eitaa logo
🇮🇷شهید مدافع‌ حرم جواد محمدی🇮🇷
2.5هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
56 فایل
«کانال رسمی،تحت نظارت خانواده شهید» میگفت:"مردان خدا، گمنامند" آنچنان طریق گمنامی در پیش گرفت که لایق شهادت شد اینجا از اومینویسیم🪶 تا با یادش، روحمان جَلا گیرد✨🕊️ خادم کانال: @Shahid_javad_m
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سید رضا نریمانیenc_16437377104950077326027.mp3
زمان: حجم: 3.7M
شب اول رجب 🌸 تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
و سلام بر او که می گفت: «هر چه در ماه رمضان گیرمان می آید به برکت ماه رجب است» • شهید مجید پازوکی🕊• تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞نماهنگ|مناجات با خدا ⚜دائم الفضل... 🌀همخوانی دعای "یا دائِمَ الفضل علی البریه" 〽️اجرا: 💠گروه تواشیح بین المللی تسنیم💠 📺مشاهده و دریافت نسخه باکیفیت: 🌐 aparat.com/v/TAaqi تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
10.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💬 پیغام سیدابراهیم رو میشنوید... تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
🥀 در شب زده‌‌ترین روزهایِ دنیا تو همان فانوسِ افروخته، به سرانگشتانِ خدایی یا‌هادی‌المضلین✨
کتاب 📚 🖋به قلم بهزاددانشگر «همسر» بعدها، یکی دیگر از جاهایی که اسم جواد محمدی زیاد به گوشم خورد توی سفر راهیان نور به جنوب بود برای عرفه رفتیم راهیان نور من بودم و مامان و خواهر و ،داداش با دایی و زن دایی. ظهر در مسجدی بین راه ایستادیم تا نماز بخوانیم و ناهار بخوریم. سر سفره نشسته بودیم یک ماشین دیگر نزدیکمان نگه داشت برای ناهار چندتایی جوان بودند که دایی میشناختشان و گفت برای کارهای پشتیبانی آمده اند. دایی به یکیشان که انگار بزرگ تر آن جمع بود، ناهار تعارف کرد همان آقا که بعدها فهمیدم جواد محمدی بوده، فقط کمی ماست قبول کرد. شب دیر رسیدیم به اهواز محل استقرارمان مدرسه بود برق نبود. گفتند جواد محمدی رفته برق را تعمیر کند مراسم عرفه توی منطقه شرهانی بود میگفتند همه کارهای آماده سازی مکان و صوت و پذیرایی با جواد محمدی بوده