eitaa logo
شهید مسعود عسگری
1هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
5.7هزار ویدیو
38 فایل
مدافع حرم حضرت زینب س فدایی سید علی تولد:69/6/8 شهادت: 94/8/21 بهشت زهرا س قطعه 26 ردیف 79 شماره 19 خواهر زاده شهيد مدافع حرم مصطفی نبی لو ارتباط با ادمین👇 @masoud1394
مشاهده در ایتا
دانلود
معرفی بسیجی 🌷 ✅متولد ۶۹/۰۶/۰۸تهران فرزند دوم خانواده مجرد ✅شهید عسگری در رشته الکترونیک و حقوق مشغول به تحصیل بود که هر دو را به دلیل علاقه فراوان به پرواز و خلبانی نیمه کاره رها کرد. ✅ فعالیت ها، آموزش ها و مهارت ها : ▫️استاد خلبان هواپیمای فوق سبک ▫️استاد کار و نجات در ارتفاع ▫️غواص سه ستاره بین المللی ▫️صخره نورد ▫️چترباز سقوط آزاد ▫️خلبان پاراگلایدر ▫️ورزش های رزمی(کیک بوکسینک، هاپکیدو ) ▫️آموزش دیده دوره های اسکورت ▫️رهایی گروگان ▫️تک تیرانداز ▫️حفاظت شخصیت ▫️عملیات ویژه ▫️مهارت در انجام حرکات آکروباتیک با دوچرخه ▫️راننده حرفه ای انواع موتور سیکلت و خودرو ▫️رزم در محیط های ویژه ▫️مهندسی تخریب ▫️جنگ شهری ▫️محافظ دانشمندان هسته ای ▫️مدیر آموزش شرکت خصوصی کار دراتفاع شهید عسگری رشته خلبانی فوق سبک را به طور حرفه ای دنبال می کرده و در اکثر رشته های ذکر شده مدارج عالی را کسب نمود. ✅ صفات بارز اخلاقی: انجام کارها با ایمان و اعتقاد ، مومن ، متعهد و متخصص ، زرنگ ، باهوش ، کنجکاو ، خوش رو ،شوخ طبع ، ورزشکار ، شجاع ، کم حرف و بی ادعا ، صبور ، آرام ، متبسم ، شاد ، بسیجی فعال ، با اخلاص و در یک کلام ✅مداح مورد علاقه: میثم مطیعی در شب های محرم در هیئت کربلایی حسن حسین خانی بود و در شبهای ماه مبارک رمضان او را در هیئت حاج منصور می یافتی ✅اعزام به سوریه: بصورت و ادای تکلیف ✅سمت سازمانی : خلبان هواپیمای شناسایی و پشتیبانی مسئولیت در رزم : فرمانده دسته تکاوران همرزم و فرمانده تکاوران شهید احمد اعطایی، سید مصطفی موسوی و محمد رضا دهقان در یگان فاتحین بود که همگی در روز بیست و یک آبان نود و چهار به شهادت رسیدند و به معروف شدند. ✅آخرین پیام شهید به مادرش از طریق ارسال پیامک : باید بپرد هرکه در این پهنه عقاب است حتی نه اگر بال و نه پر داشته باشد کوه است دل مرد ولی کوه نه هر کوه آن کوه که آتش به جگر داشته باشد عشق است بلای من و من عاشق عشقم این نیست بلایی که سپر داشته باشد این قطعه شعر بر روی مزار شهید نیز حک شده است. ✅ نحوه شهادت به روایت هم رزمانش : طی یک عملیات شهر الحاضر توسط رزمندگان فتح شد و ما مشغول تثبیت مواضع و گشت زنی داخل شهر بودیم که خبر رسید دشمن پاتک زده و باید به شهر العیس بریم. وقتی به شهر العیس رسیدیم نزدیک غروب آفتاب بود که بعد از هماهنگی و طبق دستورات ابلاغ شده وارد شهر العیس شدیم. در ورودی شهر وقتی ستون وارد شهر شد در یک درگیری نزدیک و نابرابر با اصابت مستقیم تیر توپ ۲۳ میلی متری ، چهار نفر از بسیجیان گردان حیدر کرار به ترتیب (با اصابت پنج تیر) ، در اولین شب ماه صفر۱۴۳۷ قمری به هنگام نماز مغرب با خون خود وضو گرفتند و به دیدار اربابشان حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام شتافتند. روز بازگشت پیکر ایشان به ایران۹۴/۰۸/۲۲ ، روز تشییع ۹۴/۰۸/۲۴ می باشد که در قطعه ۲۶ ردیف ۷۹ شماره ۱۹ آرمیده است. 👇👇👇👇👇👇 لینک کانال شهید در ایتا و پیام رسان ها @shahid_masoud_asgari
چقدر اين پرنده آهني(تامكتF-14) رو دوست داشت و پرواز باهاش رو لذت بخش ميدونست.تو جاهاي مختلف وقتي به اين پرنده مى رسيد ،دوروبرش مى چرخيد و از قابليت هاش، رادار و موشكهاش برام ميگفت.از خاطرات جنگ و خلبانهاي شجاع هوانيروز كه با اين پرنده ماموريت هاي پر افتخاري رو انجام داده بودند ميگفت. اين عكس مربوط به نمايشگاه هوايي مهرآباد و چند روز قبل از اعزام بود . تو گير و دار اعزام بوديم كه به سختي ٢ساعت وقت خالي پيدا كرد و با هم رفتيم سراغ اين پرنده. و حالا كه مدت ها از شهادت مسعود ميگذره وقتي به اين عكس نگاه ميكنم و به حرفهاي مسعود راجع به پرواز باهاش فكر ميكنم، با خودم ميگم پرواز با يه پرنده آهني كه حتي از جو كره زمين هم نميتونه خارج بشه انقدر برا مسعود لذت بخش بود. اون شب شهادت، مسعود به چه مرتبه اي رسيده بوده كه لذت پرواز با بالهاي فرشتگان به سوي معبود رو چشيد.چه شيرين لذت ميبرد در دامن معبود و چه قدر با آرامش پرواز كرد.جراحات زيادي داشت در حالي كه همه در تكاپوي كنترل خونريزي و رسوندن مسعود به درمانگاه و عقبه بوديم. مسعود به آرامي نفس ميكشيد و گويي از اين لحظات پر كشيدن لذت ميبرد. 🌷#روايت_دوست_شهيد #مدافعان_حريم_ولايت #مدافعان_حرم #زمينه_سازان_ظهور #شهيد_مسعود_عسگري #شهيد_مصطفى_نبى_لو #گردان_خط_شکن_حیدر_کرار #زنده_نگه_داشتن_یاد_شهدا_کمتر_از_شهادت_نیست #لبيك_يا_خامنه_اي_لبيك_يا_حسين_است #سال_رونق_تولید کانال شهید مسعود عسگری @shahid_masoud_asgari
. نوجوونى ، بعد از تعطيلات نوروز ، تصميم گرفتيم براى چند روزى به كشور سفر كنيم . در بين راه از ماشين پياده شديم .كنار جاده روى كوها 🏔🗻⛰ بود كمى از كوه پايين رفتيم و كنار بچه ها مشغول شدند . مسعود يك تفنگ ساچمه اى داشت . محسن و با تفنگ ، 🔫و شليك مي كردند .من و محمد مهدى كه اون موقع خيلى كوچولو بود ، روى يك تخته سنگ نشسته بوديم و تماشا مى كرديم . اسلحه اش رو به من داد و گفت نوبت شماست اون بطرى كه وسط آبه نشونه بگير و بزن .منم رو گرفتم و شروع كردم به . تيرهاى اول كلاً به خطا مى رفت و با بچه ها مى خنديديم ، با اسرار از من خواست خودم اسلحه رو خم كنم و داخلش تير بذارم و شليك كنم . خم كردن اسلحه براى من خيلى سخت بود به مسعود مى گفتم اگر مى خواهى من شليك كنم بايد خودت اسلحه رو مسلح كنى ولى قبول نمى كرد و مى گفت كارى نداره چند بار تكرار كنى راه مى افتى خلاصه تا من تيرم به هدف بخوره خيلى طول كشيد ، خيلى به بچه ها خوش گذشت . بعد از تيراندازى ، براى نظافت محمد مهدى از رودخانه آب برداشتم و در حال نظافت محمد مهدى بودم ، پدر بچه ها كه تا اون موقع توى ماشين خوابيده بود ، بيدار شد و صدامون زد كه بيايد سوار شيد ، حركت كنيم وقتى خواستم از جام بلندشم ، ديدم ديگه نمى تونم حركت كنم .محسن و مسعودو صدا زدم . دوتايى كمك كردن و به سختى از تپه بالا رفتيم و با زحمت زياد منو سوار ماشين كردن . توى اين سفر من در حال درد كشيدن بودم و بچه ها نگران من بودن فقط يك بار به خاطر بچه ها با زحمت زياد به لب ساحل رفتم . هيچ وقت دوست نداشت من تماشاچى باشم و هميشه منم داخل بازي مى كرد ولى ايندفعه سردى هوا و تلاش زياد براى خم كردن اسلحه به كمرم آسيب زد . بعد از اين داستان مسعود هميشه توى كارها من بود تا به كمرم فشار كمترى بياد . و بعد از شهادتش با دعاى ، الحمدلله ديگه كمر درد شديد نداشتم . سه ساله هر داشته باشم بجاى دكتر رفتن ، ميرم كنار مزار و با بدون درد به خونه برمى گردم. . ،كافيه ياد بگيريم چطور مى تونيم ازشون كمك بگيريم. کانال @shahid_masoud_asgari
شهید مسعود عسگری
خاطره آخرین روز ماه محرم سال ۹۴ چند ساعت قبل از شهادت مسعود جانم 👇 #شهید_مسعود_عسگری
صبح آخرین روز ماه محرم سال نودو چهار، چهل و دو روز بود مسعودو ندیده بودیم عجیب اون روز دلتنگ مسعود بودیم دلهامون بی قرار بی قرار بود . محسن برادر بزرگتر آلبوم عکس هارو آورده بود با هم نگاه می کردیم دل هامون بقدری بی قرار بود که دیدن عکس هم نمی تونست آرومش کنه... . (مسعود هفته ای یکی دو بار زنگ میزد با هم صحبت می کردیم . طاقت دوری شو نداشتم چند روز یکبار نگاه تلفن خونه می کردم مسعودو صدا میزدم می گفتم مسعود جان زنگ بزن زنگ بزدن دلم تنگ برات زنگ بزن صداتو بشنوم تا آروم بشم انقدر صداش میزدم تا زنگ میزد... بعضی وقتا تا زنگ میزد می گفت مادر توقع نداشته باشی هر روز زنگ بزنم، شرایطش نیست...) . روز آخر بعد از دیدن آلبوم دلم خیلی بی قرار بود مدام مسعودو صدا میزدم نه صدا زدنی که کسی بشنوه همه چیز در درونم بود تا کسی متوجه نشه می گفتم مسعود جان دیگه شنیدن صدات آرومم نمی کنه مادر بیا ببینمت خیلی دلتنگتم هیچ چیز آرومم نمی کنه حتماً باید ببینمت تا آروم بگیرم حتی اگر شده یکبار بیا ببینمت... . مسعودِ حرف گوش کن همون شب شهید شد و برگشت دو روز بعد ش رفتیم معراج شهدا برای دیدنش بهش گفتم مسعود جان چقدر حرف گوش کن بودی گفتم فقط یکبار ببینمت، اومدی همون یکبارو ببینمو بری! مسعود با جراحت های زیاد و یک چشم تخلیه شده، یه چشم نیمه باز برای دل تنگ مادرش آورده بود! با اون چشم نیمه باز کلی صحبت کردم : گفته بودم یکبار ببینمت تا آروم بگیرم... کنار پیکر پاکش دلم آروم گرفت مسعود وقتی از سوریه زنگ میزد می گفت مادر خیلی دعات کردم دعای میوه دلم در حقم مستجاب شده انقدری که بغیر از مسعود برای داغ مادر، پدر و برادرم هم دارم صبر می کنم... . توی زندگی چقدر به نگاه مسعودم محتاجم . شش ساله صداش می کنم و میگم مسعود جانم محتاج نگاه مهربونتم مسعودم دعاگومون باش دستمونو بگیر تا رسیدن به خودت توی خط ولایت بمونیم بمونیم تا کنار امام زمان عج همراه هم باشیم . خودم گناهکارم و رو سیاه، برای هدایت، عاقبت بخیری، انقلاب، امنیت و تمام حاجت ها پسر رو سفیدمو وسیله قرار میدم به امید گوشه چشمی از عزیز دلم... .
