eitaa logo
شهید مسعود عسگری
960 دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
4.4هزار ویدیو
40 فایل
مدافع حرم حضرت زینب س فدایی سید علی تولد:69/6/8 شهادت: 94/8/21 بهشت زهرا س قطعه 26 ردیف 79 شماره 19 خواهر زاده شهيد مدافع حرم مصطفی نبی لو ارتباط با ادمین👇 @masoud1394
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید مسعود عسگری
❀بسم رب الشهداء والصدیقین❀ اولین آشنایی بنده با برادر مسعود برمیگرده به سال ۹۴ و روزی که داشتم از خیابان ابوذر🛣 با ماشین رد میشدم🚘 که دیدم بنری به دیوار زدن با تصویری🖼منقش به عکس پسری جوان🧔،با خودم فکر کردم شاید تازه فوت کرده باشن و تصویرشونو به دیوار زدن . که چشمم👀به متن زیر عکس افتاد که نوشته✉️ بود: بسیجی مدافع حرم🕌 ✨ از آنجایی که آن زمان با مبحث مدافعان حرم آشنایی نداشتم هیچ فکری🌀درباره ی آن عکس و نوشته نکردم و با خودم فکر کردم شاید امنیتی❗️ یا سپاهی❕ باشند که شدن. روزی در خانه🏡 مشغول تماشا کردن تلویزیون📺بودم که دیدم مستند آقایی که دارد چتربازی⛱میکند نشان میدهد، حس میکردم آقا رو میشناسم اما هر چقدر فکر🌀 میکردم یادم نمیومد که ایشان را کجا دیدم... با دقت محو و غرق در تماشای👁مستند شده بودم. که دیدم میدان ابوذر را نشان میدهد که جمعیت زیادی مشغول تشییع پیکر📿شهیدی هستند... با دقت بیشتری نگاه کردم🤔 دیدم روی تابوت نوشته شده: شهید حاج مسعود عسگری🌱 این رو که دیدم گویا آب یخ❄️روی من ریختن اینکه همون کسی هست که عکسش رو زده بودن⁉️ یعنی ایشون انقدر مدارک و درجات بالایی داشتن؟؟؟‼️ پس چرا رفته جنگ؟❕ مگه الان جنگی هم هست؟❗️ اصلا چطوری انتخاب شدن؟❕ خانوادشونو چطوری راضی کردن؟❗️ چکاری کرده که خدا خریدارش شده؟❕ . همه ی این ها برای من سوال شده❓بود تا اینکه عید سال ۹۶ شد.🎊 و من تصمیم گرفتم برم به سفر و اردوی زیارتی راهیان نور جنوب🎒 وقتی میخواستم سوار بر اتوبوس🚎شوم دیدم روی اتوبوسهای𑹅ا تصویر شهیدی هست🖼.و اون شهید کسی نبود جز: 🥇 این رو که دیدم خیلی تعجب کردم بعد از دوسال که هیچ خبری از این شهید نداشتم ،وقتی این رو دیدم بهترین اتفاق بود...🌹 تصمیم گرفتم از مسئول بسیجمون درباره ی این شهید بپرسم و زندگینامه شون رو بیشتر بدونم...📚 وقتی این موضوع را با مسئول بسیجمون مطرح کردم بهم گفتن خود همسفر ما هستن برای اطلاعات بیشتر و دقیقتر از خودشون بپرس...🌟 رفتم پیش مادرشون اما وقتی که ایشونو دیدم چنان آرامشی در چهرشون دیدم که پاسخ تمام سوالها و ابهاماتم رو گرفتم...💛 و از ان زمان بود که احساس کردم میشناسمشون و حس کردم مثل نداشته ام دوستشان دارم💚 هر وقت دلم میگرفت فقط عکس برادرم مسعود رو نگاه میکردم و آنچنان آرامشی بهم میداد که گویا سالیان سال است میشناسمشون...💡 از آن زمان بود که یک لحظه نبود که به یادشون نباشم🌀 ... گویا این سفر سال ۹۶ ام با تمام سفرهام تفاوت داشت...تمام لحظاتش برکات داشت.🎁 ما رو به نهر علقمه بردن و از مادر بزرگوار این شهید خواستن دقایقی با صحبت هاشون مارو به فیض برسونن که ایشون از برای ما گفتن.🌻 انقدر شیوا و زیبا صحبت میکردن که اشک و ناله ی همه سرازیر شده بود...💧 همه رو شیفته ی خودشون کرده بود. مادرشون میگفت حتی به ما که والدینش بودیم نمیگفت چه کارهایی انجام میده غواص بین المللی بودو ما نمیدونستیم و...