دوستوهمرزمشهید:
#سفر_حج
روزهای آخر حضور در شهر مکه بود
بعد از نمازی که داخل مسجدالحرام خوندیم ٬
تصمیم گرفتیم برای سوغاتی خریدن یه سری به مراکز خرید بزنیم .
خلاصه با پرسوجو کردن رسیدیم به یکی از مراکز خرید بزرگ شهر.
بعد کمی گشت وگذار داخل این فروشگاه
مسعود با خنده و شوخی گفت :
من که پول به #جنسای_چینی نمیدم٬
میرم عبدل آباد(جنوب_شرق_تهران) بهترین جنسُ می خرم ، اینجا فقط به درد این می خوره که استراحت کنی و خنک بشی😁.
واقعا تو اون گرمای تیرماه ، خنکای داخل فروشگاه دلچسب بود.
گذشته از شوخی مسعود رو خریدهاش خیلی حساس بود در مورد جنسی که می خواست بخره تحقیق می کرد .
خلاصه مسعود از اون پاساژ به اون بزرگی از یه تی شرت آستین بلند سبز یشمی یقه دار خوشش اومد و به منم گفت که دوتا بخریم 🤔
میگفت : هم جنسش خوبه هم قیمتش مناسبه بخریم باهم بپوشیم #ست_بشه 😁
بعد شهادت مسعود من دیگه نتونستم اون تی شرت رو بپوشم ...
آخه دیگه کسی نیست باهاش #ست_کنم😔
#شهيد مسعود عسگري