خوش بر احوالشون🌹😔 چه سعادتی.... @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
بســ🌺ــم رب الشـ🕊ـهدا و الصدیـ🍃ـقین
🌱 اگر دلتان سخت به تنگ آمد با ذکر "حسین" نفس بکشید... @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
🍃 امام رضا(ع) را خیلی دوست داشت. یک سال حدود ۲۰ بار برای پابوسی به مشهد مقدس ‌رفت. اگر کسی دلش می‌خواست به زیارت آقا برود و پول نداشت یا خودش او را می‌برد یا هزینه سفرش را تقبل می‌کرد... (خواهر حاج اصغر) حریم حرم📲 @shahid_hajasghar_pashapoor🕊🌹
🍃باورش هنوز هم سخت است وقتی شب ها را با یادش صبح میکنم تاشاید در خواب در کنارش باشم و دستهایش را بگیرم ولی صبح ها با اشکهای جمع شده در چشمانم از خواب بیدار میشوم. 🍃وقتی بیقراری و بیداری های شبانه اش یادم می آید که در ماه های آخر سفرش چگونه در وجودش دیده میشد شاید کمی به آرامشم افزوده میشود که او آماده رفتن بود میدانست که اگر در طول زندگی اش از خیلی از آرزوهایش گذشت ولی اینبار قرار است در جایی قدم بردارد که بی شک به آرزویش خواهد رسید. 🍃با باشی شبیهشان میشوی آنقدر شبیه که شهیدت میکنند... خوش به سعادتت مادرم انقدر در راه شهدا قسم خورده پیش رفتی تا به آرزویت رسیدی... دعایمان کن همانندت عاقبت بخیر شویم... روایت فرزند گرامی خادم پ.ن: خانم اسکندری خادم کانالی بودن که بعد از شهادت حاج محمد در تلگرام ایجاد و چند ماه بعد از حاجی در عراق به شهادت رسیدند... خوش به حالشون💔 شهادت اربعین حسینی (حله) سال ۹۵ @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙نماهنگ کاری برات نکردم| حاج ابوذر بیوکافی پیشنهاد دانلود/ فوق العاده....💔 @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
ماه مهمانی خدا در راه است... فقط چند قدم مانده به صبح سحرهای ماه مبارک رمضان.... ماه خوب خدا.... ماهی که خدا سفره پهن کرده و بندگانش را دور خود جمع کرده است‌ نه برای خورد و خوراکش که آن هم نعمتی است و پر از خیر برای آنکه ما را به آغوش خویش بکشد و با او نجوا کنیم و تک تک عبادات و حتی ثانیه های خواب ما چون پرنده ی سحرگاهی زیباست و پر از اجر 🦋 نجوا می کنیم و فرشتگان می نویسند...🦋 عجب ماهی عجب حلوای قندی تو....🌱 همدیگر را از دعای خیر در سحرگاهان فراموش نکنیم 📿 @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
بســ🌺ــم رب الشـ🕊ـهدا و الصدیـ🍃ـقین
وقتی من و ابراهیم بعد از عقد به مشهد رفتیم، در آنجا وصیتنامه اش را به من داد. آن موقع من ۱۹ ساله و یک دختر بسیار عاشق و احساساتی بودم. بدون اینکه وصیتنامه را بخوانم آن را پاره کردم. با توجه به اینکه ابراهیم من را خیلی دوست داشت، دیگر وصیتنامه ننوشت، اما همیشه به من می گفت «فراموش نکن بعد از من بگویی بچه ها در کردستان چه زجری کشیدند.» آن زمان ابراهیم «مسئول امور قضایی واحد اطلاعات منطقه ۷ کشوری» بود. با این مسئولیت سخت به شدت روی مسئله بیت المال حساس بود. ما در کردستان بودیم که جنس قاچاق در آنجا می فروختند. خیلی از مردم این جنس ها را می خریدند. من یک بار گفتم «از این زیر استکانی ها بخریم»، ابراهیم موقع ناراحتی، چشمانش سرخ می شد. او با ناراحتی و چشمانی سرخ شده به من گفت «دیگر اصلاً این حرف را نزن». من به همراه ابراهیم در کردستان به عنوان پاسدار کار می کردم. هر کدام از ما ۲ هزار تومان حقوق می گرفتیم و آن را تا آخر ماه باید مدیریت می کردیم. دخترمان سمیه یک ساله بود. او برای من و خودش و دخترمان فقط یک غذا می گرفت. غذا را من و دخترم می خوردیم اگر چیزی از آن می ماند، ابراهیم با نان می خورد. اگر هم غذا نمی ماند، فقط نان می خورد. با اینکه من همکارش بودم سهم غذای من را نمی گرفت. با مأموریت سخت و سرمای منهای ۲۰ درجه باز هم به همین غذا راضی بود. آن موقع غذای سپاه، تن ماهی یا عدس پلو بود. هیچ وقت گوشه های نان را دور نمی ریخت و می گفت گناه دارد. آن زمان واقعاًَ رعایت می کردند از یک خودکار و یک ورق کاغذ تا مسائل بزرگ تر. مواظب بود که هیچ کدام از این ها هدر نرود. در واقع اگر رزمنده ها توانستند با دستان خالی مقابل آن همه امکانات دشمن بایستند، به خاطر همین اعتقادات بود. به قدری پاک و مخلص بودند که توانستیم پیروز شویم. @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
: همان‌طور که می‌دانید انحراف خیلی بدتر و خطرناک‌تر از اشتباه است. گاهی از اوقات، انحراف به این نیست که یک کسی حرف غلطی بزند، بلکه به این است که به‌طور نابجا بر یک حرف درست کند؛ در زمانی که زمانِ تأکید بر این حرف نیست. اصلاً این روال است، مخصوصاً در آخرالزمان! @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
سلام مهمانان عزیز شهیدان پاشاپور و پورهنگ شبتون بخیر🌹 باتوجه به اینکه سه شنبه ماه رمضان شروع خواهد شد، اِن شاءالله از فرداشب، مجموعه سه دقیقه در قیامت رو خدمتتون تقدیم می کنم التماس دعا 🤲💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا