eitaa logo
کانال فرهنگی شهید محمد(جابر) خویشوند
160 دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
7.5هزار ویدیو
68 فایل
کانال فرهنگی شهیدمحمدجابر خویشوند @shahid_jaberkhishvand جهت دریافت کتاب @Dellaram926 جهت نذر فرهنگی @dellaram2153
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قدس گلوگیرتان خواهد بود.. یه هم ج ن س باز با رئیس رژیم کودک کش مصاحبه کرده چه قالبی آخرین تیر ترکش شبکه سعودی اینترنشنال بعد از شکست پروژه براندازی در ایران؛ مصاحبه با نخست وزیر رژیم کودک‌کش اسرائیل! ‌ صدای ریاض بعد از ماه‌ها تلاش و مصاحبه با گروهک‌های تروریستی برای دعوت به آشوب خیابانی و براندازی در ایران، حال با رو کردن آخرین مهره خود یعنی مصاحبه با وحشی‌ترین رژیم دنیا به دنبال پروپاگاندای رسانه‌ای با موضوع حمله نظامی در ایران را در دستور کار خود قرار داده است!
🔸بررسی تحولات جمعیت در استان همدان/ کم ترین نرخ تولد استان در نهاوند 🔸 بر اساس داده‌های تحلیلی سازمان ثبت احوال در استان همدان در یازده ماه امسال ۲۰ هزار و ۲۹۷ نوزاد در استان متولد شدند که ۱۰ هزار و ۷۲۰ نوزاد پسر و ۹ هزار و ۵۹۵ نوزاد هم دختر هستند. 🔸داده‌های آماری سازمان ثبت احوال استان نشان می دهد که ۱۳ هزار و ۳۳۴ نوزاد متولد شده معادل ۶۵ درصد در مناطق شهری و وشش هزار و ۹۴۳ نوزاد هم در مناطق روستایی متولد شده اند. 🔸مدیرکل ثبت احوال استان همدان در این باره گفت: ۵ هزار و ۷۲۰ نفر از مادران باردار در گروه سنی بین ۳۰ تا ۳۴ سال قرار دارند و در مدت یازده ماهه امسال ۳۸۱ مورد دوقلوزایی و ۱۱ مورد هم سه قلوزایی داشتیم. 🔸به گفته بختیاری، بالاترین نرخ ولادت مربوط به شهرستان کبودراهنگ و سپس همدان و کمترین آن مربوط به شهرستان نهاوند است. 🔸مدیرکل ثبت احوال استان همدان افزود: در یازده ماهه امسال ۱۱ هزار و ۵۸۷ واقعه ازدواج هم در استان ثبت شد که در هر شبانه روز ۳۴ مورد ازدواج در استان ثبت شد. 🔸به گفته وی در این مدت هم ۱۰ هزار و ۳۹۴ نفر فوتی در استان داشتیم. 🔸بختیاری تأکید کرد: در این مدت همچنین سه هزار و ۳۴۵ فقره طلاق در استان ثبت شد. 🆔 eitaa.com/garoonahavand
📸 نخستین تصاویر از ناو اقیانوس پیمای شهید مهدوی که امروز به ناوگان دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ملحق شد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کوچک‌ترین دختر خانم در همایش بانوان مهدوی اصفهان در شب عید امید ؛که تعجب توریست‌ها را در برداشت😘
هدایت هواپیمای ایرباس A320 شرکت هواپیمایی معراج در پرواز تبریز به عسلویه توسط کاپیتان فهیمه احمدی دستجردی و کمک خلبان ایشان، خانم فاطمه طاها محمدی، فرودگاه بین المللی شهید مدنی تبریز...