🌙 ... از ان زمان بود که سعی کردم شهید آقا مسعود عسگری رو به همه بشناسنونم و همه رو شیفتشون کنم. به هر کی درباره ایشون میگفتم اشکهاش سرازیر میشد ... از اون به بعد هر هفته یک یا دوبار باید میرفتم مزار شهدا پیششون و بهشون سر میزدم‌...🌼 قشنگ وجودشون رو حس میکنم و هیچگاه بدون یادشون زندگی نمیکنم😇 خیلی حاجت میدن و واقعا واسطه ی خیلی خوبی بین ما و خدا هستن‌...🌱 برات مشهد و کربلا رو از ایشون بگیرید ازشون بخواهید شفاعتتون کنن🎒 ثواب تمام کارهای خوبتونو بهشون هدیه کنید و...📿 ان شاءالله که ایشون هم از ما و اعمال ما راضی باشند و بتونیم لبخند رضایتشونو به خودمون جلب کنیم...🍀 کربلایی شدنمون صلوات🌻
شهید مسعود عسگری
چهار سال پیش روز تشییع پیکر برادرم #شهيد_مصطفى_نبى_لو پدر شهید محمد رضا بیات یکسال بعد از شهادت پس
‍ 🔸‍ باذن الله.... بگذار تا چون ابر در کز سنگ ناله خیزد روز 🔹این یادداشت را آبان ۹۶ در روز تشییع پیکر شهید نبی لو نوشتم، حالا درست ۴ سال از آن ایام می گذرد و حاج حسن آقای بیات به وصال یار رسیده است... حالا حاج حسن بیات بعد از پنج سال به ایستگاه آخر چشم انتظاری و فراق فرزند برومندش رسیده است، این چند سطر را بخوانید لطفا. 🔹من از کودکی با خانواده شهدا زیسته ام، بچه تر که بودم از مقابل صحن «ع» با سوار بر اتوبوس می شدیم و می رفتیم بهشت زهرا(س) 🔹 شهدا می پختند و و می دادند. یک جورهایی آشنا هستم با این دلتنگی، با این طراوات و با این فرهنگ... این عکس برای روز پیکر آقا نبی_لو است و اشک های آقا بیات ، بچه محله و همکارمان... 🔹من از کیفیت رابطه آقا مصطفی و آقا بیات اطلاعی ندارم. اما می دانم که همه شهدا ما هستند، اما این را می دانیم که دست در عالم باز است و از نفس قدسی شان از عالم بر ما احاطه دارد، آقای بیات که خود داغ فرزند دیده، زمان خوب و جای خوبی برای طلب خیر و استخاره انتخاب کرده... 🔹از شما چه پنهان با دیدن این صحنه و بعدتر این که آقا سید صالحی ثبت کرده، اشک ها ریختم... 📸 با خودم می گفتم ای کاش آقا سید کمی لنز دوربینش را بیشتر می چرخاند، تا لبخند شیرین بیشتر نمایان می شد. این عکس را، این لبخند را بارها و بارها روی پروفایل شهید دیده بودم. این بار اما آقا مصطفی نظر کرده بود به و لبخندش جنس دیگری داشت، خوشا به سعادتت برادر هنیا لک... 🔹آن روز خودم و به گمانم اهالی محله مان حال و هوای خوبی داشتند، مهمان داشتیم، که زنده است. هر شهید آمدنش تلنگری ست، به قول آقا مرتضای آوینی، شهید که بر کرانه ازای و ازلی وجود بر نشسته است، می تواند دستی بر آورد و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را بیرون بکشد از منجلاب... آری! ما نیازمند شهیدانیم! و نیازمندیم به زیارت قبور مطهرشان! و به گرفتن آش نذری و خرما از دست پدر و مادر شهدا... 🔹من خود نیاز دارم هر از گاهی بروم و بر مزار منورشان بنشینم و آن ها برایم فاتحه ای بخوانند، قدم بزنم و بنوشم هوای معطر گلزار شهدا را... 🔹شهید بیات عزیز، آقا مصطفی نبی لوی نازنین که خنده ات و سیمای مهربانت در دیدگانم حک شده است، ما به کمک و دعای شما و دوستان آسمانی تان نیازمندیم. دست شما در این عالم خیلی باز است، آن قدر باز هست که هر هفته سر سفره اباعبدالله(ع) مهمانید و نور می خورید و نور می آشامید. برای ما که دست مان کوتاه است، دعا کنید... به قلم خادم شهدا، رضا شاعری