شهید مسعود عسگری
خاطره از دوست شهید👇
🔗 دوست‌شهید: با فرمانده یگان خلبان فتحی نژاد در یکی فرودگاه های اطراف تهران✈ برای موضوع آمادگی عملیاتی و تجهیزاتی جلسه داشتیم و قرار بود با بریم که یکی دو تا از بچه ها هم بخاطر ذوق و شوقی که داشتن گفتن ماهم میایم ؛ شدیم چهار نفر و با تویوتا 🚕 راه افتادیم ؛ مثل همیشه راننده بود. وارد بزرگراه آیت الله سعیدی که شدیم گفت چه خبره چه دود غلیظی از سمت بازار مبل دیده میشه😨 ترافیک هم سنگین بود، رسیدیم نزدیک محل آتش سوزی (کوچه تقی زاده) دیدیم که حریق گستردس و همکارای ما هم سخت دارن کار میکنن؛ گفتم بریم کمک . با و گفت بریم🏃🏃 همیشه خوراکش و بود.😅 گفت جلسه با استاد فتحی نژاد رو چیکار کنیم؟ گفتم اون با من؛ زنگ زدم ماجرارو توضیح دادم، ایشونم گفتند احسنت اگه کمک لازمه برید ، فردا جلسه رو برگزار میکنیم. ماشین رو پارک کردیم تو ایستگاه ۳۸ آتش نشانی و زدیم به دل حادثه🌇 . یه انبار خیلی بزرگ بود که احتمال سرایت آتش سوزی به انبارهای مجاورشم زیاد بود😰 . رفتم بالای انبار و به همکارا کمک کردم انقدر سرگرم کار شدیم اصلا حواسمون نبود که با هم اومدیم . بعد از چند دقیقه دیدم داره به آتش نشانا کمک میکنه و همش در حال فعالیته وسایل میاره براشون و هر جا لازمه حضور داره. کار سخت بود و شعله و حرارت خیلی زیاد😱 . گرمِ کار شدیم و دیگه همدیگرو ندیدیم تا آتش سوزی مهار شد. دیگه شب شده بود و دو سه ساعتی در گیر کار بودیم اومدم پایین دنبال و بچه ها می گشتم ببینم کجا هستن و چیکار میکنن. رفتم تو خیابون گشتم پیداشون نکردم😕 . یکیشونو دیدم پرسیدم کو؟ گفت رفته انبار کناری داره کمک میکنه. رفتم داخل محوطه دیدم سخت در حال فعالیته لباساش از شدت گرما و فعالیت خیس و همه جاش سیاه شده و بوی دود آتیش میده. گفتم مثل اینکه می خوایی تا آخرش بمونیا🤔 بیا بریم دیگه حریق تحت کنترله. گفت خیلی حال میده این کار ☺ هم هم . گفتم ان شاءالله بزودی همکار میشم گفت؛ ان شاءالله... با همکارا خداحافظی کردیم و رفتیم ماشین و برداشتیم برگشتیم به سمت که اون موقع به این اسم نبود. رفتیم داخل ، بچه ها سر و وضع مارو دیدن گفتن اِاِاِاِ چرا اینجوری شدین شما😳🤔😂؟ اومدین؟ جلسه رفتین🤔😳؟ با خنده میگفتن چه جلسه ای بوده😂😂، داستان و تعریف کردیم براشون. می گفتن شماها نمی تونید مثل آدم معمولی برید یه کاری رو انجام بدید و برگردید همیشه یه کار و دارید... 💫
معرفی بسیجی 🌷 ✅متولد ۶۹/۰۶/۰۸تهران فرزند دوم خانواده مجرد ✅شهید عسگری در رشته الکترونیک و حقوق مشغول به تحصیل بود که هر دو را به دلیل علاقه فراوان به پرواز و خلبانی نیمه کاره رها کرد. ✅ فعالیت ها، آموزش ها و مهارت ها : ▫️استاد خلبان هواپیمای فوق سبک ▫️استاد کار و نجات در ارتفاع ▫️غواص سه ستاره بین المللی ▫️صخره نورد ▫️چترباز سقوط آزاد ▫️خلبان پاراگلایدر ▫️ورزش های رزمی(کیک بوکسینک، هاپکیدو ) ▫️آموزش دیده دوره های اسکورت ▫️رهایی گروگان ▫️تک تیرانداز ▫️حفاظت شخصیت ▫️عملیات ویژه ▫️مهارت در انجام حرکات آکروباتیک با دوچرخه ▫️راننده حرفه ای انواع