eitaa logo
شَهید حُسین مُعِزغُلامے⁦🇮🇷³¹⁵
2.6هزار دنبال‌کننده
16.4هزار عکس
4هزار ویدیو
211 فایل
شهید حسین معز غلامے: هرڪجا گره به ڪارت افتاد بگو الهے به رقیه (س)💚 ولادت🎂:1373/1/6 شهادت🕊️:1396/1/4 محل‌شهادت:حماه سوریه ذاکراهل‌بیت‌🎤 🌱مزار:بهشت زهراقطعه 50ردیف 116 کانال دوم: @deeldadeh_shohada 📱ادمین تبادل: @z_mht213 #باحضورجمعی‌ازخانواده‌شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
💞 روزی کہ مهدی مےخواست متولد شود، ابراهیم زنگ زد خانه خواهرش. از لحنش معلوم بود خیلی بی‌قرار💓 است. مادرش اصرار کرد بگویم بچہ دارد بہ دنیا مےآید. گفتم:: نه❌ ممڪن است بلند شود این همه راه را بیاید، بچه هم به دنیا نیاید. آن وقت باز باید نگران برگـردد... ❣مدام مےگفت:: من مطمئن باشم حالِت خوب است؟ زنده‌ای هنوز؟ بچه هم زنده است⁉️ گفتم:: خیالت راحت همه چیز مثل قبل است. همان روز، عصر مهدی به دنیا آمد😍 و چهار روز بعد ابراهیم آمد... ❣بدون اینکه سراغ بچه برود آمد پیش من گفت:: حالت خوب است ژیلا؟😍 چیزی ڪم و ڪسر نداری بروم ؟! گفتم:: احوال را نمی‌پرسی⁉️ گفت:‌ تا خیالم از راحت نشود نه!😉❤️ ❣وقتی به خانه مےآمد دیگر حق نداشتم کارے انجام دهم🚫 همه کارها را خودش مےکرد. لباس‌ها را مےشست، روی در و دیوار اتاق پهن مےکرد. سفره را همیشه خودش پهن می‌کرد. جمع می‌کرد تا او بود، نود و نه درصد کارهای خانه بود. ━═━⊰🍃💔🍃 ⊱━═ @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ━═━⊰🍃💔🍃
#برخورد_صحیح 🍃رفتیـم ترمینال و سوار اتوبوس شدیم. در شروع حرڪت راننده ضبط📻 را روشن کرد. آنچہ کہ پخش مےشد آهنگ مبتذل🎼 بود. منتظر عکس العمل #سید بودم. سیـد از جای خود بلند شد و پیش راننده رفت👥. با خودم گفتم حتماً برخورد شدیدے با راننده دارد. 🍃 اما سید #بانرمے و لطافت گفت:: اگر نمےخواهی #مادرم_حضرت_زهرا (س) از تو راضی باشد، به گوش دادن نوار ادامه بده😊 اصلاً فڪر نمے کردم سید چنین حرف سنگـینی به راننده بزند. حرف سید چنان در راننده اثر کرد که ضبط را بدون هیچ حرف و شڪایتی #خاموش کرد. در ادامه سفر راننده👤 چنان با سید دوست شد💞 کہ هر چیزی را مےخواست بخورد #اول_به_سید تعارف می کرد. #شهید_سیدمجتبی_علمدار 📚کتاب علمدار/صفحه 134 🌹💚🍃💛🌹 @SHAHID_MOEZEGHOLAMI #یامهدی
ڪتاب (بیا مشهد) ⃣ 🍁 شهیدے ڪه امام زمان بهش گفت بیا مشهد شفا بگیر ✨✨✨✨✨✨✨✨ بیامشهد راوی : فرزاد پاک نیا و داریوش بهمن پور زمان بازگشت به تبریز برای عمل جراحی شد.آن ایام یا با عصا و یا با صندلی چرخدار اینطرف و آنطرف می‌رفت. رفتم سراغ علی که آماده حرکت شویم. ولی علی مرا به طرفی کشید. حال منقلبی داشت و گفت:«فرزاد من خواب دیدم در باغی هستم. انگشترم را درآورده و از آب چشمه وضو می‌گرفتم. (شهید) احمد سعادتی را در کنارم دیدم که به من گفت: علی نگذار پایت را قطع کنند. در همین حین متوجه شدم آنجاست. سید نزدیک شد و به من گفت: . در یکی از پنجشنبه ها بیا مشهد من شفایت می‌دهم. نگذار پایت را قطع کنند ، ولی به این شرط که بعد از خوب شدن به جبهه برگردی.» بعد گفت: فرزاد به همین خاطر باید برویم مشهد.باید برویم. گفتم آخه با این حالِت که نمی‌شه. من نمی‌توانم به تنهایی تو را همراهی کنم. با اصرار او رفتیم تهران. اتفاقی اقای بهمن پور، یکی از دوستانم که تو جهاد فعالیت می‌کرد را دیدیم. به ایشان گفتم: ما عازم مشهد هستیم شماهم می‌آیی⁉️ قبول کرد و همراه ما آمد.درحالی که از ماجرا خبر نداشت. 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 بالاخره سه نفری راهی مشهد شدیم. وقتی رسیدیم به طور اتفاقی پنجشنبه بود. اتاق گرفتیم ‌وبعد از غسل زیارت راهی حرم مطهر شدیم. آن زمان حرم کوچکتر و خلوت تر از حالا بود. وقتی وارد صحن شدیم، قرآن قبل اذان شروع شد. دیدم حال علی دارد تغییر می‌کند❗️ فکر کردم دوباره حالت موج گرفتگی و.... خواستیم ببریمش گوشه ای از حرم، اما نگذاشت. گفت: میخواهم بروم وضو بگیرم و وارد حرم شوم. کنار حوض نشستیم و وضو گرفت. وارد حرم شدیم. آهسته آهسته جلو می‌رفتیم. من و علیرضا هردو زیر کتف های علی را گرفتیم و نزدیک ضریح می‌شدیم. نمی‌دانم چطوری، ولی دیدم جمعیت آرام آرام کنار رفت و راه ما باز شد، درحالی که مردم حواسشان به ما نبود❗️ علی نمی‌توانست حتی پایش را زمین بگذارد.عصب پا از بین رفته بود. تقریبا رسیده بودیم به نزدیک ضریح که علی یکباره از خود بی‌خود شد و فریاد زد: . ناگهان مارا کنار زد و با همان پایی که تا لحظاتی قبل هیچ عصبی نداشت، شروع به دویدن کرد‼️❗️ وقتی مردم متوجه شفا گرفتن علی شدند، ریختند به سرش و پیراهنش را می‌کشیدند برای تبرک❗️ یکباره حرم حالت عادی خود را از دست داد. صدای گریه و صلوات و... خادمین وقتی این صحنه را مشاهده کردند، سریع او را گرفتند و با ما به اتاق خودشان که پنجره‌اش رو به مسجد گوهرشاد باز می‌شد بردند. مردم جمع شده بودند.خبر شفا یافتن یک جانباز خیلی سریع پخش شد. 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 جانبازی که با صندلی چرخدار🦽 آمده و عصب پایش قطع بود ، حالا با پای خودش راه می‌رود❗️ شب شده بود. مردم منتظر بودند تا علی برایشان صحبت کند.بالاخره روبروی منبر صاحب الزمان در مسجد گوهرشاد قرار گرفت و شروع کرد برای مردم صحبت کردن. انگار آنجا یک نفر را می‌دید. شروع کرد صحبت کردن با زبان فارسی سلیس، بدون لهجه! سخنان او هم اکثراَ تربیتی بود. بعد از اتمام صحبت ها بیهوش افتاد روی زمین. یکی از حرف‌هاش این بود که برای ظهور امام عصر(عج) دعا کنید، برای امام دعا کنید و کودکانتان را با سوره‌های کوچک قرآن بزرگ کنید... بعد از آوردن آب قند حال و احوالش مختصراً خوب شد. بلند شد ترسیدیم میان مردم برویم. چون مردم منتظر ما بودند❗️ نمی‌دانم یک ساعت یا دو ساعت خادم ها مارا نگه داشتند. آن شب وقتی برگشتیم منزل، صاحب خانه متعجب و نگران شد❗️ گفت شما یک جانباز داشتید که با صندلی چرخدار آمده بود و الان⁉️ از مشهد برگشتیم مراغه خبر همه جا پیچید. خیلی ها به دیدن علی آمدند. بعد از آن ماجرا رفتیم حوضه علمیه قائم(عج) در منطقه‌ی چیذر تهران ثبت نام کردیم.