eitaa logo
🇮🇷شهید مدافع‌ حرم جواد محمدی🇮🇷
2.5هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
56 فایل
«کانال رسمی،تحت نظارت خانواده شهید» میگفت:"مردان خدا، گمنامند" آنچنان طریق گمنامی در پیش گرفت که لایق شهادت شد اینجا از اومینویسیم🪶 تا با یادش، روحمان جَلا گیرد✨🕊️ خادم کانال: @Shahid_javad_m
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 🖋به قلم بهزاددانشگر «همسر » آن یک ماهی که سوریه بود، تماسهای تلفنیمان هم کم بود. هر چند روز یک بار تماس میگرفت. در عوض این قدر حرف میزدیم تا خود تلفن قطع میشد . همان بار اول که زنگ زد بغض کردم و گفتم دلم برایش تنگ شده گفت من هم دلم برایت تنگ شده تنها راهش این است که کمتر بهش توجه کنیم تا کمتر اذیت بشویم. حتی همان وقت هم برایم منبر رفت که صبر شما هم مثل جهاد من است. برایم تعریف کرد که روز اول ورودشان رفته اند زیارت حضرت زینب (سلام الله علیها) . آنجا از بانو خواسته بود به من صبر دهند. گفت میدانم سخت است؛ ولی اگر حضرت زینب (سلام الله علیها)عنایت کنند می شود . گفت قرآن بخوان تا آرام بشوی اسم یک شهید را هم آورد که برایش صلوات بفرست تا کمکت کند. درباره همه چیز حرف زد؛ اما درباره سختیهای خودشان توی منطقه یک کلمه هم نگفت . آن یک ماه خیلی سخت گذشت قبل از این آقا جواد بارها مأموریت رفته بود. شده بود که یکی دو هفته خانه نیاید؛ اما این بار فرق داشت. این بار رفته بود میدان جنگ. هر بار که تماسش تمام میشد تا چند ساعتی آرام بودم . به شوخی هایش فکر میکردم؛ به حرفهایی که برای دلداری ام میگفت؛ اما فردایش دوباره نگرانیها و آشوب هایم شروع می شد؛ به خصوص که اطرافیان هم مراعات نمیکردند و گاهی شایعه ها و خبرهای ضدونقیضی منتشر میشد. نگران میشدم؛ اما دوباره توکل می کردم و توی دلم مرتب تکرار میکردم خدایا تو را به حق حضرت زینب(سلام الله علیها) ، جوادم را سالم برگردان . دفعه بعد که زنگ زد گفتم این حرفها چیست که اینجا درباره شماها می گویند؟ گفت به این شایعه‌ها توجه نکن. اینها هم بخشی از جنگ روانی دشمن است برای فشار آوردن به خانواده ها تا مجبور شویم برگردیم. ببين الان دارى صداى من را میشنوی با من حرف میزنی پس خدا را شکر کن و به این حرفها گوش نکن. همان وقتی که باهام حرف میزد وصدایش را میشنیدم یکهوانگار همه غم ها و آشوب هایم تمام میشد. دیگر انگار چیزی از خدا نمی خواستم. حتی به رنجها و ترسهای یک ساعت قبلم میخندیدم. روزهای بعد که دوباره خبرهایی درباره شهادت یا زخمی شدن مردهایمان میشنیدیم ساکت و آرام می ماندم زنهای خانه همه ساکت بودیم؛ اما نگرانی و رنج توی چشم ها را که نمیشد پنهان کرد . سنی از ما گذشته بود و میفهمیدیم نگرانی هایمان را نباید بروز بدهیم؛ اما فاطمه این حرفها سرش نمیشد دل تنگی هایش را توی رفتارهایش بروز میداد بیشتر اذیت می‌کرد مرتب بهانه میگرفت بابایش که زنگ میزد باهاش قهر میکرد و حرف نمیزد آقا جواد از ما خواهش میکرد یک جوری راضی اش کنیم تا یکی دو ساعت بعد اگر توانست دوباره زنگ بزند و فاطمه برایش صحبت کند. فاطمه هم لج میکرد که من خود بابایم را میخواهم نه صدایش را؛ اما بالاخره راضی‌اش میکردیم و بار بعد که بابایش زنگ میزد برایش شعر می‌خواند: بابای نازنینم / که خیلی مهربونه /گاهی شبیه دکتر/ یه وقتا پاسبونه / مامان میگه عزیزم / بابات یه پهلوونه/بهش میگن تو مسجد / بسیجی نِمونه ... بابایش هم ذوق میکرد و قربان صدقه اش میرفت. بعدش تا چند ساعتی خیلی دختر خوبی میشد .میگفت بابا گفته بهانه نگیرم و اذیت نکنم؛ ولی خب چند ساعت بعد دوباره دل تنگ میشد مظلومانه میگفت خب مامان ،من دلم برای بابا تنگ شده چه کار کنم؟ مأموریت اول آقاجواد اواخر آبان بود و اوایل آذر روزها کوتاه بود؛ اما عصرها دیوانه کننده بود سینه مان تنگ میشد انگار توی یک قفس زندانی شده بودیم چند ماه قبلش ،عصرها که آقاجواد می‌آمد از خانه میرفتیم بیرون. گاهی اگر جایی را هم نداشتیم، با موتور توی خیابان چرخ میزدیم و بر میگشتیم. حالا اما تنها گیر کرده بودم توی اتاقهای خانه و منتظر بودم تا ۹ یا ۱۰ شب که شاید آقا جواد زنگ بزند. تازه بعدش میرسیدیم به بهانه گیریهای موقع خواب فاطمه که من نمیخواهم بدون بابا بخوابم پشت در اتاق مینشست و میگفت تا بابا نیاید نمی خوابم. تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ بیایید باهم حرف بزنیم.
🌹 تقویت اراده ♦️پرسش از آیت الله بهجت: شخصی که ایمان بسیار ضعیف دارد، چگونه اراده را قوی کند تا هر کاری را انجام ندهد و حتی بتواند از کارهایی که خارج از اختیار است جلوگیری کند. ♦️پاسخ: بسمه‌تعالی، آنچه در تحت اختیار اوست، اختیاراً خلاف رضای خدا را به‌جا نیاورد؛ همین راهِ نجات است. 📚به‌سوی محبوب، ص ۷۶ تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
📚 🖋به قلم بهزاددانشگر «مادر » سجاد هم چند روز بعد اعزام شد و خانه یکهو خالی شد، دلگیر شد. چهره های غمگین و غم زده‌ی عروسهایم هر روز جلوی چشم هایم بود. نگرانی از سرنوشت بچه هایم لحظه ای رهایم نمی کرد؛ اما اینها مهم نبود میشد تحملشان کرد، اگر زخم زبان مردم نبود. یکی توی مسجد به عروسم گفته بود حالا تنهایی و کمی اذیت میشوی؛ ولی عوضش بعد که شوهرت بیاید ،وضعتان خوب میشود. سجاد برای خانه اش بدهکار بود من و حاجی رفته بودیم تا بانک انصار وام بگیریم که بخشی از بدهی اش را بدهیم. یکی از دوستان سجاد زد سر شانه حاجی و به شوخی گفت یعنی پول این قدر مهم بود که هر دو نفرشان را با هم فرستادی؟ اما اینها کجا بودند که ببینند همان حق مأموریت اداری شان را هم یک سال و نیم بعد بهشان دادند؟ نشسته بودم توی مسجد خانمی نشست کنار دستم .حس کردم میخواهد چیزی بگوید. بالاخره دلش را به دریا زد و پرسید بچه های شما خودشان رفتند سوریه، یا به زور بردندشان؟ باید برایش توضیح میدادم که سجاد به زور رفت؛ چون نمیبردندش و کلی فشار آورد تا فرمانده شان را راضی کرد که او را هم ببرند. تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷شهید مدافع‌ حرم جواد محمدی🇮🇷
#بسم_الله #آیه_های_نور 🌱 وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ بیایید باهم حرف بزنیم.
‏﴿وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ﴾ ‏تو مسیر خدا اگه از سرزنش‌ها بترسی خدا می‌ذارتت کنار و کار رو به کســی می‌سپاره که از هجــــوم برچسب‌ها و تخریبها نترسه. ✍🏻 نگاه میکنم به زندگی شهید جواد... جز از خدا از کسی نترسید راه درست را که پیدا میکرد کاری نداشت به حرف و حدیث ها می‌رفت برای سامان دادن کارها... شهیدانه زندگی کرد آنکس که عاقبت شهید شد... سین . ر تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
دهم اردیبهشت سالروز آغاز عملیات بیت المقدس گرامی باد. این عملیات باعث آزادسازی خرمشهر عزیزمان شد تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
اگر نتوانستید جنازه ام را بہ عقب بیاورید آنرا بروی مین های دشمن بیندازید تا جنازه من، ڪمکے به اسلام کرده باشد شهید محسن وزوایی گفتن... تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii