🇮🇷شهید مدافع حرم جواد محمدی🇮🇷
عاشقان را گرچه در باطن جهانی دیگر است عشق آن دلدار ما را ذوق و جانی دیگر است 📌 آخرین حضور شهید سپهب
خوشا به حالش!
خوشا به حالش!
خوشا به حالش!
شهید سلیمانی آرزو داشت
و به آرزوی خودش رسید
برای شهید شدن گریه می‌کرد
خب خیلی از رفقایش هم رفته بودند
اما در خودش هم شوق به شهادت جوری بود
که اشک‌ِ او را جاری می‌کرد :)
#حضرت‌آقا❤️
تنها کانال رسمی #شهید_جواد_محمدی᯽ ⃟ ⃟
┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
#اطلاع_رسانی
💠مراسم اولین سالگرد شهادت،شهید مدافع امنیت،سرهنگ دوم پاسدار محسن رضایی💠
🔰سخنران:
-آیت الله سید ابوالحسن مهدوی
-سردار مجتبی فدا
🔸با اجرای برادر مسلم نبی
🔸با نوای: کربلایی سید احمد معنوی
📅 زمان پنجشنبه ۷دی ماه، از ساعت ۱۴:۳۰ الی ۱۶:۳۰
📍مکان:شهر زیار-مسجد النبی(ص)
📌همچنین پخش زنده مراسم از طریق کانال شهید محسن رضایی به نشانی
@shahid_mohsen_rezaei
ارسال خواهد شد.
♦️ستاد برگزاری مراسم سالگرد شهید محسن رضایی
تنها کانال رسمی #شهید_محسن_رضایی ᯽ ⃟ ⃟
┄•୫❥ @shahid_mohsen_rezaei
تنها کانال رسمی #شهید_جواد_محمدی᯽ ⃟ ⃟
┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
❤️امیرالمومنین علی علیه‌السّلام :
❌منت گذاشتن ، عمل نیک را تباه می‌کند .
📚غررالحکم و دررالکلم، حدیث۷۸۴
تنها کانال رسمی #شهید_جواد_محمدی᯽ ⃟ ⃟
┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
•◡• سلامُ علۍ ابراهیم . 🌼
تنها کانال رسمی #شهید_جواد_محمدی᯽ ⃟ ⃟
┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
🇮🇷شهید مدافع حرم جواد محمدی🇮🇷
•◡• سلامُ علۍ ابراهیم . 🌼 تنها کانال رسمی #شهید_جواد_محمدی᯽ ⃟ ⃟
مقید بود هر روز زیارت عاشورا را
بخواند ، حتیٰ اگر کار داشت و سرش شلوغ‌بودسلامِ‌آخر زیارت‌رامی‌خواند .
دائما میگفت : اگر دست جوان‌ها را
بزاریم توی دست امام حسین ، همه‌ۍ
مشکلاتشان حل میشود و امام بادیده
لطف به آنان نگاه می‌کند ! 🌿 '
.
تنها کانال رسمی #شهید_جواد_محمدی᯽ ⃟ ⃟
┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
کتاب
📚 #دخترها‌بابایی‌اند
🖋به قلم بهزاددانشگر
#پارت_8
«خواهر»
هنوز هم روزهای جمعه منتظرم، منتظرم تا مادرم تلفن بزند و بگوید می آیی خانه ما؟ و من با اینکه دلیلش را میدانم باز هم بگویم چطور؟ بعد مادرم بگوید جواد زنگ زده میگوید اگر آبجی می آید خانه تان ما هم بیاییم و من دلم پر بکشد و بگویم می آیم. تا اولین سالگرد جواد، جمعه ها به خانه مادرم نرفتم روز جمعه که میشد دل شوره عجیبی به سراغم می آمد. میدانستم برای مادرم هم سخت است. نمی خواستم خاطره هایمان بیاید
جلوی چشممان؛ خاطره هایی که جواد همه جایش بود. آن وقت هرچه
چشم ،بچرخانیم جواد را نبینیم و دوباره مجبور شویم چشمهایمان را ببندیم تا جواد را تصور کنیم چقدر دلم میخواست مثل بچگی هایمان دعوا می کردیم. آن وقت جواد می آمد و میگفت بلند شو برویم فلان چیز را برایت بخرم یا دوری بزنیم تا حال و هوایت عوض شود. دعوا که میکردیم نمیگذاشت به یک ساعت بکشد. دل توی دلش نبود که آشتی کند و یک
جوری از دلم در بیاورد.
.
یادم هست آن زمان که تازه دستگاه سی دی آمده بود، پدرم خرید و آورد خانه سراینکه کنترل دست کی ،باشد آن قدر سه تایی دعوا کردیم که مادرم آمد کنترل را از دستمان گرفت و انداخت زمین و خرد شد. بعدش جواد و سجاد فرار کردند و کتک ها را من خوردم همیشه کارشان همین بود. فرار میکردند و من به جایشان تنبیه میشدم
.
تنها کانال رسمی #شهید_جواد_محمدی᯽ ⃟ ⃟
┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii