#مادر_پسر_شهيد
#خاطره_مادر_شهید
#شهيد_مسعود_عسگرى .
نوجوونى #مسعود ،
بعد از تعطيلات نوروز ، تصميم گرفتيم براى چند روزى به #شمال كشور سفر كنيم . در بين راه از ماشين پياده شديم .كنار جاده روى كوها 🏔🗻⛰ #برف بود كمى از كوه پايين رفتيم و كنار #رودخونه بچه ها مشغول #بازى شدند . مسعود يك تفنگ ساچمه اى داشت . محسن و #مسعود با تفنگ ، #هدف_گيري 🔫و شليك مي كردند .من و محمد مهدى كه اون موقع خيلى كوچولو بود ، روى يك تخته سنگ نشسته بوديم و تماشا مى كرديم . #مسعود اسلحه اش رو به من داد و گفت #مادر نوبت شماست اون بطرى كه وسط آبه نشونه بگير و بزن .منم #اسلحه رو گرفتم و شروع كردم به #تير_اندازى . تيرهاى اول كلاً به خطا مى رفت و با بچه ها مى خنديديم ، #مسعود با اسرار از من خواست خودم اسلحه رو خم كنم و داخلش تير بذارم و شليك كنم . خم كردن اسلحه براى من خيلى سخت بود به مسعود مى گفتم اگر مى خواهى من شليك كنم بايد خودت اسلحه رو مسلح كنى ولى قبول نمى كرد و مى گفت كارى نداره چند بار تكرار كنى راه مى افتى
خلاصه تا من تيرم به هدف بخوره خيلى طول كشيد ، خيلى به بچه ها خوش گذشت . بعد از تيراندازى ، براى نظافت محمد مهدى از رودخانه آب برداشتم و در حال نظافت محمد مهدى بودم ،
پدر بچه ها كه تا اون موقع توى ماشين خوابيده بود ، بيدار شد و صدامون زد كه بيايد سوار شيد ، حركت كنيم
وقتى خواستم از جام بلندشم ، ديدم ديگه نمى تونم حركت كنم .محسن و مسعودو صدا زدم .
دوتايى كمك كردن و به سختى از تپه بالا رفتيم و با زحمت زياد منو سوار ماشين كردن .
توى اين سفر من در حال درد كشيدن بودم و بچه ها نگران من بودن
فقط يك بار به خاطر بچه ها با زحمت زياد به لب ساحل رفتم .
#مسعود هيچ وقت دوست نداشت من تماشاچى باشم و هميشه منم داخل بازي مى كرد ولى ايندفعه سردى هوا و تلاش زياد براى خم كردن اسلحه به كمرم آسيب زد .
بعد از اين داستان مسعود هميشه توى كارها #كمك من بود تا به كمرم فشار كمترى بياد .
و بعد از شهادتش با دعاى #مسعودم ، الحمدلله ديگه كمر درد شديد نداشتم .
سه ساله هر #دردى داشته باشم بجاى دكتر رفتن ، ميرم كنار مزار #مسعودم و با #دعاى #مسعود بدون درد به خونه برمى گردم.
.
#شهدا_دستشون_بازه ،كافيه ياد بگيريم چطور مى تونيم ازشون كمك بگيريم.
کانال #شهید_مسعود_عسگری
@shahid_masoud_asgari
#شهدا_گاهی_نگاهی
#زنده_نگهداشتن_یاد_شهدا_کمتر_از_شهادت_نیست
#مدافعان_ولایت
#مدافعان_حرم
#مدافعان_حرم_حضرت_زینب
#زمينه_سازان_ظهور
#شهيد_مسعود_عسگرى
#شهيد_مصطفى_نبى_لو
#لبيك_يا_خامنه_اي_لبيك_يا_حسين_است
#سال_رونق_تولید
#گردان_خط_شکن_حیدر_کرار
🍃🌸استاد فاطمی نیا(ره):
🔹ممکن است یک پرخاش به #مادر
انسان را صد سال عقب بیندازد
و برکات را ببرد!
تا دیر نشده؛ جبران کنید
اگر در قید حیات هستند،
دلشان را به دست آورید
و اگر هم به رحمت خدا رفته اند،
برای آنها استغفار کنید...
