eitaa logo
🇮🇷شهید مدافع‌ حرم جواد محمدی🇮🇷
2.5هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
56 فایل
«کانال رسمی،تحت نظارت خانواده شهید» میگفت:"مردان خدا، گمنامند" آنچنان طریق گمنامی در پیش گرفت که لایق شهادت شد اینجا از اومینویسیم🪶 تا با یادش، روحمان جَلا گیرد✨🕊️ خادم کانال: @Shahid_javad_m
مشاهده در ایتا
دانلود
کتاب 📚 🖋به قلم بهزاددانشگر ادامه ی قبلی👇🏻 مردم که به خواب رفتند آن وقت... نه اینکه حالا تند تند پشت سرهم، بمیرم! این را گفتم و جواد سر سال شهید شد. گفت حالا بگو کداممان زودتر شهید میشویم؟ نگاهی کردم بنده خدا مسلم نبی هم روبه روی من بود . گفتم فکر کنم مسلم زودتر شهید شود گفت ،وای، مسلم با این قیافه اش شهید بشود؟ گفتم خب انگار به روحیاتش بیشتر می خورد خندید و بلند گفت ،نخیر عکس من روی اعلامیه قشنگتر می شود. چند وقت بعد خانواده های شهدای مدافع حرم را به سوریه بردند. من همراه دخترم رفتم میدانستم که جواد آن موقع سوریه است چند تا جعبه گزبرایش گرفتم. چند روزی آنجا بودیم؛ ولی پیدایش نکردم دلم تاب نمی آورد نبینمش و برگردم ایران به یکی از مسئولهایی که آنجا رفت و آمد داشت، گفتم شما از بچه های سپاه قدس هستی؟ گفت چطور؟ پرسیدم جواد محمدی را میشناسی؟ گفت اه اه ! آن شیطان را میگویی؟! گفتم نگو چه کارش داری؟ گفت حاج خانم خیلی خاطرش را میخواهی؟ گفتم آره میتوانی بفهمی کجاست؟ کی میآید اینجا تا من ببینمش؟ رفت و آمد. گفت اتفاقاً جواد روی خط بود گفت الان نمیتوانم بیایم؛ ولی هر طوری شده خودم را میرسانم. تا روز سوم هم نیامد پیش خودم گفتم خانمش امروز عصر میآید اینجا جواد هم حتماً می آید چند تا از جعبه گزها را به بچه های آنجا دادم و دوتا را برای جواد نگه داشتم بعد از ظهر قبل از اینکه که برویم ،فرودگاه رفتیم حرم حضرت زينب سوم شعبان بود شربت می.دادند. یکهو جواد را دیدم که داشت شربت میخورد. رفتم به طرفش گفتم بچه مؤمن کجایی؟! من را این قدر چشم به راه گذاشتی! گفت شرمنده حاج خانم، نشد بیایم. صورتش آفتاب سوخته شده بود ته دلم یک حالی شد. فهمیدم توی خط بوده. به دخترم گفتم این جواد دیگر آن جواد قبلی نیست. ادامه دارد... تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💖 برای ریحانه ... رسید جان به لـب از داغ ناگهانی تو نداشت تـاب زمین، جانِ آسمانـی تو کنون که نیست علمدار، در دل آتش به عهدۀ که میفتد نگاهبانی تو؟ دو ساله بودی و یادآور سه ساله شدی فـدای صورتِ یکدست ارغوانی تو نفس کشیدم و یادت نفس برید از من چـو آه بود و چه کوتاه، زندگانی تو به غیر آهنِ داغ ای شکوفــۀ این باغ! نبود هیچ کسی گرمِ همزبانی تو لباسِ صورتی و گوشوارۀ قلبی چه قلب ها که شکستند از نشانی تو مسعود_یوسف_پور تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
39.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷شهید جهان آرا: *جبهه آمدن نوعی خودسازی است* *این میدان، بهترین میدان عمل برای شناخت فرد، خودش و جامعه‌اش است سخنرانی شهید سیدمحمد جهان آرا که برای اولین بار منتشر می‌شود. تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔 راز چفیه ای که نجاح محمد علی(تحلیلگر عرب) در برنامه های زنده همیشه دور گردن خود قرار می دهد چیست⁉️ تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
3.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی حاج قاسم و شهید صدرزاده، جوان‌های امروزی را جذب می‌کردند... تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
کتاب 📚 🖋به قلم بهزاددانشگر «همسر شهید مداح» داشت شربت میخورد رفتم به طرفش گفتم بچه مؤمن ! کجایی؟! من را این قدر چشم به راه گذاشتی! گفت شرمنده حاج خانم نشد بیایم صورتش آفتاب سوخته شده بود ته دلم یک حالی شد. فهمیدم توی خط بوده. به دخترم گفتم این جواد دیگر آن جواد قبلی نیست. رفت برای من شربت گرفت و آمد توی راه که برمیگشتیم، دوتا زن آمدند جلو و گفتند مسکین مسکین من گفتم پول اینجا را ندارم، پول ایران را دارم تا آمدم دست توی جیبم کنم جواد از توی جیبش پول سوری درآورد و بهشان داد. با خودم فکر میکنم کاش آن شب بعد از مراسم دویده بودم تا برسم بهش؛ با همین پاهایی که درد میکرد و جواد برایم دکتر پیدا کرد. دکتر را که پیدا کرد، گفت به حرف من گوش بده تا خوب بشوی. برو پیش دکتری که من میگویم رفتم و خوب شدم پیراهن چهارخانه اش را پوشیده بود فاصله مان خیلی زیاد بود بهش نرسیدم. بهش نرسیدم تا شهید شد... قبل از خاک سپاری رفتم سر مزارش؛ مزاری که برایش آماده کرده بودند. چقدر دلم میخواست بروم توی قبر بخوابم همین طور نشسته بودم و نگاه میکردم یک خانم با پسر هفت هشت ساله اش آمد و گفت چقدر دلم میخواهد توی قبر بخوابم... گفتم من هم همین طور؛ ولی تنها بودم و گفتم یک موقع نامحرم می آید و خوب نیست. اول آن خانم رفت. بعد من رفتم و دراز به دراز توی قبر خوابیدم، گفتم خوش به حالت جواد ! باورم نمیشد از ما جلو بزنی جلو بزنی به فاصله زمین تا آسمان آن شب هم که خوابش را دیدم از آسمان آمد. برای دختر بزرگم مشکل کاری پیش آمده بود. با همان پیراهن چهارخانه اش آمد و گفت حاج خانم، غصه نخور خودم پایش مهر میزنم گفتم کدام مهر؟ گفت مهر خودم را. شما ناراحت نباش همان طور که نگاه میکردم رفت گفتم پس کجا رفتی؟ دیدم به آسمان رفت. به اندازه فاصله من با خودش بالا رفت. تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. میگن قیامت با کسانی که تو دنیا دوسشون داشتی محشور میشی خدایا تو شاهد باش ما بهترین بنده های تو رو دوست داریم 🌹 حاجی بهترین مقام نزد خدا نوش جونت دست مارو هم بگیر ..... تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii