eitaa logo
به یاد شهید محسن حججی
858 دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
1.5هزار ویدیو
39 فایل
آرزویم، آرزوی زینب است جان ناچیزم، فدای زینب است... شهادت، شهادت، شهادت آرزومه... به یاد شهیدان سردار حاج قاسم سلیمانی، دانشمند هسته ای محسن فخری زاده، محسن حججی، نوید صفری، صادق عدالت اکبری، حامد سلطانی تاریخ تاسیس: ۱۳۹۷.۰۱.۲۹
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 #معرفی_کتاب نام کتاب : آفتاب در حجاب نویسنده : سید مهدی شجاعی این کتاب مشتمل بر هجده پرتوی عاشقانه و جانسوز از نورآفتاب صبر و استقامت، زینب‌ کبری (س) است. @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 💞 اجر معنوی #معرفی_کتاب، هدیه به روح پاک #شهید_محسن_حججی
📖☕️📖 ☕️📖 📖 📖 نام کتاب : میثم، زندگینامه و خاطرات سردار «میثم» زندگینامه و خاطرات سردار شهید مرتضی شکوری (میثم) نام اثری از گروه فرهنگی است که زندگی این شهید بزرگوار را از زبان خانواده، دوستان و نزدیکانش روایت می‌کند. معروف به میثم، مربی تاکتیک پادگان امام حسین (ع) بود که در عملیات بدر به شهادت رسید. 📖 در بخشی از کتاب می‌خوانیم : تبلور یک بسیجی تمام‌ عیار بود. یک بسیجی خاکی خاکی. و همه ‌ی این‌ها از اخلاص او سرچشمه می‌گرفت. نگاه بسیار تیزبین به مسائل داشت. ⚠️ اما در همان دوره‌های آموزشی کاری می‌کرد که همه‌ی بسیجی‌ها او را از خودشان می‌دانستند. مثلاً، وقتی برای ناهار می‌رفتیم دو صف غذا تشکیل می‌شد؛ یکی برای بسیجی‌ها و یکی هم برای پاسدارها و مربیان. میثم همیشه در صف بسیجی‌ها می‌ایستاد. با آن‌ها بود. با آن‌ها غذا می‌خورد. اصلاً خودش را خاک پای بسیجی‌ها می‌دانست. و این را همه ‌ی بسیجی‌های دوره درک می‌کردند. 💠 گروهان‌هایی که او آموزش می‌داد همه شهادت‌طلب بودند. همه آماده و پرتوان برای حضور در عملیات. 🚫 هیچ کدام از بسیجی‌ها خاطرات روزهای آموزشی و بودن با میثم را فراموش نمی‌کنند. بسیاری از آنان شخصیتی رویایی و افسانه‌ای از میثم در ذهن خود داشتند. بارها در مناطق عملیاتی دیده بودم که بسیجیان به سراغ میثم می‌آمدند و از او به خاطر نحوه‌ی آموزش تشکر می‌کردند. یک شب در محوطه پادگان با هم قدم می‌زدیم. یک بسیجی از فرط خستگی در سر پست نگهبانی خوابش برده بود! می‌خواستم ببینم میثم چگونه برخورد می‌کند. او به آرامی جلو رفت. اسلحه را برداشت و مشغول نگهبانی شد. ساعتی به همین صورت گذشت. پاس بخش برای تعویض نگهبان به ما نزدیک می‌شد. 🌺 میثم به آرامی بسیجی را صدا کرد و اسلحه را در کنارش قرار داد و سریع از آنجا دور شد. بسیجی بیدار شد و بدون اینکه از چیزی خبردار شده باشد با نفر بعدی تعویض شد. بعدها غیر مستقیم در کلاس درس همان بسیجی گفته بود : 🔷 اگر در منطقه جنگی و در حال نگهبانی خوابتان ببرد، دیگر دشمن نمی‌آید به جای شما نگهبانی دهد! 📜 taaghche.ir/book/22912 @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 💞 اجر معنوی ، هدیه به روح پاک 📖 ☕️📖 📖☕️📖
📖 نام کتاب : میثم، زندگینامه و خاطرات سردار «میثم» زندگینامه و خاطرات سردار شهید مرتضی شکوری (میثم) نام اثری از گروه فرهنگی است که زندگی این شهید بزرگوار را از زبان خانواده، دوستان و نزدیکانش روایت می‌کند. 📜 taaghche.ir/book/22912 @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 💞 اجر معنوی ، هدیه به روح پاک
📖☕️📖 ☕️📖 📖 نام کتاب : دیدار پس از غروب، نویسنده : منصوره قنادیان و چه زیبا سرود آن پیر فرزانه که "خدا می داند راه و رسم شهادت کور شدنی نیست و این ملت ها و آیندگان هستند که به شهیدان اقتدا خواهند نمود." 📖 بخشی از کتاب ☀️ صبح سر صبحانه اشک تو چشم هایش جمع شد و گفت : 😢 "هیچ وقت فکر نمی کردم زنم مانع کربلا رفتنم بشه." روی کربلا حساس بود. خوب بلد بود چطور با من حرف بزند. گفتم : "برو من نمیخوام مانعت بشم، از ته دلم راضی ام بری ولی بدون که دلم برات تنگ میشه" ✅ بعد هم به شش ماهه امام حسین قسم دادم که برود. لحن صحبتش عوض شد. دستم را گرفت و گفت : "برگردم جبران میکنم، کم کاری هایم را توی این چند وقته بنویس، برگشتم جبران میکنم." 😔 نمی توانستم ناراحتی اش را ببینم، دلش زودتر از خودش رفته بود. @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 💞 اجر معنوی ، هدیه به روح پاک 📖 ☕️📖 📖☕️📖
📖 #معرفی_کتاب نام کتاب : دیدار پس از غروب، #شهید_مهدی_نوروزی #مدافع_حرم نویسنده : منصوره قنادیان @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 💞 اجر معنوی #معرفی_کتاب، هدیه به روح پاک #شهید_محسن_حججی
📖☕️📖 ☕️📖 📖 📚 نام کتاب : یک آسمان هیاهو ✍ نویسنده : رحیم مخدومی 💠 توضیح مختصر کتاب نوزدهم از مجموعه قصه فرماندهان، بر اساس زندگی است. 📖 بخشی از کتاب 🤔 تو وقتی منتظری، چشمانت چگونه می‌شود؟ 🔴 لطفاً قیافه آدمهای منتظر را بگیر. می خواهم موقع انتظار چشمانت را ببینم. سعی کن انتظار بکشی...بیشتر سعی کن... باز هم بیشتر... 😕 آخرین توانت همین است؟ نمی‌دانم چرا چشمان منتظر تو با چشمان منتظری که من تا حالا دیده‌ام خیلی فرق دارد. از همینجا معلوم می شود انتظار ادا درآوردنی نیست. رنگ انتظار ابتدا در دل ساخته می‌شود، بعد ناخودآگاه می‌زند به چشم. به همین خاطر همه انتظارها یک‌رنگ نیست. ❤️ بعضیها مظلومانه و دوست‌داشتنی است، ◾️ بعضیها ظالمانه و ترسناک. 💟 بعضیها عاشقانه و مخملین، 😨 بعضیها کینه توزانه و آتشین. چشمان مخملین یک دخترک پرورشگاهی را در شهر دورافتاده ماکو در نظر بگیر. در چشمانش چه میبینی؟ می شود رنگ انتظارش را برایم توصیف کنی؟ @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 💞 اجر معنوی ، هدیه به روح پاک 💳 خرید کتاب : https://taaghche.ir/book/37452/ 📖 ☕️📖 📖☕️📖
📖 #معرفی_کتاب 📚 نام کتاب : یک آسمان هیاهو ✍ نویسنده : رحیم مخدومی کتاب نوزدهم از مجموعه قصه فرماندهان، بر اساس زندگی #شهید_علیرضا_موحد_دانش است. 💳 taaghche.ir/book/37452/ @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 💞 اجر معنوی #معرفی_کتاب، هدیه به روح پاک #شهید_محسن_حججی
📖☕️📖 ☕️📖 📖 نام کتاب : دیدم که جانم می رود نویسنده : حمید داوود آبادی «دیدم که جانم می‌رود» خاطراتی از شهید مصطفی کاظم‌زاده، به روایت حمید داودآبادی است. 🍃🌺 متولد ۱۳۴۴ است که در عملیات مسلم بن عقیل در ۲۲ مهر ماه ۱۳۶۱ به شهادت رسید. حمید داودآبادی و شهید مصطفی کاظم‌زاده در سال ۵۸ با هم آشنا می‌شوند و این رفاقت تا ۲۲ مهر سال ۶۱ ادامه پیدا می کند. آنها با آن سن و سال کم در چادر جلوی دانشگاه تهران با بحث می‌کنند، با هم به هر طریقی شده رضایت خانواده‌ها را برای رفتن به جبهه جلب می‌کنند، با هم در گیلان غرب همسنگر می‌شوند و با هم… 😔 نه، دیگر با هم نه؛ این بار مصطفی شهید می‌شود و حمید می‌ماند. ساعت شانزده و چهل و پنج دقیقه‌ی روز ۲۲ مهرماه سال ۶۱ در سومار. 📚 در این کتاب به دفاع مقدس از منظر رفاقت پاک، صادقانه و بی‌آلایش دو نوجوان رزمنده نگاه شده و همین هم کتاب را خواندنی کرده است. البته لابلای صفحات کتاب روایت‌هایی هم از ارائه می‌شود که گاهاً می‌تواند خواننده را میخکوب کند و احساسات او را به غَلَیان درآورد. ✅ مانند بخشی از کتاب که روایت حضور داوطلبانه بچه‌های پرورشگاهی در دفاع مقدس و شهادت آنها گفته می‌شود و دل را آتش می‌زند. بچه‌هایی که حتی پدر و مادری نداشتند تا بعد از شهادت... به غیر از چنین صحنه‌هایی، داودآبادی پاورقی‌هایی هم به کتاب زده که خودشان به تنهایی اهمیت دارند. او در جایی از کتاب ماجرای یکی از جوان‌های محل را تعریف میکند. پسری که پدرش پاسبان زمان بوده است و هنوز هم که هنوز است او و خانواده‌اش دست از کارهای زشتشان برنداشته‌اند و صدای اهالی محل را دراورده‌اند. اما : «یکی از بچه‌های محل خبر عجیبی آورد : «حمیدرضا سعیدی شهید شد.» 😳 جا خوردم. حمید و شهادت؟ آخه چطوری؟ حمید رفته بود سربازی که... توی بانه کردستان همراه هم رزمانش در کمین نیروهای ضد انقلاب می‌افته و شهید میشه... @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 💳 خرید کتاب : https://taaghche.ir/book/12205/ 💞 اجر معنوی ، هدیه به روح پاک 📖 ☕️📖 📖☕️📖
📖 #معرفی_کتاب 📚 نام کتاب : دیدم که جانم می رود ✍ نویسنده : حمید داوود آبادی «دیدم که جانم می‌رود» خاطراتی از #شهید_مصطفی_کاظم‌_زاده، به روایت حمید داودآبادی است. 💳 taaghche.ir/book/12205 @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 💞 اجر معنوی #معرفی_کتاب، هدیه به روح پاک #شهید_محسن_حججی
📖 #معرفی_کتاب نام کتاب : تو شهید نمی شوی، حیات جاودانه ی #شهید_محمودرضا_بیضایی به روایت برادر (احمدرضا بیضایی) تدوین : احمدرضا بیضایی @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 💞 اجر معنوی #معرفی_کتاب، هدیه به روح پاک #شهید_محسن_حججی
💰 فروش ۲۴ هزار نسخه‌ای «عارف ۱۲ ساله» در کمتر از ۲ ماه "عارف ۱۲ ساله" نوشته سیدحسین موسوی، روحانی و فعال فرهنگی اسلامشهری، خاطرات #شهید ۱۲ ساله #شهید_رضا_پناهی است که از زبان #مادر شهید بیان شده است. 📚 #معرفی_کتاب 🕊 #دفاع_مقدس ✉️ #خادم_الحسین @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🍃📖📚🍃¤•¤•¤••• 📖 نام کتاب : چایت را من شیرین میکنم نویسنده : زهرا بلند دوست 👌موضوع : رمانی درباره و فعالیت در خارج از مرز‌ها 📖بخشی از کتاب 🍃آرام آرام روی قبر‌های وسط حیاط قدم می‌زدم و با گوشه چشم، تاریخ نوشته شده بر آن‌ها را می‌خواندم. بعضی جوان، بعضی میانسال، بعضی پیر، راستی مردن درد داشت؟ ⚠️ناگهان یک جفت‌کفش سرمه‌ای رنگ با عطری تلخ و آشنا مقابل چشمانم سبز شد. سرم را بالا آوردم. 💖صدای کوبیده شدن قلبم را با گوش‌هایم شنیدم. چند روز از آخرین دیدنش می‌گذشت؟ زیادی دلتنگ این غریبه نبودم؟ اما این غریبه، با شلوار کتاب مشکی و پیراهن مردانه سرمه‌ای رنگش، زیادی دلنشین به کامِ احساسم آمد. بازهم مو‌های کوتاه و ته ریشی به سیاهی زغال... 💞 اجر معنوی ، هدیه به روح پاک شهدای و رزمندگان @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein •••¤•¤•¤🍃📚📖🍃
🍃📖📚🍃¤•¤•¤••• 📖 #معرفی_کتاب 📕 راضِ بابا ❇️ کتابی از روایت زندگی #شهیده 16ساله: #راضیه_کشاورز شهیده ای که سال 87 در حسینیه سیدالشهدا #شیراز به شهادت رسید. ⏺ کتابی مناسب برای #روز_دختر و فعالان #فرهنگی سراسر کشور 💰 قیمت روی جلد: ١١٠٠٠ تومن 💰 قیمت با تخفیف: ٩٠٠٠ تومن 💰 خرید برای #خرید_اولی_ها : #رایگان (یک جلد از طریق سایت ) 📝 برای سفارش کلمه #راض_بابا رو به شماره +989102828064 و یا به @abai1376 پیام بدهید. @sefareshe_ketabe_khoob •••¤•¤•¤🍃📚📖🍃
🍃📖📚🍃 📖 #معرفی_کتاب نام کتاب : داستان سیستان نویسنده : رضا امیرخانی 👌موضوع : رمانی درباره سفر #مقام_معظم_رهبری به سیستان و بلوچستان شهری که شیعه و سنی به معنای واقعی کلمه ی #وحدت، در کنار هم زندگی می کنند. 🔰سرتاسر کتاب پُر است از مشاهدات نویسنده از مناسبات و پدیده‌هایی که او در جریان این سفر ۱۰ روزه از منش و سلوک شخصی #مقام_معظم_رهبری و کنش و واکنش‌های بین ایشان و مردم در موقعیت‌های متعدد این سفر مشاهده کرده است. منتها نکته در اینجاست که روایت او از این مشاهدات، به هیچ وجه شبیه گزارش‌های رسمی خبرگزاری‌ها از سفر رهبر معظم انقلاب نیست. 🗞گزارش‌های مطبوعاتی معمولاً به اقتضای حرفه‌ی ایشان، لحنی جدی، رسمی و مستقیم دارد. در حالی که در این کتاب ما با زبانی ساده و سرراست و صمیمی طرف هستیم که در آن حتی  شیطنت‌ها و کلک زدن‌های نویسنده برای دست‌یابی به مقاصدش هم بی‌رودربایستی روایت می‌شود. 😁اینکه چطور خودش را جای عکاس جا می‌زند تا محافظ‌ها را فریب بدهد، چطور از اسم‌های دیگران استفاده می‌کند و کارهایی نظیر این. حتی در روایت دیدارهای رسمی هم حواس نویسنده بیشتر پی ماجراهای حاشیه‌ای است : «میانه صحبت رهبر ناگهان یکی فریاد می‌کشد: برای سلامتی دشمنان آمریکا صلوات!! بعضی اتوماتیک صلوات می‌فرستند. بعضی مشغول محاسبه‌اند، بعضی گیج می‌خورند، خود آقا هم لبخند می‌زند. مثلاً صدام جزو کدام گروه است؟» 📖 کتابی خواندنی، #سفارش_ویژه ی من به شما همراهان به مناسبت #هفته_وحدت 💞 اجر معنوی #معرفی_کتاب، هدیه به روح پاک شهدای #مدافع_حرم و رزمندگان #مدافع_حرم @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🍃📚📖🍃
🍃📖📚🍃 📖 #معرفی_کتاب نام کتاب : قصه دلبری نویسنده : محمدعلی جعفری 👌موضوع : رمانی درباره زندگی #مدافع_حرم #زمینه_ساز_ظهور #شهید_محمدحسین_محمدخانی به روایت همسر معزز شهید 📖برشی از کتاب "از تیپش خوشم نمی‌آمد. دانشگاه را با خط مقدم جبهه اشتباه گرفته بود. شلوار شش جیب پلنگی گشاد می پوشید با پیراهن بلند یقه گرد سه دکمه و آستین بدون مچ که می انداخت روی شلوار. ❄️در فصل سرما با اورکت سپاهی اش تابلو بود. یک کیف برزنتی کوله مانند یک وری می انداخت روی شانه اش، شبیه موقع اعزام #رزمنده های زمان جنگ. وقتی راه می رفت، کفش هایش را روی زمین می کشید. ابایی هم نداشت در دانشگاه سرش را با #چفیه ببندد. از وقتی پایم به #بسیج دانشگاه باز شد، بیشتر می دیدمش. به دوستانم می گفتم: «این یارو انگار با ماشین زمان رفته وسط دهۀ شصت پیاده شده و همون جا مونده!»" 💞 اجر معنوی #معرفی_کتاب، هدیه به روح پاک شهدای #مدافع_حرم و رزمندگان #مدافع_حرم 💳خرید اینترنتی از دو سایت زیر امکان پذیر است : 🔸باسلام (در خرید اول از این سایت ۱۵۰۰۰ تومان تخفیف هم دریافت می کنید) https://basalam.com/sahifehnoor/product/69677?ref=Gxl5B 🔸روایت فتح http://revayatfath.ir/کتاب/قصه-دلبری @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🍃📚📖🍃
🍃📖📚🍃 📖 #معرفی_کتاب نام کتاب : مسیح در شب قدر نویسنده : گروه مولفین 👌موضوع : روایاتی از حضور #مقام_معظم_رهبری در منازل خانواده های شهیدان مسیحی معزز 📖برشی از کتاب 🍃خانهٔ عموگابریل حسابی شلوغ است و اکثر فامیل جمع شده‌اند اینجا. همه هستند به‌جز پسرعموی جوانم، وارطان. سلطهٔ غم و غصه، رنگ #کریسمس را از خانه زدوده، عموگابریل و زن‌عمو در این پانزده روز، به‌اندازهٔ پانزده سال پیر شده‌اند. 🔔زنگ خانه به صدا درمی‌آید و لحظاتی بعد، پسرعمویم با دو جوان که ارمنی هم نیستند، #یاالله گویان وارد خانه می‌شوند. ظاهراً از قبل قرار بوده که گروهی امشب بیایند و مصاحبه‌ای تهیه کنند. نمی‌دانم عمو و زن عمو با این حال و روز، با چه دل و دماغی می‌خواهند حرف بزنند. هرچه باشد فقط دو هفته از #شهادت وارطان گذشته است.  دو جوان عمو را به گوشه‌ای خلوت می‌کشانند و چیزهایی به او می‌گویند، رنگ چهرهٔ عمو از شنیدن حرف‌های جوان عوض می‌شود!  ☺️عمو بعد از شنیدن حرف‌های جوان، سریع به طرف جمع ما می‌آید و می‌گوید: مهمان مهمی الآن به خانمان می‌آید. از تعجب چشمانم گرد می‌شود! کیست که به‌خاطرش عمو سرزنده شد؟   ❤️😭خدای من! باور کردنی نیست! این کسی که از در وارد شد و با تک تک ما سلام و احوال‌پرسی کرد، #آقای_خامنه‌ای است. 🍃🌹🎉معرفی این کتاب به مناسبت ولادت با سعادت #حضرت_عیسی_مسیح (ع) 💳خرید اینترنتی (در خرید اول ۱۵۰۰۰ تومان تخفیف دارد.) https://basalam.com/samed_ketab/product/72288?ref=Gxl5B ✍bonyana @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🍃📚📖🍃
🕊🌺🍃🕊🌺🍃🕊 🌺🕊🌺 🍃🌺 🕊 برادر حاج‌قاسم با نوشتن یادداشت بر کتاب‌های مورد علاقه‌اش عموم مردم را به خواندن این کتاب‌ها تشویق می‌کرد. این کار بهترین تبلیغ برای کتاب بود. و نوشتن یادداشت توسط حاج‌قاسم به عنوان یک فرمانده بلندبالای نظامی و یک شخصیت محبوب مردمی نگاه‌ها را به سوی خود می‌چرخاند و ایجاد کنجکاوی می‌کرد. 📚کتاب‌های زندگینامه قهرمان‌های مهم‌ترین کتاب‌هایی بودند که معمولاً خبر تقریظ نوشتن بر آن‌ها توسط حاج‌قاسم سلیمانی منتشر می‌شد. «وقتی مهتاب گم شد» کتاب ، یکی از کتاب‌هایی است که حاج‌قاسم سلیمانی نه تقریظ که بعد از خواندن آن یادداشتی برایش منتشر کرد. 🍃🌸فرمانده قدس با خواندن این کتاب در یادداشتی که با عنوان «برادر جامانده‌ات قاسم سلیمانی» منتشر کرده، خطاب به علی خوش‌لفظ نویسنده کتاب، می‌نویسد: 😔💔"یک بار همه خاطراتم را به رخم کشیدی. چه زیبا از کسانی حرف زده‌ای که صد‌ها نفر از آن‌ها را همینگونه از دست دادم و هنوز هر ماه یکی از آن‌ها را می‌کنم و رویم نمی‌شود در تشییع آن‌ها شرکت کنم. 🕊۱۰ روز قبل بهترین آن‌ها را – مراد و حیدر را - از دست دادم، اما خودم نمی‌روم و نمی‌میرم، درحالی‌که در آرزوی وصل یکی از آن صد‌ها شیر دیروز له‌له می‌زنم و به درد دچار شده‌ام. امروز این درد همه وجودم را فراگرفته و تو نمکدانی از نمک را به زخم‌هایم پاشاندی. تنهای تنهایم…" hor-zaman.ir @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌺🍃🕊🍃🌺🍃🕊🍃🌺🍃🕊🌺
تالیف : عباس میرزایی 📙کتاب «اطلس لشکر ۴۱ ثارالله» در هشت سال تألیف «عباس میرزایی» که سردار سپهبد نقش بسیار جدی و ارزنده‌ای در تهیه و انتشار آن داشت، تهیه و تدوین شد. 📖کتاب «اطلس ۴۱ ثارالله» متشکل از شش فصل است؛ فصل اول را با عنوان «تجاوز ارتش عراق و تشکیل هسته‌های مقاومت» با نگاهی بر تشکیل کمیته انقلاب اسلامی و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در کرمان آغاز کرده و با اشاره به آغاز جنگ تحمیلی و تشکیل تیپ و لشکر ۴۱ ثارالله و اولین اعزام‌ها به پایان می‌برد. به دلیل حجم بالای کتاب، قابل بارگذاری نیست؛ علاقه مندان از لینک زیر دانلود کنند : defapress.ir/files/fa/news/1399/1/14/955740_214.pdf @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌺🍃
📖 دوستانی که هنوز کتاب یادت باشد رو مطالعه نکردند، حتما در این روزها که به خاطر بیشتر در خانه می مانیم، بخرند و مطالعه کنند. ❤️زندگی مدافع حرم به روایت همسر معزز @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌹🍃
❤️🍃 ویژگی‌ای که رضا را از هم سن و سال‌هایش جدا می‌کرد، فهم و درک او از جنگ و جهاد بود. خیلی بیشتر از سن خودش می‌فهمید. مدت زیادی از شروع سال تحصیلی نگذشته بود که یک روز وقتی رضا از مدرسه به خانه برگشت، دیدم آشفته و نگران است. گفت: من تصمیم گرفته‌ام به جبهه بروم. اولش خیلی جدی نگرفتم؛ ولی وقتی متوجه شدم برای رفتن به جبهه مصمم است، سعی کردم او را از تصمیمش منصرف کنم. به او گفتم: تو هنوز کوچکی و توی جبهه دست‌وپا گیر می‌شی. نمی‌گم نرو. بذار کمی که بزرگتر شدی، اون وقت برو. در جواب حرف من گفت: به شما ثابت خواهم کرد که اگر از نظر جسمی کوچکم ولی قدرت این را دارم در جبهه با دشمن بجنگم. عاشق شهادت بود. آرام و قرار نداشت و دائم می‌گفت: می‌خواهم به جبهه بروم. خصوصا بعد از آن که امام دستور جهاد داده بود، می‌گفت: دیگر درنگ جایز نیست. چند روز بعد دیدم با التماس عجیبی نگاهم می‌کند و اجازه رفتن می‌خواهد. حالت خاصی داشت. گفت: من عاشقم. می‌دانستم منظورش چیست؛ اما خودم را بی‌اطلاع نشان دادم با خنده گفتم: عاشقی؟ عاشق هر دختری باشی، من دوست دارم در سن دوازده‌سالگی دامادی تو را ببینم. گفت: مادر همه چیز را به شوخی می‌گیری. ادامه داد: مادر، شما می‌دانی من عاشق چه کسی هستم؟ عاشق خدا، ائمه علیهم‌السلام و امام زمانم. به روایت مادر معزز عارف۱۲ ساله/ @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌹🍃
✨🍃 از ویژگی های آقامهدی، عشق و علاقه به مطالعه و کتاب بود. او هر جا کتاب مفیدی می دید خریداری می کرد و بعد از مطالعه، آن در اختیار دیگران قرار می داد. بعد از شهادتش طبق وصیت نامه اش کتابخانه او را به تیپ محمد رسول الله(ص) اهدا کردند. 🍃در عکس با نقطه قرمز مشخص شده @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌷🍃
به مناسبت هفته کتاب، کتابی که به نظرتون سازنده بوده رو به ما معرفی کنید. تا دوستانِ کانال، کتاب های مفید رو مطالعه کنند.🌷 @Ya_bibi_zeinab_s_71 اجر این کار برسد به روح 🌹
☕️ 🍂 📘کتاب سرمشق زندگینامه و خاطرات شهید محسن حججی 📋توضیحات : چهار فصل مختلف از ابعاد زندگی ایشان. بسیار زیبا و خواندنی است نثر روانی دارد و تصاویر کتاب هم زیباست در پایان کتاب هم دستنوشته های شهید موجود است. 📲می توانند از نرم افزار طاقچه با قیمت بسیار پایینتر تهیه نمایند. 📚 ✉️ 📩 اجر معنوی معرفی برسد به روح شهید مدافع حرم 🌱 @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌹🍃
🟡 بیا وسط میدان و برای خدا خودت را نشان بده تا خدا تو را به همه نشان بدهد. 🔹نوجوان و جوان‌ ما و خود ما، از مرگ می‌ترسیم. بدون تعارف بعضی از ما حزب اللهی ها از شهادت هم میترسیم. زندگی شهید، هراس مرگ را در نوجوان و جوان‌ از بین می برد. 🔸آدم متوجه می‌شود که با تهذیب نفس، میتواند به جایی برسد که نه تنها از مرگ نترسد بلکه آرزوی شهادت هم بکند. خیلی ها از باب تعارف می‌گویند آرزوی ما شهادت است. ولی آقا محسن اینطور نبود. او مهمترین دغدغه اش در دنیا شهادت بود. البته اول عمل به وظیفه و سپس رسیدن به شهادت. 🔹شهید حججی فردی فعال در جهاد فرهنگی بود. بعضی از ما مذهبی ها کاری به جهاد فرهنگی نداریم و بیشتر مصرف کننده هستیم تا تولید کننده. نمازی میخوانیم و هیئتی می‌رویم و تمام. 🔸شهید حججی فعال عرصه کتاب بود. فعال عرصه تبلیغ و حلقات صالحین بود. فعال گروه جهادی بود. این به ما می‌گوید آقای مذهبی. آماده خور نباش. بیا وسط میدان و برای خدا خودت را نشان بده تا خدا تو را به همه نشان بدهد. محسن نعماء/ 📚 @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein🌹🕊