چون چندتا از بچه‌های مراغه آنجا درس می‌خواندند. یکی دو سال آنجا بودیم. مدیر حوضه چیذر از دست ما عاصی شده بود. چرا که تمام طلبه ها را تشویق می‌کردیم بروند جبهه. منبع :: ↙️ نیمی از کتاب بیا مشهد از انتشارات شهید ابراهیم هادی (همه ی کتاب تایپ نمیشه فقط نیمی از کتاب) ⚠️⚠️⚠️ ❗️❗️تایپ کتابها در مجازی و مطالعه ی رایگان پی دی اف کتابها با اجازه از انتشارات و مؤلف باشه❗️❗️
سلام-بر-ابراهیم.pdf
حجم: 3.54M
✨پی دی اف کتاب سلام بر ابراهیم 1⃣✨ مطالعه ے این ڪتاب پیشنهاد حاج‌اقا پناهیان هم هست(شهیدے فراتر از حد تصور) رهبر عزیزمون❤️ هم این ڪتاب رو مطالعه کردند 🔵زندگینامه‌ی شهید ابراهیــم هادی
🌸 ° براے یــاس حیاط از تو گفــتم و گل داد چہ‌قدر غنچہ بہ‌ تو عاشقانه وابسته‌ست •┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈ 「 @SHAHID_MOEZEGHOLAMI 」 ┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈
12.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 شهید محمدرضا تورجی زاده : مردم هر وقت کار تون جایی گیر کرد ،امام زمان تون رو صدا کنید یا خودش میاد ، یا یکی رو میفرسته که کارتون رو راه بندازه... . https://eitaa.com/shahid_moezegholami
❤️ ❤️ اللَّهمَّ اجْعَلْنــــــی مِنْ أَنْصارهِ وَ أعْوَانِهِ صد جمعه دیده ایم و شمارا ندیده ایم.. از درد گفته ایم و دوا را ندیده ایم.. 💔 🌷 https://eitaa.com/shahid_moezegholami
3.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اِی‌حَضـرت‌مَعشوق‌مرا‌کُشت‌فراغت؛ دࢪ‌حسـرت‌دیدارتو‌آواره‌ترینـــــم🙃🥀 https://eitaa.com/shahid_moezegholami
شَهید حُسین مُعِزغُلامے⁦🇮🇷³¹⁵
♥ツ
مهدۍ‌جان هرچہ‌کردم‌بنویسـم‌زتومدح‌وسخنۍ یابگـویم‌‌زمقام‌توکه‌یابن‌الحسنۍ این‌قلم‌یارنبودوفقط‌این‌جملہ‌نوشت:↯ پسرحیدرکرارتوارباب‌منۍ🔗📿 https://eitaa.com/shahid_moezegholami
12.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 شهید محمدرضا تورجی زاده : مردم هر وقت کار تون جایی گیر کرد ،امام زمان تون رو صدا کنید یا خودش میاد ، یا یکی رو میفرسته که کارتون رو راه بندازه... . https://eitaa.com/shahid_moezegholami
12.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 شهید محمدرضا تورجی زاده : مردم هر وقت کار تون جایی گیر کرد ،امام زمان تون رو صدا کنید یا خودش میاد ، یا یکی رو میفرسته که کارتون رو راه بندازه... . https://eitaa.com/shahid_moezegholami