«صبر» را معمولا به شکیبایی و تحمّل معنا میکنند؛ این لباسِ کوتاه، همه قامت بلند صبر را نمیپوشاند. درستتر این است که مثل لغتنامههای دست اول، صبر را به ایستادگی و از خود مقاومت نشان دادن معنا کنیم؛ چون تحمل گاهی از سر تسلیم و ناچاری است ولی ایستادگی با پایمردی و سرسختی همراه است.
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
📌بزرگترین متهم صدر اسلام
🔹بزرگترین متهم و مظلوم صدر اسلام حضرت ابوطالب است. تعداد زیادی حدیث جعل کردند، چقدر تحلیل آبکی درست کردند که ابوطالب پدر علیبنابیطالب و تنها حامی رسول خدا را مشرک و جهنمی تلقی کنند!
🔹الهی فدای علیبنابیطالب بشوم، یا علی! کسی همسر تو باشد مظلوم است، کسی فرزند تو باشد مظلوم است، کسی پدر تو باشد مظلوم است، اصلاً کسی از کنار تو رد میشود مظلوم است؛ خدا شاهد است این آتش مظلومیت أمیرالمؤمنین(ع) به دوستانش نیز میرسد.
🔹 وقتی ابوطالب از دنیا رفت آن سال را عام الحزن یعنی سال حزن نامیدند.آن سال! واقعاً کمر رسول خدا(ص) را شکست.
🔹حضرت علی(ع) از رسول خدا ص پرسیدند: یا رسول الله! إنّک لتحبّ عقیلاً؛ شما عقیل را دوست دارید؟ رسول خدا (ص) فرمودند: ای والله! انّی لاحبّه حبّین؛ من دو برابر او را دوست دارم، یا به دو دلیل او را دوست دارم، یا دو جور دوستش دارم؛ حبّاً له و حبّاً لحبّ ابیطالب له؛ یک بار خودش را دوست دارم، یک بار به دلیل اینکه ابوطالب او را دوست داشت دوستش دارم؛ یعنی مقام حضرت ابوطالب چقدر بالاست!
🔹امیرالمؤمنین در یک میدانی در کوفه نشسته بود، مردم هم اطرافش بودند؛ یک شخص نفهمی بلند شد گفت: ای امیرمومنان! شما در یک همچین مقام و موقعیتی هستی؛ در حالیکه پدر تو در عذاب جهنم است! (انّک بالمکان الذی انزلک الله، و أبوک معذّبٌ فی النار!»)
امیرالمومنین(ع) در پاسخ فرمودند: این چه حرفی است که میزنی؟ خدا دهنت را خرد کند؛ قسم به آن کسی که پیامبر را به نبوت مبعوث کرد، اگر پدر من همۀ گنهکارهای روی زمین را شفاعت بکند، خدا شفاعتش را خواهد پذیرفت! (فقال له: مَه فذل الله فاک. و الذی بعث محمداً بالحقّ نبیا، لو شفع أبی کل مذنبٍ علی وجه الارض لشفّعه الله)
آیا پدر من معذب در جهنم است درحالیکه پسرش تقسیمکنندۀ بهشت و جهنم است؟ بعد دوباره به خدا قسم میخورند و میفرمایند: نور ابوطالب در روز قیامت در اثر شدتش تمام نورهای اولیای خدا، جز پنج تن آل عبا را خاموش میکند! (أ أبی معذّبٌ فیالنار و ابنه قسیم الجنة و النّار؟ إنّ نور ابیطالب یوم القیامه لیطفیء انوار الخلائق الا خمسة انوار)
🔹ابوطالب مظلوم و مورد کینۀ کفار و منافقان واقع شده بود، چون در صدر اسلام دفاع جانانهای از پیغمبر میکرد
پناهیان
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
⭐ آیه نصب شده در محل سخنرانی رهبر انقلاب در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی. ۱۴۰۲/۱۱/۱۹
🔸وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِين
🔹و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم.
«سوره مبارکه انبیاء آیه ۱۰۷»
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍ رهبر انقلاب، صبح امروز:
بعثت پیامبر اسلام بزرگترین حادثه تاریخ است
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
بسم الله
ای مهربان یارا
تو نعمتی ما را
آرام جانی یا محمد جمله دلها را ×1
Verse1:
من در خیالم باتو میخواندم نمازی را
هر سجده ام فهمیدم آن دم سر فرازی را
در چشم من دیدی تب راز و نیازی را
بعد از نمازم دیدم آن خال حجازی را
Chorus:
ای مهربان یارا
تو نعمتی مارا
آرام جانی یا محمد جمله دلها را ×2
Verse2:
أهلاً و سهلاً
خاک قدومت آب حیاتم
أهلاً سهلا ً
نور وجودت راه نجاتم
أهلاً و سهلاً
ذکر لبم تسبیح خدا شد
أهلاً وسهلاً
که مصطفی پیغمبر ما شد
Chorus:
ای مهربان یارا
تو نعمتی ما را
آرام جانی یامحمد جمله دلها را×2
Verse3:
اهلاً و سهلاً
جئتَ بشیراً خیرَ نبینا
بشارت دهنده آمدی ای بهترین پیامبران
اهلاً و سهلاً
حُبُّکَ سرٌّ ضاءَ یقینا
عشق تو رازیست که به یقین درخشید
اهلاً و سهلاً
إسمُکَ تسبیحٌ لحیاتي
نام تو تسبیح و ذکر زندگی من است
اهلاً و سهلاً
لکَ سلامي و صلواتي
سلام و درود من بر تو
Chorus ×4
ای مهربان یارا
تو نعمتی ما را
آرام جانی یامحمد جمله دلها را
#نقش_بسیجی_شهید_مصطفی_صدرزاده_دربرابر_اغتشاش_گران_از_زبان_همسرشان
🔺تک تک لحظات جریانات انتخابات رو فراموش نمی کنم آقا مصطفی خیلی قبل و بعد انتخابات شور داشتند والان که خاطرات رو مرور میکنم میبینم تمام این شور ها با شعور و بصیرت بالا بود
تمام ساعات و روزهای که باید از زندگی و انتظار برای ورود فاطمه خانم به جمع خانواده لذت میبریدم تمام شده بود اضطراب و نگرانی
🔺یادمه قبل ازبرگزاری انتخابات روزی برای سونوگرافی به بلوار کشاورز رفته بودیم و موقع برگشت خوشحال از سالم بودن بچه برای خرید عروسک به پاساژی رفتیم که ما رو بیرون کردند و درب پاساژ رو میبستند که نکنه طرافداران کاندیدا به داخل پاساژ بیایند به محض خارج شدن از پاساژ در سیل جمعیت طرافداران کاندیدا که برای هم شاخ و شونه میکشیدند قرار گرفتیم
اونجا بود که اضطراب را در چهره آقا مصطفی میدیدم که با دلهره فقط سعی میکرد من رو از وسط جمعیت بیرون بکشه
🔺آقا مصطفی ۲بار مجروحیت داشتند
فردای اعلام نتایج آرا یکی از دوستانشان که زمان طلبگی با هم آشنا شده بودند با آقا مصطفی تماس گرفتند که شهرک غرب شلوغ شده اگه شد بیا
آقا مصطفی هم سریع با پدر و برادرم و تعدادی از دوستانش حرکت کردند واین #شروع حضور ایشون در مقابله با اغتشاشگران بود
🔺اولین مجروحیت آقا مصطفی ۲۵خرداد بود که برای تجمع در میدان امام حسین رفته بودند آقا مصطفی وپدرم با هم رفته بودند برادرم هم با بچه ههای مسجد رفتند زمان برگشت آقا مصطفی با یکی از دوستانشان که موتور داشتند بر میگردند که تنها نباشند پدر و برادرم هم در مقابله با درگیری یکی از خیابانها می مانند
ودیگر کسی از آقا مصطفی خبری نداشت
🔺خودشان تعریف میکردند که موقع بنزین زدن از اتوبوس مسجد جا می مانند ونزدیک میدان آزادی می ایستند و دوستشان بالای موتور میرود که اتوبوس را میبیند یا نه اغتشاشگران به سمت آنها هجوم می آوردند و فقط به جرم این که شلوار بسیجی (پلنگی)پاشون بود آقا مصطفی را با پنج ضربه چاقو به پای چپ و یک ضربه قمه به بازوی دست چپ و ضربات زیاد به سرش در حد مرگ میزنن دوستشان وقتی سر بر میگرداند میبیند که آقا مصطفی زیر دست و پای اغتشاشگرانه برای کمک ونجات آقا مصطفی که میرود یه ضربه چاقو بک کمرشان میزنند وتعریف میکردند که ساعت۴تا۱۲شب کف خیابان افتاده بودند با خونریزی شدی و فتنه گران اجازه آمدن آمبولانس و انتقال به بیمارستان را نمیدادند و تهدید میکردند که آمبولانس را مجروحین آتش میزنند
آقا مصطفی میگفتند آقای که نمیدانم کی بود وقتی دید که زیر دست و پا هستم خودش رو روی من انداخت فقط داد میزد که مرده دیگه نزنید انقدر گفت مرده،مرده تا دست از زدن من بر داشتند و رفتند
🔺ساعت ۱۲شب بود که آمبولانس بلاخره رسید وتونست آقا مصطفی و دوستشان را به بیمارستان ارتش انتقال بدن
ساعت۳شب من چون نتونستم با آقا مصطفی و برادرم و پدرم تماس بگیرم هنوز بیدار بودم که پدرشان تماس گرفتند و گفتند مصطفی مجروح شده و بیمارستان بسترین.
محله ما آژانس شبانه روزی نداشت با چه سختی خودم رو به بیمارستان رساندم
وقتی وارد بیمارستان شدم تختهای اورژانس با پرده های از هم جدا شده بود همانطور که سرم پایین بود از زیر پرده کفش آقا مصطفی را دیدم و پای پرستاری که مشغول انجام کارهای آقا مصطفی بودند به کفش پر از خون آقا مصطفی خورد با چشمان خودم تکان و موج خون داخل کفش آقا میدیدم.وقتی پرده را کنار زدم آقا مصطفی با صورت رنگ پریده بیحال روی تخت خوابیده بودند تا من را دیدند سریع خودشان رامرتب کرد
با لبخند زیبا و همیشگی و دلنشین شروع کرد به دلداری دادن و سر به سر گذاشتن .
صبح۲۶خرداد از بیمارستان مرخص شد.
انقدر اذیت بود و سرگیجه داشت که نمی توانست سرپا بایستد.
صبح۲۷خرداد بعد از صبحانه آماده شد گفتم با این وضعیت جسمی کجا؟با بغض گفت:عزیز در سایت ها اعلام کردند امروز به سمت بیت میرن .
تا حالا کم دل #آقا خون شده
من باید بمیرم
من تو خونه باشم بعد فتنه گران به راحتی به زبان بیارن که سمت بیت برن
من جنازه هم باشم میرم الان که هنوز خوبم.
🔺در ایام فتنه و اغتشاشات آقا مصطفی دانشگاه نمیرفتن فرصت نمی کردند هر روز تهران میرفتند.
یک روز صبح بعد از نماز آماده شد برای رفتن به دانشگاه جالب بود که از قبل استخاره گرفته بود (آقا مصطفی تقریبا تمام کارهاش رو با استخاره انجام میداد و واقعا به جواب استخاره ها هم عمل میکرد .حتی اگه بر خلاف میلش بود)
دیر وقت بود که برگشت خونه ولی خیلی خوشحال بود .
چایی که آوردم گفت بشین برات تعریف کنم امروز چه کردم.
وقتی از کلاس می خواستم بیام خونه دیدم گروهی از دانشجویان در گوشه ای از حیاط دانشگاه تحصن کردند شمع مشکی گذاشتن و چند عکس از ندا آقا سلطان گذاشتند و چند برگه که نوشته بودند بای ذنب قتلت و خلاصه سکوت کرده بودند .
رفتم کنارشان تا خواستم صحبت کنم موضع گرفتند ولی شروع کردم کم کم طوری که جذب شدند
بعد گفتم خوب اینجا نمی شه صحبت کرد بریم بالا همه اومدن بالا که ببینند نتیجه بحث چی میشه انقدر بگم که هم اون تجمع بهم خورد و هم تعداد زیادی از اون جمع که از واقعیت خبر نداشتند از جمع دور شدند و حیاط دانشگاه هم هیچ صحنه سیاسی نداشت.
خاطرات حضور آقا مصطفی در فتنه خیلی زیاده
است فقط مجروحیت دومشان ۱۶آذر بود که انگشت دستشان شکست و آخرین ضربه این اغتشاشات و خاطره تلخ من که واقعا همیشه گفتم از افرادی که باعث آن شدن نمیگذرم این بود که وقتی فاطمه به دنیا اومد ۲۷ماه مبارک رمضان بود و زمانی که من مرخص شدم از بیمارستان روز قدس بود که بخاطر اغتشاشی که در روز قدس اتفاق افتاده بود آقا مصطفی رفتند نماز جمعه برای مقابله با اغتشاش گران و روز قشنگ زندگی ما که باید با هم اولین گل زندگی رو به خونه میبردیم نبودندومن تنها با پدر و مادرشان و پدر ومادر خودم برگشتم خونه و ایشون شب بعد از افطار اومدن انقدر خسته و بی حال که حد نداشت و تا چند روز بعد کلیه درد داشتند چون با زبان روزه مجبور بودند در خیابانها و در گرما بودند و تعریف میکردند که این اغتشاشگران خیلی راحت آب و خوراکی می خوردند .میگفت از شدت تشنگی صدای آب یخی که آنها می خوردن برای ما اذیت کننده بود
واینکه انقدر دویده بودند که برای چند دقیقه بیحال کف خیابان در خط بی آر تی افتاده بودند تا این که دوستانشان به کمکشان امدن.
#پایان_ماموریت_یک_بسیجی_شهادت_است
#سید_ابراهیم_همه_ما_به_پیروی_از_راه_شما_فردا_حماسه_دیگری_خلق_میکنیم ✌️✌️
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
#خاطرات_شهید_مصطفی_صدرزاده
#خاطرات_دوستان_شهید
#قسمت_پانزدهم
✅ توی سال 85، زمان جنگ های سی و سه روزه ی لبنان، مصطفی انقدر ذهنش درگیر بود که عین اون سی و سه روز، هرشب خواب جنگ دیده بود
✅ مصطفی با این که حافظه ی خوبی نداشت، شعرهای اتل متل توتوله ی ابوالفضل سپهر رو خیلی هاش رو حفظ کرده بود و سر مزار شهدا میخوند.
شاید خیلی از اون شعر ها رو پای مزار خودش خوند
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
48.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
« صحبتهای حاج #مهدی_رسولی
در مورد #معجزهی_مشارکت »
جلسه هفتگی ۱۲ بهمن هیئت ثارالله زنجان
📍هیئت ثارالله زنجان
@shahid_mostafasadrzadeh
#خاطرات_شهید_مصطفی_صدرزاده
#خاطرات_دوستان_شهید
#قسمت_شانزدهم
✅ یادمه همسایه شون میخواست اسباب کشی کنه، مصطفی بهش گفت ما میخوایم فرش هاتون رو بشوریم.
یک بچه ی سوم دبیرستانی سه تا فرش دست بافت رو کول کرده بود و آورده بود توی حیاط خونه شون و شست.
منم رفتم کمکش و کلی با همدیگه آب بازی کردیم .
✅ هرجا می دید کسی کمک لازم داره، می رفت برای کمک.
✅ روی بچه بسیجی ها خیلی حساس بود. هرجا می دید یه بچه بسیجی مظلوم واقع شده می رفت کمکش.
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
اگر می خواهید کارتان برکت پیدا کند :
به خانواده شهدا سر بزنید ؛
زندگی نامه شهدا را بخوانید ؛
سعی کنید در روحیه خود شهادت طلبی را پرورش دهید ...
#بسیجی_شهید_مصطفی_صدرزاده
@shahid_mostafasadrzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیه ای از قرآن کریم در مورد حضور در راهپیمایی
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
بچههای ایران سلام👋
🥳باز هم جشنواره نوجوانان ایران و کلی جایزه باحال‼️
🎁 جــوایـــز:
🕹 دستگاه ps۴
📟 ساعت هوشمند
📱گوشی هوشمند
🪙 پلاک طلا
🎶هدفون
🛴اسکیت
🤩و کلی جایزه باحال دیگه....
🔰 موضوعات جشنواره:
🇮🇷 دهـــه فــجــر
⏳(مهلت ارسال آثار تا ۲۲ بهمن)
🎊 اعیاد شعبانیه
⏳(مهلت ارسال آثار تا ۶ اسفند)
🗳 انــتــخــابــات
⏳(مهلت ارسال آثار تا ۱۱ اسفند)
📎برای شرکت در جشنواره فقط کافی یکی از کارهای زیر رو انجام بدی👇
🎞 ۱. کلیپ بسازی.
🎥 ۲. از مراسمات اتفاقات و جشنها فیلم بگیری.
🗣۳. خودت یه اجرای خلاقانه داشته باشی
🙂 منتظرتم!
#جشنواره_نوجوانان_ایران
✨ جشنواره نوجوانان ایران
🔸@jni_iran
قانون الهی این است که هر کس تلاش کند به مقتضای تلاشش برسد. فرقش این است که فاسق، فاجر، منافق و کافر بهرهاش را فقط در همین دنیا میگیرد ولی مؤمن هم در دنیا و هم در آخرت. با این دید، دیگر این سوال پاسخ پیدا میکند که «چرا بلاد کفر غرق در رفاه و نعمتاند»؟
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
شهید مصطفی صدرزاده
#خاطرات_شهید_مصطفی_صدرزاده #خاطرات_دوستان_شهید #قسمت_شانزدهم ✅ یادمه همسایه شون میخواست اسباب کشی
#خاطرات_شهید_مصطفی_صدرزاده
#خاطرات_دوستان_شهید
#قسمت_هفدهم
✅ توی سال 88 مصطفی یکی از دلیرهای تهران بود.
مصطفی اون زمان یک ترم دانشگاهش رو رها کرد.
دو روز بعد از انتخابات مصطفی با موتور با یکی میره، گیر میوفتن.
🔹مصطفی برام تعریف کرد که توی درگیری یهو دیده یکی از بچه ها نیست شده.
بعد زمانی که مصطفی زخمی افتاده بوده اومده و بهش گفته خوب کتک خوردیا....
مصطفی میگفت بهش گفتم تو چیکار کردی؟
گفت من یه پرچم سبز گرفتم و بین اونا رفتم...
مصطفی خیلی ناراحت شده بود.
میگفت خب این که ترسیده و فرار کرده یه چیز طبیعیه، اما این که میاد به من اینجوری میگه خیلیه...
اونجا من از مظلومیت مصطفی یکه خوردم.
🔹روز 16 آذر هم مصطفی کارش به بیمارستان کشید.
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
شهید مصطفی صدرزاده
#خاطرات_شهید_مصطفی_صدرزاده #خاطرات_دوستان_شهید #قسمت_هفدهم ✅ توی سال 88 مصطفی یکی از دلیرهای تهرا
#خاطرات_شهید_مصطفی_صدرزاده
#خاطرات_دوستان_شهید
#قسمت_هجدهم
✅ کم کم زمزمه ها ی رفتن به سوریه اومد....
اولین بار شهریور 92 بود، مصطفی و یه تعدادی رفتن،
توی فرودگاه قرار بود هواپیما ساعت 2 یا 3 بپره،
یک دفعه گفتن هواپیما نمی پره.
اون موقع رفتن سخت بود...
مصطفی گفت اگه این خدا خداست، من میرم سوریه...
ساعت 5 بعد از ظهر گفتن بیاید برید.
🔹هیچ وقت یادم نمیره صحنه ای که مصطفی از گیت رد شد.😊
مثل یک پرنده ای که از قفس آزاد شده، خوشحالی توی چشماش معلوم بود و همش این طرف و اون طرف میرفت.
رفتن....
بعد از یه مدتی همه برگشتن ولی مصطفی برنگشت.
که بعدش زخمی شد و برگشت...
✅ مصطفی خونه هم که میومد بیکار نمی نشست.
یادمه میگفت مثلا با خانومم داریم میریم مهمونی، یهو میان میگن بیا فلان جا سخنرانی کن.
کلا دیگه اون آدم قبلی نبود.
خیلی فرق کرده بود.
🌷🌟🌷🌟🌷🌟🌷🌟🌷
🌷🌟🌷🌟🌷🌟🌷🌟🌷
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
May 11
May 11
روحانی با همه کم کاری هاش تیم رسانه ای خوبی داشت.
مثلا تو دولت قبل یه #هواپیمای_بویینگ که مرجوعی اسپانیا بود رو خریدن و با کلی جشن و سر و صدا آوردن ایران، آخوندی وزیر راه و صالحی معاون رئیس جمهور و پزشکیان نائب رییس مجلس رفتن فرودگاه برا استقبال. بعد توی سخنرانی با ذوق زدگی گفتن «بوی نویی میده» 😂
خلاصه رسانههای کشور تا چند هفته درگیر این هواپیمای خوش بو بود تا اینکه خبر رسید هواپیما نقص فنی داره و نمی تونه پرواز کنه!😒
🌐 بیشتر: http://rajanews.com/node/266006
🔰 بعد توی #دولت_رئیسی با وجود تمام تحریمهای زمان روحانی بلکه بیشتر تا الان ۶۰ فروند هواپیما خریدن و هیچکی خبر نداره!!!
@shahid_mostafasadrzadeh