eitaa logo
شهید مصطفی صدرزاده
1.9هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
2.2هزار ویدیو
153 فایل
خودسازی دغدغه اصلی تان باشد...🌱 شهید مصطفی صدرزاده (سیدابراهیم) شهید تاسوعا💌 کپی آزاد🍀 @Shahid_sadrzadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
از ترس کرونا با مردم دست نمیدیم 👻 باشه ، قبول ✋ ولی کاش از ترس خدا هم : با دست نمی‌دادیم ! به دست نمی زدیم ! به بیت المال نمی کردیم ! از کم کاری و دست می کشیدیم ! از یتیمان دستگیری میکردیم مایحتاج مردم را نمیکردیم با روح و روان مردم بازی نمیکردیم و .... وقتی برای اون "احتمالی" اینقـدر اهمیت قائلیم ؛ چرا اهمیتی برای این "قطعی" ها قائل نیستیم ؟؟؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام کاظم عليه السّلام... ✨بهترین عبادت بعد از شناختن خداوند،‌ و است. 📚تحف العقول، ص403
💢 حجت الاسلام علیرضا پناهیان ♦️آخرین آمادگی برای ظهور این است که مدیران جامعه اصلاح بشوند. چون حکومت امام زمان(ع) و فرج او و ظهور او چیزی از جنس مدیریت جامعه است.
پرسیده شد : رجب را که "شهرَ اللهِ الأصَب" گفته اند یعنی چه؟ فرمودند : یعنی این قدر در به شما ثواب اعطا می‌کند که چشم و گوشِ کسی ندیده و نشنیده و به قلبِ کسی هم خطور نکرده است...! آیت الله حق شناس ❤️دلــم هوای تو دارد در این هوای رجب (ع)
📢 مصاحبه با همسر شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده مرزهای اسلام گسترش پیدا کرده،آرزوی نابودی اسرائیل خیلی نزدیکتر شده...
شهید مصطفی صدرزاده
#مصاحبه_با_همسر_شهید_صدرزاده 🔴قسمت اول مصطفی صدرزاده با نام جهادی «سید ابراهیم» فرمانده ایرانی گرد
🔴قسمت دوم تسنیم: انتظارات شما را شنیدیم. چیزهایی که مصطفی از شما می‌خواست را برایمان تعریف کنید. ➖صحبت‌های ما خیلی کوتاه بود اما در همان فرصت کوتاه روی یک چیز خیلی تاکید کرد، او بارها گفت که یک همسنگر می‌خواهد. شاید کسی که به خواستگاری می رود بگوید همسر و همدم می‌خواهد اما مصطفی گفت که همسنگر می‌خواهد. بعد از چند سال به او گفتم ما که الان در زمان جنگ نیستیم، علت اینکه همسنگر خواسته چه بوده است؟ او گفت: «جنگ ما، جنگ نظامی نیست؛ جنگ الان ما جنگ فرهنگی است. اگر همسنگر خواستم به خاطر کارهای فرهنگی است تا وقتی من کار فرهنگی انجام می‌دهم، همسرم هم در کنار من کار فرهنگی کند». تسنیم: این اتفاق در زندگیتان افتاد؟ چگونه بود؟ بله. تا دوسال اول زندگیمان که همان روال قبل از ازدواجمان بود؛ من فرمانده پایگاه خانم‌ها بودم و مصطفی فرمانده پایگاه نوجوان‌ها بود. بعد از آن او یک پایگاه جدید ایجاد کرد و فرمانده پایگاه امام روح الله(ره) شد. هر دوی ما در کنار هم کارهای فرهنگی انجام می‌دادیم و کارهای بسیج و مسجد را جلو می‌بردیم. تسنیم: شغل مصطفی چه بود؟ شغل آزاد داشت. اوایل طلبه بود اما بعد از ازدواج طلبگی را ادامه نداد و سراغ کار آزاد رفت. انتخاب محله‌‌ای پرت در کهنز شهریار برای کار فرهنگی/ خانم‌های آن محل:«مدیون صدرزاده هستیم که بچه‌هایمان را بسیجی کرد» تسنیم: کار فرهنگی دیربازده هست، چیزی نیست که مثلا دکمه‌ای را بزنیم و سریع نتیجه‌اش را ببینیم. فعالیتی شروع می‌شود و 5 یا 6 سال از آن می‌گذرد تا اولین نتایج آن دیده شود. مصطفی فرمانده پایگاه بسیج نوجوان‌ها بود. کلی باید کار فرهنگی می‌کرد تا مثلا بعد از چند سال ببیند که مهارت قرآن خوانی فلان نوجوان خوب شده و نمازش را صحیح می‌خواند. کار فرهنگی صبر بالایی می‌خواهد. مصطفی نسبت به نوجوان‌ها احساس پدری داشت یعنی مثل وقتی که فرزندی بزرگ می‌شود و پدرش لذت می‌برد، او هم همین حس را داشت. نوجوان‌هایی که با مصطفی بودند تفاوت سنی زیادی با او نداشتند و حدود 7-6 سال از او کوچک‌تر بودند. آخرین لذتی که من از بزرگ شدن نوجوان‌هایش دیدم، این بود که یک روز به خانه آمد و با ذوق گفت که بچه‌هایش پاسدار شدند، شغلشان مشخص شده و همه‌شان تحصیل کرده‌اند. با گفتن همین کلمات آن لذتی را که در وجودش بود، بیان می‌کرد. هیچ وقت به این فکر نمی‌کرد که مثلا اگر در فلان محله کار فرهنگی کند ممکن است بازدهی خوبی نداشته باشد. زمانی خودم به او اعتراض کردم و گفتم که مثلا پارک، جای کار فرهنگی نیست یا هیچ امیدی به نتیجه در محله‌ای که انتخاب کرده وجود ندارد. اما تاکید می‌کرد نتیجه‌ی کاری که می‌کند، دست خداست و خودش و بقیه کاره‌ای نیستند. می‌گفت اگر خدا بخواهد خودش درست می‌شود و وظیفه دارد کاری را که روی دوشش است انجام دهد، بعد از آن هر چیزی که خدا بخواهد همان می‌شود. مصطفی محله‌ای پرت و دورافتاده را در کهنز شهریار برای کار فرهنگی انتخاب کرده بود. وقتی در جمع خانم‌ها یا در جمع‌های خانوادگی این موضوع را مطرح می‌کردم، همه تعجب می‌کردند و می‌گفتند آنجا که واقعا امیدی به نتیجه گیری نیست! حتی می‌گفتند کسی از بچه‌های آن محل انتظاری ندارد. دو سال و نیم بود که مصطفی حضور فیزیکی کمتری در آن منطقه داشت. در این مدت وقتی مادران آن بچه‌ها را می‌دیدم از کارهای مصطفی تشکر می‌کردند و می‌گفتند که ممنونِ زحمات او هستند. می‌گفتند اگر او نبود، معلوم نبود که آینده بچه‌های محل چه می‌شد. می‌گفتند مدیون آقا مصطفی هستند که بچه‌های‌شان را بسیجی کرده است. وقتی این حرف‌ها را به مصطفی منتقل می‌کردم ناراحت می‌شد و می‌گفت که همه اینها کار خدا بوده است. می‌گفت اگر خدا می‌خواست می‌توانست حرف‌ها و کارهایش را بی‌اثر کند. دیدگاه او به کار فرهنگی اینطور بود. ماجرای پاترول سفیدی تسنیم: یعنی خودش را واسطه می‌دید. واسطه‌ای که باید کارش را کند، سختی‌ها را تحمل کند و بداند که نتیجه دست خداست. ➖بله. سختی‌های زیادی را تحمل می‌کرد. ما یک ماشین پاترول سفید داشتیم و هر کس که این ماشین را می‌دید به ما خرده می‌گرفت که الان زمان پاترول نیست، بنزین زیاد مصرف می کند، خرج دارد و کلی مشکلات دیگر. وقتی این حرف‌ها را شنید گفت که این پاترول توانسته چند نفر را که در جاده مانده بودند نجات دهد. گفت ماشینی در جوی آب افتاده بود و او با این پاترول آن را بیرون کشیده است. ماشین یکی ازهمسایه‌هایمان در مسیر شمال خراب شده بود. مصطفی با همین پاترول این ماشین را حدود 90 کیلومتر بکسل کرد تا بجای مطمئنی برسند. وقتی گفتم که چرا هنوز از این ماشین استفاده می‌کنی، گفت که می‌خواهد با این ماشین به بقیه کمک کند. گفت خدا این را به ما داده تا بتوانیم برای کمک به دیگران استفاده کنیم. «راه اندازی دفتر پاسخگویی به سوالات شرعی در استخر....
شهید مصطفی صدرزاده
#مصاحبه_با_همسر_شهید_صدرزاده 🔴قسمت دوم تسنیم: انتظارات شما را شنیدیم. چیزهایی که مصطفی از شما می‌خو
🔴قسمت سوم راه اندازی دفتر پاسخگویی به سوالات شرعی در استخر! تسنیم: گفتید که مصطفی سختی‌های زیادی را تحمل می‌کرد. منظورتان تحمل سختی در انجام فعالیت‌های زندگی و کسب و کار است؟ نه. در کارهای فرهنگی خیلی سختی تحمل می‌کرد. وقت خواب و استراحتش خیلی کم بود. مصطفی در ماه رمضان سال 90 یا 91 از یک روحانی به اسم محمدرضا بطحایی دعوت کرده بود تا برای کار فرهنگی به پایگاه بسیج بیاید. بطحایی با خانواده‌اش آمده بود و هرشب در مسجد برنامه داشت؛ بعدا این روحانی هم در سامرای عراق شهید شد. تا حدود ساعت 12 شب در مسجد می‌ماندند و کار فرهنگی می‌کردند. کلاس قرآن داشتند، سفره افطار داشتند، بعد از افطار هم کلاس صالحین و برنامه‌های مختلف داشتند. مصطفی آن موقع با مسئولان یک استخر صحبت کرده بود و بعد از تمام شدن کلاس‌های مسجد، حاج آقا بطحایی را تا نماز صبح به آن استخر می‌برد که پاسخگوی سوالات شرعی مردم باشد. بنابر این وقت چندانی برای استراحت نداشت. مصطفی جثه کوچکی داشت و به همین خاطر خیلی اذیت می‌شد. ماه رمضان در تابستان بود و واقعا شرایط سختی بود. یک بار به خانه آمدم و دیدم که حالش خیلی بد است و تهوع دارد؛ اما از فردای آن روز باز هم کارش را ادامه داد. خیلی به مصطفی وابسته بودم، وقتی به گشت محلی می‌رفت با اصرار همراهش می‌رفتم تسنیم: مصطفی به شما گفته بود که هم‌سنگر می‌خواهد و بعد از ازدواج هم کار فرهنگیش را ادامه داد؛ اما بالاخره زندگی شخصی او و شما هم مهم بود. ناراحت نمی‌شدید که مصطفی بخاطر کارهای فرهنگی، وقت کمتری در خانه است؟ نسبت انجام کارهای فرهنگی و حضور در خانه را چطور رعایت می‌کرد؟ به مصطفی می‌گفتم که زمان بیشتری را در خانه باشد چون من خیلی به او وابسته بودم اما اگر او نمی‌توانست کارش را طوری تنظیم کند که کنارم باشد، من همراهش می‌شدم. چند بار پیش آمد که مصطفی قرار بود به گشت شبانه محلی برود و من با اصرار تمام همراهش شدم. اعتراض می‌کرد و می‌گفت که نمی‌تواند من را با بچه کوچک در ماشین تنها بگذارد و برود اما من به او می‌گفتم که درِ ماشین را قفل می‌کنم و منتظرش می‌مانم تا کارهایش تمام شود. برایم مهم نبود که مثلا ساعت 12 شب هست و در ماشین منتظر او هستم، همین که کنار مصطفی بودم خوب بود. اگر او نمی‌توانست وقتش را طوری تنظیم کند که در خانه باشد، من وقتم را تنظیم می‌کردم که کنارش باشم. تسنیم: ظاهرا با زندگی‌ای که مصطفی برای خودش و انجام کارهای فرهنگی‌اش تعریف کرده بود، شما مجبور به برنامه‌ریزی بودید تا بیشتر کنارش باشید. از اول هم قرارمان این بود که همسنگرش باشم. تسنیم: مصطفی نمی‌گفت که چرا دنبالش راه می‌افتید و می‌روید؟ چرا، اتفاقا ناراحت می‌شد. من به او می‌گفتم: «وقتی کنارت هستم، خیالم راحت است و آرامش دارم و وقتی بیرون می‌روی، فکرم مشغول می‌شود. اینکه در ماشین همراهت باشم راحت‌تر است تا اینکه در خانه باشم و فکرم درگیرت باشد». مهارت بالای مصطفی در فهمیدنِ بچه‌ها و نوجوان‌ها تسنیم: در بسیج برای مقاطع مختلف سنی کارهای زیادی می‌توان انجام داد؛ مثلا حتی برای کسبه محل هم می‌شود کار فرهنگی کرد. چرا مصطفی نوجوان‌ها را انتخاب کرده بود؟ مصطفی مهارت خاصی در بازی با بچه‌ها و جذب آنها داشت. یکی از بستگان ما بچه‌ای دارد که یک مقدار بیش فعال است؛ وقتی که مصطفی را می‌دیدند ذوق می‌کردند که الان بچه‌شان ساکت یک جا می‌نشیند چون مصطفی خیلی این بچه را سرگرم و با او بازی می‌کرد. به قول خودشان انرژی این بچه را تخلیه می‌کرد. وقتی بچه‌ها در یک مجلس مهمانی شلوغ می‌کردند و پدر و مادرها را خسته می‌کردند، مصطفی از جمع جدا می‌شد و همه بچه‌ها را گوشه‌ای جمع و با آنها بازی می‌کرد. خودش می‌گفت وقتی بچه‌ها وارد جمع بزرگترها می‌شوند، ممکن است بچه ها حوصله بزرگترها را نداشته باشند و بزرگترها هم حوصله سرگرم کردن بچه‌ها را نداشته باشند. بچه ها اگر در محیط مسجد و پایگاه بسیج شلوغ کنند، ممکن است بزرگترها دعوایشان کنند. با اولین دعوایی که بچه می‌شنود و برخورد بدی که می‌بیند، ممکن است برود و دیگر برنگردد. این خیلی برای مصطفی مهم بود که کاری کند تا نوجوان‌ها در پایگاه بمانند. بالاخره برخورد بزرگترها با بچه‌ها خیلی متفاوت است. آنها نیاز دارند که در حد سنشان برخورد کنیم. مصطفی وقتی این برخوردها را دید و متوجه شد برخورد بزرگترها ممکن است بچه‌ها را زده کند، این جمع نوجوانان را تشکیل داد. او در این کار خیلی مهارت داشت. «رفتن به پارک با فاطمه ... ➖➖➖➖ ➖➖➖➖➖ ✅ کانال ( با نام جهادی سید ابراهیم)
شهید مصطفی صدرزاده
باسلام ، ای کاش مسئولین و حتی علما و مراجع که اینقدر از محدودیت و مراقبت و ....گفتند و میگن و بعضی هم نگفتند کلامی، از گفتن دعا کردن و دست به دامن ائمه ع و اولاد و اصحاب آنان شدن غافل نمیشدند، که اینگونه حرم امن امام رضا ع و خواهر گرامیشان و اماکن مقدسه دیگر خلوت و کم زائر نمی شد.# دلنوشته
✖️ توصیه امام خمینی (ره) به برادر بزرگ‌شان آقای پسندیده نسبت به رعایت دستورات پزشک بسمه تعالی برادر بزرگوارم، قربانت شوم 🔻شما را به خدای متعال قسم می‌دهم به حرف‌های دکتر ترتیب اثر دهید. چرا موجب نگرانی همه می‌شوید؟ خداوند لازم نموده است که در مواقع ، انسان از آنچه موجب است، اجتناب کند، اگر چه ترک حج و صوم و صلوة باشد. 🔻شما می‏‌خواهید موافق حکم خدا عمل کنید، کاری نکنید که خداوند نعوذباللّه‏ از شما ناراضی نباشد. این احتیاطات شما برخلاف شرع است و لازم است از آن اجتناب فرمایید. والسلام . ۶۵/۱/۱۳ روح اللّه‏ الموسوی الخمینی 📚صحیفه امام، ج ۲۰، ص ۳۰
می‌بینی جانِ جانان... نظم دنیا آنقدر بهم ریخته... که زمین و زمان، به هم رسیده‌اند! اما؛ ما هنوز به درد نبودنت، نرسیده‌ایم! دیگر زمین بی‌پناهی‌اش را چگونه فریاد کند؛ که قلبِ بی‌دردِ ما، باورش کند؟ بی‌پناهیِ زمین که سهل است... بی‌پناهی ما را نیز، همه فهمیده‌اند! جز خودمان... کاش این روزها؛ دلمان، برای خورشیدِ چشمانت کمی تنگ شود...
💟 هر بار چیزی گم میکنم ‌مادر می گوید: ‌چند صلوات بفرست ان شاءالله پیدا میشود… مولای غریبـم تو را گم ڪرده ام...💔 اللهم صل علی محمد وال محمد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 کثرت سکوت، سبب ابهت و بزرگى است و انصاف مایه فزونى دوستان است و با بذل و بخشش قدر انسان‌ها بالا مى‌رود و با تواضع نعمت (الهى) کامل مى‌گردد و با پذیرش هزینه‌ها (و رنج‌ها و مشکلات) عظمت و سرورى حاصل مى‌گردد، با روش عادلانه، دشمن، مقهور و مغلوب مى‌شود و با حلم و بردبارى در برابر سفیهان، یاوران انسان بر ضد آنها فزونى مى‌یابند. 📒
✅شرح و تفسیر حکمت ۲۲۴ نهج‌البلاغه...👇🏻👇🏻👇🏻 ✨در این گفتار نورانى به نکته مهم از و اثر مثبت آنها اشاره مى‌کند. 1️⃣نخست مى‌فرماید: «کثرت سکوت، سبب ابهت و بزرگى است» 🔺مرحوم ابن میثم در شرح نهج‌البلاغه خود در اینجا نکته جالبى آورده مى‌گوید: "دلیل کلام مولا این است که سکوت، غالباً نشانه است و ابهت صاحبان عقل آشکار است و اگر به یقین دانسته شود که کثرت سکوت ناشى از عقل اوست، ابهت او بیشتر مى‌شود و اگر حال او شناخته نشود و این احتمال وجود داشته باشد که سکوتش ناشى از عقل است باز سبب ابهت اوست و گاه ممکن است سکوت، ناشى از ضعف و ناتوانى در کلام باشد و باز هم این امر سبب احترام شخص مى‌شود، زیرا از پرهیز مى‌کند." 💠اضافه بر اینها، سکوت، سبب نجات از بسیارى از گناهان است، زیرا غالب گناهان کبیره به وسیله انجام مى‌شود. بدیهى است هنگامى که انسان از این گناهان پرهیز کند ابهت و هیبت و شخصیت او بیشتر خواهد بود. 🍃اضافه بر این، سکوت سبب و است، همان گونه که در حدیثى از امیرمؤمنان (علیه السلام) مى‌خوانیم: «ساکت باش تا فکرت نورانى شود». 🔺در حدیث دیگرى از همان حضرت آمده است: «بسیار سکوت کن که فکرت فراوان و قلبت نورانى مى‌شود و مردم از تو در امان خواهند بود». ✅البته همه اینها مربوط به سخنانى است که به اصطلاح یا است؛ ولى سخن حق و تعلیم دانش و امر به معروف و نهى از منکر و امثال آن به یقین از آن مستثناست. ❇️ اگر کلام از آفات خالى باشد به یقین از سکوت برتر است، زیرا انبیا دعوت به شدند نه به سکوت. حتى اگر ما در فضیلت سکوت سخن مى‌گوییم از کلام کمک مى‌گیریم. 