موتور سیکلت و خودرو ▫️رزم در محیط های ویژه ▫️مهندسی تخریب ▫️جنگ شهری ▫️محافظ دانشمندان هسته ای ▫️مدیر آموزش شرکت خصوصی کار دراتفاع شهید عسگری رشته خلبانی فوق سبک را به طور حرفه ای دنبال می کرده و در اکثر رشته های ذکر شده مدارج عالی را کسب نمود. ✅ صفات بارز اخلاقی: انجام کارها با ایمان و اعتقاد ، مومن ، متعهد و متخصص ، زرنگ ، باهوش ، کنجکاو ، خوش رو ،شوخ طبع ، ورزشکار ، شجاع ، کم حرف و بی ادعا ، صبور ، آرام ، متبسم ، شاد ، بسیجی فعال ، با اخلاص و در یک کلام ✅مداح مورد علاقه: میثم مطیعی در شب های محرم در هیئت کربلایی حسن حسین خانی بود و در شبهای ماه مبارک رمضان او را در هیئت حاج منصور می یافتی ✅اعزام به سوریه: بصورت و ادای تکلیف ✅سمت سازمانی : خلبان هواپیمای شناسایی و پشتیبانی مسئولیت در رزم : فرمانده دسته تکاوران همرزم و فرمانده تکاوران شهید احمد اعطایی، سید مصطفی موسوی و محمد رضا دهقان در یگان فاتحین بود که همگی در روز بیست و یک آبان نود و چهار به شهادت رسیدند و به معروف شدند. ✅آخرین پیام شهید به مادرش از طریق ارسال پیامک : باید بپرد هرکه در این پهنه عقاب است حتی نه اگر بال و نه پر داشته باشد کوه است دل مرد ولی کوه نه هر کوه آن کوه که آتش به جگر داشته باشد عشق است بلای من و من عاشق عشقم این نیست بلایی که سپر داشته باشد این قطعه شعر بر روی مزار شهید نیز حک شده است. ✅ نحوه شهادت به روایت هم رزمانش : طی یک عملیات شهر الحاضر توسط رزمندگان فتح شد و ما مشغول تثبیت مواضع و گشت زنی داخل شهر بودیم که خبر رسید دشمن پاتک زده و باید به شهر العیس بریم. وقتی به شهر العیس رسیدیم نزدیک غروب آفتاب بود که بعد از هماهنگی و طبق دستورات ابلاغ شده وارد شهر العیس شدیم. در ورودی شهر وقتی ستون وارد شهر شد در یک درگیری نزدیک و نابرابر با اصابت مستقیم تیر توپ ۲۳ میلی متری ، چهار نفر از بسیجیان گردان حیدر کرار به ترتیب (با اصابت پنج تیر) ، در اولین شب ماه صفر۱۴۳۷ قمری به هنگام نماز مغرب با خون خود وضو گرفتند و به دیدار اربابشان حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام شتافتند. روز بازگشت پیکر ایشان به ایران۹۴/۰۸/۲۲ ، روز تشییع ۹۴/۰۸/۲۴ می باشد که در قطعه ۲۶ ردیف ۷۹ شماره ۱۹ آرمیده است. 👇👇👇👇👇👇 لینک کانال شهید در ایتا و پیام رسان ها @shahid_masoud_asgari
شهید مسعود عسگری
معرفی بسیجی 🌷 ✅متولد ۶۹/۰۶/۰۸تهران فرزند دوم خانواده مجرد ✅شهید عسگری در رشته الکترونیک و حقوق مشغول به تحصیل بود که هر دو را به دلیل علاقه فراوان به پرواز و خلبانی نیمه کاره رها کرد. ✅ فعالیت ها، آموزش ها و مهارت ها : ▫️استاد خلبان هواپیمای فوق سبک ▫️استاد کار و نجات در ارتفاع ▫️غواص سه ستاره بین المللی ▫️صخره نورد ▫️چترباز سقوط آزاد ▫️خلبان پاراگلایدر ▫️ورزش های رزمی(کیک بوکسینک، هاپکیدو ) ▫️آموزش دیده دوره های اسکورت ▫️رهایی گروگان ▫️تک تیرانداز ▫️حفاظت شخصیت ▫️عملیات ویژه ▫️مهارت در انجام حرکات آکروباتیک با دوچرخه ▫️راننده حرفه ای انواع موتور سیکلت و خودرو ▫️رزم در محیط های