کتاب
📚 #دخترهاباباییاند
🖋به قلم بهزاددانشگر
#پارت_49
« همسر»
سال ۱۳۹۲ هم قبل از عید رفتیم اردوگاه فاطمة الزهرا توی شلمچه.
آنجا هم کارهای تدارکات بر عهده شان بود.
مهمترینش هم رساندن غذا به زوّار بود.
آن سال ماشین خودمان را هم برده بودیم.
با ماشین خودمان غذا را میبردیم توی منطقه ها :هویزه ،طلائیه .
من و فاطمه را هم می برد .
هم شهدا را زیارت میکرد هم کنار ما بود.
فاطمه را هم می گذاشت روی خاک طلائیه و مینشست کنارش تا با خاکها بازی کند.
برای سال تحویل میخواستیم از اردوگاه برویم شلمچه.
یک ساعت مانده بود به سال تحویل آقا جواد گفت هفت هشت تایی از بچه ها اینجا هستند که وسیله ندارند؛ اما دوست دارند سال نو را شلمچه پیش شهدا باشند.
شما با یکی از دوستان که خانوادگی اند، بروید تا من اینها را بیاورم.
آنجا همدیگر را پیدا میکنیم وقتی رسیدیم شلمچه شلوغ بود و گوشی درست خط نمیداد .
ما مرتب تلاش میکردیم به همدیگر زنگ بزنیم که معمولاً موفق نمی شدیم .
تازه آن وقت هم که زنگ میزدیم یک مشکل دیگر داشتیم شلمچه نه مغازه ای داشت نه کوچه ای که نشانی بدهیم کجاییم.
با هر سختی بود همدیگر را پیدا کردیم. فقط چند دقیقه ای مانده بود تا سال تحویل آقا جواد زود فاطمه را بغل کرد و دست من را گرفت توی دستش یکهو انگار همهی نگرانیها و دلخوری هایم تمام شد.
گفت دیدی نگذاشتم برای سال تحویل تنها باشی؟
آن سال، یکی از قشنگ ترین تحویل سالهای زندگی ام بود .
به مردی که کنارم ایستاده بود، فکر میکردم؛ مردی که در برابر بقیه بیخیال نبود
به همه کارهایش میرسید؛ اما از وظایف خانوادگی اش هم غافل نمیشد
یک سال دیگر رفته بودیم اروندکنار.
قبل از ظهر بود و هوا گرم .
نزدیک آبها به روایت راوی شهدا گوش کردم و برگشتیم طرف ماشینها راه رفتن با فاطمه برایم سخت بود جلوتر دیدم خادمها دارند شربت میدهند؛
اماجلوی میزشان خیلی شلوغ بود من هم آدمی نبودم که برای یک لیوان شربت بروم قاطی شان ؛
گیرم که هوا خیلی داغ بود و شربت هم
خیلی خنک.
توی همین حال واحوال، دیدم آقاجواد با دوتا لیوان شربت دارد می آید
بعدش فاطمه گفت بابا برویم سوغاتی بخریم. پرسید چی بخریم؟
فاطمه گفت هرچی خودت دوست داری چفیه ای را که دستش بود باز کرد.
یک انگشتر برای فاطمه خریده بود
و یک قاب هم برای من.
گفت من اینها را دوست داشتم برایتان خریده ام.
اگر دوستشان ندارید تا عوضشان کنیم.
چه کیفی کردم آن لحظه از داشتنش.
تنها کانال رسمی #شهید_جواد_محمدی᯽ ⃟ ⃟
┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ
از پاداشی که خدا از سرِ بزرگواری به آنان داده است، خوشحالاند و دربارۀ همرزمانشان که هنوز به آنان نپیوستهاند، اینطور مژده میگیرند: نه ترسی بر آنان غلبه میکند و نه غصه میخورند.
(آلعمران، آیه 170)
#سردار_شهید_محمد_رضا_زاهدی
تنها کانال رسمی #شهید_جواد_محمدی᯽ ⃟ ⃟
┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
📣مراسم تشییع پیکر سردار مجاهد سرلشکر پاسدار شهید محمدرضا زاهدی
📆شنبه ۱۸ فروردین ساعت ۸:۳۰ صبح
📍از میدان بزرگمهر به سمت گلستان شهدای اصفهان
تنها کانال رسمی #شهید_جواد_محمدی᯽ ⃟ ⃟
┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
بر سر تربت ما چون گذری همت خواه که زیارتگه رندان جهان خواهد بود
#سردار_شهید_محمد_رضا_زاهدی
تنها کانال رسمی #شهید_جواد_محمدی᯽ ⃟ ⃟
┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
6.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥استقبال از پیکر مطهر شهید زاهدی در اصفهان
تنها کانال رسمی #شهید_جواد_محمدی᯽ ⃟ ⃟
┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
مراسم وداع با پیکر مطهر سرلشکر شهید محمدرضا زاهدی همراه با قرائت دعای ابوحمزه ثمالی در گلستان شهدا اصفهان
زمان: جمعه هفدهم فروردینماه ساعت ۲۲
مداحان نیمه اول دعا: برادران مهدی منصوری و سیدسعید نصر
مداحان نیمه دوم دعا: برادران مهدی هادی و علی ناظوری
مکان: خیمه حسینی گلستان شهدا اصفهان
التماس دعا
تنها کانال رسمی #شهید_جواد_محمدی᯽ ⃟ ⃟
┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii