eitaa logo
|شهید مدافع‌ حرم جواد محمدی|
2.1هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
916 ویدیو
32 فایل
«کانال رسمی،تحت نظارت خانواده شهید» میگفت:"مردان خدا، گمنامند" آنچنان طریق گمنامی در پیش گرفت که لایق شهادت شد اینجا از اومینویسیم🪶 تا با یادش، روحمان جَلا گیرد✨🕊️ خادم کانال: @Jim_mim313
مشاهده در ایتا
دانلود
یا حَبیبَ الْباکینَ..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام بر آنان که خودشان را برای خدا خرج کردند... تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
مشترک گرامی❤️ بسته سی روزه شما رو به اتمام است... پس از پایان حجم باقی‌مانده عبادات شما با نرخ عادی محاسبه می‌شود. ❌دیگر قرائت یک آیه قرآن ، برابر با ختم قرآن نخواهد بود. ❌دیگر نفس هایتان تسبیح پروردگار محاسبه نمیشود. ❌دیگر خوابتان عبادت شمرده نمیشود. تمدید این بسته تا سال دیگر امکان پذیر نیست. از فرصت باقیمانده استفاده کنید✅ و هرگز ناامید نباشید. هیچکس تنها نیست همراه اول و آخر ،‌ خدا❤️ اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
🪴توصیه مهم آیت الله فاطمی نیا،برای ایام پایانی ماه مبارک رمضان تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
4_5794127275641279242.mp3
12.63M
داره جمع میشه این سفره من عادت کرده بودم...😭 | کربلایی | تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
📚 🖋به قلم بهزاددانشگر « همسر» سال ۱۳۹۳ یکی از آشنایان بهش گفته بود که رفته توی دوتا روستا و دیده مردمشان مشکلات زیادی آنجا دارند. نیت کرده بود برود کمکشان. می خواست ببیند کس دیگری هم هست که برود آنجا کار جهادی بکنند یا نه . آقاجواد دوستانش را جمع کرد و همگی رفتند روستای وزوه. از آنجا به من تلفن میزد تا از او دل خور نباشم . میگفت میدانم تنها اذیت میشوی؛ ولی اینجا هم به ما نیاز دارند به خاطر خدا تحمل کن . ازکارهایشان تعریف میکرد؛ اینکه بچه‌های روستا یک تکه زمین صاف ندارند ،تویش بازی کنند . داریم کوه را صاف میکنیم تا زمین بازی شان شود. به خانواده ها سر می زد و برایشان وسایل اولیه ای را که نیاز داشتند میبرد. اربعین آن سال آقا تأکید کرده بودند که هرکس میتواند ،پیاده برود زیارت اربعین. آقاجواد گفت اگر قسمت بشود، من هم میروم. از یکی دو هفته قبلش خیلی ذوق داشت با دوستانش حرف زده بود که با هم بروند. فهمیده بود چند تا از آنها مشکل مالی دارند. بهشان پول قرض داد تا آنها هم بروند زیارت. وقتی رسید عراق ،یک سیم کارت عراقی خرید و انداخت روی گوشی اش . به دوستانش هم گفته بود اگر خواستید به خانواده هایتان زنگ بزنید ،از همین گوشی استفاده کنید؛ ولی باز هم بعضی هایشان حیا میکردند و گوشی را نمیگرفتند و بهانه می‌آوردند که خانواده هایشان نگران نمی شوند. آقا جواد که به من زنگ میزد، اسمهایشان را میگفت و از من می خواست زنگ بزنم به خانواده هایشان خبر بدهم که بچه هایشان سالم‌اند و حالشان خوب است. تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
|شهید مدافع‌ حرم جواد محمدی|
#بسم_الله وَهُمْ عَلَىٰ صَلَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ حواست به نمازت هست؟ براش برنامه ای داری؟ #ماه
وَمِنْ آيَاتِهِ اللَّيْلُ وَالنَّهَارُ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ ۚ لَا تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَلَا لِلْقَمَرِ وَاسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَهُنَّ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ هی قسم می خوری،... توی همین کتابت: به شب، به روز،‌به صبح، به ظهر،‌ به ماه، به خورشید، به ستاره ها،‌که چی؟ من نمیفهمم! قرار است مثل قصه تمثیلی ابراهیم، وراندازشان کنم و آخــــــــــرش اعتراف کنم: انّی لا احبّ الافلین؟ لازم نیست، خودت که بهتر می دانی مـــــــن غروب کننده ها را دوست ندارم!... دلم حضور ناب و دائم می خواهد: همیشه صبح، همیشه طلوع!... بعد می‌پرسی اینها را چه کسی آفریده؟ مَن خَلق السموات و الارض؟... خب معلوم است! بعد میپرسی اینها را چه کسی تسخیر کرده،‌ مسخّر شما کرده؟ وسخرّ لکم اللیل و النهار و الشمس و القمر...خب این هم معلوم است! سؤال کردن ندارد... بعد می پرسی اگر همین روز همیشگی بود، اگر تا ابد شب می بود، چه می‌کردید؟؟ قل ارءیتم ان جعــــــــل الله علیکم اللیل سرمداً الی یوم القیامه... خب...بعد مـــــی گویی همه‌ شان حساب و کتاب دارند: الشمس و القمربحسبان... خب؟... بعد می گویی عزیز من! اینها آیه هستند، نشانه اند! ...وَ مِن آیاته...نشانه! نشانه؟... نشانه برای من که نمی فهمم؟‌ که غافلم که سرم‌همیشه پایین است وجلوی پایم را هم به زور می بینم. با من چه باید بکنی... کــه اینقدر در مرداب روزمرگی هایم غرق شده ام که از آمدن و رفتنِ شب و روز و ماه و خورشید و ستاره ها به جز خوردن و خوابیدن عایدم نمی شود؟ ...نشانه! برای من؟
‏سلام بر کسانی که وجودشان از غم این دنیا می‌کاهد..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
معبودا... درب‌مــــــــهمانی‌خود‌را‌کــــمی‌آرام‌بــــبند یک‌نفرازصف‌بخشیده‌شدن‌جامانده😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به پایان آمد این ماه و حکایت همچنان باقیست براي ما حرم بنویس نجف تا کربلا کافیست... عید سعید فطر مبارک 🌸🌿 تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
چیست دلچسب ترین عیدی این شهرالله یک سحر، وقت اذان ، صحن 🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 🖋به قلم بهزاددانشگر «همسر برادر » یکی از اطرافیانمان زبان خیر و مشکل گشایی داشت. اگر برای پسر و دختری مشکل پیش می‌آمد پادرمیانی میکرد و با آنها حرف میزد تا کارشان حل شود؛ اما میگفت در کار پسر خودم مانده‌ام. عقلم به جایی نمی رسد و کسی حرفم را نمیخواند . خانواده شان درگیر مشکلاتی شده بود که به مرور کار بالا گرفته بود و داشت به دعوا و تندی میکشید . حتی یک شب پسرش از همین موضوعات عصبانی شده بود و رفته بود دعوا کند. بابایشان زنگ زده بود به آقاجواد که کجایی؟ گفته بود همین جا هستم درچه . آدرس را داده بود و گفته بود فوری خودت را برسان آنجا . آقا جواد رفته بود، دست آن پسر را گرفته بود که بیا برویم توی ماشین کارت دارم. آنجا چیزی بهش نگفته بود. آن آقا هر چه گفته بود من اینجا کار دارم، آقاجواد فقط بهش گفته بودبیا برویم . یک ساعت توی خانه پدرش باهاش حرف زده بود. بعدها بابایش تعریف میکرد که حرفهای جواد مثل آبی بود که آتش بریزی و آرامش کرد. دو روز بعد رفت و خانمش را آورد سرخانه و زندگی شان . میگفت جواد که با من حرف زد بهم گفت که چطور حامی زنم باشم . اگر حامی‌اش باشم، تمام مشکلات حل میشود. تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا