- •°♡↯•°
.
بچــھ هـٰارو با شوخـے بیدار مےکرد
تا نمـٰاز شـب بخونـن♥️🚶🏿♂. .
مثلـا یکـے رو بیـدار مےکـرد و مےگفت :
[ بابا پـاشو من میخوام نماز شب بخونم ، هیـچ کس نیست نگام کنـھ :|😂 ]
یا مےگفت :
پاشـو جونِ مـن ؛ اسـم سـھ چھـٰارتا مومـن رو بگو تو قنوت نماز شب کـم آوردم😐🖐🏿!
#شھـیدمسعـوداحمـدیـٰان💛'
#طنز_جبهہ😂🌱
-----🕶🍒-----
@Shahid_Lakcheri
داشتم تو جبهه مصاحبه می گرفتم کنارم ایستاده بود که یه هو خمپاره اومد و بوممممم ... .🎬🎤
نگاه کردم دیدم ترکش بهش خورده و افتاده زمین.دوربینو🎥 برداشتم رفتم سراغش.بهش گفتم : تو این لحظات آخر زندگی اگه حرفی صحبتی داری بگو ...🙂✋🏻
در حالی که داشت اشهد و شهادتینش رو زیر لب زمزمه می کرد گفت: من از امت شهید پرور ایران یه خواهش دارم.😁
اونم اینه که وقتی کمپوت می فرستید جبهه خواهشا پوستشو نکنید!😉👌🏻
بهش گفتم :بابا این چه جمله ایه!قراره از تلویزیون پخش بشه ها... یه جمله بهتر بگو برادر ...😐
با همون لهجه اصفهانیش گفت : اخوی آخه نمی دونی تا حالا سه دفعه به من رب گوجه افتاده /:😂
#طنز_جبهه😅✨
@shahid_Lakcheri
داستان های طنز جبهه
در عملیات فاو ریختیم داخل کارخانه نمک
.یکی از بچه ها که بعدا شهید شد رفت سراغ آشپزخونه عراقی ها.👣
داخل آشپزخانه چند تا دیگ بود.🥘
تو یه دیگ مرغ🍗،اون یکی برنج 🍚و ...
وقتی در دیگ بعدی رو برداشت، از داخل اون یه عراقی بلند شد و گفت:انا مسلم.😱
این شهید هم با اون اسلحه ای که تو دستش بود گفت: انا عزرائیل!😝
و در دیگ رو دوباره بست!!!😃
#لبخند_بزن_بسیجی
#لبخند_حلال
#طنز_جبهه
اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج🌸
@shahid_Lakcheri
- •°♡↯•°
.
بچــھ هـٰارو با شوخـے بیدار مےکرد
تا نمـٰاز شـب بخونـن♥️🚶🏿♂. .
مثلـا یکـے رو بیـدار مےکـرد و مےگفت :
[ بابا پـاشو من میخوام نماز شب بخونم ، هیـچ کس نیست نگام کنـھ :|😂 ]
یا مےگفت :
پاشـو جونِ مـن ؛ اسـم سـھ چھـٰارتا مومـن رو بگو تو قنوت نماز شب کـم آوردم😐🖐🏿!
#شھـیدمسعـوداحمـدیـٰان💛'
#طنز_جبهہ😂🌱
-----🕶🍒-----
@Shahid_Lakcheri