💠 یادواره شهدای #دفاع_مقدس - اصفهان
🎙 سخنران : آقای محسن دایعلی
#جانباز #مدافع_حرم
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
✉️ ارسالی بانو یا زینب
📆 سه شنبه، ۹۷/۰۷/۰۳
به یاد شهید محسن حججی
🍂🕊🍂🕊🍂🕊🍂🕊🍂🕊 💫 در خدمت #جانباز گرامی برادر یدالله نویدی مقدم هستیم... ⏮ ادامه خاطره 🤒 بعضی از بچه ها
🍂🕊🍂🕊🍂🕊🍂🕊🍂🕊
💫 در خدمت #جانباز گرامی برادر یدالله نویدی مقدم هستیم...
⏮ ادامه خاطره
همه جا گل ولای شده بود، یک وضع بدی شده بود.
💠 با وضعیت آن پاها حرکت کردیم اولش لنگان لنگان بودیم همینکه مقداری راه میرفتیم درد پاهایمان کمتر میشد.
✅ از یک شیار نسبتا بلند و پر از سنگهای بزرگ و درختان کهن عبور کردیم تنها چیزی که به آن فکر میکردیم موفقیت در عملیات بود.
🔷 از طرفی تاریکی و سردی و از طرفی هر جا پا میگذاشتیم در آب و گل فرومیرفتیم.
تا اینکه به محلی رسیدیم و آنجا دستور دادند که اینجا آخرین توقفگاه است. ساعت حدود دوازده شب بود...
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🔹 قسمت ششم (۹)
✉️ ارسالی از رزمنده و #جانباز_شیمیایی عزیز و گرامی جناب آقای #یدالله_نویدی_مقدم
🍂🕊🍂🕊🍂🕊🍂🕊🍂🕊
🌹 مهمانان شهدا خوش آمدید...
🕊 برای بازگشت پیکر مطهر شهدامون و #شهید_عباس_عبدالهی #شهید #مدافع_حرم ۱۴ صلوات
🌹 و برای باخبر شدن از وضعیت #حاج_احمد_متوسلیان یک آیت الکرسی بخوانید.
دوستان برای سلامتی عزیزی از کانال دعا بفرمایید. 🌹
۵ امن یجیب...
برای پدر عزیز یکی از اعضا دعا بفرمایید 🌹
۵ امن یجیب...
و برای سلامتی همسر جناب آقای #یدالله_نویدی_مقدم هم دعا بفرمایید.
۵ امن یجیب...
برای سلامتی آقای #یدالله_نویدی_مقدم دعا بفرمایید
۵ امن یجیب...
برای سلامتی دوستم دعا بفرمایید
۵ امن یجیب...
دعای سلامتی برای یک جوانی که تصادف کرده حالش خوب نیست، دکتر گفته خونریزی مغزیش شدید و خطرناکه
۵ امن یجیب...
و برای این عزیزان هم هرچه قدر صلوات توانستید 🌹
شبتون کربلایی...
التماس دعا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
🍂🌷🍂🕊🍂🌷🍂🕊🍂🌷🍂
🌸 #استاد_پناهیان :
لحظه های بی قراری و دل گرفتگی، لحظه های ناب زندگی انسان است.
⚠️ شاید خدا می خواهد در این لحظه ها که ارتباط تو با دیگران به هر دلیلی قطع می شود، خود را به تو نشان دهد و ارتباط عمیقی بین تو و خدا ایجاد کند.
😉 این لحظه ها را از دست ندهیم، از آن فرار نکنیم.
دل گرفتگی یعنی دل ما از همه خسته شده و خدا را می خواهد.
سلام، صبح و روزتون بخیر 🌹
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🍂🌸🍂🌸🍂🌸
🌸🍂
🍂
🕊 #حجت_خدا
💠 چند ماه قبل از اعزام، 10 روز برای آموزش به کرج رفت، اما وقتی که خواست به سوریه برود من ابتدا مخالفت کردم، اما گفت مامان دیگه زیرش نزن. خودت قول داده بودی.
😔 روزی که خواست برود، ما منزل دخترم بودیم. 14 مهر ظهر بود که زنگ زد و گفت میخواهم به مأموریت بروم.
🌸 من خودم وسایلش را جمع کردم. چند دست لباس و یک دست کت و شلوار برای او گذاشتم و قدری هم پسته و آجیل برای او خریدم. میگفت :
😉 دوست دارم وقتی سوار هواپیما میشوم شیک باشم.
گفتم :
صبر کن تا بیایم منزل، اما قبول نکرد و خودش به خانه خواهرش آمد. خیلی دوست داشتم او را با کت و شلوار ببینم.
😍 وقتی در لباس نظامی میدیدمش افتخار میکردم. موقع خداحافظی برگشت و گفت :
اینقدر به من نگاه نکن.
خواهر و برادرش می دانستند که به سوریه می رود. ولی کسی حرفی به من نزد. همه به من گفتند برای مأموریت به سیستان میرود...
✍ #راوی : مادر شهید
🍂🌹 #شهید_حجت_اصغری_شریبانی
✊ #مدافع_حرم
🌐 وب سایت حریم حرم
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🔻 قسمت هشتم 🔺
🍂
🌸🍂
🍂🌸🍂🌸🍂🌸
🌺 تنها ۱۶ سال داشت که با رضایت مادرش، همراه بچه محل هایش شد تا خرمشهر را از محاصره در بیاورد.
😔 ماموریت که تمام شد همه بازگشتند جز علی.
۲۷ سال بعد و در محرم ۸۸ علی بازگشت، اما...
🍂 تنها انگشتر و پلاک و چند تکه استخوانش...
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
✊ #دفاع_مقدس
🍃🌸 #شهید_علی_فلاح
💖 مادران انتظار
🕊 #انتظار
به یاد شهید محسن حججی
💫 زود باشید از دستان کوچولوی حضرت رقیه (س) نازدانه ی امام حسین (ع)، امام سجاد (ع) و #شهید_محسن_حججی
به دلیل استقبال مهمانان شهدا، 8000 تا اضافه شد.
فعلا 44200 صلوات فرستاده شده.
💖 سوره حمد هرچه قدر خواستید باز تا 13 ام وقت هست.
ارسال تعداد #خادم_شهدا :
@ya_zahra_s_adrekni
برای سلامتی بیمارِ جناب خادم الشهدا دعا بفرمایید
۵ امن یجیب...
برای سلامتی جوانی که تصادف کرده و الحمدلله عملش فعلا خوب بوده (دیشب اعلام کردم عمل داشتن) ولی یه مشکلاتی هنوز هست بابت خون ریزی معده و مشکل ریه و گردن، هم دعا بفرمایید.
۵ امن یجیب...
و هرچه قدر صلوات توانستید. 🌹
🍂🕊🍂🕊🍂🕊🍂🕊🍂🕊
💫 در خدمت #جانباز گرامی برادر یدالله نویدی مقدم هستیم...
⏮ ادامه خاطره
به شیار خیلی عمیقی رسیدیم و درختانی کهن و تنومند همه جا رو پوشانده بود.
هوا بسیار سرد بود همگی خسته بودیم پاهایمان نای راه رفتن نداشت. درد تاول ها بسیار آزار دهنده بود؛ اما چون هدف، الله بود خستگی و تاول و درد پا معنی نداشت.
✅ هرکسی جایی برای چندساعتی که بتواند استراحتی کوتاه بکند پیدا کرد و همان جا مشغول کارهای خود از قبیل تیمار تاول ها و بندحمایل و کوله پشتی ها ووووو... شد.
😓 هوا به قدری سرد بود که اگرفقط نیم ساعت بی حرکت می ایستاد یخ میزد.
🔷 فرمانده عملیات همه رو جمع کرد و مقداری در مورد عملیات بچه ها رو توجیه کرد.
فرمانده گردانها تمام فرمانده های گروهانها رو برای آخرین جلسه توجیهی جمع کردند و هدف و نحوه اجرای دقیق عملیات را یادآوری کرد بنده در آن عملیات خدمتگذار گروهان بودم و دل تو دل نداشتیم که کی عملیات رو شروع میکنیم.
🕊 لحظاتی بود تا بتوانیم روح خود را جلا
بدهیم و از زنگار پاک کنیم.
به هر حال هر فرمانده گروهان نیروهای خود را جمع کرده و شروع به خواندن زیارت عاشورا کردند.
لحظات بی بدیلی بود به قول ما بچه جبهه ها بیشتر بچه ها نوربالا میزدند. هرکس در آن تاریکی با چراغ قوه هایی که کم نور هم بودند مشغول خواندن دعا بود.
💫 نماز صبح را خواندیم و کوله پشتی ها رو محکم کردیم و تا جایی که توانستیم، اسباب اضافه را تحویل تدارکات دادیم.
💠 وقتی سفیدی زد راحت میشد شهر دهوک عراق را ببینی حدودا پنج تا شش کیلومتر با شهر فاصله داشتیم.
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🔹 قسمت ششم (۱۰)
✉️ ارسالی از رزمنده و #جانباز_شیمیایی عزیز و گرامی جناب آقای #یدالله_نویدی_مقدم
🍂🕊🍂🕊🍂🕊🍂🕊🍂🕊