eitaa logo
شهید حسین معز غلامے⁦³¹⁵
2.4هزار دنبال‌کننده
15هزار عکس
3.4هزار ویدیو
191 فایل
شهید حسین معز غلامے: هرڪجا گره به ڪارت افتاد بگو الهے به رقیه (س)💚 ولادت🎂:1373/1/6 شهادت🕊️:1396/1/4 محل‌شهادت:حماه سوریه ذاکراهل‌بیت‌🎤 🌱مزار:بهشت زهراقطعه 50ردیف 116 کانال دوم: @deeldadeh_shohada 📱ادمین تبادل: @z_mht213 #باحضورجمعی‌ازخانواده‌شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید حسین معز غلامے⁦³¹⁵
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ #کتاب_عارفانه 🌙(فوق العاده قشنگ) #قسمت_0⃣6⃣ «بوی خوش» [حاج مرتضی نیری]
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🌙(فوق العاده قشنگ) ⃣6⃣ ═══✼🍃🌹🍃✼═══ 《هدایت》 《جمعی از دوستان شهید》 آیه ی قرآن می گوید که شهید است. شهید دارد. دارد و ما اثر خون آن ها را در جامعه می بینیم. اولین بار که خواب احمد آقا را دیدم مربوط به مدتی بعد از شهادت ایشان بود. جمع ما با رفتن احمد آقا محور اصلی خود را از دست داده بود. من با کسانی در محل رفیق شدم که مقید به مسائل دینی نبودند. یک شب در عالم رویا دیدم که با همان رفقا توی کوچه هستیم. رفقا به من گفتند: رسول، برو مخفی شو احمد آقا داره می یاد❗️ من رفتم پشت دیوار و از آنجا نگاه می کردم. دیدم احمدآقا با همان چهره ی نورانی و معصوم به کوچه ی ما آمد. بعد دوستان من، احمد آقا را گرفتند و کشان کشان او را از کوچه بیرون کردند❗️ همینطور که احمد آقا را از کوچه بیرون می بردند داد زد : من باید رسول را ببینم. اشک در چشمانم حلقه زده بود. دلم برایش خیلی تنگ شده بود. دویدم و پریدم توی بغلش و شروع کردم به بوسیدن احمد آقا. از این رویای صادقه همه چیز را فهمیدم . از فردا رابطه ام را با آن رفقا کردم و دیگر آن ها را ندیدم. حضورش را هنوز هم در زندگی هم حس می کنم. حتی حالا که صاحب زندگی و فرزند شده ام. هنوز هم وقتی راه را کج بروم به سراغم می آید و... حتی برخی از دوستان را می شناسم که فرزندانشان بزرگ شده اند. فرزندان دوستان احمد آقا هم با او ارتباط دارند و از او کمک می گیرند. یکی از رفقا برای ازدواج فرزندش مشکل داشت و از احمد آقا کمک خواست. احمد آقا مثا همان موقع که حضور مادی در بین ما داشت به او کمک کرده بود! حتی کسانی را میشناسم که بعد از شهادت احمد آقا به دنیا آمده اند و با شنیدن خاطرات ایشان عاشق احمد آقا شده اند و به خوبی با او ارتباط دارند. مدتی از شهادت احمد آقا گذشته بود. قرار بود روز بعد با تعدادی از دوستان به تفریح برویم. هرچند میدانستم دوستان خوبی نیستند و ممکن است پای گناه و... در میان باشد. خدا شاهد است همان شب در عالم رویا دیدم که احمد آقا آمده و با عصبانیت و ناراحتی به من می گوید: با این ها بیرون نرو، با این دوستانت جایی نرو! فردا صبح هر طور بود به مادرم گفتم که آن ها را رد کند. اما خیلی در فکر فرو رفته بودم که این چه خوابی بود؟! بعد ها از همان افراد شنیدم که به گناه افتاده بودند و... احمد آقا نه تنها در موقع حضور ظاهری در دنیا به فکر تربیت ما بود، ببکه حالا هم از ما جدا نیست و به دنبال هدایت ماست. یکی دیگر از دوستان می گفت: در ایام فتنه ی سال ۱۳۸۸ ذهن و فکر ما درگیر بود. یک شب در عالم رویا دیدم که احمد آقا آمده به مسجد امین الدوله. اما به نماز نرسید! گفتم: احمد آقا نبودی، دیر اومدی؟! احمد آقا جمله ای گفت و رفت: سر ما خیلی شروغه! بلافاصله به ذهنم خطور کرد که حتما این مشکلات را شهدا حل می کنند. یاد کلام نورانی امام راحل افتادم. آنجا که می فرمایند:((مسلم خون شهیدان اسلام و انقلاب را بیمه کرده است.)) ══✼🍃🌹🍃✼══ ✨✨✨ شهید هادے با ڪسب اجازه از انتشارات و مولف براے تایپ. ❌:تایپ ڪتاب ها در فضاے مجازے حتما باید با کسب اجازه از انتشارات و مولف باشد.
شهید حسین معز غلامے⁦³¹⁵
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ #ڪتاب_عارفانه🌙(فوق العاده قشنگ) #قسمت_1⃣6⃣ ═══✼🍃🌹🍃✼═══ 《هدایت》 《جمعی ا
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 🌙(فوق العاده قشنگ) ⃣6⃣ «دارالشفاء» راوی : یکی از دوستان شهید🌹 حضرت امام در جمله‌ی بسیار مهم و زیبایی میفرمایند :. ...این قبور شهدا تا ابد دارالشفا خواهد بود. یعنی راه را به آیندگان نشان می‌دهند که برای حل به سراغ چه کسانی بروید. احمد آقا تا زمانی که زنده بود مانند یک طبیب به دنبال بندگان خدا بود تا دست آن ها را بگیرد و راه آسمان را به آن‌ها نشان دهد. خداوند هم شهدا را خطاب کرده.پس او اکنون هم به دنبال هدایت است. اگر کسی در این دوران هم به سراغ او برود یقیناً دست خالی . بسیاری از رفقا و شاگردان احمد آقا هرگز فکر نمی‌کنند که او دربین ما نیست.مثل قبل از او یاد می‌کنند.برای بچه ها و دوستان و آشنایان از احمد آقا می‌گویندو... من تا روزهای آخر همیشه همراه احمد آقا بودم.به یاد دارم یک روز از مریضی مادرم به احمد آقا شکایت کردم. گفتم:هر کاری کردیم مادرم خوب نشده .دکترها جوابش کردن.بعد گریه‌ام گرفت. احمد نگاه خاصی به چهره‌ی من انداخت وگفت:ناراحت نباش،مادرت خوب می‌شه! فردای آن روز مادرم خوب شد!مادرم دیگر دچار بیماری نشد تا یک سال بعد. سال بعد و در روزهای آخری که با احمد آقا بودیم دوباره رفتم به سراغ احمد آقا. به خاطر مریضی مادرم ناراحت بودم. لبخندی زد و گفت:خوب می‌شه انشاءالله وبعد به طرز عجیبی مادرم خوب شد! یکسال از شهادت احمد آقا گذشت.دوباره مریضی مادرم برگشت.حال مادرم بسیار بدتر شده بود.این بار رفتم سر مزار احمد آقا در بالای قبر شهید چمران. گفتم:احمد آقا فدات بشم.این بیماری مادر ما شده یکسال یکسال!شما زنده‌ای واز همه چیز خبر داری. شما از خدا بخواه که این مریضی مادرم برای همیشه حل بشه! این را گفتم و برگشتم .احساس می‌کردم که دوباره احمد آقا لبخندی زده و گفته خوب می‌شه انشاءالله! مادرم فردای آن روز خوب شد.همه‌ی پزشکان از مادرم قطع امید کرده بودند اما به دعای احمد آقا مادرم شفا یافت.مادرم با گذشت سال ها از آن ماجرا دیگر دچار مریضی نشد! امسال یکی از بچه های بسیجی جوان،اصرار داشت به همراه ما بیاید. وقتی به منزل شهید نیری آمد برای من گفت:من هشت سال پیش ازدواج کردم اما بچه دار نمی‌شدم. تا اینکه یک بار به توصیه‌ی بسیجیان قدیمی مسجد به سراغ مزار شهید نیری در بهشت زهرا(سلام الله علیها)رفتم. شنیده بودم که نزد خدا خیلی آبرو دارد برای همین گفتم:من اعتقاد دارم شما زنده اید و به خواست خداوند می‌توانید گره از کار مردم باز کنید. بعد از او خواستم دعا کند که خدا به من هم فرزندی بدهد. این بنده‌ی خدا مکثی کرد وبا صدایی بغض آلود ادامه داد: بعد از آن ماجرا،خانم بنده باردار شد و چند روز قبل فرزندان دوقلوی من به دنیا آمدند. از این دست ماجراها بسیار از زبان دوستان و آشنایان و حتی کسانی که ایشان را نمی‌شناختند شنیده‌ایم که از بیان آن‌ها صرف نظر می‌کنیم. ✨✨✨ شهیدهادی با کسب اجازه از انتشارات ومولف برای تایپ. ❌تایپ کتاب هادر فضای مجازی حتما بایدبا کسب اجازه از انتشارات ومولف باشد.
شهید حسین معز غلامے⁦³¹⁵
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ #کتاب_عارفانه 🌙(فوق العاده قشنگ) #قسمت_2⃣6⃣ «دارالشفاء» راوی : یکی از دو
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🌙(فوق العاده قشنگ) ⃣6⃣ ✨وصیت نامه✨ عارف و سالک الی الله شهید احمد علی نیری بنا به توصیه بزرگان دین چند سطری را به عنوان وصیت از خود به یادگار گذاشته است. درباره وصیت ایشان ذکر این نکته خارج از لطف نیست که ایشان با اینکه سه ماه در مناطق مختلف عملیاتی حضور داشتند اما فقط قبل از شهادت مشغول به نگارش وصیت نامه می شوند❗️ ایشان در مقدمه ی وصیت خود پس از حمد پروردگار و اقرار به شهادتین، با این آیه وصیت خود را آغاز می کند : «اللهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ۖ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ ۗ أُولَٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ » پس از عرض سلام و تهیت به پیشگاه ارواح مقدس انبیا و ائمه معصومین (ع) بالاخص حضرت بقیة الله (ارواحنا له الفدا) چند سطری به عنوان سنتی از رسول اکرم (ص) که ان شاءالله تعالی تذکری برای ما و برایم باشد. ان شاءالله باقیات و صالحاتی برایم باشد. شکر پروردگار عالمیان که ما را برانگیخت و مارا لایق دانست و هدایت کرد. و رسولان متعددی بالاخص رسول اکرم(ص) و ائمه معصومین(ع) را بر ما ارزانی داشته تا بتوانیم ره گشای خوبی در این جهان باشیم در مقابل شیطان. خوشا به حال کسانی که شناختند وجود خویشتن را در این دنیا، و عمل می کنند به وظایف خود، به امید تزکیه نفس و ترفیع درجه و لذت عبادت و خشوع قلب❗️ کسی به آن می رسد که مراقبت های سخت به اعمال و گفتار خود داشته باشد. قرآن، قرآن را فراموش نکنید. بدانید که بهترین وسیله برای نظارت بر اعمالتان قرآن است. اسلام را در تمام شئوناتش حفظ کنید. رهبری و ولایت فقیهی که در این زمان از اهم واجبات است یاری کند. ان شاءالله خداوند عزوجل جزای خیر به شما عنایت فرماید! و السلام علیکم و علی عباد الله الصالحین احمد علی نیری 1364/11/26 •═• •• 🌺••◈☘◈••🌺 •• •═ ✨✨✨ شهید هادے با ڪسب اجازه از انتشارات و مولف براے تایپ. ❌:تایپ ڪتاب ها در فضاے مجازے حتما باید با کسب اجازه از انتشارات و مولف باشد.
شهید حسین معز غلامے⁦³¹⁵
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ #ڪتاب_عارفانه🌙(فوق العاده قشنگ) #قسمت_3⃣6⃣ ✨وصیت نامه✨ عارف و سالک الی ا
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 🌙(فوق العاده قشنگ) ⃣6⃣ «یادی از برادر» جوانی بود باسواد تحصیلات دانشگاهی در دانشگاه تربیت معلم تهران داشت.بسیار مذهبی بود. یعنی کسی که در مسجد امین الدوله و در محضر آیت الله حق شناس بزرگ شود یقیناً انسانی کامل خواهد شد. خوش تیپ و ورزشکار بود. درتیم جوانان تاج (استقلال) فوتبال بازی میکرد. خلاصه همه چیز را باهم داشت. حمیدرضا در دوران انقلاب یکی از محورهای برنامه های انقلابی و فرهنگی مسجد بود. درهمه تجمعات و برنامه های انقلابی حضور داشت. دیپلم ریاضی داشت و دانشجوی رشته ریاضی بود. با پیروزی انقلاب اولین گروه های دانشجویی را برای مقابله با ضد انقلاب تشکیل داد. دانشگاه تربیت معلم در خیابان مفتح مرکز فعالیت های او و دوستانش بود. او در دوران جوانی درجلسات بسیاری از علما نظیر علامه نوری و دیگر بزرگان تهران حضور می یافت. او اسلام رادرست شناخته بود. برای همین کسی نمی توانست در او خللی وارد کند. بارها دیده بودم که تابلویی به دست میگرفت و در تجمعات دانشجویی شرکت میکرد او از بنیان گذاران گروه دانشجویان پیرو خط امام بود. وارد جمع گروه های و... میشد. شروع میکرد با آنها بحث کردن. کسی تاب مقابله با استدلال های قوی وفن بیان او را نداشت. او به حق یکی از ذخایر بود. مدت کوتاهی از پیروزی انقلاب نگذشته بود که ضد انقلاب محیط دانشگاه را هدف قرار داده بود. درگیری به این محیط علم و دانش کشیده شد. می خواستند دانشگاه تربیت معلم درمرکز تهران را تصرف کنند. اما به آنها اجازه نداد.باجمعی از دوستان هم فکر خود در آنجا مشغول مقاومت شد. دانشگاه تربیت معلم تهران از گزند حمله ی مخالفان نظام در امان ماند. حالا همان ساختمانی که از آن محافظت می کرد به نام خودش نام گذاری شده. به نام شهید جنگ افغانستان آغاز شد. کشور اسلامی همسایه ی ما مورد حمله قرار گرفت به یاری آنها رفت. مےگفت: . با پسرعمویش راهی دیار غربت شد. مدتی بعد برگشت اما پسرعمویش محمدحسین دراین نبرد به شهادت رسید. پیکر او هرگز بازنگشت. ضدانقلاب شهرهای ایران را ناامن کرده بود.برای برنامه های تبلیغی و دفاع از نظام راهی شمال کشور شد. درآن سال ها لحظه ای آرامش نداشت. قلب تپنده ی او برای انقلاب و اسلام می تپید. باشروع جنگ از خانواده خداحافظی کرد.به آبادان رفت و به نیروهای ارتش پیوست. اما مدتی بعداز آن ها جدا شد وبه نیروهای مردمی به فرماندهی سید مجتبی هاشمی ملحق شد. روزهای اول جنگ بود و مناطق عملیاتی بسیار ناهماهنگ. تنها گروه جنگ های نامنظم بود که در خوزستان فعالیت میکرد. به آن ها پیوست و با دوستانش جلوی پیشروی ارتش عراق را گرفت. حمیدرضا در یکی از روزه های سرد زمستان ۱۳۵۹ به رسید. او پس از مبارزه ای سخت و نفس گیر در کنار جاده ی آبادان ماهشهر به شهادت رسید. پیکر حمیدرضا تا سال بعد در مناطق عملیاتی ماند. با عملیات شکستن حصر آبادان پیکر او پیدا شد. اکنون حمیدرضا نیّری در اطراف مزار برادر در قطعه ی ۲۴ علیه السلام آرمیده است. تا روزی که برای یاری امام منتظر از جا برخیزد. ✨✨✨ شهیدهادی با کسب اجازه از انتشارات ومولف برای تایپ. ❌تایپ کتاب هادر فضای مجازی حتما بایدبا کسب اجازه از انتشارات ومولف باشد.
شهید حسین معز غلامے⁦³¹⁵
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ #کتاب_عارفانه 🌙(فوق العاده قشنگ) #قسمت_4⃣6⃣ «یادی از برادر» جوانی بود
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🌙(فوق العاده قشنگ) ⃣6⃣ ═══✼🍃🌹🍃✼═══ (نامہ✉️) یکی از کارهای زیبایی که احمد آقا برای دوستان و شاگردانش انجام میداد نوشتن نامه بود. این نامه ها ✉️ سرشار از ارشادات و بود. در زیر نامه ای را که سال ١٣۶٢ برای آقای ماشاءالله محمدشاهی ارسال شده به اختصار میخوانیم. اما به اعتقاد همه ی دوستان این نامه ها گویی برای امروزه ی ما نگارش شده. پس وقتی به این نامه ی عارفانه نظر می افکنید به این دیدگاه باشید که احمدآقا این نامه را براے ما نوشته است. "بسم الله الرحمن الرحیم." و من اللیل فتهجد به نافله لک عسی ان یبعثک مقاما محمودا (سوره ی اسراءآیہ ٧٩) ↘️ وقسمتی از شب را (ازخواب برخیز) و قرآن(و نماز) بخوان. این یک وظیفه اضافی براے توست. امید است پروردگارت تو را به مقامی در خورِستایش برساند. مردی از امیرالمومنین(علیہ السلام) از پاداش آن که شب به پا خیزد تا (نمازوقرآن) بخواند پرسیـد. آن حضرت درجواب مرد فرمودند : مژده‌اش بده که هر کس 1⃣ را با اخلاص به خاطر رضای پروردگار نماز بگذارد پروردگار به فرشتگانش می فرماید : از برای بنده ی من بنویسید پاداشی به شماره آنچه دانه و برگ و درخت در این شب روییده و به شماره ی هرچه نی و خار و چراگاه و... است. 2⃣ کسی که را نماز بگذارد پروردگار به او عطا می فرماید وروز قیامت نامه ی عملش را به دست می دهد. 3⃣ کسی که شب را نماز بگذارد،درروز رستاخیز از قبرش که بیرون می آید صورتش مانند ماه شب چهارده🌕 است و به همراه امان یافتگان از صراط مے گذرد. 4⃣ کسی که شب را نماز بگذراد از توبه کنندگان محسوب می شود.وگناهان او آمرزیده می شود. 5⃣ کسی که شب را نماز بگذارد با ابراهیم خلیل درجایگاه مخصوصش همراهی می کند. 6⃣ کسی که شب را نماز بگذارد درصف قرار می گیرد. تا آنکه چون از صراط می گذرد و داخل بهشت می شود. 7⃣ و کسی که شب را نماز بگذارد فرشته ای نمی ماند مگر آنکه به مقام و منزلت او نزد پروردگار می برد و گفته می شود: از هرکدام از درهای هشت گانہ ی بهشت که وارد بهشت شو. 8⃣ کسی که از شب را نماز بگذارد اگر هفتاد هزار بارِ طلایش بدهند،با پاداش او برابر نخواهد بود و این کار افضل است از اینکه هفتاد بنده از اولاد اسماعیل آزاد کرده باشند. 9⃣ کسی که شب را نماز گذارد به اندازه ی از برای او حسنه است که کمترین حسنه اش یازده بار از احد🗻 سنگین تر است. 0⃣1⃣ و کسی که تمام به نماز ایستد،درحال تلاوت کتاب پروردگار عزوجل و در رکوع و سجود وذکر باشد چنان پاداشی به او داده می شود که آن ها این است که مانند روزے که مادرش او را زایید از گناهان رود. و به شمار مخلوقات پروردگار براے او حسنه نوشته می شود و به همین اندازه درجه برای او منظور می شود و... و چون سر از خاک برآورد از جملہ ایمنی یافتگان خواهد بود و پروردگار تبارک و تعالی به فرشتگانش می فرماید : اے فرشتگان من،بنده مرا بنگرید که شبۍ را به خاطر من بیدار مانده او را در جا دهید. و براے او در بهشت صدهزار شهر است که در هر شهری همه ی آنچه دل ها و دیده ها از آن برد و به خاطر کسی خطور نکند مهیا است. وهمه ی این ها نیمی از کرامت ها و افزایش‌ها ومقام‌های قربـے است که براے او آماده کرده ام. ══✼🍃🌹🍃✼══ ✨✨✨ شهید هادے با ڪسب اجازه از انتشارات و مولف براے تایپ. ❌:تایپ ڪتاب ها در فضاے مجازے حتما باید با کسب اجازه از انتشارات و مولف باشد.
شهید حسین معز غلامے⁦³¹⁵
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ #ڪتاب_عارفانه🌙(فوق العاده قشنگ) #قسمت_5⃣6⃣ ═══✼🍃🌹🍃✼═══ (نامہ✉️) یکی از
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 🌙(فوق العاده قشنگ) ⃣6⃣ *** ای خدای ارحم الراحمین به من رحم کن. هنگامے که از میان شعله های آتش دوزخ فریادی برآید که احمدنیری کجاست❓ همان کسی که با آرزوهای دراز و امروز و فردا کردن وقت گذرانی کرده درکارهای زشت ، عمر خود را تلف کرد. پس از این آواز ، ماموران دوزخ با عمود آهنین شتابان و هول انگیز به سوی من می آیند و مرا کشان کشان به سوی عذابی سخت برده و با سر در قعر دوزخ اندازند. می گویند بچش❗️ که تو همانی که در دنیا آن چنان خودورا عزیز و گرامی می داشتی. ومن را در جایی مسکین دهند که اسیر در آنجا برای همیشه اسیر است و آتش آن همواره شعله ور. نوشابه ی آنجا حجیم و جایگاه همیشگی ام دوزخ و حمیم باشد. شعله های فروزان مرا از جای برکند ولی قعر دوزخ باز مرا درکام خودکشد. نهایت آرزویم آن باشد که بمیرم ولی از مرگ خبری نباشد. پاهایم بر پیشانی بسته شده و روی من از ظلمت گناه سیه گشته ، به هرطرف که روم فریادی می کشم. به هرسو روی آورم صیحه زنم که؛ ای مالک ، وعده های عذاب درباره ی من محقق شده. ای مالک ، از سنگینی زنجیرهای آهنین توان ما ازدست رفت ، ای مالک پوست های تن ما کباب شده ، ای مالک ما را بیرون بیاور که دیگر به کارهای زشت باز نخواهم گشت. پاسخ بشنوم که هرگز❗️ اکنون هنگام امان یافتن نیست. وازاین جایگاه ذلت ، روی تافتن نیست ، زبان درکشید و سخن نگویید. اگر به فرض محال از اینجا بیرون روید ، باز به همان اعمال زشتی که از آن ها نهی شده بودید بازگشت خواهید گشت. پس از این جواب به کلی ناامیدشوم و شدید و دردناک به من دست دهد. به رو در آتش بیفتم بالای سرِ ما آتش ، زیرپای ما آتش ، سمت راست ماآتش ، سمت چپ ما آتش ، غرق در آتش خوراک م اآتش ، نوشابه ی ما آتش ، بسترما آتش ، جامه ی ما آتش ...آتش ✨✨✨ شهیدهادی با کسب اجازه از انتشارات ومولف برای تایپ. ❌تایپ کتاب هادر فضای مجازی حتما بایدبا کسب اجازه از انتشارات ومولف باشد.
پهلوی کبائر حسناتی ننوشتیم (عمل کن به این دوخط شعر) والسلام علی اتبع الهدی برادرکوچکت احمدعلی نیری ✨✨✨ شهیدهادی با کسب اجازه از انتشارات ومولف برای تایپ. ❌تایپ کتاب هادر فضای مجازی حتما بایدبا کسب اجازه از انتشارات ومولف باشد.
#برخورد_صحیح 🍃رفتیـم ترمینال و سوار اتوبوس شدیم. در شروع حرڪت راننده ضبط📻 را روشن کرد. آنچہ کہ پخش مےشد آهنگ مبتذل🎼 بود. منتظر عکس العمل #سید بودم. سیـد از جای خود بلند شد و پیش راننده رفت👥. با خودم گفتم حتماً برخورد شدیدے با راننده دارد. 🍃 اما سید #بانرمے و لطافت گفت:: اگر نمےخواهی #مادرم_حضرت_زهرا (س) از تو راضی باشد، به گوش دادن نوار ادامه بده😊 اصلاً فڪر نمے کردم سید چنین حرف سنگـینی به راننده بزند. حرف سید چنان در راننده اثر کرد که ضبط را بدون هیچ حرف و شڪایتی #خاموش کرد. در ادامه سفر راننده👤 چنان با سید دوست شد💞 کہ هر چیزی را مےخواست بخورد #اول_به_سید تعارف می کرد. #شهید_سیدمجتبی_علمدار 📚کتاب علمدار/صفحه 134 🌹💚🍃💛🌹 @SHAHID_MOEZEGHOLAMI #یامهدی
❣ #شهید_ابراهیم_همت: براےاینکہ خداوند رحمتش شامل حال ما بشہ باید #اخلاص داشتہ باشیم. ❣ #شهید_ابراهیم_هادی: مشکل کارهای ما این است کہ براے #رضای همہ ڪار میکنیم بہ جز #خدا. 🍃🌹 @SHAHID_MOEZEGHOLAMI #یامهدی
#خاطرات_شهدا🌷 #شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری 💠راوی :: دوستان شهید 🌹 از روزے کہ محمد هادی رو شناختیم همیشہ براے مراسم شهدا سنگـــ تمام مےگذاشت. 🍃اگہ مےگفتیم فلانــ مسجد مےخواد یادواره ی شهدا برگزار ڪنه و ڪمڪ مےخواد، محمد هادی دریغ نمی کرد.👌 🌹این ویژگـے هادی رو همه شاهد بودند که به عشق شهدا همہ کار می کرد. از شستن و پخت و پز گرفته تا.... 🍃تقریباً هر هفتہ شب هاے جمعه بہ بهشت زهرا سلامُ الله علیها می رفت. با شهدا رفیق بود 👌 🌹همراه با یکے از دوستاش هیئتی رو در مسجد راه اندازی ڪردند به نام ( رهروان شهدا ) هر هفته با بچه ها جمع مےشدند و به عشق شهدا برنامه ے هیئت رو پیگیری مےکردند. 🍃هادی در این مجلس ها مداحے هم می کرد 🌹امّا یکی از کارهاے مهمی که همراه با برخی دوستان انجام می داد نصب تابلوی شهدا در کوچه ها بود. 🍃هادی برای شهدا پوستـــر درست مےکرد در زمینه ی طراحی تصاویر کار می کرد. 🌹بعد از اون در برگزارے نمایشگاهـ براے شهدا فعالیت داشت... 🍃 به قول زنده یاد سید علی مصطفوی ، هادی رو شهدا انتخاب ڪرده بودند. 🌸🍃🌸 #شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری #شهید_مدافع_حرم #یامهدی @SHAHID_MOEZEGHOLAMI
#سلام_بر_مهدی ❤️ تویــے بهانہ خورشیـ☀️ـد وقٺ تابیدن تویــے بهانہ بـ🌧ـاران براے باریدن بیاڪه عدالـ✨ـٺ مطلق مسیر مےخواهد سپاه منتظرانٺ امیـ❤️ـر مےخواهد #اللهم_عجل_لولیک_الفرج ❀🍃✿🍃❀💜 ❀🍃✿🍃❀ @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ❀🍃✿🍃❀💜 ❀🍃✿🍃❀ #یامهدی
YEKNET.IR -Taheri-Shab 04 Moharam1398-009 (1).mp3
7.25M
🏴 #هل_من_ناصر 🔳 #شور احساسی #محرم 🌴|| عقیلة العربم من مرتضوے نسبم من 🌴|| زینبم من زینبم من زینبم 🎤 #حسین_طاهری 👌فوق زیبا #یامهدی ━❀☘✿🍁❀🍁✿☘❀━ @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ━❀☘✿🍁❀🍁✿☘❀━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #فرصت_نوکری ▪️واعظ :: #استاد_دارستانی ▪️اگر هنوز تو حال و هوای #محرم قرار نگرفتید ، این ڪلیپ زیبا رو از دست ندید. #کلیپ_روشنگری #یامهدی ─═इई🍃🌷🍃ईइ═─ @SHAHID_MOEZEGHOLAMI
💞 روزی کہ مهدی مےخواست متولد شود، ابراهیم زنگ زد خانه خواهرش. از لحنش معلوم بود خیلی بی‌قرار💓 است. مادرش اصرار کرد بگویم بچہ دارد بہ دنیا مےآید. گفتم:: نه❌ ممڪن است بلند شود این همه راه را بیاید، بچه هم به دنیا نیاید. آن وقت باز باید نگران برگـردد... ❣مدام مےگفت:: من مطمئن باشم حالِت خوب است؟ زنده‌ای هنوز؟ بچه هم زنده است⁉️ گفتم:: خیالت راحت همه چیز مثل قبل است. همان روز، عصر مهدی به دنیا آمد😍 و چهار روز بعد ابراهیم آمد... ❣بدون اینکه سراغ بچه برود آمد پیش من گفت:: حالت خوب است ژیلا؟😍 چیزی ڪم و ڪسر نداری بروم ؟! گفتم:: احوال را نمی‌پرسی⁉️ گفت:‌ تا خیالم از راحت نشود نه!😉❤️ ❣وقتی به خانه مےآمد دیگر حق نداشتم کارے انجام دهم🚫 همه کارها را خودش مےکرد. لباس‌ها را مےشست، روی در و دیوار اتاق پهن مےکرد. سفره را همیشه خودش پهن می‌کرد. جمع می‌کرد تا او بود، نود و نه درصد کارهای خانه بود. ━═━⊰🍃💔🍃 ⊱━═ @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ━═━⊰🍃💔🍃
#برخورد_صحیح 🍃رفتیـم ترمینال و سوار اتوبوس شدیم. در شروع حرڪت راننده ضبط📻 را روشن کرد. آنچہ کہ پخش مےشد آهنگ مبتذل🎼 بود. منتظر عکس العمل #سید بودم. سیـد از جای خود بلند شد و پیش راننده رفت👥. با خودم گفتم حتماً برخورد شدیدے با راننده دارد. 🍃 اما سید #بانرمے و لطافت گفت:: اگر نمےخواهی #مادرم_حضرت_زهرا (س) از تو راضی باشد، به گوش دادن نوار ادامه بده😊 اصلاً فڪر نمے کردم سید چنین حرف سنگـینی به راننده بزند. حرف سید چنان در راننده اثر کرد که ضبط را بدون هیچ حرف و شڪایتی #خاموش کرد. در ادامه سفر راننده👤 چنان با سید دوست شد💞 کہ هر چیزی را مےخواست بخورد #اول_به_سید تعارف می کرد. #شهید_سیدمجتبی_علمدار 📚کتاب علمدار/صفحه 134 🌹💚🍃💛🌹 @SHAHID_MOEZEGHOLAMI #یامهدی
ڪتاب (بیا مشهد) ⃣ 🍁 شهیدے ڪه امام زمان بهش گفت بیا مشهد شفا بگیر ✨✨✨✨✨✨✨✨ بیامشهد راوی : فرزاد پاک نیا و داریوش بهمن پور زمان بازگشت به تبریز برای عمل جراحی شد.آن ایام یا با عصا و یا با صندلی چرخدار اینطرف و آنطرف می‌رفت. رفتم سراغ علی که آماده حرکت شویم. ولی علی مرا به طرفی کشید. حال منقلبی داشت و گفت:«فرزاد من خواب دیدم در باغی هستم. انگشترم را درآورده و از آب چشمه وضو می‌گرفتم. (شهید) احمد سعادتی را در کنارم دیدم که به من گفت: علی نگذار پایت را قطع کنند. در همین حین متوجه شدم آنجاست. سید نزدیک شد و به من گفت: . در یکی از پنجشنبه ها بیا مشهد من شفایت می‌دهم. نگذار پایت را قطع کنند ، ولی به این شرط که بعد از خوب شدن به جبهه برگردی.» بعد گفت: فرزاد به همین خاطر باید برویم مشهد.باید برویم. گفتم آخه با این حالِت که نمی‌شه. من نمی‌توانم به تنهایی تو را همراهی کنم. با اصرار او رفتیم تهران. اتفاقی اقای بهمن پور، یکی از دوستانم که تو جهاد فعالیت می‌کرد را دیدیم. به ایشان گفتم: ما عازم مشهد هستیم شماهم می‌آیی⁉️ قبول کرد و همراه ما آمد.درحالی که از ماجرا خبر نداشت. 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 بالاخره سه نفری راهی مشهد شدیم. وقتی رسیدیم به طور اتفاقی پنجشنبه بود. اتاق گرفتیم ‌وبعد از غسل زیارت راهی حرم مطهر شدیم. آن زمان حرم کوچکتر و خلوت تر از حالا بود. وقتی وارد صحن شدیم، قرآن قبل اذان شروع شد. دیدم حال علی دارد تغییر می‌کند❗️ فکر کردم دوباره حالت موج گرفتگی و.... خواستیم ببریمش گوشه ای از حرم، اما نگذاشت. گفت: میخواهم بروم وضو بگیرم و وارد حرم شوم. کنار حوض نشستیم و وضو گرفت. وارد حرم شدیم. آهسته آهسته جلو می‌رفتیم. من و علیرضا هردو زیر کتف های علی را گرفتیم و نزدیک ضریح می‌شدیم. نمی‌دانم چطوری، ولی دیدم جمعیت آرام آرام کنار رفت و راه ما باز شد، درحالی که مردم حواسشان به ما نبود❗️ علی نمی‌توانست حتی پایش را زمین بگذارد.عصب پا از بین رفته بود. تقریبا رسیده بودیم به نزدیک ضریح که علی یکباره از خود بی‌خود شد و فریاد زد: . ناگهان مارا کنار زد و با همان پایی که تا لحظاتی قبل هیچ عصبی نداشت، شروع به دویدن کرد‼️❗️ وقتی مردم متوجه شفا گرفتن علی شدند، ریختند به سرش و پیراهنش را می‌کشیدند برای تبرک❗️ یکباره حرم حالت عادی خود را از دست داد. صدای گریه و صلوات و... خادمین وقتی این صحنه را مشاهده کردند، سریع او را گرفتند و با ما به اتاق خودشان که پنجره‌اش رو به مسجد گوهرشاد باز می‌شد بردند. مردم جمع شده بودند.