eitaa logo
شهید حسین معز غلامے⁦³¹⁵
2.4هزار دنبال‌کننده
15هزار عکس
3.4هزار ویدیو
191 فایل
شهید حسین معز غلامے: هرڪجا گره به ڪارت افتاد بگو الهے به رقیه (س)💚 ولادت🎂:1373/1/6 شهادت🕊️:1396/1/4 محل‌شهادت:حماه سوریه ذاکراهل‌بیت‌🎤 🌱مزار:بهشت زهراقطعه 50ردیف 116 کانال دوم: @deeldadeh_shohada 📱ادمین تبادل: @z_mht213 #باحضورجمعی‌ازخانواده‌شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید حسین معز غلامے⁦³¹⁵
#رماݩ_هادےدلها💔 #قسمت_دوم من توسڪا اسفندیاری هستم سال دوم تجربي ام شاگرد #دوم کل دبیرستان شهیده نسر
💔 صداے آقایی:خانم عطایی فرد : _به سمت صدا برگشتم داااااادااااااش😍 داداش:جان دلم😊❤️ هیس آبرومونو بردی😅 _وای داداش کی اومدی کی رسیدی😍😄باورم نمیشه صحیح و سالم پیشمی❤️❤️ داداش:زینبم آروم باش از مامان اجازتو گرفتم ناهار باهم باشیم😉 _آخجووووون هوووراا😁😁 وارد رستوران شدیم داداش:آبجی چی میل داری؟ _اوووم چلوکباب☺️ عه داداش گوشیته کیه؟؟🤔🤔 داداش:یه خانم خیلی مهربون که چند ماهه دیگه باهاش آشنا میشی😊برم جوابشو بدم بیام😉 _یعنی داداشم داره قاطی مرغا🐤میشه داشتم به خانواده چهارنفرمون فکر میکردم بابام وپاسداره من و توسکا هم قبل نه سالگی خیلی باهم صمیمی بودیم اما با شدنمون دیوار 🚪بزرگی بینمون بود😔چون برخلاف مامان و باباش نبود😔💔 داداشم بزرگتر که شد به انتخاب خودش ❤️ شدالان دوساله که حضرت زینب .س. هست.😊😍 داداش:زیاد فکر نکن ازت انیشتن درنمیاد😂 _عه داداش😫😖 داداش:والا😜 _خب بگو ببینم این کی 😍مامیشه؟ چندسالشه؟ خوشگله؟ داداش زد به دماغم🙊و گفت: بچه من کی گفتم عروس😳 این خانم قراره حواسش به شما باشه😇 حالاهم غذاتو بخور کم از من حرف بکش😉 بعد از من میادخودش میگه بهت _مگه بازم میری؟کی؟😢😔 داداش:بله 😊25روز دیگه ... ...❌ ╭━═━⊰🍃💔🍃⊱━═━╮ @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ╰━═━⊰🍃💔🍃⊱━═━╯
روزی سید مهدی از جبهه آمد و گفت - ! بازهم جدّم به دادم رسید. در حال انجام عملیات بودیم؛ در محوری که ما بودیم تمامی نیروها شهید شدند و من در آنجا تنها ماندم، راه را گم کرده بودم و نمی دانستم به کدام سمت باید بروم. آنقدر (ع) و اربابم ابالفضل را صدا زدم که به طور و غیر ممکن نیروهای خودی مرا پیدا کردند. هر سال روز مادر که می شود خواب می بینم روی سرم گلاب می پاشد، هدیه ای به من می دهد و پیشانی ام را می بوسد. هر هفته پنج شنبه ها بر سر می روم و هنگامی که قبرش را می شویم، ناگهان از دِل سید مهدی مرا می زند و چند بار می گوید: - ! سه بار این کار را انجام می دهد. سرم را روی قبر می گذارم و با سیدمهدی دردِ دل می کنم. سید احمد غزالی (برادرشهید) آخرین باری که می خواست شود. با همه کرد و من آخرین نفر بودم که باید با سیدمهدی خداحافظی می کردم، با هم روبوسی کردیم و همدیگر را در آغوش گرفتیم. سیدمهدی گفت: - داداش! این آخرین باری ست که می بینیمت و در آغوشت هستم. من دیگر برنمی گردم؛ حلالم کن. خیلی ناراحت شدم و گریه کردم. هیچ وقت سیدمهدی را اینقدر نورانی ندیده بودم. شب بعد، خواب دیدم که سید مهدی شهید شده است. دقیقاً یک هفته بعد خبر شهادت سیدمهدی را هم شنیدم. 🌷 ┄┅─✵💝✵─┅┄ @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ┄┅─✵💝✵─┅┄