شهید مهدی زین الدین : هر کس در شب جمعه شهدا را یاد کند ، شهدا هم او را نزد ابا عبدالله الحسین یاد می کنند
بی‌بی در تدارک عزاداری سیدالشهدا بود و مطمئن که این روضه‌ها گره گشاست و همه چیز بعد از دهه‌ی عاشورا حل خواهد شد. می‌گفت: اشکال کار شما اینه که اعتقادتون ضعیفه و همه ی مشکلات رو خودتون می‌خواهید حل کنید. مشکل گشا سالار شهیدانه. او به این حرف قلباً اعتقاد داشت.مراسم عزاداری را طوری برگزار می‌کرد که هر رهگذری بر در آن خانه مکث می‌کرد. روضه ی دهه‌ی عاشورای آن سال بی‌بی،کاملا حماسی و سیاسی شده بود. بیشتر کسانی که پای منبر می‌نشستند جوان ها بودند که حرف از رسالت خون امام حسین'علیه‌السلام'💚 و روزگار امروز می‌زدند. راستی که چقدر روضه های بی‌بی باطن او را صیقل داده و ضمیرش را روشن کرده بود. حوادث بعد از دهه ی عاشورا مشکلات را آسان تر و راه را هموارتر می‌کرد. وقتی به صورت خانوادگی به تظاهرات و راهپیمایی میرفتیم حتی بی‌بی نیز همپای ما بود. مردم کسانی را که به راهپیمایی نمی آمدند یا مانع آمدن بقیه می شدند ساواکی خطاب می کردند با وجود اینکه مرکز استان خوزستان🌴، اهواز بود به دلیل وجود پالایشگاه و اهمیت اقتصادی شهر آبادان، سازمان مرکزی اطلاعات و امنیت(ساواک) استان در آبادان قرار داشت. جمعیت تظاهرکننده، ساواک و اعوان و انصارش را به انزوا کشانده بودند. حوادث سیاسی و جا به جایی های پی در پی نخست وزیرها و فرار شاه و فرح، نویدبخش پایان رژیم ستم شاهی و آمدن امام بود. اما بعضی ها فکر میکردند مثل بیست و هشت مرداد ۱۳۳۲ باز هم شاه برمی‌گردد و برایش آش پشت پا می پختند.😏 او فرار کرده بود اما هنوز ماموران نظامی دور مجسمه ی او مسلح ایستاده بودند‼ در خیلی از شهر ها مجسمه ی شاه را انداخته بودند اما در آبادان به زور اسلحه از مجسمه ی او محافظت می شد. عصر یکی از روزهای دی ماه بود.سلمان و محمد شتاب زده به خانه آمدند و به سرعت با ماشین رحیم به میدان مجسمه رفتیم لحظه به لحظه به جمعیت تظاهرکنندگان اضافه می شد و سرانجام هجوم و فریاد های مردم مجسمه ی سنگی شاه را در هم شکست و فرو ریخت. یک شب که قرص ماه کامل و سرها همه به سوی آسمان بود این حرف که عکس امام توی ماه پیدا شده، زبان به زبان می‌گشت. به سرعت به کریم که دانشجوی مهندسی عمران دانشگاه پلی تکنیک تهران بود و همیشه خبر های دست اول را با نامه📃 یا به واسطه رحیم به ما می رساند زنگ زدیم،او هم گفت: قرص ماه که تهران و آبادان نداره، آره اینجا هم ما داریم عکس امام رو توی ماه می بینیم، حتی آنهایی که در آمریکا هستند هم عکس امام را در ماه می بینند.‼ هیچ کس در خانه نمانده بود. ساعت ها به ماه خیره بودیم.آنچه می دیدیم درست بود. تصویر امام که در دل هایمان جا داشت اکنون در قرص ماه قاب شده بود. از هر کوچه یا زاویه ای که به ماه می نگریستم عکس امام در ماه دیده می شد. هرکس، آشنا یا فامیلی در شهر یا کشور دیگری داشت به مخابرات می رفت و تایید می‌گرفت. هرچه بیشتر به قرص ماه نگاه می کردیم بیشتر به یقین می رسیدیم. آن شب برای اینکه حتی یک لحظه تصویر امام را از دست ندهیم، چشم بر هم نگذاشتیم. با آنکه تعداد خانه های دو طبقه یا چند طبقه در آبادان کم بود برای اینکه اندکی به قرص ماه نزدیک تر شویم همه به پشت بام‌ها رفته بودیم و با حیرت از انقلاب و ماه و امام می گفتیم و حظ می کردیم. بسیاری از کسانی که در حاشیه ی شهر آبادان و خرمشهر بودند گوسفند قربانی کردند. عده ای مرتب اذان می گفتند و راهیپیمایی می‌کردند. هیجان مردم غیر قابل وصف و کنترل بود.
مدیریت می‌کرد اعلام کرد این شایعه از موهومات است، باور نکنید. دشمن به اعتقادات شما حمله کرده است و شایعه پراکنی می‌کند.‼ دانشگاه‌های فیزیک اعلام کردند که این تصویر سایه روشن پستی بلندی‌های کره ماه است و هرکس می‌تواند بر این اساس تصویری را که دوست دارد در ذهن خود تجسم کند. اگرچه علمای قم و مشهد گفتند این تصویر ساخته‌ی ذهن است اما حکایت آن، عشق عمیق قلبی ما به امام بود که همه یک تصویر می‌دیدیم و برایمان قابل انکار نبود. حقیقتاً عکس امام در ماه نبود اما در چشم خانه‌ی ما بود. مگر نه اینکه مجنون به هر جا می‌رسید لیلی را می‌دید، به کوه می‌رسید، به دریا می‌رسید جز لیلی کسی را نمی‌دید. ما می‌توانستیم عکس امام را در رود، در دیوار خانه، روی برگ درخت🍃 و در همه جا ببینیم. اما گروه رقیب نتوانست از حکایت این عشق به نفع خودش بهره برداری کند. رفتن شاه با چشم‌های گریان و کسی بود که گریه نکند و از میان تمام اشک‌ها، اشک داغداران سینما رکس دیدنی‌تر بود. انگار امام آمده بود تا جگرهای داغ دیده‌شان کمی آرام گیرد. اشک می‌ریختند و بیشتر دلتنگ عزیزانشان می‌شدند. بعضی‌هاشان خود را به مزار شهیدان رسانده بودند و خبر آمدن امام را به آنها می‌دادند. رحمان هم که در زمان خدمتش در جریان انقلاب در مشهد بود برای فرار از خدمت هر روز یک برگه‌ی فوت درست می‌کرد و به فرمانده یگان می‌داد📄 که پدرم مرده، مادرم مرده، برادرم تصادف کرده و به این وسیله همیشه از خدمت سربازی فراری بود. وقتی سینما رکس آتش گرفت🔥 طی نامه‌ای به فرمانده‌اش دلیل مرخصی خود را مرگ همه‌ی خویشاوندانش در سینما رکس عنوان کرد. فرمانده هم که از قبل در جریان مرگ مصلحتی خانواده بود با مرخصی موافقت نکرده و گفته بود، تو که قبل از آتش گرفتن سینما رکس همه‌ی جدوآبادت را کشته و مرخصی هات را گرفته بودی، اینها را دیگر از کجا آورده‌ای؟ رحمان هم به ناچار از خدمت فرار کرد و دیگر به مشهد برنگشت. با این حال او از چگونگی استفاده از تمام سلاح‌ها آشنایی داشت. گاهی برادرهایم مرا با خودشان می‌بردند و گاهی مرا مامور تدارکات و پشتیبانی و تحریر و کتابت می‌کردند. هر روز به یک جا حمله می‌کردند؛ به مغازه‌های شناسایی شده، به مشروب فروشی‌ها، به زندان‌ها؛ حتی زندانی‌های غیر سیاسی خیابان سیزده هم آزاد شده بودند. کنترل شهر از دست نیروهای شهربانی خارج شده بود و هر روز یک ساختمان جدید به دست نیروهای انقلابی می‌افتاد.
