#يا_زينب
#دلنوشته
از وقتى يادم مياد ، توى روضه هاى اباعبدالله بيشترين كسى كه فكرمو به خودش مشغول مى كرد حضرت زينب سلام الله عليها بود💔و اينكه حضرت چطور تونستن اين همه داغ ببينن و آخر سر بگن : جز زيبايى نديدم
.
براى درك بهتر روضه ها خودمو جاى حضرت زينب (س) ميذاشتم
زمان دفاع مقدس شاهد جبهه رفتن پدر و برادرهام بودم
دورى و جانبازى برادرهارو تجربه كردم
هر لحظه منتظر شنيدن خبر سلامتى يا شهادت و مجروح شدنشون بودم.
.
بعد از گذشت سال ها ، بعد از جنگ تحميلى ...
تونستم اول با شهادت پسرم و بعد با شهادت برادرم قطره اى از درياى مصيبت حضرت زينب سلام الله عليها رو درك كنم
و بتونم به اندازه فهم كم خودم، معنى جمله حضرت كه فرمودند :جز زيبايى چيزى نديم رو بفهمم
و به مدد حضرت زينب ، تونستم چند لحظه بعد از شنيدن خبر شهادت برادرم توى دانشگاه ، براى اولين بار زينب وار ، پيام برادرِ شهيدم رو به گوش ديگران برسونم
و فرداى اون روز ، در معراج شهدا بالاى سرِ پيكر پاك برادر شهيدم...
از خدا مى خوام كمكم كنه تا زينب وار از ولايت دفاع كنم و جلوى دشمناى دين محكم و ثابت قدم باشم..
.
#سالگرد_شنيدن_خبر_شهادت_برادر_عزيزم
#مدافعان_حرم_حضرت_زينب_سلام_الله_عليها
#زمينه_سازان_ظهور
#مدافعان_حريم_ولايت
#شهيد_مصطفى_نبى_لو
#شهيد_مسعود_عسگرى
#ما_رَأَيتُ_اِلّا_جَمِيلا
#شهید_مسعود_عسگری
https://eitaa.com/shahid_masoud_asgari
https://sapp.ir/shahid_masoud_asgari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم| جاویدالاثر احمد متوسلیان، فرمانده سپاه مریوان در حال حمل مهمات در ارتفاعات برفی و صعبالعبور مرزی "تَته"
💠عملیات محمد رسول اللهﷺ
❄️ زمستان ۶۰
▫️ محور نوسود -- مریوان
دوران نبرد با تجزیه طلبان کرد و بطور همزمان، جنگ با عراق
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است
#یا_زینب
#جهاد_تبیین
#لبیک_یاخامنه_ای
#درآرزوےِ_شهادت
#به_یاد_شهدا_صلوات
🌹شهید ماه اسفند؛ سردار شهید عبدالحسین برونسی
🌹سهم خانواده من
🌹همسر بزرگوار شهید: يك روز با دو تا از همرزماش آمده بود خانه. آن وقتها هنوز كوی طلاب مینشستيم. خانه كوچک بود و تا دلت بخواهد #گرم. فصل #تابستان بود و عرق همينطور شُرشُر از سرو رويمان میريخت. رفتم آشپزخانه. يک پارچ آب يخ درست كردم و آوردم برايشان. یكی از دوستهای عبدالحسين گفت:"ببخشيد حاج آقا." اگر جسارت نباشد میخواستم بگويم كولری را كه داديد به آن بنده خدا، برای خانه خودتان واجبتر بود. يكی ديگر به تاييد حرف او گفت: آره بابا، بچههای شما اينجا خيلي بيشتر گرما میخورند.
🌹كنجكاو شدم. با خودم گفتم: پس شوهر ما #كولر هم تقسيم میكند! منتظر بودم ببينم عبدالحسين چه میگويد. خندهای كرد و گفت: اين حرفها چيه شما میزنيد؟ رفيقش گفت: جدی میگويم حاج آقا. باز خنديد و گفت: شوخی نكن بابا جلوی اين زنها! الان خانم ما باورش میشود و فكر میكند اجازه تقسيم كولرهای دنيا، دست ماست. انگار فهميدند عبدالحسين دوست ندارد راجع به اين موضوع صحبت شود؛ ديگر چيزی نگفتند. من هم خيال كولر را از سرم بيرون كردم. میدانستم كاری كه نبايد بكند، نمیكند. از اتاق آمدم بيرون.
🌹 بعد از شهادتش، همان رفيقش میگفت: آن روزها وقتی شما از اتاق رفتيد بيرون، حاج آقا گفت: میشود آن خانوادهای كه شهيد دادند، آن #مادر شهيدی كه جگرش داغ دار است، توی گرما باشد و بچه های من زير كولر؟! كولر سهم مادر شهيد است، خانواده من گرما را میتوانند تحمل كنند.
📚منبع: برگرفته از کتاب خاکهای نرم کوشک
#امام_زمان
#یا_زینب
#لبیک_یا_خامنه_ای
@shahid_masoud_asgari