🌺❄️🌺❄️🌺❄️🌺
❄️🌺
🌺
🎉 #سفره_عقدی_که_بوی_شهادت_میداد
بعد از برگشت از سوریه هم خوشحال بود، هم یک حسرت عجیب داشت. دلیل خوشحالیاش این بود که می گفت فرصتی برایش فراهم شده که به وظیفه اش که دفاع از اسلام بوده عمل کند، همین طور چون سردار سلیمانی را ملاقات کرده بود خیلی خوشحال بود.
چون از قبل آرزو داشت که یک روزی ایشان را از نزدیک ببیند. نسبت به سردار سلیمانی یک ارادت خاصی داشت و همیشه میگفت الگویش در زندگی سردار سلیمانی است.
این دفعه دوم هم که رفت می گفت زهرا دعا کن من دوباره سردار را ببینم، می خواهم از او بخواهم کاری بکند که من همانجا در سوریه بمانم و تا تمام نشدن جنگ برنگردم ایران.
راوی : همسر #شهید_محسن_حججی
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein🌺🍃
💌 خاطرات برگرفته از :
🌐 khaterenegari.com
#قسمت_ششم
🌺
❄️🌺
🌺❄️🌺❄️🌺❄️🌺
من به یقین رسیده ام که امام خامنه ای نائب بر حق #امام_زمان است و دیگر اینکه می نویسد خودتان را برای ظهور و جنگ با اسرائیل آمده کنید که آن روز خیلی نزدیک است و همچنین از #حجاب می نویسد و می گوید فریب فرهنگ و مد های غربی را نخورید.
#شهید_محسن_حججی🌱
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein🌹🕊
🌺❄️🌺❄️🌺❄️🌺
❄️🌺
🌺
🎉 #سفره_عقدی_که_بوی_شهادت_میداد
[محسن] می گفت من در هر عملیاتی که داشتم، هر آن شهادت را می دیدم که به طرفم می آید اما نصیبم نمی شود. می گفت تیر به سمتم شلیک می شد اما از کنار سرم رد میشد، ترکش می آمد اما ترکش ها سرد بودند عمل نمیکردند، خمپاره بغلم زمین می خورد اما منفجر نمی شد. حتی یک بار وقتی داخل تانک بودم، تانک را زدند، همه گفتند که حتما شهید شدم اما من حتی یک خراش هم برنداشتم.
بعد می گفت زهرا، لابد من یک جای کارم می لنگد، یک جای کارم اشکال دارد که شهید نمیشوم. گله میکرد که چرا من شهادت را می بینم اما شهادت به سمتم نمی آید. آن موقع من هنوز باردار بودم، می گفتم غصه نخور، صبر کن، حتما باید شرایطش مهیا باشد.
راوی : همسر #شهید_محسن_حججی
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein🌺🍃
💌 خاطرات برگرفته از :
🌐 khaterenegari.com
#قسمت_هفتم
🌺
❄️🌺
🌺❄️🌺❄️🌺❄️🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 حضور علی آقای حججی
فرزند #شهید_محسن_حججی
به همراه خانواده پای صندوق های رای
#ایران_قوی🇮🇷
#خادم_شهید_گمنام✉️
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein🌹🕊
☘🌸☘🌸🕯
🌸🕯
☘
🕯
🎉 #سفره_عقدی_که_بوی_شهادت_میداد
۲۷ تیرماه [مجددا] اعزام شد. این بار خداحافظی برایش سخت تر نبود؟ بالاخره علی به دنیا آمده بود و بعنوان یک پدر و یک همسر، وابستگی محسن به خانواده اش قطعا بیشتر شده بود. شاید باورتان نشود، اما محسن واقعا راحت از من و فرزندمان دل کند. چون عشق اصلی اش خدایی بود.
همه میدانستند که چقدر من و محسن به همدیگر علاقه داشتیم، همه غبطه می خوردند به عشق بین من و شوهرم. اما او همیشه میگفت زهرا در عشق من به خودت و پسرمان علی شک نکن، ولی وقتی که پای حضرت زینب (س) بیاید وسط، زهرا جان من شماها را می گذارم و می روم.
راوی : همسر #شهید_محسن_حججی
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
💌 خاطرات برگرفته از :
🌐 khaterenegari.com
#قسمت_هشتم
🕯
☘
🌸🕯
☘🌸☘🌸🕯
☘🌸☘🌸🕯
🌸🕯
☘
🕯
🎉 #سفره_عقدی_که_بوی_شهادت_میداد
[حتی ته دلمم هم ناراضی نبود.] چون آرزوی قلبی اش را می دانستم. به خاطر همین هیچوقت کاری نمی کردم که ناراحت باشد، دوست داشتم از جانب من و علی خیالش راحت باشد و با خیال راحت برود.
