eitaa logo
به یاد شهید محسن حججی
870 دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
39 فایل
آرزویم، آرزوی زینب است جان ناچیزم، فدای زینب است... شهادت، شهادت، شهادت آرزومه... به یاد شهیدان سردار حاج قاسم سلیمانی، دانشمند هسته ای محسن فخری زاده، محسن حججی، نوید صفری، صادق عدالت اکبری، حامد سلطانی تاریخ تاسیس: ۱۳۹۷.۰۱.۲۹
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂🌸🍂🌸🍂🌸🍂🌸🍂🌸🍂 "خصوصی"   اینجانب حجت اصغری شربیانی فرزند عبدالحسین در مورخ 94/7/15 با اعتقاد یقین به وحدانیت خداوند عزوجل و نبوت پیامبر اعظم اسلام حضرت محمدمصطفی و ولایت بر حق امیر المومنین حیدرصفدر علی ابن ابیطالب، این وصیت را می‌نویسم از پدر و مادر و برادر و خواهرانم میخواهم که افتخار کنند به خودشون که منو با راهنمایی هاشون و کمکاشون به این راه هدایت کردند. ❤️ از خداوند عزوجل براشون اجری بی پایان مسئلت دارم. اگر تونستید هر چند ماه یک بار خونمون روضه حضرت زهرا بگیرید چون من روضه حضرت زهرا خیلی دوست دارم. ◾️ به بچه‌ های هیئت بگید تا چهلم هر شب سر قبرم زیارت عاشورا بخونند. زیاد مراسمم تشریفاتی نباشه و در تشییع جنازه‌ام خوشحال باشید. آبجیای گلم موقع تشییع جنازه مواظب حجابتون باشید میدونید که من غیرتیم. زیاد هم گریه نکنید، مامانم برام دعا کنه برای شادی روحم زیاد صلوات بفرسته و منو سفارش کنه به حضرت زینب (س) و اِن شاءالله صبرتون زینبی باشه و حلمتون علوی. از آبجیام میخوام بچه هاشون با فرهنگ شهادت و ایثار و مکتب اهل بیت (ع) آشنا کنن و بچه‌هاشون با قرآن انس بگیرن تا زمانی که بزرگ شدن بتونن از خون شهیدان دفاع کنن. 💠 آخرین موضوع هم یک دفتر تقویمی قهوه ای سال 92 که اغلب توش شعر و دل نوشته دارم و یک وصیت کلی نوشتم توی کمدم هست دوست داشتید نشر بدید. دوستتون دارم و به یادتونم و مطمئن باشید در کنارتونم. @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌐 منبع : رجا نیوز و وب سایت حریم حرم : تاسوعای 94 🍂🌸🍂🌸🍂🌸🍂🌸🍂🌸🍂
🕊 #حجت_خدا ، همراه با #شهید #مدافع_حرم #شهید_حجت_اصغری_شریبانی ؛ شهید روز تاسوعا 💠 خلاصه ای از زندگی شهید گرانقدر #مدافع_حرم ، در کانال به یاد #شهید_محسن_حججی eitaa.com/shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 📆 از سه شنبه ۹۷/۰۷/۰۳ ✅ اطلاع رسانی کنید...
🍂🌸🍂🌸🍂🌸 🌸🍂 🍂 🕊 همسرم از رزمندگان دوران بود و این افتخار را داشت که مدتی همرزم و همراه مجاهدان بحق امام خمینی (ره)‌ باشد. 💠 آن زمان که همسرم به جبهه رفت، ما چندان امکانات رفاهی برای زندگی نداشتیم. ما را به خدا سپرد و رفت. 📆 شش ماهی مداوم در جبهه بود. بچه‌ها هم در همین حال و احوال رشد پیدا کردند. همسرم به من می گفت : ☺️ بچه ‌ها را زینب‌وار تربیت کن. آنطور که خانم از ما راضی شود. خود خانم هوای تو و فرزندانمان را خواهد داشت تا ما با خیالی آسوده به جنگ با دشمن برویم که اگر حضرت زینب (س) نبود شیعه وجود نداشت. او قهرمان کربلاست. ✅ آن زمان همسرم به ندای امام خمینی (ره) پاسخ داد؛ وقتی ایشان فرمودند : "وظیفه هر مسلمانی است که از جبهه‌ها دفاع کند." 👈 حجت بر همسرم تمام شد. قبل از آن در بسیج فعالیت داشت. کارگر ساده یک کارخانه بود و با شرایط سختی می توانست نان حلال به خانه بیاورد. نمی‌خواست رزق حرام بنیان خانه و خانواده‌ مان را سست کند.  ✍ : مادر شهید 🍂🌹 🌐 وب سایت حریم حرم @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت اول 🔺 🍂 🌸🍂 🍂🌸🍂🌸🍂🌸
🍂🌸🍂🌸🍂🌸 🌸🍂 🍂 🕊 🌹 حجت متولد 1367 بود. نمی‌دانم از پسرم چه بگویم. حجت فرزندی است که اگر بخواهم از خوبی‌ها و ویژگی‌های اخلاقی‌اش برایتان صحبت کنم، شاید به گمان برخی غُلُو بیاید و خودستایی. ⚠️ اما آنچه این انسان‌های زمینی را از ما جدا می‌کند و به عاقبتی چون شهادت می‌رساند جمعی از رفتار‌ها، اخلاقیات و منش آنهاست که به لطف خدا شامل حالشان می‌شود و آنها را به عاقبتی چون شهادت می‌رساند. 😍 حجت فرزند نمونه خانه من بود. اهل هیئت و مراسم عزاداری بود و ارادتی خاص به اباعبدالله الحسین (ع)‌ و ایام عاشورا داشت... ✍ : مادر شهید 🍂🌹 🌐 وب سایت حریم حرم @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت دوم 🔺 🍂 🌸🍂 🍂🌸🍂🌸🍂🌸
🍂🌸🍂🌸🍂🌸 🌸🍂 🍂 🕊 😉 حجت بچه شلوغی بود، ولی نه اینطور که مثلا اذیت کند یا برای مثال شیشه‌ای بشکند و دعوا کند؛ چه در محل و چه در مدرسه. 🤔 یکبار یادم هست معلمشان گوش او را پیچانده بود. حجت آمد و به پدرش گفت و او خیلی ناراحت شد چون می‌دانست بچه ساکتی است. 🚶 رفته بود به مدرسه و به معلم‌شان گفته بود : چرا او را کتک زدی؟ گفته بود : پسر شما موشک درست می‌کند و به سقف کلاس می‌زند. 🌸 پدرش گفته بود : 😒 مگر سقف پایین آمده بود؟ باید نصیحتش می‌کردی و به من می‌گفتی. گاهی دعوا هم می‌کرد اما من هیچ وقت آنها را تنبیه نکردم. تنبیه بیشتر با پدرشان بود. من البته عصبانی می‌شدم ولی کتک نمی‌زدم. بیشتر تهدید بود. 🌹 حجت رو در همین مدرسه محل ثبت‌نام کردیم و چون نزدیک بود خودشان می‌رفتند و می‌آمدند. ✍ : مادر شهید 🍂🌹 🌐 وب سایت حریم حرم @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت سوم 🔺 🍂 🌸🍂 🍂🌸🍂🌸🍂🌸
🍂🌸🍂🌸🍂🌸 🌸🍂 🍂 🕊 💠 روابط عمومی بالایی داشت. هیئتی به نام «جوانان متوسل به حضرت زهرا (س)» تشکیل داده بود و چند گروه هم در فضای مجازی داشت که البته آنجا به اسم «طاها» او را می‌شناختند و حتی بعد از شهادتش هم که بعضی از دوستانش به منزل ما می‌آمدند او را به اسم طاها می‌شناختند.   🌸 حجت مومن و متعهد و با اخلاص بود. در اصل در خانواده‌ای بزرگ شده بود که از همان سال‌های دور امام خمینی را بابا صدا می‌کردند. ☺️ همسرم از رزمندگان دوران بود و حال و هوای خانه ما از همان روزهای انقلاب و آغاز جنگ همگام با نظام و همراه مردم بود، از این رو بچه‌ها هم همین طور بار آمده بودند. حجت بسیجی نمونه‌ای بود. بسیاری از فعالیت‌هایی که در پایگاه بسیج و مسجد انجام می‌داد بعد‌ها برای ما مشخص و آشکار شد. او واقعاً شیفته بسیج بود. خودش را وقف کرده بود.    ✍ : مادر شهید 🍂🌹 🌐 وب سایت حریم حرم @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت چهارم 🔺 🍂 🌸🍂 🍂🌸🍂🌸🍂🌸
🍂🌸🍂🌸🍂🌸 🌸🍂 🍂 🕊 در خانواده ما 2 تا از برادرانم پاسدار بودند و از اول انقلاب وارد سپاه شدند. ✅ البته یکی از دختران و همسرش هم نظامی اند. حجت هم دانشجو بود و در رشته کامپیوتر تحصیل می کرد. 🌸 من خیلی دوست داشتم که درسش را ادامه دهد و البته هر کاری که دوست دارد انتخاب کند، اما چون با داماد ما خیلی رفیق بود با او رفت و عضو سپاه شد و البته درسش را هم ادامه می‌داد. ما هم هیچ مخالفتی نداشتیم. 🌹 حجت سال 90 وارد سپاه سیدالشهداء (ع) شد و در همین پادگان خاتم کار می‌کرد. ✍ : مادر شهید 🍂🌹 🌐 وب سایت حریم حرم @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت پنجم 🔺 🍂 🌸🍂 🍂🌸🍂🌸🍂🌸
🍂🌸🍂🌸🍂🌸 🌸🍂 🍂 🕊 💠 یکبار پدرش به او گفت : بهتر نیست به شهر بروی و در ستاد لشکر مسئولیت بگیری؟ می‌گفت : کار اداری را هر کسی می‌تواند بکند، اما کار ما اینجا حساس است. مسئول آتش‌بار پدافند بود. در پادگان هم خیلی از او راضی بودند. 🌸 حجت 3-2 بار پیش از آن قرار بود به سوریه اعزام شود اما قسمت نمی‌شد و برمی گشت. بچه‌های من هیچ وقت این قدر از من دور نشده بودند. بیشتر با من درد دل می‌کرد. می‌گفت : 🔴 اگر جنگ بشود می‌روم. و بعد برای اینکه من را راضی کند می‌گفت : مگر شما مسلمان نیستید و نمی‌بینید که حرم حضرت زینب (س) را به آتش می‌کشند و زن‌ها و بچه‌های بیگناه را می‌کشند؟ فردا اگر امام زمان (عج) بیاید چطور می‌خواهید با او روبه‌رو شوید؟ 🌸 من هم راضی بودم و اجازه دادم که برود. ✍ : مادر شهید 🍂🌹 🌐 وب سایت حریم حرم @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت ششم 🔺 🍂 🌸🍂 🍂🌸🍂🌸🍂🌸
🍂🌸🍂🌸🍂🌸 🌸🍂 🍂 🕊 🔷 می‌خواستیم برایش زن بگیریم. خودش هم می‌گفت که دوست دارد زن بگیرد و حتی از برادر بزرگترش هم اجازه گرفت. 💠 4 بار هم خواستگاری رفتیم، اما دفعه آخر که خواستم از او جواب بگیرم، گفت : حالا بگذارید ببینم چطور می‌شود. ✅ ما رسم نداشتیم که پسر کوچکتر قبل از برادرش ازدواج کند، اما هرچه به آقا مهدی می‌گفتیم بهانه می آورد. به حجت گفتم شما بیا زن بگیر. آخرین جایی هم که به خواستگاری رفتیم به دختر خانم گفته بود که حتی اگر ازدواج هم کند باز به سوریه خواهد رفت.   ✍ : مادر شهید 🍂🌹 🌐 وب سایت حریم حرم @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت هفتم 🔺 🍂 🌸🍂 🍂🌸🍂🌸🍂🌸
🍂🌸🍂🌸🍂🌸 🌸🍂 🍂 🕊 💠 چند ماه قبل از اعزام، 10 روز برای آموزش به کرج رفت، اما وقتی که خواست به سوریه برود من ابتدا مخالفت کردم، اما گفت مامان دیگه زیرش نزن. خودت قول داده بودی.   😔 روزی که خواست برود، ما منزل دخترم بودیم. 14 مهر ظهر بود که زنگ زد و گفت می‌خواهم به مأموریت بروم. 🌸 من خودم وسایلش را جمع کردم. چند دست لباس و یک دست کت و شلوار برای او گذاشتم و قدری هم پسته و آجیل برای او خریدم. می‌گفت : 😉 دوست دارم وقتی سوار هواپیما می‌شوم شیک باشم.   گفتم : صبر کن تا بیایم منزل، اما قبول نکرد و خودش به خانه خواهرش آمد. خیلی دوست داشتم او را با کت و شلوار ببینم. 😍 وقتی در لباس نظامی می‌دیدمش افتخار می‌کردم. موقع خداحافظی برگشت و گفت : اینقدر به من نگاه نکن. خواهر و برادرش می دانستند که به سوریه می رود. ولی کسی حرفی به من نزد. همه به من گفتند برای مأموریت به سیستان می‌رود... ✍ : مادر شهید 🍂🌹 🌐 وب سایت حریم حرم @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت هشتم 🔺 🍂 🌸🍂 🍂🌸🍂🌸🍂🌸
🍂🌸🍂🌸🍂🌸 🌸🍂 🍂 🕊 💠 بار اول که زنگ زد پرسیدم : کجایی؟ گفت : چه فرقی می‌کند. اینجا تلفن نداریم و اگر من نتوانستم زنگ بزنم ناراحت نباشید. ✅ دفعه دوم که زنگ زد گفتم تا نگویی کجایی با تو صحبت نمی‌کنم. جواب داد که الان از زیارت حرم حضرت زینب (س) برمی‌گردم. من هم نگران بودم و هم خوشحال شدم. 💫 شب تاسوعا بود. روز شهادت حجتم منزل برادرم بودیم. دیدم دامادم و پسرم آمدند منزل. به پسرم گفتم : چرا گریه کردی؟ گفت : هیأت بودم. یک روز بعد از عاشورا بود. صبح فردای آن روز دیدم که داماد و برادرم به منزلمان آمدند و برادرم گفت : 😔 می‌گویند حجت ترکش خورده است. من گفتم : نه. شهید شده است.   😭 من از چند روز قبل دلم خیلی بی‌قرار بود. متأسفانه خبر در محل ما پیچیده بود و هرکسی چیزی می‌گفت. بعضی می‌گفتند حتی بدنش تکه‌تکه شده است. یک هفته حدوداً طول کشید تا جنازه برگشت و در طول این هفته تمام محل ما عزاداری می‌کرد.   🔷 گفته بودند اگر آمبولانس برای برگرداندن جنازه بفرستیم ممکن است آمبولانس را هم بزنند و ما شهید بیشتری بدهیم که ما گفتیم راضی به این کار نیستیم. هر وقت جنازه آمد، آمد.... ✍ : مادر شهید 🍂🌹 🌐 وب سایت حریم حرم @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت نهم 🔺 🍂 🌸🍂 🍂🌸🍂🌸🍂🌸
🍂🌸🍂🌸🍂🌸 🌸🍂 🍂 🕊 روزی که پیکرش را به معراج آوردند من را نمی‌بردند و می‌گفتند شاید اگر جنازه‌اش را ببینید روی اعصاب‌تان تأثیر بگذارد، اما من قبول نکردم و گفتم مطمئن باشید اتفاقی نخواهد افتاد، باید بروم و ببینم.   😔 حجت با خمپاره شهید شده بود، اما آنطور هم که می‌گفتند نبود. سر و صورتش کامل بود اما دستش مانند حضرت عباس (ع) قطع شده بود. 🔷 بقیه بدنش را ما ندیدیم و من همان جا گفتم هیچ کس حق ندارد از جنازه او حرفی بزند و من راضی نیستم.   💖 خوشحال بودم که حجت در روز تاسوعا شهید شده است. مانند حضرت عباس شجاع بود و مانند او هم به شهادت رسید. این چند روز تا جنازه برگردد خیلی سخت تحمل کردم...   💫 یک شب ساعت ۳ شب بود که دیدم چراغ اتاق حجت روشن است. در را که باز کردم دیدم سجاده را پهن کرده و دور و برش هم پر از کاغذ است. گفتم : حجت چه کار می‌کنی؟ گفت : نماز می‌خوانم. 📆 همان روز بود که ‌اش را می‌نوشت و وصیت کرده بود که در همین امامزاده شعیب دفن شود...   ✍ : مادر شهید 🍂🌹 🌐 وب سایت حریم حرم 🌹 تاسوعای ۹۴ @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت دهم 🔺 🍂 🌸🍂 🍂🌸🍂🌸🍂🌸
به قول همرزم شهید : خودش قبل رفتن تو فرودگاه گفته بود که دوست دارم اگه رفتیم سوریه و خواستم شهید بشم، مثل اربابم حضرت عباس به شهادت برسم... 🌐 برداشت از iribnews.ir @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🕊 #حجت_خدا #شهید_حجت_اصغری_شریبانی #مدافع_حرم 🔻 قسمت یازدهم - آخر 🔺
🌷 شهدای تاسوعای ۹۴، ۱ آبان ماه ۹۴ 🌹 ، تبریز - مرند 🌹 ، لنجان - اصفهان 🌹 ، اهواز - شوشتر 🌹 ، گیلان 🌹 ، ورامین 🌹 ، تبریز - اصالتاً مراغه، شهادت شب تاسوعا 🌹 ، کرمانشاه 🌹 ، اهواز 🌹 🌹 ، گلستان - شهرستان مینودشت 🌹 ، مازندران @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌹 التماس دعای شهادت...❤️ 🎁 برادران گرامی، سالگرد پر کشیدنتان مبارک 🎈
ای ساربان آهسته ران، کارام جانم میرود وان دل که با خود داشتم با دلستانم میرود من مانده ام مهجور از او، بیچاره و رنجور از او گویی که نیشی دور از او در استخوانم میرود... @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🍂🌺 #شهید_حجت_اصغری_شریبانی ✊ #مدافع_حرم 🕊 #حجت_خدا 📆 #تاریخ_شهادت : ۹۴/۰۸/۰۱، تاسوعای حسینی 🎁 حجت داداش، سالروز شهادتت مبارک 🎈
📖 مجموعه داستان های کانال به یاد تا به الان، که می تونید دنبال کنید : 📋 داستان در حال انتشار : ✅ 🌹 🌷 تبریز 💠 به زودی داستان : ✅ 🌹 🌷 تهران - اصالتا زنجان 📋 داستان های گذشته رو از این طریق دنبال کنید : ✅ 🌹 🌷 تهران - اسلامشهر ✅ 🌹 🌷 نجف آباد اصفهان ✅ 🌹 🌷 نجف آباد اصفهان ✅ 🌹 🌷 اردبیل ✅ 🌹 🌷 خوزستان ✅ 🌹 🌷 تبریز ✅ 🌹 🌷 تهران ✅ 🌹 🌷 کاشان
🌷 شهدای تاسوعای ۹۴، ۱ آبان ماه ۹۴ 🌹 ، تبریز - مرند 🌹 ، لنجان - اصفهان 🌹 ، اهواز - شوشتر 🌹 ، گیلان 🌹 ، ورامین 🌹 ، تبریز - اصالتاً مراغه، شهادت شب تاسوعا 🌹 ، کرمانشاه 🌹 ، اهواز 🌹 🌹 ، گلستان - شهرستان مینودشت 🌹 ، مازندران 🌹 التماس دعای شهادت...❤️ 🎁 برادران گرامی، سالگرد پر کشیدنتان مبارک علی اکبرهایمان...😔 @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🏴🌷
🌷 شهدای #مدافع_حرم تاسوعای ۹۴، ۱ آبان ماه ۹۴ 🌹 #شهید_روح_الله_طالبی_اقدم ، تبریز - مرند 🌹 #شهید_پویا_ایزدی ، لنجان - اصفهان 🌹 #شهید_سید_مصطفی_صدرزاده، اهواز - شوشتر 🌹 #شهید_سجاد_طاهرنیا ، گیلان 🌹 #شهید_حجت_اصغری_شریبانی ، ورامین 🌹 #شهید_امین_کریمی ، تبریز - اصالتاً مراغه، شهادت شب تاسوعا 🌹 #شهید_ابوذر_امجدیان ، کرمانشاه 🌹 #شهید_محمد_ظهیری ، اهواز 🌹 #شهید_محمد_جلالی 🌹 #شهید_سید_محمدحسین_میردوستی ، گلستان - شهرستان مینودشت 🌹 #شهید_سید_روح_الله_عمادی ، مازندران 🌹 التماس دعای شهادت...❤️ 🎁 برادران گرامی، سالگرد پر کشیدنتان مبارک علی اکبرهایمان...😔 @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🏴🌷
🎁 برادران گرامی، سالگرد پر کشیدنتان مبارک علی اکبرهایمان...😔 🌷 شهدای تاسوعای ۹۴، ۱ آبان ماه ۹۴ 🌹 ، تبریز - مرند 🌹 ، لنجان - اصفهان 🌹 ، اهواز - شوشتر 🌹 ، گیلان 🌹 ، ورامین 🌹 ، تبریز، شهادت شب تاسوعا 🌹 ، کرمانشاه 🌹 ، اهواز 🌹 🌹 ، گلستان - شهرستان مینودشت 🌹 ، مازندران @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌹🍃
سلام روز و روزگارتون شهدایی🌷🕊 🕊 🕊