ویژه ▫️مهندسی تخریب ▫️جنگ شهری ▫️محافظ دانشمندان هسته ای ▫️مدیر آموزش شرکت خصوصی کار دراتفاع شهید عسگری رشته خلبانی فوق سبک را به طور حرفه ای دنبال می کرده و در اکثر رشته های ذکر شده مدارج عالی را کسب نمود. ✅ صفات بارز اخلاقی: انجام کارها با ایمان و اعتقاد ، مومن ، متعهد و متخصص ، زرنگ ، باهوش ، کنجکاو ، خوش رو ،شوخ طبع ، ورزشکار ، شجاع ، کم حرف و بی ادعا ، صبور ، آرام ، متبسم ، شاد ، بسیجی فعال ، با اخلاص و در یک کلام ✅مداح مورد علاقه: در شب های محرم در هیئت کربلایی حسن حسین خانی بود و در شبهای ماه مبارک رمضان او را در هیئت حاج منصور می یافتی ✅اعزام به سوریه: بصورت و ادای تکلیف ✅سمت سازمانی : خلبان هواپیمای شناسایی و پشتیبانی مسئولیت در رزم : فرمانده دسته تکاوران همرزم و فرمانده تکاوران شهید احمد اعطایی، سید مصطفی موسوی و محمد رضا دهقان در یگان فاتحین بود که همگی در روز بیست و یک آبان نود و چهار به شهادت رسیدند و به معروف شدند. ✅آخرین پیام شهید به مادرش از طریق ارسال پیامک : باید بپرد هرکه در این پهنه عقاب است حتی نه اگر بال و نه پر داشته باشد کوه است دل مرد ولی کوه نه هر کوه آن کوه که آتش به جگر داشته باشد عشق است بلای من و من عاشق عشقم این نیست بلایی که سپر داشته باشد این قطعه شعر بر روی مزار شهید نیز حک شده است. ✅ نحوه شهادت به روایت هم رزمانش : طی یک عملیات شهر الحاضر توسط رزمندگان فتح شد و ما مشغول تثبیت مواضع و گشت زنی داخل شهر بودیم که خبر رسید دشمن پاتک زده و باید به شهر العیس بریم. وقتی به شهر العیس رسیدیم نزدیک غروب آفتاب بود که بعد از هماهنگی و طبق دستورات ابلاغ شده وارد شهر العیس شدیم. در ورودی شهر وقتی ستون وارد شهر شد در یک درگیری نزدیک و نابرابر با اصابت مستقیم تیر توپ ۲۳ میلی متری ، چهار نفر از بسیجیان گردان حیدر کرار به ترتیب (با اصابت پنج تیر) ، در اولین شب ماه صفر۱۴۳۷ قمری به هنگام نماز مغرب با خون خود وضو گرفتند و به دیدار اربابشان حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام شتافتند. روز بازگشت پیکر ایشان به ایران۹۴/۰۸/۲۲ ، روز تشییع ۹۴/۰۸/۲۴ می باشد که در قطعه ۲۶ ردیف ۷۹ شماره ۱۹ آرمیده است.
🌷🌷🌷 نحوه شهادت به روایت هم رزمانش 🥀طی یک عملیات شهر الحاضر توسط رزمندگان فتح شد و ما مشغول تثبیت مواضع و گشت زنی داخل شهر بودیم که خبر رسید دشمن پاتک زده و باید به شهر العیس بریم. وقتی به شهر العیس رسیدیم نزدیک غروب آفتاب بود که بعد از هماهنگی و طبق دستورات ابلاغ شده وارد شهر العیس شدیم. 🍂در ورودی شهر وقتی ستون وارد شهر شد در یک درگیری نزدیک و نابرابر با اصابت مستقیم تیر توپ ۲۳ میلی متری ، چهار نفر از بسیجیان گردان حیدر کرار به ترتیب (با اصابت پنج تیر) ، در اولین شب ماه صفر۱۴۳۷ قمری به هنگام نماز مغرب با خون خود وضو گرفتند و به دیدار اربابشان حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام شتافتند. نام و یادشان گرامی 🥀 به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید↙️↙️ @shohadabarahin_amar