حتی یک بار همین اواخر که سوریه بود و زنگ زد گفتم : محسن جان من اینجا کلاس معرفت نفس می روم، به من گفته اند که اگر از هر شهیدی بعد از شهادت بپرسند که شما برای چه آمدی و شهید شدی و او بگوید که آمدم از حرم دفاع کنم، این قبول نیست.
گفتم : محسن تو را به خدا نیتت را فقط برای خدا بکن.
فقط و فقط برای خدا بجنگ.
بگو خدایا من آمده ام از حرمین دفاع کنم برای رضایت تو...
محسن این را که شنید گفت : زهرا، چقدر دلم را آرامتر کردی...حالا با خیال راحت اینجا هستم.
راوی : همسر #شهید_محسن_حججی
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein🌹🕊
#قسمت_نهم
🕯
☘
🌸🕯
☘🌸☘🌸🕯
☘🌸☘🌸🕯
🌸🕯
☘
🕯
🎉 #سفره_عقدی_که_بوی_شهادت_میداد
سه شنبه بود که عکس محسن را در تلگرام دیدم. همان عکس معروفی را که محسن را اسیر داعشیها نشان میدهد
من تلگرام محسن را روی گوشی خودم نصب کرده بودم، یک دفعه دیدم در یکی از گروه هایی که با دوستانش داشت، عکسی را فرستادند و گفتند برای آزادی این اسیر دعا کنید.
من عکس را باز کردم و دیدم این اسیر محسن من است. انتظار اسارتش را نداشتم به خاطر همین شوکه شدم، اما چون محسن از من خواسته بود کمک کنم در مسیر شهادت باشد، آرزو کردم که به همان هدفش برسد.
من میدانستم که اگر محسن الان هم شهید نشود، اول و آخر شهید میشود، چون مسیرش شهادت بود و با تمام وجودش شهادت را می خواست.
راوی : همسر #شهید_محسن_حججی
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein🌹🕊
#قسمت_دهم
🕯
☘
🌸🕯
☘🌸☘🌸🕯
☘🌸☘🌸🕯
🌸🕯
☘
🕯
🎉 #سفره_عقدی_که_بوی_شهادت_میداد
عکس اسارت محسن را همان طور که بود دیدم. شما این عکس را نگاه کنید، انگار نه انگار که شوهر من تیر خورده و اسیر دست داعشی هاست، عکس طوری است که انگار محسن، آن نیروی داعشی را اسیر گرفته.
به چشم های شوهر من نگاه کنید، اصلا ترس در این چشم ها نیست، همه اش شجاعت است، دلیری است، محسن توی این عکس مثل کوه است، با صلابت است.
به مناسبت روز مرد، یک انگشتر دُر نجف برای محسن هدیه خریدم، روی این انگشتر «یازهرا» حکاکی شده بود. وقتی محسن می خواست برای بار دوم اعزام شود، همه انگشترهایش را در آورد، الا این یکی.
گفت : "من این یکی را با خودم می برم، من از این ها به خاطر حضرت زهرا (س) کینه دارم، من تا لحظه آخر باید نشان بدهم که شیعه امیرالمومنین (ع) هستم."
بعد من در این تصاویری که بعد از شهادت محسن از پیکر بی سرش منتشر شده، دقت کردم دیدم این انگشتر دستش نبود. مطمئنم که داعشیها انگشتر او را از دستش در آورده اند، چون اسم حضرت زهرا (س) رویش حک شده بود.
راوی : همسر #شهید_محسن_حججی
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
#قسمت_یازدهم
🕯
☘
🌸🕯
☘🌸☘🌸🕯
💭حاج حسین یکتا:
یکی از اعمال شب قدر، زیارت سیدالشهداست! یعنی هر کسی سرنوشتی دارد و سرنوشت ما از مسیر کربلا میگذرد. از سرگذشتن، سرنوشت ماست...
#شب_قدر
#شهید_بی_سر
#شهید_محسن_حججی
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein🌹🍃
#شهید_محسن_حججی بسیار به ابراهیم هادی علاقه داشت. در مراسم عقد به همسرش یڪ بسته ڪتاب هدیه داد ڪه یڪی از آنها سلام بر ابراهیم بود. بارها ڪتاب شهید هادی را میخرید و به جوانان نجف آباد هدیه می داد.
✨ابراهیم الگوی محسن بود. شهید محسن حججی خالصانه و بدون_سر_و_صدا برای خدا زحمت ڪشید، اما خداوند نام او را همچون ابراهیم بلند آوازه کرد...
📚 برگرفته از ڪتاب حجت خدا. داستان هایی از زندگی #شهید_محسن_حججی اثر گروه #شهید_ابراهیم_هادی
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein🌹🍃