eitaa logo
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
274 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
781 ویدیو
2 فایل
حاج اصغر : ت ۱۳۵۸.۰۶.۳۱، ش ۱۳۹۸.۱۱.۱۳ - حلب رجعت پیکر حاج اصغر به تهران: ۱۳۹۸.۱۲.۰۴ حاج محمد (برادر خانم حاج اصغر) : ت ۱۳۵۶.۰۶.۱۵، ش ۱۳۹۵.۰۶.۳۱، مسمومیت بر اثر زهر دشمنان 🕊ساکن قطعه ۴۰ بهشت زهرا (س) تهران ناشناس پیام بده👇🌹 ✉️daigo.ir/secret/6145971794
مشاهده در ایتا
دانلود
(ع) فرمودند : اولین قطره خون شهید، کفاره گناهان اوست مگر بِدهی ها، که کفاره آن ادای آن است. 📚 وسائل الشیعه، ج ۱ 🌱 @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
[کوچکتر که بودند] می گفتند: بابابزرگ چرا تو رفته‌ای جبهه شهید نشدی؛ بابای ما شهید شد؟ چرا دایی اصغر شهید شده؟ سئوالات جالبی می کردند.... (پدر همسرِ حاج محمد) @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
شما را روی سر شما را روی چشم باید گذاشت! که یادمان نرود این حسین حسین گفتن‌ها در آرامشِ این شب‌هایمان ثمره‌ی خون شماست... @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
شاید در نگاه اول [حاج اصغر] جدی و حتی کمی خشن به نظر می‌آمد، اما در برخوردهایش دلنشین و مهربان بود. به قول بچه‌های سوری از لحاظ پست و جایگاه، آدم قَدَری محسوب می‌شد، اما این قدرت و جایگاه اصلا در رفتارش جلوه‌ای نداشت. آن‌قدر متواضع و آرام بود که اگر کسی نمی‌شناختش باور نمی‌کرد همه‌کاره جبهه حماۀ است. به قول ایرانی‌ها حرفش خریدار داشت و بین نیروهای سوری حرفش زمین نمی‌ماند. در یک کلام، رفتارش با همه نیروهایش دوستانه و برادرانه بود... روایتی از آقای صقر صبوح جنات فکه📲 @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
❤️🍃 باز آینه و آب و سینیِ چای و نبات باز پنج شنبه و یاد شهدا با صلوات 🌷مزار مطهر و در قطعه ۴۰ بهشت زهرا (س) تهران @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
هرجا می‌رفتیم، مردم  دورمان جمع می‌شدند. در کنار همه این‌ها، بساط شوخی و خنده هم به راه بود. یادم هست که یکی از رفقا ناجی غریق بود. کنار اروند که رسیدیم، حاج‌اصغر و محمد پورهنگ شوخی‌شان گل کرد. دست‌ و پای آن بنده خدا را گرفتند و گفتند: «مگه نگفتی شنا بلدی؟! برو نشون‌مون بده.» همگی فکر کردیم شوخی می‌کنند ولی جدی‌جدی از روی سکو پرتش کردند تو آب. تک‌تک لحظات آن سفر برای من شد خاطره. بعد از آن، حاج‌اصغر را خیلی کم دیدم. همان سال درگیری‌های سوریه شروع شد و حاج‌اصغر جزو اولین‌ها بود که به سوریه رفت و تا شهادتش، به‌ندرت و برای زمان کمی به ایران می‌آمد... (برادر حاج اصغر) 📲جنات فکه @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
زینب(س) هـزار بار، خودش هـم شهـید شد از بس ڪہ از ڪنار شهـیدان گذشتہ بود . . . @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
همه خاطرات از حاج اصغر آمیخته به خنده و شوخی است. همیشه دنبال خوب کردن حال دیگران بود. محال بود مسئولیتی قبول کند و آن را به سرانجام نرساند. در روزهای آخر هم منطقه ای که فرماندهان دستور آزاد شدنش را داده بودند، به یاری رزمندگان دیگر به طور کامل آزاد کرد و بعد به شهادت رسید و این یعنی آخرین ماموریت خود را هم تکمیل کرد و بعد رفت. نشر به مناسبت 🌱 @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
🍃 پر ڪشیدن نوش جانت باد ولے ‌اِی کاش گاهے هم نگاهے سوی این جامانده ایــن تنهــــا، بینـــــــدازے.... 🌱 🌱 @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
در تماشاے تـو🍃 قانع نشوم مـن به دو چـشم، همہ چشمان جهان گو بہ سرم بشتابند.... @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
🌱 زمین حقیر بود برای داشتنت آسمان به تو بیشتر می آید پرواز کردن سخت نیست... عاشق که باشی بالت میدهند تا پرواز کنی آن هم عاشقانه... 🍃 @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