@shahid_masoud_asgari
🌹شهید ماه اسفند؛ سردار شهید عبدالحسین برونسی
🌹سهم خانواده من
🌹همسر بزرگوار شهید: يك روز با دو تا از همرزماش آمده بود خانه. آن وقتها هنوز كوی طلاب مینشستيم. خانه كوچک بود و تا دلت بخواهد #گرم. فصل #تابستان بود و عرق همينطور شُرشُر از سرو رويمان میريخت. رفتم آشپزخانه. يک پارچ آب يخ درست كردم و آوردم برايشان. یكی از دوستهای عبدالحسين گفت:"ببخشيد حاج آقا." اگر جسارت نباشد میخواستم بگويم كولری را كه داديد به آن بنده خدا، برای خانه خودتان واجبتر بود. يكی ديگر به تاييد حرف او گفت: آره بابا، بچههای شما اينجا خيلي بيشتر گرما میخورند.
🌹كنجكاو شدم. با خودم گفتم: پس شوهر ما #كولر هم تقسيم میكند! منتظر بودم ببينم عبدالحسين چه میگويد. خندهای كرد و گفت: اين حرفها چيه شما میزنيد؟ رفيقش گفت: جدی میگويم حاج آقا. باز خنديد و گفت: شوخی نكن بابا جلوی اين زنها! الان خانم ما باورش میشود و فكر میكند اجازه تقسيم كولرهای دنيا، دست ماست. انگار فهميدند عبدالحسين دوست ندارد راجع به اين موضوع صحبت شود؛ ديگر چيزی نگفتند. من هم خيال كولر را از سرم بيرون كردم. میدانستم كاری كه نبايد بكند، نمیكند. از اتاق آمدم بيرون.
🌹 بعد از شهادتش، همان رفيقش میگفت: آن روزها وقتی شما از اتاق رفتيد بيرون، حاج آقا گفت: میشود آن خانوادهای كه شهيد دادند، آن #مادر شهيدی كه جگرش داغ دار است، توی گرما باشد و بچه های من زير كولر؟! كولر سهم مادر شهيد است، خانواده من گرما را میتوانند تحمل كنند.
📚منبع: برگرفته از کتاب خاکهای نرم کوشک
#امام_زمان
#یا_زینب
#لبیک_یا_خامنه_ای
@shahid_masoud_asgari
✅دارویی اعجاب انگیز
✍پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم:
نَظَرُ الْوَلَدِ إِلَى وَالِدَیْهِ حُبّاً لَهُمَا عِبَادَة. نگاه كردن #فرزند از روى مهر و محبّت به #پدر و #مادر، #عبادت محسوب می شود.
📚 تحف العقول، ص ۴۴
📚 بحارالأنوار، ج ۷۲، ص ۸۰
تماشای چهره پدر و مادر، اعتدال انگیز و انرژی زاست و اگرمومن هم باشند، انرژی و اعتدال افزایش پیدا می کند و سبب سلامت روح و جسم می شود و روشنی بخشی چشم #فرزندان است.
@shahid_masoud_asgari
حریم ممنوعه.mp3
3.67M
#استاد_شجاعی | #استاد_عالی
گاهی #پدر و #مادر ما،
علت اصلی بسیاری از گره های زندگیمان و عدم #استجابت_دعاهای ما هستند، حتی بعد از وفاتشان.
@shahid_masoud_asgari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥رهبر انقلاب: مسئله زن در اسلام یکی از نقاط قوت اسلام است
🔹اسلام منطق محکم و قوی و پشتوانه عقلانی در همه بخشهای مربوط به زن دارد.
🔹رهبر انقلاب پس از سخنان #همسر_شیخ_زکزاکی: از خانم #زکزاکی که اینجا صحبت کردند، تشکر میکنم. ایشان #مادر شش شهیدند. سه پسرشان در یک حادثه، سه پسرشان در یک حادثه دیگر به شهادت رسیده و این #زن مثل کوه #صبر کرده و مدتها #زندان و سختیهای فراوان را تحمل کرده است.
@shahid_masoud_asgari
شهید مسعود عسگری
کتاب تنها گریه کن کتابی جذاب، عالی و تأثیر گذار پیشنهاد میدم، حتماً مطالعه کنید #تنها_گریه_کن
تکریم مادر حتی بعد از شهادت
🔸️[پیرامون زنده بودن شهدا و عنایات خاص آن ها] می توان به عنوان نمونه به ماجرای شفای مادر شهید معماریان اشاره كرد كه خود ایشان چند سال قبل در یكی از شبكه های تلویزیونی آن را نقل كرد.