🌷شهید گرانقدرعلی چیت سازیان ⚪️ کم توقع بود. اگر چیزی هم برایش نمی خریدیم حرفی نمی زد. نوروز آن سال که آمده بود، پدرش رفت و یک جفت کفش نو برایش خرید. روز دوم فروردین قرار شد بریم دید و بازدید. تا خانواده شال و کلاه کردند، علی قیبش زد. دمِ در نیم ساعتی معطل شدیم تا آمد. همه مات و مبهوت به پاهاش نگاه کردیم. به جای کفش نو یک دمپایی کهنه پاش کرده بود. گفتم«مادر، کفش هات کو؟» گفت: «بچه سرایدار مدرسه مون کفش نداشت، زمستون رو با این دمپایی سر کرده بود.م من هم رفتم کفش هام رو داده بهش». ‼️ اون موقع، علی دوازده سالش بود. تولد:۱۲ رجب۱۳۴۳، همدان، فرمانده اطلاعات و عملیات تیپ انصار الحسین همدان. 🕊 شهادت: ۵ آذر ۱۳۶۶، جبهه ماووت. دوران 💕 علی چیت سازیان: 🌿 کسی می توان از سیم خاردارهای دشمن عبور کند که از سیم خاردارهای نفس خود عبور کرده باشد🕊
به روایت از مادر: چهار دختر و سه پسر داشتم... اما باز باردار بودم و دیگر تمایلی برای داشتن فرزندی دیگر نداشتم. دارویی برای سقط جنین گرفتم و آماده کردم و گوشه ای گذاشتم ، همان شب خواب دیدم بیرون خانه هم همه و شلوغ است ، درب خانه هم زده می شد!! در را باز کردم ، دیدم نورانی با عبا و عمامه ای خاک آلود از سمت قبله آمد. نوزادی در آغوش داشت، رو به من گفت: این بچه را قبول می کنی؟ گفتم: نه، من خودم فرزند زیاد دارم!! آن آقای نورانی فرمود: حتی اگر اصغرامام حسین (ع)🌷 باشد! بعد هم نوزاد را در آغوشم گذاشت و رو چرخواند و رفت... گفتم: اقا شما کی هستید؟ گفت: ابن الحسین امام سجاد (ع)🌷! هراسان از خواب پریدم ، رفتم سراغ ظرف دارو ، دیدم ظرف دارو خالی است! صبح رفتم خدمت الله دستغیب و جریان خواب را گفتم. آقا فرمودند: شما صاحب می شوی که بین شانه هایش نشانه است ، آن را نگه دار!‌ 🌹🍃🌹🍃
شهید مسعود عسگری
[ شهيد مسعود عسگري] مسعود يه راننده حرفه اي موتور و ماشين بود براي بخشي از... ادامه خاطره👇
[ شهيد مسعود عسگري] مسعود يه راننده حرفه اي موتور و ماشين بود براي بخشي از فعاليت هاش دوره هاي مختلفي در زمينه خودرو و موتور گذرونده بود و مثل هميشه تو دوره ها درخشيده بود.هر موقع موتور سنگين دستش بود تازه انگار بال و پر گرفته بود و حسابي باهاش از خجالت آسفالت كف خيابون در ميومد. و برعكسش من،تاحالا موتور سوار نشده بودم. يه روز اوومد و گفت: بايد رانندگيت خوب باشه و همينطور موتور سواري. گفتم :سخته،تو خودتو نگاه نكن از بچگي سوار موتوري. گفت: تو بيا من درستش ميكنم. بعد از مدتي بالاخره تونستيم شروع كنيم، كلاس خصوصي ما شروع شده بود. روز اول جاي كلاچ و ترمز جلو رو هم قاطي ميكردم. چند روز درميان، بعد از ظهرا ميرفتيم آموزش و تمرين يه بيست روزي گذشته بود كه ديگه خيالش ازم راحت شده بود، روي موتور و پشت من كمتر حرص ميخورد. ميرفتم و ميومدم واسه خودم.البته تو خيابونهاي نه چندان شلوغ. اوضاعم روي موتور خوب شده بود،حالا ديگه مثل روزهاي اول مردم پشت سرم به خاطر آروم رفتن و گير كردن وسط خيابون بوق نميزدن،تازه هر از گاهي من يه راننده ناشي پيدا ميكردم و به تلافي روزهاي اول پشتش بوق ميزدم، خيلي از دستم شاكي ميشد.