خبر شفا یافتن یک جانباز خیلی سریع پخش شد. 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 جانبازی که با صندلی چرخدار🦽 آمده و عصب پایش قطع بود ، حالا با پای خودش راه می‌رود❗️ شب شده بود. مردم منتظر بودند تا علی برایشان صحبت کند.بالاخره روبروی منبر صاحب الزمان در مسجد گوهرشاد قرار گرفت و شروع کرد برای مردم صحبت کردن. انگار آنجا یک نفر را می‌دید. شروع کرد صحبت کردن با زبان فارسی سلیس، بدون لهجه! سخنان او هم اکثراَ تربیتی بود. بعد از اتمام صحبت ها بیهوش افتاد روی زمین. یکی از حرف‌هاش این بود که برای ظهور امام عصر(عج) دعا کنید، برای امام دعا کنید و کودکانتان را با سوره‌های کوچک قرآن بزرگ کنید... بعد از آوردن آب قند حال و احوالش مختصراً خوب شد. بلند شد ترسیدیم میان مردم برویم. چون مردم منتظر ما بودند❗️ نمی‌دانم یک ساعت یا دو ساعت خادم ها مارا نگه داشتند. آن شب وقتی برگشتیم منزل، صاحب خانه متعجب و نگران شد❗️ گفت شما یک جانباز داشتید که با صندلی چرخدار آمده بود و الان⁉️ از مشهد برگشتیم مراغه خبر همه جا پیچید. خیلی ها به دیدن علی آمدند. بعد از آن ماجرا رفتیم حوضه علمیه قائم(عج) در منطقه‌ی چیذر تهران ثبت نام کردیم.چون چندتا از بچه‌های مراغه آنجا درس می‌خواندند. یکی دو سال آنجا بودیم. مدیر حوضه چیذر از دست ما عاصی شده بود. چرا که تمام طلبه ها را تشویق می‌کردیم بروند جبهه. منبع :: ↙️ نیمی از کتاب بیا مشهد از انتشارات شهید ابراهیم هادی (همه ی کتاب تایپ نمیشه فقط نیمی از کتاب) ⚠️⚠️⚠️ ❗️❗️تایپ کتابها در مجازی و مطالعه ی رایگان پی دی اف کتابها با اجازه از انتشارات و مؤلف باشه❗️❗️
سلام-بر-ابراهیم.pdf
3.54M
✨پی دی اف کتاب سلام بر ابراهیم 1⃣✨ مطالعه ے این ڪتاب پیشنهاد حاج‌اقا پناهیان هم هست(شهیدے فراتر از حد تصور) رهبر عزیزمون❤️ هم این ڪتاب رو مطالعه کردند 🔵زندگینامه‌ی شهید ابراهیــم هادی
🌸 ° براے یــاس حیاط از تو گفــتم و گل داد چہ‌قدر غنچہ بہ‌ تو عاشقانه وابسته‌ست •┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈ 「 @SHAHID_MOEZEGHOLAMI 」 ┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 شهید محمدرضا تورجی زاده : مردم هر وقت کار تون جایی گیر کرد ،امام زمان تون رو صدا کنید یا خودش میاد ، یا یکی رو میفرسته که کارتون رو راه بندازه... . https://eitaa.com/shahid_moezegholami
❤️ ❤️ اللَّهمَّ اجْعَلْنــــــی مِنْ أَنْصارهِ وَ أعْوَانِهِ صد جمعه دیده ایم و شمارا ندیده ایم.. از درد گفته ایم و دوا را ندیده ایم.. 💔 🌷 https://eitaa.com/shahid_moezegholami
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اِی‌حَضـرت‌مَعشوق‌مرا‌کُشت‌فراغت؛ دࢪ‌حسـرت‌دیدارتو‌آواره‌ترینـــــم🙃🥀 https://eitaa.com/shahid_moezegholami
شهید حسین معز غلامے⁦³¹⁵
♥ツ
مهدۍ‌جان هرچہ‌کردم‌بنویسـم‌زتومدح‌وسخنۍ یابگـویم‌‌زمقام‌توکه‌یابن‌الحسنۍ این‌قلم‌یارنبودوفقط‌این‌جملہ‌نوشت:↯ پسرحیدرکرارتوارباب‌منۍ🔗📿 https://eitaa.com/shahid_moezegholami
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 شهید محمدرضا تورجی زاده : مردم هر وقت کار تون جایی گیر کرد ،امام زمان تون رو صدا کنید یا خودش میاد ، یا یکی رو میفرسته که کارتون رو راه بندازه... . https://eitaa.com/shahid_moezegholami
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 شهید محمدرضا تورجی زاده : مردم هر وقت کار تون جایی گیر کرد ،امام زمان تون رو صدا کنید یا خودش میاد ، یا یکی رو میفرسته که کارتون رو راه بندازه... . https://eitaa.com/shahid_moezegholami