بی‌بی قبل از دهه‌ی عاشورا گفت: شاه دیگه کارش تمومه. همین جمله باعث اختلافات زیادی بین بی‌بی و بابابزرگ شده بود. آخرِ عمری این پیرمرد و پیرزن سیاسی شده بودند و با هم مخالفت می‌کردند. بابابزرگ که طرفدار شاه بود می گفت: پیرزن تو چکار شاه داری، شاه چه بدی به تو کرده؟ اما بی‌بی سخت انقلابی شده بود. دائم در حال شربت درست کردن و گلاب پخش کردن بود. با پیروزی انقلاب اسلامی، مردم آبادان صرف نظر از اسلامی بودن انقلاب، بساط نی انبان در خیابان‌ها به راه انداخته، بندری می‌زدند و زن و مرد پایکوبی می‌کردند. آبادان به دلیل سابقه‌ی نهضت ملی شدن صنعت نفت، پایگاه سیاسی بسیاری از گروه های انقلابی و ضدانقلاب شده بود. اگر یک تشکل سه نفره با هر نام و عنوانی در تهران صورت می‌گرفت، دو نفرشان در آبادان چادر می‌زدند و پلاکارد دست می‌گرفتند؛ از حزب توده و مجاهدین خلق و کار و پیکار و جنبش خلق مبارز و کمونیست‌ها و چریک‌های فدایی خلق گرفته تا مبارزین خلق عرب و امت مسلمان و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، هرکدام صدایی و تریبونی برای اثبات عقاید و رفتار و مسلک‌شان داشتند. امام برای پایان دادن به این همه درگیری همه پرسی سراسری را پیشنهاد دادند. اولین همه مرسی سراسری در بهار ۱۳۵۸ برگزار شد و نود و هشت درصد مردم به جمهوری اسلامی رای آری دادند. امام همواره بر وحدت کلمه ای که مردم به آن پاسخ مثبت داده بودند تاکید می‌کردند اما هرروز اسم تازه ای به بازار می‌آمد و بحث های سیاسی و ایدئولوژیک به داخل خانه‌ها و کوچه و بازار و مدرسه و دانشگاه کشیده شده بود. بعضی از بحث های اجتماعی حتی به میان خانواده‌ها سرایت کرده و بین زن و شوهرها و خواهر و برادرها و پدر و مادرها اختلاف انداخته بود. بر پیشانی ملت ایران از کوچک و بزرگ مُهر داغ سیاست زده شده بود. کریم مرتب تازه ترین کتاب‌های مذهبی را می فرستاد و می‌گفت هرچه می‌توانید کتاب بخوانید تا برای دفاع کم نیاورید. شب‌ها بعد از نماز مغرب و عشا توی کوچه و خیابان مناظره های عقیدتی_سیاسی برپا بود. زودتر از خانه بیرون می‌زدیم تا جای بهتری گیرمان بیاید. رهبر این نهضت‌های خیابانی تعدادی از بچه هایی بودند که در جریان انقلاب، به ایران🇮🇷 آمده و جزء مبارزان قبل از انقلاب محسوب می‌شدند که به همراه تعدادی از طلبه های مسجد مهدی موعود و دانشجویان دانشکده نفت، رهبری گروه های اسلامی و مردمی را بر عهده گرفته بودند اما رهبران گروه های مقابل عموما از بیرون شهر می آمدند و به آنها کمک فکری می‌رساندند. بعد از نماز و شام، در کوچه ی ۱۰۴۴ محله‌ی هزاری ها،جای سوزن انداختن نبود. بانی این جلسه‌ها و بحث ها حسین آتشکده، محمد دشتی، احمد خواجه فرد، محمد اسلامی نسب و سید بودند. همه از جاهای مختلف می‌آمدند توی کوچه، تا پاسی از شب روی زمین های داغ آفتاب خورده می‌نشستند و بحث می‌کردند. انقلاب پیروز شده بود اما خانم سبحانی همچنان مدیر مدرسه بود. هرروز سر یک موضوع شاخ به شاخ می‌شدیم. از اینکه کتابخانه📚 به انجمن اسلامی مدرسه تبدیل شده بود و هرروز به تعداد کسانی که عضو می‌شدند و برایشان کارت عضویت صادر می‌کردم بیشتر و بیشتر می‌شد عصبانی بود.