خودش هم كلا با بوق كاري نداشت. اما همچنان تو اصل كار مهارت لازم رو پيدا نكرده بودم. تو خيابونهاي باريك و شلوغ و ترافيك خوب نميتونستم از بين ماشينها راه باز كنم و حركت كنم و معمولا كند بودم. يه روزي مثل هميشه تو شهر ميچرخيديم و من راننده بودم، رسيديم به ترافيك و سرعتمو كم كردم تا آروم از كنار ماشينها رد بشم،بين دوتا ماشين فاصله كمي بود .البته به نظر من كم بود و مسعود ميگفت زياد هم هست. گفت: براچي آروم ميكني،موتور رو از شتاب ميندازي از اون بين رد شو ديگه. گفتم: نميتونم يه وقت ميزنيم به ماشين مردم، گفت تو برو و جلوتر رو ببين و فرمون رو صاف نگه دار رد ميشيم. با همون سرعت زياد،خيلي خوب از وسط دو تا ماشين رد شديم. بعدش بهش گفتم :خوب رفتم استاد؟خدايي با چند سانت فاصله خوب رفتما... خنديد و گفت: تو نميري كه! من دارم از پشت همش حركت موتور رو اصلاح ميكنم.اگه ول كرده بودم كه زده بودي به هر دوتا ماشين. گفتم :نه بابا.خودم رفتم. گفت :فكر ميكني برا چي تو اين مدت يه تصادف هم نداشتيم...! تازه متوجه شدام كه چي ميگه. اون موقع بود كه فهميدم خيلي مونده تا بشم "موتور سوار". ------------------------- https://eitaa.com/shahid_masoud_asgari
پـروردگارا واژه چیستـــ ..؟؟ ڪہ روے هر جـوانے میگذاری این چنین زیـبا مےشود... ✨اللهم ارزقنا شهادة فی سبیلڪ✨
آوردند ، نه از سوریه بلکه از تهران از تهرانی که قرار بود سوریه شود از تهرانی که قرار بود در آتش بسوزد اما مگر ما مرده ایم که سوریه تکرار شود سوریه در تهرانند بیدارِ بیدار به چهره ی بانویی که بالای پیکر شهید نشسته خوب نگاه کنید مادر؛ به داغی که بر سینه داری ولله ولله ولله انتقام خون شهیدت را از طائفه ی بارزانی ، آل سعود و آل صهیون که فرماندار این فتنه بودند خواهیم گرفت... زنده باد ایران ✌️🇮🇷 @mrtahlilgar1
▫️مراسم یادبود مدافع امنیت سلمان امیراحمدی 🎙سخنران: سردار حسن زاده فرمانده سپاه محمد رسول الله(ص) 🎙با مداحی: حاج منصور ارضی حاج سعید حدادیان ⏰ پنجشنبه ۲۱ مهر ماه، راس ساعت ۱۵ 🕌 دارالشهدای تهران، منطقه ۱۷، میـــــدان گلچیـن، مسجـــد اعظـــم امـــام خمینی ره
❤️رهبر انقلاب در دیدار با اعضای کنگره ملی شهدای استان قم: یک کتاب است که مجموعه‌ای از ارزش‌های دینی، ملی و اخلاقی در آن وجود دارد... تصویر سال ۱۳۸۸
دوست‌وهمرزم‌شهید: روزهای آخر حضور در شهر مکه بود بعد از نمازی که داخل مسجدالحرام خوندیم ٬ تصمیم گرفتیم برای سوغاتی خریدن یه سری به مراکز خرید بزنیم . خلاصه با پرسوجو کردن رسیدیم به یکی از مراکز خرید بزرگ شهر. بعد کمی گشت وگذار داخل این فروشگاه مسعود با خنده و شوخی گفت : من که پول به نمیدم٬ میرم عبدل آباد(جنوب_شرق_تهران) بهترین جنسُ می خرم ، اینجا فقط به درد این می خوره که استراحت کنی و خنک بشی😁. واقعا تو اون گرمای تیرماه ، خنکای داخل فروشگاه دلچسب بود. گذشته از شوخی مسعود رو خریدهاش خیلی حساس بود در مورد جنسی که می خواست بخره تحقیق می کرد . خلاصه مسعود از اون پاساژ به اون بزرگی از یه تی شرت آستین بلند سبز یشمی یقه دار خوشش اومد و به منم گفت که دوتا بخریم 🤔 میگفت : هم جنسش خوبه هم قیمتش مناسبه بخریم باهم بپوشیم 😁‌ بعد شهادت مسعود من دیگه نتونستم اون تی شرت رو بپوشم ... آخه دیگه کسی نیست باهاش 😔 مسعود عسگري
