هدایت شده از شهیدمدافعحرممحمدحسینبشیری
خالصانه آمدهایم تا زیارتت کنیم و با دلهای خسته اما امیدوار، خدا را در این مکان آسمانی با بغضهای شکسته فرا بخوانیم و بگوییم که ای شهید ما شما را فراموش نکردهایم... اصلاً مگر حماسه، شهادت، ایثارو گذشت فراموش شدنی هستند؟
نه، ما آمدیم تا بگوییم که شما در روح و باطن ما جای دارید. آمدهایم تا بگوییم ای شهید راه شما، اندیشه شما و تفکر شما در روح و روان ما جای دارد.
ای شهیدزهرایی ای غلطیدهشده در سربهای سرد و سنگین که به عشق میهن و انقلاب و اسلام، سر بر سودای عشق گذاشتی سالروز زمینی شدنت مبارک دستگیرمان باش
🌺سالروز زمینی شدن شهید محمد حسین بشیری گرامی باد🌺
#کانال
#مدافع_حرم
#شهید_محمدحسین_بشیری
@shahidmohamadhoseinbashiri
─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─
هدایت شده از شهیدمدافعحرممحمدحسینبشیری
محمد حسین در سال ۱۳۸۳ در سن ۲۳ سالگی ازدواج کرد.💍 از شروط اصلی او برای ازواج یک خانم سیده بود . به سادات علاقه خاصی داشت❤️ و با آنها بسیار با احترام برخورد میکرد .میگفت میخوام داماد حضرت زهرا س باشم.
همسر شهید:مراسم عقد را در محضر امام رئوف امام #هشتم_ برگزار کردیم .مراسم عروسی ماهم بسیار ساده و دور از گناه برگزار شد.😇
از ویژگی های شهید این بود که به من همیشه میگفت غروب جمعه ها آرزو براورده میشود . و اکثرا دعای سمات را بر بلندی میرفتیم و میخواندیم.🤲
آشنا به طب سنتی بود و وقتی کوهنوردی میرفت برایمان گیاهان دارویی می آورد گاهی برایم گل های رنگارنگ میچید.💐
خیلی مهربان و خانواده دوست بود.
عشق و محبت بین ما هروز بیشتر میشد❤️. سال #۸۸_ صاحب یک پسر به نام علیرضا شدیم. محمد حسین خیلی خوشحال بود کام بچه را اول با تربت کربلا و خرما باز کرد و خودش درگوش بچه اذان گفت.👶
6⃣
هدایت شده از شهیدمدافعحرممحمدحسینبشیری
جوانی:👱♂
در جوانی راحت میتونستیم گناه کنیم اما همان دعای کمیلی که در مسجد جامع برگزار میشد و من و محمد حسین و دوستان شرکت میکردیم مارا بیمه کرد.
تو مسیر برگشت از دعای کمیل بودیم که به محمد حسین گفتیم ماشاا.. هیکلت ورزشکاری شده؟💪او گفت بچه ها اگر میبینید بدن من عضلانی شده به خاطر اینکه کارگری میکنم.😳 فکرمون رو حسابی مشغول کردچون جوان های آنروز به فکر این بودند که تیپ بزنن و تو شهر گردش کنند ولی اون میرفت کارگری!
#کانال
#مدافع_حرم
#شهید_محمدحسین_بشیری
@shahidmohamadhoseinbashiri
─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─
هدایت شده از شهیدمدافعحرممحمدحسینبشیری
Arbaein 20:
شاهد خطبه عقد»
تابستان سال1383در یک گرمای شدید با همسرم خودمان را رساندیم به مشهد مقدس جهت زیارت.
یک روزداشتم از حرم به طرف منزل می رفتیم که گوشی ام زنگ خورد .اسم وشماره محمد حسین بشیری همکارم روی صفحه آن نمایان شد.
جواب دادم:« بله»
صدا آمد:«سلام رسول جان، محمدحسین هستم »
- بفرما عزیزم،-
-کجایی-
دقیقا الان داریم در صحن جامع رضوی می رویم با همسرم به طرف منزل، محمدحسین می دانست مشهد هستم
-کاری داشتی-
- بله التماس دعا دارم واگر مزاحمتی نیست می خواهم برادری کنی کاری برایم انجام بدهی.-
-در خدمتم وهر کاری دستور بدهی با جان ودل انجام می دهم.-
رسول جان! من مدتی است که عقد موقت انجام داده ام ومی خواهیم با همسرم بیایم مشهد .اگه ممکن هست ببین می توانی تحقیق کنی وببینی چطوری می شود داخل حرم برای ما یک عالمی ویا کسی ازروحانیون حرم خطبه دائم بخواند.
- ممنون می شوم اگر بپرسی وجواب بدهی-
- به روی چشم حتما می روم ومی پرسم تا فردا صبر کن جواب می دهم-
گوشی را قطع کردم به همسرم گفتم:« آقای بشیری همکارم بود باید بعداز استراحت برگردیم زود حرم .از من خواسته برایش کاری را انجام بدهم .»
استراحت کوتاهی کردم وعصر نشده آمدم حرم.از دوردستم را گذاشتم روی قلبم واز آقا درخواست کردم ضمن اجازه واذن ورود کمکم کند برای این جوان رشید ودرخواست آن کاری کند.
رفتم تا رسیدم به دفتر خدام .یک نفر خادم نورانی داخل اتاق نشسته بود وازش پرسیدم حاج آقا من برای دوستم می خواهم تحقیق کنم که چطوری می شود از همدان بیایند اینجا وکسی برایش خطبه عقد بخواند .خادم خیلی زرنگ بود تمام اطلاعات من ومحمد حسین را گرفت و بعد از اینکه مطمئن شد با مدارک کافی واجازه محضررسمی می خواهیم این کار را بکنیم گفت چند لحظه صبر کن تا من برگردم. رفت ودیدم با یک سید نورانی وخوش سیما برگشت وحاج آقا را معرفی کرد.
-حاج آقای سپهر هستند ودر خدمت شما-
چند لحظه ای حاج آقا با من صحبت کرد وآخرش شماره همراهش را داد وگفت به دوستت زنگ بزن بیایند وقتی رسیدند چند ساعت زود تر با من تماس بگیر تا یک ساعتی را برای این امر مهم هماهنگ کنیم ودر خدمت شما باشم.
از خادم وحاج آقای سپهر خدا حافظی کردم و رفتم داخل حرم مشغول نماز وزیارت وطبق ساعتی که با همسرم هماهنگ کرده بودم در آمدم بیرون واز جایی که گوشی ام خط می داد زنگ زدم به محمد حسین وداستان را برایش تعریف کردم او خوشحال شد ومن بیشتر .
یکی، دو روز بعد محمد حسین عین اجل معلق سر رسید وزنگ زدیم به حاج آقا سپهر و وقت دادبرای ساعت 5بعد از ظهر همان روز .
ساعت چهار ونیم رفتیم حرم اتاق خدام که دیدم سید نشسته ومنتظر هست با دیدن محمد حسین ومن خانواده هاخیلی خوشحال شد وهر دوی مارا بوسید ولی محمد حسین را بقل گرفت وحسابی به سینه اش چسباند انگار دوستانی هستند که چندین سال همدیگر را می شناسند .مدارک را چک کرد
گفت :«برویم ببینیم امام رضا (ع)کجای حرم رزق وروزی ما را قرار داده.»
حاج آقا سپهر افتاد جلو ما هم چهار نفری دنباش رفت ورفت از داخل چندین رواق رد شد وعاقبت در اتاقی که درست روبروی حرم بود وپشت به مسجد گوهر شاد که بیشتر برای امر مراجعات بود ما را دعوت کرد آنجا نشستیم وهمگی روبروی ضریح مقدس
.محمد حسین دل توی دلش نبود ومن بیشتر. دو زانوبا ادب پیش حاج آقا نشسته بود چهره اش برق می زد .یکباره حاج اقا رو کرد به خانم محمد حسین وگفت خانم که از نسل وجدخودمان هست ومن تازه متوجه شدم که خانم محمد حسین سیده هست.
حاج آقا یک حالی دیگر شد وبه فکر فرو رفت تبسم کردبا گشاده رویی نگاهی به محمدحسین کرد وپرسید چند روز از عقد موقت باقی مانده است محمد حسین جواب داد یک روز حاج آقا گفت آن یک روز را ببخش تا من خطبه را بخوانم
من غرق در صورت حاج آقا ومحمد حسین ونگاهم به حرم بود حاج آقا هم با تبسم خالصانه مشغول خواندن خطبه عقد وبا سخنان حاج آقا که گفت دست هایتان را به طرف حرم بگیرید ومن دعا می کنم وشماهم آمین بگوید هر چه از آقا می خواهید اینجا ودر این لحظات استجابت دعاست، بخواهید . دقایقی بعد حاج آقا اولین کسی بود که به محمد حسین وخانمش تبریک گفت برایشان دعا کرد که هر دو عاقبت بخیر شوند من هم محمد حسین را بوسیدم او مشغول نماز شد وبه یک سجده طولانی رفت که فقط محو تماشای او بودم. حاج آقا از ما خدا حافظی کرد ورفت
تا بعد از نماز باهم بودیم وموقع رفتن به منزل خداحافظی کردم ورفتم فردا ظهر محمدحسین را در مسیر باخانمش دیدم وگفت رسول برایت یک هدیه آورده ام خیلی خوشحال شدم وگفتم بده ببینم چیست دیدم یک ژتون غذا مال حرم است وگفت امروز با همسرم در حرم بودیم که یکی از خدام آمدودوتا ژتون به ما داد ما یکی را دونفری رفتیم خوردیم ویکی آنرا هم برای تو نگه داشته ام .ژتون را داد ورفتند ومن هم با خانم رفتم حرم ومشغول خوردن غذا که چلو مرغ بود شدم گرچه غذا یک دانه بود ولی ما دو نفری هرچه می خوردیم تمام نمی شد و آخرش
هدایت شده از شهیدمدافعحرممحمدحسینبشیری
اشک هایم بخاطر
این میهمان نوازی آقا در آمد. از آنروز به بعد خیلی دلم می خواست حاج آقا ی سپهر را ببینم ولی موفق نشدم وبعد از چند روز با خواندن زیارت وداع به همدان برگشتم.
راوی: رسول نیازی. همراه وهمکار شهید محمد حسین بشیری
تدوین: جمشید طالبی
هدایت شده از شهیدمدافعحرممحمدحسینبشیری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
👤استاد #رائفی_پور
⭕ چرا نمیتونم برم حرم امام حسین(ع)
#کانال
#مدافع_حرم
#شهید_محمدحسین_بشیری
@shahidmohamadhoseinbashiri
─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─
هدایت شده از شهیدمدافعحرممحمدحسینبشیری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#منبرهای_دلنشین
سخنرانی #حجت_الاسلام_حدائق
چگونه حال و هوای عرفه را حفظ کنیم؟
غروب عرفه بود. رسول خدا صلیالله علیه و آله از صحرای عرفات خارج میشدند و به سمت مشعر در حرکت بودند. مردها جلو و زنان عقب حرکت می کردند.
یک جوانی در جمع آقایان مدام به عقب برمیگشت و جمعیت خانمها را نگاه میکرد.
پیامبر صلی الله علیه و آله نیز میدانستند که محرمی با او همراه نیست.
حضرت چندین مرتبه این حرکت را از این جوان دیدند.
به این جوان رو کردند و فرمودند: جوان! اینکه ساعتی قبل گفتم «تمام الحج العرفة العرفة العرفة»
یعنی عرفه، تمام حج است برای کسی است که سه چیز را رعایت کند:
چشمش، زبانش و گوشش
خروجی این مجلس نیز باید کنترل این سه عضو باشد.
خواهر و برادری که دعای عرفه خواندی! دیگر با این زبانت غیبت نکن!
با این چشمت نگاه حرام نکن!
با این گوشت که صوت زیبای دعای عرفه را شنیدی و تغذیه معنوی شدی استماع حرام نکن!
میخواهید امروز ثمر ببخشد؟
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: سه عضوتان را کنترل کنید: چشم و گوش و زبان.
#کانال
#مدافع_حرم
#شهید_محمدحسین_بشیری
@shahidmohamadhoseinbashiri
─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─
هدایت شده از شهیدمدافعحرممحمدحسینبشیری
Arbaein 20:
بامدافعان شهید حرم
قسمت دوم
«بنویس، یازینب کبری(س)»
آموزش خطاطی دیدم ،وقتی که دست خطم یک مقداری خوب شد ،به نوشتن رو آوردم
داخل پادگان محل خدمت برای بچه های آموزشی وکادر که من را می شناختند دست به کار می شدم وبرروی اتیکت آنها اسم شان را می نوشتم
با محمد حسین بشیری،همکار بودم ،محمد حسین در تخریب کار می کرد ومن در تاکتیک،موقع استراحت سربه سرهم می گذاشتیم وتخریب چی ها برای تاکتیکی ها وبر عکس، مدت زیادی کری می خواندیم واین کری خواندن به اس ام اس ورد وبدل کردن پیام در بیرون ازپادگان وشب های بلند زمستان هم کشیده می شد،
یک روز محمد حسین آمد پیش من وگفت :«قاسم،اسمم را روی ،اتیکت بنویس»
اولش کری خواندم وگفتم چه عجب کارواحتیاج ونیاز تخریب به تاکتیک رسید وچند دقیقه ای من گفتم واوگفت،محمد حسین بدنی قوی وورزشی داشت وخسته نمی شد وکمهمنمی آورد
قبول کردم که برایش بنویسم
گفت:« دوتا بنویس»
گفتم:« یکی را با زور قبول کردم وحالا تو می گویی ،دوتا بنویسم»
اول اسمش را نوشتم وآنرا زد به روی جیب لباس دیجیتالی که دو جیب داشت وبعد گفت :«قاسم یکی هم برای اینطرف لباس بنویس»
با کری خواندن قبول کردم ولی از ته دلم راضی بودم که برایش جان هم بدهم تا برسدبه نوشتن اسمش روی اتیکت
گفتم :«چی بنویسم»،فکری کرد وگفت:«،بنویس یا زهرا»
بعد گفت:« نه ننویس،»بنویس :«یا ابالفضل»
بعد از یکی دودقیقه گفت:« دست نگهدار» و فکری کرد و گفت:« بنویس یا زینب کبری»
دلم هول کردوبه فکر فرو رفتم وبه خودم گفتم عجب این پسر نکند داره می ره و....زبانم را گاز گرفتم ومشغول کری خواندن با محمد حسین شدم.محمد حسین علاقمند به همه کاری بود من مربی بودم ودر کنار دروس آموزشی با تست های هوش هم سر وکاری داشتم که محمد حسین موقع بیکاری آمد پیشم وخیلی زود نحوه کار با تست هوش را فراگرفت
سالهای قبل توی پادگان یک دوره مربی گری تاکتیک گذاشتند وگرچه محمد حسین مربی قابل تخریب بود ،آمد پیش من ودر مدت یک ماه آموزش مربی گری تاکتیک را با نمره عالی فراگرفت واز فردای آموزش ،دیگر من ندیدم محمد حسین با اسم من را بخواند وهمیشه با لقب استاد از من یاد می کرد،
مدت کوتاهی از این دوران ،خاطره انگیز پادگان نگذشته بود که یک روز محمد حسین آمد پیشم وبا احترام گفت استاد می خواهم بروم سوریه،تا این حرف از دهانش درآمد به چهره اش نگاه کردم ویاد نوشتن ،اتیکت یا زینب کبری(س)افتادم وغرق در بوسه اش کردم و.......
ودر نهایت در مورخه ۲۲\۸\۹۵در ایامی که کاروان کربلاییان وزینبیون عازم پیاده روی بزرگ اربعین بودند محمد حسین در شهر حلب سوریه به شهادت رسید
راوی:قاسم زرین ،همدان تابستان۹۶
تدوین:جمشید طالبی
#کانال
#مدافع_حرم
#شهید_محمدحسین_بشیری
https://eitaa.com/shahidmohamadhoseinbashiri
هدایت شده از شهیدمدافعحرممحمدحسینبشیری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
📹 ساداتی نژاد رئیس کمیسیون کشاورزی مجلس :
افشای توطئه آمریکا برای جلوگیری از قطع وابستگی ایران در تولید مرغ
#کانال
#مدافع_حرم
#شهید_محمدحسین_بشیری
@shahidmohamadhoseinbashiri
─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─
هدایت شده از شهیدمدافعحرممحمدحسینبشیری
Arbaein 20:
شهدای مدافع حرم
قسمت چهارم
«نذر ام البنین»۲
نوحه خوان دم گرفته بود وماهم جواب می دادیم،دو سته بودیم عده ای که رفتنشان قطعی شده بود وما که جا مانده بودیم
ذکر ها به روحوروان روندگان صفا می داد وبه گروه جامانده سرخوردگی
ذکر این بود:«
مدافعان همه آیند از راه
باپرچم سرخ یاثارالله
ماباهمین پرچم روز محشر
گردتومی گردیم ان شاءالله
ای سالار همه شهیدان
آقا حسین جان»
مراسم تمام شد واتوبوس ها آمدند وسوار شدند
کار ما هم درست نشده بود دوراه پیش رو داشتیم یا برگشت به همدان،یا رفتن به فرودگاه،فرمانده ما محمد حسین که حالا از چهره اش می شد فهمید که تسلیم این دوراه شده ،باید تصمیم می گرفت وآخرش گفت«همگی می رویم فرودگاه شاید فرجی شود»
راهی فرودگاه شدیم آنها که کارشان درست شده بود از شوق رفتن عکس می گرفتند وماهم نیم نگاهی به آنها داشتیم
اما محمد حسین آرام نشسته بود روی صندلی وزیر لب ذکر می گفت،این آرامش فرمانده من را برد به چند روز پیش که در پادگان یک جلسه گذاشت برای توجیه سفر وگفت:«بچه هاببینید این وسائل را که می گویم همراه بیاوریدشمرد کفش،لباس گرم،پول کم،و........ ولی قبل از اینکه به فکر این وسائل باشید ،بدانید این سفر،سفر سختی هاست،جایی می روید که حضرت زینب(س)در این راه سختی کشیده،شهید داده،تازبانه خورده،این سفرتشنگی دارد بی خوابی وگرسنگی دارد امکانات کم است وکار زیادو.......باید مثل حضرت زینب صبر داشته باشید وبسازید با مشکلات وسختی ها»
بامرور این سخنان محمد حسین به خودآمدم که اتوبوس داشت به مکان اعزام می رسید ،غم بزرگی در روح وروانمان بود،
رسیدیم وبعد از توجیه مقدماتی گروه اعزامی،ما هم دنبال آنها رفتیم وبعضی از مسئولین هم آنجا با صحبت برای گروه ما می گفتند. شما دیگر باید بمانید تا مجوزتان برای نوبت بعد صادر شود
،آخر مگر می شود برگشت
نوبت بعدی سه روز دیگر بود ولی تجربه نشان داده بود که شاید دو،سه ماهی طول بکشد وشاید دیگر هیچ
محمدحسین داشت بشدت رایزنی می کرد واین راببین وبه آن تلفن بزن وجنب جوش بیشتری داشت،باز موفق نشدیم وگروه اعزامی به طرف باند پرواز وسوار شدن رفتند وماهم در مسیر که با التماس وقاطی شدن به بچه ها خودمان را رسانیدم به باند پرواز،
محمد حسین که چاره اش از طرف فرماندهان ومسئولین اعزام بریده شد ،ما راجمع کرد وگفت :« بچه ها دیگر نمی شود وباید برگردیم»
ماتم گرفته بودیم نمی دانستیم چکار کنیم
محمد حسین دوباره گفت :«من یک نذری دارم وبیایید آنرا انجام بدهیم دسته جمعی»
-بگو نذرچیست ؟باید چکار کنیم،زود باش هواپیما الان که بلند شود-
-همه باهم هفت تا صلوات وهفت بارسوره توحید را ،نذر ام البنین، مادر قمر بنی هاشم کنیم ودرخواست کنیم که کارمان درست شود-
منتهی بدین صورت که می گویم انجام بدهیم
چهار تا صلوات وچهار بار سوره توحید را بخوانیم وسه تای باقی مانده را گرو بگذاربم وقتی که کارمان درست شد انجام بدهیم
نذر ام البنین را با سوز وآه مثل آدم های یتیم شده ورانده شده از همه جا انجام دادیم وداشتیم به طرف درب خروجی می رفتیم که.....
بی سیم یک از فرماندهان میدان اعلام کرد که به آن گروه که دارند می روند اعلام کنید که نروند وبیایند سوار شوند
غوغا شد
همدیگر را بغل کردیم وفرمانده مان را غرقه در بوسه
داشتیم به طرف پله سوارشدن هواپیما می رفتیم که یکی از بچه ها گفت ،محمد حسین بقیه نذر را بخوانیم ؟
محمد حسین گفت :«نه،نخوانید ،بگذارید وقتی پایمان به زمین فرودگان دمشق رسید بخوانیم،
با صلوات گروه اعزامی قبلی وارد هواپیماه شدیم ودر صندلی های خودنشستیم وبا پرواز هواپیماواوج گرفتن،محمد حسین که در کنارم نشسته بود آرام سرش راروی شانه ام گذاشت وبه خواب رفت
تا رسیدیم فرودگاه دمشق واز موقعی که پایمان به زمین فرودگاه رسید تا سوار شدن به اتوبوس های منتظر،بقیه نذر ام البنین را انجام دادیم.
یکی از بچه ها خوش ذوقی کرد وگوشی همراهش را روشن کرد
نوحه ومداحی معروف با زیان ترکی که توسط موذن زاده خوانده شده رابرای گروه اعزامی گذاشت:«
زینب زینب زینب،کنز حیا زینب
زینب زینب زینب کان وفا زینب
زهرا نشانی
هم قهرمانی
ای روح باایمان،جانم سنه قربان
و.....
راوی:همرزمان ومدافعان اعزامی فرمانده تخریب شهید محمد حسین بشیری
تدوین:جمشید طالبی
#کانال
#مدافع_حرم
#شهید_محمدحسین_بشیری
@shahidmohamadhoseinbashiri
─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─
هدایت شده از شهیدمدافعحرممحمدحسینبشیری
ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﻫﺎﯼ ﺳﻪ ﺷﻬﯿﺪ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻓﻦ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺷﻬﺮ ﻣﯿﺒﺮﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ
ﺣﯿﺎﻁ ﯾﮏ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ ﻣﯿﺴﭙﺎﺭﻧﺪ .
ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻫﻤﺴﺎﯾﮕﯽ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻓﻠﺠﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ
ﻣﻮﺿﻮﻉ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﺯﺑﺎﻥ ﺑﻪ ﺷﮑﻮﻩ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﺤﻠﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ
ﺗﺒﺪﯾﻞ ﮐﺮﺩﯾﺪ ﺑﻪ ﻗﺒﺮﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﺍﺯ ﻓﺮﺩﺍ ﻗﯿﻤﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯿﺂﯾﺪ ﻭ ....
ﺷﺐ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﺑﺪ ﻣﺮﺩﯼ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺑﺶ ﻣﯿﺂﯾﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ :
ﻣﻦ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺳﻪ ﺷﻬﯿﺪ ﻫﺴﺘﻢ، ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﻩ
ﺍﻧﺪ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ ﻃﻮﺭﯼ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﯾﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺭﺳﻢ
ﻫﻤﺴﺎﯾﮕﯽ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ
ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ، ﺷﻔﺎﻋﺖ ﻓﺮﺯﻧﺪﺕ ﺭﺍ ﭘﯿﺶ ﺧﺪﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯾﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺫﻥ ﺧﺪﺍ
ﺍﻭ ﺷﻔﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﯾﺎﻓﺖ . ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮ ﻭ ﺑﺎﯾﺴﺖ ﻭ ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺑﻔﺮﺳﺖ ﻭ
ﻓﺮﺯﻧﺪﺕ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﮐﻦ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺍﺫﻥ ﺧﺪﺍ ﺷﻔﺎ ﯾﺎﺑﺪ .
ﻭﻗﺘﯽ ﻓﺮﺯﻧﺪﺕ ﺷﻔﺎ ﯾﺎﻓﺖ ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﻧﺎﻡ ﻣﻦ ﻓﻼﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ
ﻭﺳﻄﯽ ﺁﺭﻣﯿﺪﻩ ﺍﻡ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎ ﺩﺭ ﮐﺎﺷﺎﻥ ﺩﺭ ﻓﻼﻥ ﻣﺤﻠﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﺎﻡ ﭘﺪﺭﻡ
ﻓﻼﻥ ﺍﺳﺖ ﺧﺒﺮ ﻣﺤﻞ ﺩﻓﻨﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺮﺳﺎﻥ .
ﺯﻥ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﺷﻔﺎﯼ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ ﻭ ﯾﻘﯿﻦ ﭘﯿﺪﺍ
ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺁﺩﺭﺱ ﻣﯿﮕﺮﺩﻧﺪ .
ﺑﻪ ﮐﺎﺷﺎﻥ ﻣﯿﺮﻭﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﭘﺪﺭ ﺷﻬﯿﺪ ﻣﯿﮕﺮﺩﻧﺪ ﻭﻗﺘﯽ
ﺍﻭ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﻤﯿﮑﻨﻨﺪ ﻧﺎﺍﻣﯿﺪ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮕﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺩﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍﯼ ﺟﺎﺩﻩ
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﯼ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻣﯿﭙﺮﺳﻨﺪ ﮐﻪ ﻓﻼﻥ ﮐﺲ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻨﺎﺳﯽ؟
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﯿﺪﻫﺪ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻫﺴﺘﻢ، ﺁﻧﻬﺎ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ﮐﻪ
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻣﯿﭙﺮﺳﻨﺪ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﯼ؟
ﻣﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺗﻮ ﮔﺸﺘﯿﻢ، ﻣﺮﺩ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﺩﯾﺸﺐ ﺧﻮﺍﺏ
ﭘﺴﺮﻡ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ ﭘﺪﺭ ﺟﺎﻥ ﻓﺮﺩﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺧﺒﺮﯼ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﻣﯽ
ﺁﻭﺭﻧﺪ . ﻣﻦ ﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺁﻣﺪﻡ ﻭ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺧﺒﺮ ﺑﻮﺩﻡ.
وآن کسی نیست جز شهیدسید میرحسین امیره خواه
شهید گمنام سلام... خوش اومدی...😔
به احترام شهدای گمنام این روایت رو برای دوستانتان ارسال کنید و برای شادی روی تمامی شهدای گمنام صلوات🌷
همه شهیدان بر گردن ما حق دارند ،آیا حق آنها را ادا کرده ایم،یا اینکه هنوز باید بگوییم ،شهدا شرمنده ایم
#کانال
#مدافع_حرم
#شهید_محمدحسین_بشیری
@shahidmohamadhoseinbashiri
─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─
هدایت شده از شهیدمدافعحرممحمدحسینبشیری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺پشت پرده دعوتهای دشمن به مذاکره از زبان آیت الله خامنهای
🔹عدهای یا نمیشنوند یا نمیخواهند بشنوند
🔹حرف آمریکا این است که صنعت هستهای را به کلی کنار بگذاریم، امکانات دفاعی را به یکدهم تقلیل دهیم و اقتدار منطقهای خود را رها کنیم.
🔹اینی که بنده مخالفت میکنم با مذاکره دلیلش این است.
:
#کانال
#مدافع_حرم
#شهید_محمدحسین_بشیری
@shahidmohamadhoseinbashiri
─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─
هدایت شده از شهیدمدافعحرممحمدحسینبشیری
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
📹 لزوم انرژی هسته ای در کلام مقام معظم رهبری.
سعید جلیلی : یک نفر از من در خیابان سوال کرد که انرژی هسته ای به چه دردی میخورد؟!
:
#کانال
#مدافع_حرم
#شهید_محمدحسین_بشیری
@shahidmohamadhoseinbashiri
─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─
هدایت شده از شهیدمدافعحرممحمدحسینبشیری
22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_تصویری
📹 "جمشیدشارمهد" سرکرده گروهک تروریستی تندر چگونه در دام ماموران وزارت اطلاعات افتاد؟!
در این کلیپ صفر تا صد اقدامات تروریستی شارمهد و نحوه دستگیریاش را ببینید.
#کانال
#مدافع_حرم
#شهید_محمدحسین_بشیری
@shahidmohamadhoseinbashiri
─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─
هدایت شده از شهیدمدافعحرممحمدحسینبشیری
.
☘﴾﷽﴿☘
🎁 هدیه ای ویژه به والدین :
نمازی که والدین فوت شده چنان شاد میشوند که آرزو می کنند زنده شوند و زانوی فرزند خوبشان را ببوسند.
-هر کس این نماز را بخواند چنان چه پدر, مادر و عزیزان او زنده باشند مورد رحمت خداوند رحمان و رحیم قرار میگیرند.
-چنان چه والدین فوت کرده باشند مورد آمرزش خداوند کریم قرار می گیرند.
- خواندن آن موجب گشایش درهای رحمت الهی می شود.
- این نماز انسان را در افسرگی های بسیار شدیدی که بر اثر مصیبت های سنگین بوجود می آید آرامش می بخشد .
- بهتر است که این نماز در شب جمعه ترک نشود.
طریقه خواندن نماز هدیه به والدین :
💠 مانند نماز صبح دو رکعت است
💠 با نيت نماز هدیه به پدر و مادر
👈رکعت اول :
بعد از حمد، به جای خواندن سوره قل هوالله احد ، ۱۰ مرتبه میخوانیم : « ربَّنَا اغْفِرلی وَ لِوالِدَیَّ وَ لِلمُؤمِنینَ یَومَ یَقُومُ الحِساب »
یعنی پروردگارا ، مرا و پدر و مادرم و همه مومنان را ببخشاى در روزى كه حساب برپا میشود.
👈رکعت دوم :
بعد از خواندن حمد ، به جای توحید ، ۱۰ مرتبه میخوانیم :
« رَبِّ اغْفِرلِی وَ لِوالِدَیَّ وَ لِمَن دَخَلَ بَیتی مُؤمِناً وَ لِلمُؤمِنینَ وَ المُؤمِناتِ»
یعنی : پروردگارا بر من و پدر و مادرم و هر مؤمنى كه در سرایم درآید و بر مردان و زنان با ایمان ببخشاى .
👈پس از سلام نماز :
بدون تغییر حالت نماز ، ۱۰ مرتبه میگوییم : " رَبِّ ارْحَمْهُما کَما رَبَّیانِی صَغیراً "
پروردگارا: همچنان که پدر و مادر مرا به مهربانی از کودکی پرورش دادند. تو نیز در حق آنها مهربانی نموده و رحمت خود را شامل حالشان بفرما .
منبع: مفاتیح الجنان
نشرپیام صدقه جاریه است.
🚩 با ارسال مطالب کانال به دیگران مبلغ معارف اسلامی ودرثواب نشرآن سهیم باشید.
#کانال
#مدافع_حرم
#شهید_محمدحسین_بشیری
@shahidmohamadhoseinbashiri
─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─
هدایت شده از شهیدمدافعحرممحمدحسینبشیری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 تکراری و اما زیبا شنیدنی شهدا حاضر و ناظر به یاد شهدا مدافع حرم به خصوص سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی و برای تمام شهدا فاتحه و صلوات و نثار کنیم
#کانال
#مدافع_حرم
#شهید_محمدحسین_بشیری
@shahidmohamadhoseinbashiri
─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─
هدایت شده از شهیدمدافعحرممحمدحسینبشیری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#منبرهای_دلنشین
سخنرانی #حجت_الاسلام_رفیعی
دستور خدا به احترام به پنج چیز...!
#کانال
#مدافع_حرم
#شهید_محمدحسین_بشیری
@shahidmohamadhoseinbashiri
─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─
هدایت شده از شهیدمدافعحرممحمدحسینبشیری
« رفیق روزهای تنهایی»
فرصتی پیش آمدرفتم در جمع دوستان وباز مانده گان محل کار محمد حسین بشیری،شهید مدافع حرم
با تبسمی خاص یک گوشه نشسته بودهمه به او وکارش میخکوب شده بودندو گفتند ،آقا ......تو بگو
خندید وسرش را پایین انداخت
یکی تیکه انداخت وگفت بگو ،نترس دیگه کتک نمی خوری
سرش را به زیر انداخت وچشمانش پر از اشک شد
خودش را با کاغذ وقلم مشغول کرد
ولی از عهده دوستانش برنیامد
نگاه می کرد واز لابلای خنده اش هزاران حرف ناگفتی داشت
تا آخرش تسلیم شد
وبا نگاه حسرت وار گفت:« من از شوخی کردن در جمع وشلوغ کاری خوشم نمی آمد،ولی برعکس در جمعی قرار گرفته بودم که همه شلوغ کار ،آنهم کاربجای می رسید که به بزن و خوردن، کارشان می کشید،وخنده کنان آخرش جدا می شدند وبه کارشان مشغول،
یک روز محمد حسین من را نشانه گرفت واز در شوخی وشلوغ کاری با من در آمد،زود از کوره در رفتم وبا او بگومگو کردم،خیلی جدی وازش ناراحت شدم، چند روزی با او به حالت قهر بودم ولی سلام وعلیک می کردم،
یکروز داشتم وضو می گرفتم جهت فریضه ظهرکه دیدم محمد حسین در کنارم حاضر شد وبا تبسم خاص خودش سلام وعلیک کرد وگفت:«... من راببخش،اشتباه از من بود،واز من بابت برخوردم تشکر کرد،وادامه داد که برخوردم تلنگری بود ه که به خودش آمد و اصلاح شده،من هم گفتم ،شما ببخشید که احترامت را نگرفتم ،وبا ادامه صحبت واتمام وضو،همدیگر را در آغوش گرفتیم وغرق در بوسه وطلب حلالیت،من در حین بوسیدن محمد حسین، یک حسی بهم دست داد که بوی عطر او ،به عمق جانم نفوذ کرد وبه خودم گفتم......این پسر را از دست نده،جنس این پسر فرق داره با بقیه . خنده کنان در میان کسانی که سر سفره نماز جماعت حاضر بودند به صفوف آنها پیوستیم»
از آن روز به بعد من شدم رفیق ویار غار محمد حسین،ووقت وبی وقت سراغم می آمد واز گوشه نشینی وکمتر در جمع بودن ،نجاتم داد ،تا جایی که شروع کردیم باهم تمرین تاکتیک واین دوستی با تمام دوستی ها فرق داشت واگر او به سراغم نمی آمد من می رفتم سر وقت او
گاهی مواقع می آمد ومی گفت.....بیا تمرین کنیم ومی گفت تو بزن تامن دفاع کنم،من می زدم واو دفاع می کرد ودر دفاعش آرام ضربه های خودش را می زد که عین نوازش بود برایم،این تمرین وشوخی کردن هالذتی داشت برایم که لحظه شماری می کردم تا فرصت بعدی،وقتی محمد حسین به ماموریت می رفت ،من زانوی غم بغل می گرفتم تا برگرددووقتی می آمد سعی می کردم اولین کسی باشم که او را ببینم،بعضی مواقع هم غافل گیر می شدم ومحمد حسین به سراغم می آمد،اگر چشمانم را می گرفت از بوی عطری که می زد واز گرمای دستانش حس می کردم که خودش هست، وغرق بوسه ام می کرد،
گاهی وقت ها که به اردومی رفتیم ،آنقدر به من در کنار محمد حسین خوش می گذشت که عده ای تیکه می انداختند ومی گفتند ،چقدر شما باهم رفیق شدید با یک بگومگو ی ساده،
زمان گذشت ویک روز خبر دار شدم محمد حسین راهی ماموریت دفاع از حرم می باشد
موقع خدا حافظی غرق در بوسه ام کرد وطلب حلالیت کرد، چشمانم غرق در اشک دوری از یارم بود،
خدایا نکنه،آخرین بار باشه
زبانم را گاز گرفتم ودعا کردم برای سلامتی آنها
ولی دل تودل نداشتم،اصلا برایم مشکل بود دوری او،
رفتند وگاهی خبری پشت خبر از سلامتی آنها می آمد
۲۲آبانماه در منزل مشغول استراحت بودم که زنگ تلفن به صدا درآمدویک دوستی با بغض گلوگیر گفت:«خبر داری،
چی خبر باید داشته باشم
می گویند محمد حسین ،زخمی شده
تمام وجودم سست شد وبیحال شدم
گفتم راست بگو
گفت یه چیز هایی می گویند ولی من هم درست نمی دانم
تلفن را قطع کرد
آن شب طولانی تا صبح شد صدها سال طول کشید اول صبح راهی محل کار شدم
با دیدن اولین همکاران فهمیدم که همه شب سختی را پشت سر گذاشته اند وهمه لباس سیاه برتن در محل کار حاضر شدند زانوی غم بغل گرفته ،دارند کسب خبر می کنند
گرچه خبر اصلی همان بودکه من بی رفیق شدم ولی
دقایقی بعد خبر اصلی آمد
که:«محمد حسین بشیری به جمع شهدای مدافع حرم پیوسته»
من بی یار ودوست شدم
یک گوشه ای نشستم وسرم را به زیرانداختم تا می توانستم اشک ریختم
یک آن خودم رابه آن روزها رساندم که وقتی یک گوشه می نشستم محمد حسین می آمدواز تنهایی درم می آورد
ولی امروز همه گوشه نشین بودند وکسی آنها را از گوشه نشینی وخلوت، بدون محمد حسین در نمی آورد وتنها سکوت واشک وآه وناله بود که در جمع دوستان وهمکاران حکم فرما بود
راوی:رفیق روزهای تنهایی، مدافع شهید حرم محمد حسین بشیری
تدوین:جمشید طالبی
#کانال
#مدافع_حرم
#شهید_محمدحسین_بشیری
@shahidmohamadhoseinbashiri
─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─
هدایت شده از شهیدمدافعحرممحمدحسینبشیری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
📹 اندر حکایات عوامل شبکههای ماهوارهای ایرانستیز؛ وقتی زندانی مواد مخدر، میشود کارشناس اپوزیسیون!
حقایقی از شبکههای ماهوارهای به روایت دو تحلیلگری که خود سابقه حضور در این شبکهها را داشتهاند.
#کانال
#مدافع_حرم
#شهید_محمدحسین_بشیری
@shahidmohamadhoseinbashiri
─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─
هدایت شده از شهیدمدافعحرممحمدحسینبشیری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🔺شکار شغال توسط سازمان اطلاعات سپاه* چه خیال می کنند کفتار ها چه در داخل چه در خارج تحت نظرند اینها 👆🏿برخی از فحاشیهای وحید خزایی به اهل بیت(ع)، آتشزدن قرآن کریم و توهین به رهبر انقلاب و بنیانگذار انقلاب اسلامی است
🔹تصاویر بالا نشان میدهد وحید خزایی در فرودگاه ترکیه نیز تحت رصد سازمان اطلاعات سپاه بوده است.
🔹با عرض پوزش از مخاطبین برای انتشار تصاویر شغال
✅ رادار انقلاب
#کانال
#مدافع_حرم
#شهید_محمدحسین_بشیری
@shahidmohamadhoseinbashiri
─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─
هدایت شده از شهیدمدافعحرممحمدحسینبشیری
«روایت عاشورایی»
ماه صفر بود ماهم در دفاع از حرم در کشور سوریه در ماموریت مستشاری بسر می بردیم
بعد از کارهای روزانه واستراحت یک روزبه محمد حسین بشیری فرمانده گروهمان گفتم:«محمد حسین ،حالا که وقت داریم وبیکاریم بیا ما راببر در منطقه پارسال که بچه های همدان بودند وسه نفر از آنها شهید شدن را ببینیم»
محمد حسین فکری کرد وگفت موقعه اش که شد باهم می رویم
یک روز بعد از ظهر بچه های گروه را صدا کرد وگفت ما می خواهیم برویم منطقه نبرد بچه های همدان را در عملیات محرم پارسال(۱۳۹۴) ومحل شهادت آنها را ببینیم ،هر کس دوست دارد بیاید
طولی نکشید که سوار بر خودرو وراهی منطقه شقیدله شدیم
ماه صفر در حال وهواهی اسیران اهل بیت بودیم که چگونه از عراق تا شام با غل وزنجیر آورده شده بودندواصلا بودن ما در آنجا همه اش روضه غربت واسیری ورنج وسختی بود که بر اهل بیت وارد شده بود
لذا طولی نکشید که وارد منطقه شدیم
محمد حسین گفت :«من امروز اولین راوی گروه هستم ومثل راویان در کاروان های راهیان نور که در ایران به مناطق جنگی می روند برای شما روایتگری می کنم واولین راویت گر مناطق دفاع از حرم می شوم»
به محض رسیدن به شقیدله محمد حسین چهره اش ولحن بیانش طور دیگری شد وشروع کرد
اول در خصوص شهیدان مدافع حرم مجید صانعی ومجتبی کرمی صحبت کرد واز رزم آنها ونحوه شهادت آنها گفت ومنطقه عملیاتی را برایمان روایت کرد،محمد حسین ضمن روایتگری ،آموزش عملی تخریب را هم گوشزد می کرد.محمد حسین از محسن فانوسی دیگر شهید مدافع حرم همدان که دوستش بود خیلی یادکرد وگفت پارسال بعداز شهادت محسن که اتفاقا تخریب چی هم بود اسلحه اش را برداشتم،همچنان که این اسلحه رادر دستم می بینید مال دوست شهیدم الوانی است
تارسیدیم به محل شهادت ودفن شهید سید میلادمصطفوی،محل دفن کنار درختی در حاشیه یک خانه مسکونی مخروبه که تمام در ودیوارش پر از زخم ترکش کلوله بود حتی درخت هم در امان نمانده بود
محمدحسین روایت کرد :سید میلاد بچه شهرستان بهار وجوانی پرنشاط بود که از اولش اگر از هرکس می پرسیدی از آن جمع کی شهید می شود همه بدون استثنا سید میلاد را نشانه می کردند،از عزاداری ومیدان داری سید میلاددرشب های محرم گفت واز اشک های بچه ها در شب وروز منتهی به عملیات،
این حال وهوا ولحن روایتگری محمد حسین ما را برده بود به عمق عاشورای حسینی،
محمد حسین در حالی که چشمانش پر ازاشک بود وگروه ما همگی مات ومبهوت مانده بودن ،سخنانی گفت که تاب شنیدن آنهارانداشتیم
گفت:«بچه ها آن روزدر عاشورا حسینی. حرامیان مسلح،با پرچم یزید سر جگر گوشه رسول الله(ص)و اهل ببت اورا از تن جدا کردندوبا شعار فریبنده الله اکبر با اسبان خود بر پیکر شهدا تاختند سرهای آنها را جدا ،دست ها و....را قطع کردند و......آه وناله بچه ها بلند بود وبعضی هم زیر لب وآهسته اشک می ریختند
تا رسید به ماجرای شهادت سید میلاد وگفت ،در همین ایام سال گذشته(۱۳۹۴)دوباره نسل آن حرامیان در کنار این منزل مسکونی سر یکی دیگر از اولاد وسیدی دیگری را از نسل پیامبر از بدن جدا کردن ودست وپاهای آنرا مثله کردندودر کنار این درخت بدون غسل وکفن خاکش کردند ،گرچه بعد از مدتی آن بدن، بدون سر ودست وپا را به ایران وشهرستان بهار انتقال دادند ولی یک تفاوت با شهدای کربلا ومظلومت ابا عبدالله ویارنش داشت که مردم بهار واطراف آنچنان از این پیکر استقبال کردند که انگار فرزند خودشان شهید شده،ولی یاران سید الشهدا چند روز روی زمین وخاک کربلا بدون غسل وکفن رها شده بودند وتا اینکه توسط امام معصوم وباهمکاری مردم اطراف کربلا آنهم بصورت مخفیانه بخاک سپرده شدند
بچه های گروه هر کدام با این سخنان آتشین وجانکاه محمد حسین خود را در عاشورای حسینی کربلا رسانده بودند و....
آفتاب کم رمق پاییزی داشت به غروب آنروز نزدیک می شد که با اتمام روایت گری محمد حسین،مداح گروه ما که خود همشهری سید میلاد بود آهسته ودست به سینه روبه قبله شد وندا سر داد:
السلام علیک یا ابا عبد الله وعلی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت وبقی الیل والنهار ولا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم
السلام علی الحسین
وعلی علی بن الحسین
وعلی اولادالحسین
وعلی اصحاب الحسین(ع)......
و........
با اتمام سلام زیارت عاشورا راهی مقر مان شدیم
ادامه دارد
راوی:جاماندگان ازقافله شهید مدافع حرم محمد حسین بشیری
تدوین: جمشید طالبی
#کانال
#مدافع_حرم
#شهید_محمدحسین_بشیری
@shahidmohamadhoseinbashiri
─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─
هدایت شده از شهیدمدافعحرممحمدحسینبشیری
Arbaein 20:
«سید عماد»
دفتر اول
چندین نوبت اسمم را نوشته بودم جهت ماموریت ،ولی موافقت نشده بود تا اینکه شنیدم عده ای از دوستان راهی هستند ومسئول ثبت نام هم محمد حسین هست.رفتم پیشش ودیدم داره کارهای اعزام بچه ها را جور می کند،،ازش خواستم که اسم من را هم بنویسد
خیلی محکم گفت :«واقعا می خواهی بیایی»
گفتم:« بله»
چندین بار تکرار کرد ومی خواست ببیند واقعا من در تصمیمم راسخ هستم یا نه
اسم من را هم در لیست اضافه کرد وگفت :«ببین برادر......؟..
«این سفر صبوری می خواهد،چون سختی زیاد داره،سرما وگرماه داره،گرسنگی وتشنگی داره،زخمی شدن وقطع عضو داره،گفت وگفت تا رسید به اینکه«شهادت داره،سر دادن داره،»وگفت:« هستی؟باید با آمادگی بیایی و....»
هر چهگفت ،گفتم:« قبوله»
بعد از ساعتی رفت فرماندهی وبرای گرفتن مجوز
اسامی را که آوردجلوی اسم من هم تیک خورده بود
خیلی خوشحال شدم وگرفتمش بغل وغرقه بوسه اش کردم
وگفت:« بابا ولمان کن، خودت لوس نکن،من کاری نکردم ،خود بی بی تورا طلبیده،»
چند روز دیگر از حال وهوای سوریه ومدافعان حرم ازش پرسیدم
گفت:«این سفر فرق می کند وسفر آخر من هست وان شاء الله شهید می شوم،»
محمد حسین به این یقین واطمینان رسیده بود
قبل از اعزام فرماندهی موافقت نمی کرد برود وبا التماس آنها را راضی کرد وآخرش آنها را قسم حضرت زهرا(س)داد که راضی شدند
ادامه دارد
راوی:مدافع جا مانده از صحنه شهادت محمد حسین بشیری
تدوین:ج طالبی
#کانال
#مدافع_حرم
#شهید_محمدحسین_بشیری
https://eitaa.com/shahidmohamadhoseinbashiri
هدایت شده از شهیدمدافعحرممحمدحسینبشیری
.
༻﷽༺
نماز مهم روز آخر ذیالحجه
مرحوم «سيّد بن طاووس» نقل كرده است كه در روز آخر ذیالحجة، دو ركعت نماز مىخوانى و در هر ركعت، يك مرتبه سوره «حمد» و ده مرتبه سوره «توحید» و ده مرتبه «آيةالكرسى» را مىخوانى و پس از نماز مىگويى:
«اللهُمَّ ما عَمِلتُ فى هذِهِ السـّـنةِ مِنْ عَمَل نـَهَيتـَـنى عـَـنهُ ولمْ ترْضَهُ، ونـَسيتهُ ولمْ تنسَهُ، وَدَعَوتنى اِلى التوبَةِ بَعْدَ اجْتِرائى عَليْكَ، اَللهُمَّ فاِنى أسْتغفِرُكَ مِنهُ فاغفِرْ لى، وَما عَمِلتُ مِنْ عَمَل يُقَرّبـُـنى اِليكَ فاقبَلهُ مِنى، وَلا تقطعْ رَجائى مِنكَ ياكَريمُ. »
وقتی چنين كردى شيطان مىگويد: واى بر من! هرچه در مدّت اين سال زحمت كشيدم (و او را وسوسه كردم) با اين عمل، همه را از بين برد و سالش را به خير پايان داد.
📚منبع: اقبال الأعمال جلد۱، صفحهی ۵۳۰
🌷با ارسال این پیام در ثواب نماز نشر آن سهیم شوید.
#کانال
#مدافع_حرم
#شهید_محمدحسین_بشیری
@shahidmohamadhoseinbashiri
─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─
هدایت شده از شهیدمدافعحرممحمدحسینبشیری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#منبرهای_دلنشین
سخنرانی #حاج_حسین_یکتا
داستان تولد شهید حاج ابراهیم همت
هدیه بروح مطهرش صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
#کانال
#مدافع_حرم
#شهید_محمدحسین_بشیری
@shahidmohamadhoseinbashiri
─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─
هدایت شده از شهیدمدافعحرممحمدحسینبشیری
تخــــــریب چــــــے مـــدافــــــــع حـــــــــــرم
#شهید_محمدحسین_بشیری
اساس تخــــــــــــــــریب تخــــــــــــریب هـــــــــــواے نفـــــــــــــس اســـــــــــت.
#کانال
#مدافع_حرم
#شهید_محمدحسین_بشیری
─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─
http://eitaa.com/joinchat/1864826886Cf8a004dea9
─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─
خوش آمدید🌺
به میهمانی لاله ها دعوتید👆
هدایت شده از شهیدمدافعحرممحمدحسینبشیری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بالا بردن پرچم حسینی توسط زن وشوهر اروپایی در بلند ترین نقطه اقیانوس منجمد شمالی...یا ابا عبدالله...التماس دعا
#کانال
#مدافع_حرم
#شهید_محمدحسین_بشیری
@shahidmohamadhoseinbashiri
─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─
هدایت شده از شهیدمدافعحرممحمدحسینبشیری
هدایت شده از شهیدمدافعحرممحمدحسینبشیری
13.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سردارشهیدحاج_قاسم_سلیمانی ( فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران )
برای شادی روح شهدا صلوات صلوات صلوات
#کانال
#مدافع_حرم
#شهید_محمدحسین_بشیری
@shahidmohamadhoseinbashiri
─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─