🔸️ایشان چند سال بعد از شهادت پسرش به پا درد شدیدی مبتلا شده بود. یك شب كه برای درمان بیماری اش به سید الشهداء (سلام الله علیه) متوسل شده بود، در خواب پسر شهیدش را می بیند كه به دیدنش آمده و پس از آن كه دستی به سر و روی مادرش می كشد، پارچه سبز رنگی را روی محل درد می بندد و به مادر می گوید درد پایت خوب شد.
🔸️مادر بزگوار این شهید می گفت: بعد از این كه از خواب بیدار شدم دیدم همان پارچه سبز رنگ روی پایم بسته شده و اثری از درد احساس نمی كنم.
پس از مدتی نیز كه خبر این جریان به مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی (رضوان الله علیه) رسیده بود، مادر شهید معماریان را خواسته و جزئیات ماجرا را از وی جویا شده بودند و پس از مقایسه آن پارچه و عطر آن با عطر تربت سید الشهداء (علیهالسلام) كه از اجداد طاهرین شان به ایشان رسیده بود، فرموده بودند این پارچه از همان جایی آمده كه این تربت آمده است.
🔸️علاوه بر این كه تاكنون بیماران بسیاری به بركت همین پارچه سبز رنگ شفا یافته اند؛ چگونه ممكن است نوجوانی كه سال ها پیش به شهادت رسیده و جسدش به خاك سپرده شده، در عالم خواب پارچه ای را به پای مادرش ببندد و آن پارچه با همان عطر و رنگ در عالم بیداری نیز وجود داشته باشد؟ نمونه هایی از این قبیل بسیار است كه خانواده های شهدا آن ها را دیده اند؛ اما معلوم نیست ما چه مقدار از عمق دل آن ها را جدی بگیریم!
۱۳۹۳/۰۴/۳۰
#حکایت_ها
#مادر
📱 @mesbahyazdi_ir
@shahid_masoud_asgari
رسانه یعنی اون جایی که خبر درگذشت مهسا امینی رو باید همهی عالم بفهمن و کشور رو بخاطرش به آشوب بکشن و تا دمجنگ داخلی بریم و شعار زن زندگی آزادی بدن و دم از #حقوق_زنان بزنن و فلان
ولی خبر #شهادت این #شیر_زن_ایرانی ، #مادر پنج تا بچه شیر در #لبنان توسط سگ #صهیونیستها رو کسی نشنوه...
چرا الان مدعیان حقوق زن در ایران، پیجهای بازیگران و فوتبالیستهای دوزاری و غیر دوزاری ایرانی ، دختران جوان ایران، خفه هستن؟؟!!
چرا روبان مشکی نمیزنن؟؟؟
چرا میکُشم میکُشم هر انکه خواهرم کُشت رو فریاد نمیزنن؟؟؟
پاسخ سادهس؛ #انسانیت و حقوق زنان و ملی گرایی و ... فقط مال وقتیه که شیطون خوشش بیاد...
#چادر این بنده خدا دهن خیلیا رو بسته و مچ خیلیا رو واکرده...
دلم برا لاتهایِ غیورِ بیکله که سرِ ناموس سر میدادن ، تنگه...
شادی روح #شهیده_معصومه_کلباسی و همسر نخبهش صلوات بفرستید...
الهی بدم المظلوم عجل لولیک الفرج
#سیره_شهدا🌷
شهیدی که بوسه زدن بر دست #مادر را افتخار خود میدانست😢
پدر شهید #علی_ماهانی میگوید:
آنچه علی را به اوج عزت و عرفان و ایمان رساند عشق و احترام و علاقه او به مادرش بود.
🌱علی از در منزل كه وارد یا خارج میشد اول دست و پیشانی مادرش را میبوسید و این بوسه را افتخار خود میدانست.
🌻🌿🌻🌿🌻🌿🌻
یک بار هم نشد حرمت موی سفید ما را بشکند یا بی سوادی ما را به رخمان بکشد.
هر وقت وارد اتاق می شدم، نیم خیز هم که شده، از جاش بلند می شد.
اگر بیست بار هم می رفتم و می آمدم، بلند می شد.
می گفتم: علی جان، مگه من غریبه هستم؟ چرا به خودت زحمت می دی؟
می گفت: « احترام به والدین، دستور خداست».
شهید علی ماهانی🕊
عارف گلزار شهدای کرمان
#احترام_به_والدین
#مثل_شهدازندگی_کنیم
#یادشهداباذکرصلوات
#سلام_خدابرشهیدان 🥀