وقتے ضارب رو زد و ما اون رو به گوشه ای از خیابون کشیدیم ، یک پیرمرد اومد گفت : خوب شد همینو می خواستی؟ به تو چه ربطی داشت که دخالت کردی؟ با همان بدن بی جان گفت: حاج آقا فکر کردم شماست، من از شما دفاع کردم. ، سالروز شدن امر به معروف و نهی از منکر ، را گرامی می داریم . 🌹 🕊 @shahid_masoud_asgari
😔ناراحتی شهید مصطفی صدرزاده از بدحجابی در خیابان ها خیلی به بحث اهمیت میداد... وقتی چهارشنبه ها از حوزه بیرون میزدیم تا برویم خانه،مصطفی سرش را پایین مینداخت و اخم هایش را در هم می‌کرد.... میپرسیدم :چی شده باز؟ با دلخوری میگفت: این همه ندادیم که ناموس مملکت با این سر و وضع بیرون بیاد...💔🚶🏻‍♂ ⁩ @shahid_masoud_asgari
17.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💖عشق بازی یک سبزواری با خداوند جل و جلاله این کلیپ را چندین بار ببینید و بشنوید، همان طور که رهبرمون چندین بار متنش را خوانده @shahid_masoud_asgari
💢تاریخ دقیق شهادت (سقط شدن) فرزند حضرت زهرا(س) مشخص نیست، چگونه عده ای از 28 صفر تا هشتم ربیع را، آغاز میدانند؟ شهادت حضرت محسن و هجوم به بیت وحی از است ولی اینکه این اتفاق در چه زمانی افتاده است، مورد بحث است، مشهور شده که بلافاصله بعد از رحلت پیامبر(ص) ایام محسنیه یا دهه محسنیه بر پا می کنند.  ✅دلایلی است که شهادت حضرت محسن را بلافاصله بعد از رحلت پیامبر(ص) زیر سوال می برد و این دلایل حاکی از آن است که اقلا بعد از یکماه پس از رحلت پیامبر(ص) و هجوم به خانه اتفاق افتاده است از آنجا که چند هجوم به خانه وحی صورت گرفته و در حمله آخر منجر به محسن(ع) و ضرب و شتم حضرت زهرا(س)شده، بعضی هجوم نهایی را با هجوم اول خلط کرده اند ✅به دلایل زیر در هجوم اول محسن(ع) نشده و پس از یک ماه این اتفاق افتاده است دلیل اول: با توجه به حدیث امام صادق(ع) که حضرت زهرا(س) پس از مضروب شدن دچار شدید شدند نشان از آن دارد که بعضی از تحرکات اجتماعی حضرت زهرا(س) قبل از شدن اتفاق افتاده است. بنابراین خطبه حضرت زهرا(س)قبل از هجومی بوده که منجر به شهادت حضرت محسن(ع) شده است چون نحوه حرکت ایشان به مسجد نشان از عدم بیماری ایشان دارد. ✅ابن ابی الحدید در توصيف چگونگي آمدن حضرت فاطمه(س) به مسجد براي ايراد خطبه فدكيه آورده است كه آن حضرت با پوشش كامل در ميان جمعي از زنان در حالي كه بر اثر بلندي به زير پاهايش مي‌رفت و همچون رسول­ خدا(ص) راه مي‌رفت، به مسجد آمد. با توجه به اين تعبير كه: «ما تخرم من مشيه رسول‌الله؛ راه رفتنش هيچ تفاوتي با راه رفتن رسول­ خدا(ص) نداشت»، مي‌توان چنين نتيجه گرفت كه تا هنگام ايراد خطبه، هنوز هجمه‌اي به خانه حضرت فاطمه(س) صورت نگرفته بود، زيرا در صورت حمله و مضروب شدنِ آن حضرت، نوعِ حركت او نمي‌تواند معمولي باشد تا راوي آن را به راه رفتنِ رسول­ خدا(ص) كند. ✅مسئله بعدی رفتن حضرت زهرا(س) به خانه مهاجر و انصار برای جذب نیروست. بنا بر نقل سلمان فارسي، پس از غصب خلافت و فدك، اميرالمؤمنين(ع) همراه حضرت فاطمه(س) و حسنين شب هنگام به درِ خانه مهاجران و رفته و آنان را به همراهي براي بازپس‌گيري حق خويش فرا خواندند. از آنجا كه بنا بر روايت سلمان، پس از حمله مهاجمان به خانه حضرت فاطمه(س) و واقعه سقط جنين، آن حضرت به طور مداوم و پيوسته بستري بود تا به رسيد، مي‌توان چنين نتيجه گرفت كه تا زمان ملاقات‌هاي شبانه آن حضرت با مهاجر و انصار، هنوز حمله‌اي به خانه او صورت نگرفته بود؛ زيرا در صورتِ وقوع حمله، آن ديگر توان رفتن به در خانة تعداد زيادِ مهاجران و انصار(حتي فقط اهل بدر) را نداشت. ✅دلیل دوم :اعزام اسامه است، طبق برخي شواهد هجوم به خانه حضرت فاطمه(س) بعد از برگشت سپاه اسامه صورت گرفته است. ✅حضور به نام بریده بن حصیب اسلمی که در جریان هجوم به منزل حضرت زهرا(س) نامش آمده و در سپاه اسامه نیز بوده است، گویای این مطلب است که این اتفاق نمی تواند در روزهای اول ماه افتاده باشد چون سپاه اسامه تقریبا بیش از یک ماه بعداز رحلت پیامبر(ص) به مدینه باز گشت. بریده در این جریانات طرفدار حضرت علی(ع) بوده است. 📚طبری دلائل الامامة.صفحه 134 📚 ابن‌ابي الحديد، 263 📚 سليم‌بن قيس الهلالی153 📚تلخيص الشافي صفحه 50 تا 78 ⭕️ به پویش بصیرت و بپیوندید https://eitaa.com/joinchat/2438660128C8e56fae07a @shahid_masoud_asgari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسیار خاااص و کمتر دیده شده از شهید نویدصفری چطور میشه که میشن. شهادت رو از نگاه شهیدنوید صفری ببینید و بشنوید👆 . شهادت یه صدرصدی هست، باید کاملا از جدا شده باشی و آماده باشی تا انتخاب بشی. 📌قابل توجه آرزومندان @shahid_masoud_asgari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به غیر از ، اصلاً اصلاً به چیزی فکر نکنید ، مانند باشید که ؛ حتی بازی آن ها هم شهادت بازی است❗️ باید مانند اهل بیت (ع) شویم. 🇯🇴 مقاوم و مظلوم تا می توانید نشر دهید. @shahid_masoud_asgari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 امروز سالروز شهادت کسی است که محافظ میامی بود و ولی دم مسیحایی روح الله دوباره زنده اش کرد مشهور به حر انقلاب @shahid_masoud_asgari
24.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 نوحه ماندگار {مادر غمخوار} حاج مهدی ⚫️ مادر هر کاری کند، بچه‌ها یاد می‌گیرند؛ مثلا اگر بشود… مادر که نباشد، خانه به هم می‌ریزد: حسن در مدینه، حسین در کربلا و زینب در دمشق… ◼️ عالم فدای چادر خاکی شما، عالم فدای ناله‌های شب و روز شما… @shahid_masoud_asgari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قاسم نبودی ببینی، آزاد گشته... 🔹نوحه‌ای به یاد در آخرین شب عزاداری شهادت حضرت سلام‌الله‌علیها در حسینیه امام خمینی (ره) @shahid_masoud_asgari
Reza Narimani - Boland Shod Alamdar (128).mp3
7.61M
🥺 بلندشو علمدار، علم رو بلندکن 🏴🚩🇮🇷🏴🚩🇮🇷🏴🚩🇮🇷 🎙 سیدرضا نریمانی کامل ترین صوت مداحی حاج @shahid_masoud_asgari
: هدف‌ نیست؛ هدف‌ اینه که‌ عَلَم اسلام‌ رو‌ به اسم‌ (عج)‌ بالا‌ ببرید؛ حالا‌ اگه‌ وسط‌ این‌ راه شدید فدای سرِ ! @shahid_masoud_asgari
👆نقطه زن یعنی اینکه زمین بسکتبال و فوتبال سالمه 🔹حتی استندهای بسکتبال هم سالمه فقط ساختمان مورد نظر ویران شده روح حسن شاد @shahid_masoud_asgari
💔 خدا خواست علی در شهید شود... تا از آبروی علی دفاع کند. که سال‌ها مردمان شام تصور می‌کردند او تارک الصلاة است... چقدر تهمت شنیدند این استاد و شاگرد ... و مثل استادش بهشتی، خدا از او دفاع کرد ... و در راه خدمت به مردم شد ...
طالبان بخشی از حق‌آبه هیرمند را رهاسازی کرد وزیر نیرو: 🔹در روزهای اخیر طالبان بخشی از را رهاسازی کرد؛ ما همچنان پیگیر رهاسازی و دریافت حق آبه هیرمند خواهیم بود. 🔹با اجرای طرح‌های کلان آبرسانی در سه مرحله از جمله‌ شهرهای سیستان و زاهدان، از مرزهای شرقی به زاهدان (تهلاب)، انتقال آب از دریای عمان، و به یک هزار و ۷۵۱ روستای سیستان و بلوچستان در دستور کار قرار گرفت. tn.ai/3099088
رونمایی از پروازی کوثر و هدهد 🔹در آیین پاسداشت از زحمات در پژوهشگاه فضایی از نسخه پروازی ۲ ماهواره سنجشی کوثر و هدهد رونمایی شد. 🔹این دوماهواره، ماهواره‌های بخش خصوصی دانش‌بنیان هستند که قرار است در پاییز امسال با پرتابگر روسیه پرتاب شود.
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸سوختگی‌های دست امّت🔸 آن كه بيش از هزار و صد سال است به هركس می گويد «اَيُّكُمْ يَاخذُ جَمْرَهُ فِي كَفِّهِ فَيَتْرُكُهَا حَتَّي يَبْرد» (کدام یک از شما یک حبه آتش را در دست می‌گیرد تا سرد بشود؟)، تا بالاخره امام سلطنت پهلوی را گرفت تا سرد شد، جمره حكومت بعثی را گرفت تا سرد شد. جمره استكبار جهانی در چهره اسرائيل را حزب‌الله گرفت تا بعد از 33 روز سرد شد. حماس هم گرفت تا بعد از 22 روز سرد شد. مساله، مساله گرفتن آتش در دست است و اين ايام آخرالزمان است كه ايمان در دل نگه داشتن از آتش در دست نگه داشتن سخت‌تر است. اين همه ، سوختگی‌های دست امت است كه را نگه داشته و تاكنون از نگه داشتن آن خم به ابرو نياورده است. اين آتش بالاخره سرد خواهد شد، همان طور كه شاه و صدام سرد شدند. امام با سرد شدن آتشِ شاه، به ميان ما برگشت و آن منتظر با سرد شدن است كه زيارتش خواهیم کرد. @haerishirazi
🔴پیکر شهیده معصومه کرباسی امروز وارد تهران می‌شود 🔹مراسم وداع با شهیده کرباسی امشب بعد از نماز مغرب و عشا در معراج شهدای تهران برگزار و پیکر برای تشییع به شیراز منتقل می‌شود.
گفت: " توی عملیات خیبر، که دستم قطع شده بود ؛ بهم الهام شد: حسین می خوای بشی یا نه؟ " حس می کردم هر جوابی بدم همون میشه یاد بچه ها افتادم، یاد عملیات.  فکر کردم وقتش نیست حالاگفتم: "نه چشم باز کردم دیدم یکی داره زخممو میبنده..