2️⃣سپس در دومین نکته مى‌فرماید: «انصاف مایه فزونى دوستان است» 🔹حقیقت انصاف آن است که انسان، نه حق کسى را غصب کند و نه سبب محرومیت کسى از حقش شود، نه سخنى به نفع خود و زیان دیگران بگوید و نه گامى در این راه بردارد، بلکه همه جا حقوق را رعایت کند حتى در مورد افراد ضعیف که قادر به دفاع از حق خویش نیستند. بدیهى است کسى که این امور را رعایت کند دوستان فراوانى پیدا مى کند و جاذبه انصاف بر کسى پوشیده نیست. ✨در حدیثی از امیرمؤمنان على(علیه السلام) آمده است که مى‌فرماید: «برترین فضیلت ها انصاف است». 🍃گاه بعضى تصور مى‌کنند که اگر در بعضى از موارد انصاف را درباره دیگران رعایت کنند و به خطا و اشتباه اعتراف نمایند مقامشان در نظر مردم پایین مى‌آید در حالى که قضیه عکس است. 🔺امام باقر (علیه السلام) در حدیثى از امیرمؤمنان (علیه السلام) نقل مى‌کند که فرمود: «کسى که انصاف را در برابر مردم نسبت به خویش رعایت کند خدا بر او مى‌افزاید». 3️⃣در سومین نکته مى‌فرماید: «با بذل و بخشش قدر انسان‌ها بالا مى‌رود» 🔸در خطبه معروف امیرمؤمنان (علیه السلام) که به خطبه «وسیله» مشهور شده است مى‌خوانیم: «کسى که در احسان کوتاهى کند ذلیل مى‌شود و کسى که جود و بخشش پیشه کند بزرگ مى‌شود». ✅شک نیست که هرقدر انسان، به دیگران بیشتر بذل و بخشش کند دل‌ها مجذوب او مى‌شوند و سیل محبت مردم به سوى او سرازیر مى‌گردد و همین امر باعث و انسان مى‌شود. ✨همان گونه که در حدیثى در غررالحکم مى‌خوانیم: «به وسیله بذل و بخشش مردم تسلیم انسان مى‌شوند». ❇️حتى اگر چنین شخصى داراى باشد، احسان و بخشش مى‌تواند پرده بر عیب او بیفکند. ...
عکس اولین جلسه پس از انفجار هفتم تیر در سال ۶۰ رو بذارید کنار خبر تعطیلی مجلس بخاطر ترس از ! جهت ثبت درتاریخ. پ.ن: توضیح اضافه تر باشما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 این سی ثانیه از فیلم رو ببینید... با دقت ببینید چی میگه تو ویدیو... سال ساخت فیلم ۲۰۱۱. اسم فیلم:شیوع contagion ویروس آمریکا ام اصلا خبر نداشته...
🔴 آیت الله بهجت: چرا مثل گذشته، برای رفع بلا و بیماری ها به حضرات معصومین(ع) متوسل نمی‌شویم؟ 🔸وقتی بلایی مانند وبا در نجف پیدا میشد، حتی در بازارها هم گاهی مجالس روضه خوانی و توسل برقرار میشد؛ ولی ما مثل آدم‌های مایوس و ناامید، گویا نمی‌خواهیم از این درِ رحمت داخل شویم و برای رفع بلا و گرفتاری‌ها، به حضرات معصومین علیهم السلام متوسل شویم! 🔸آیا امروز برای رفع بلاها غیر از تضرعات و دعای صادقِ همراه با توبه و توسل، راه دیگری داریم؟! 👈🏻 در محضر بهجت، ج۲، ص۴۰
📌مهم و ویژه | پیشنهادی برای آوای انتظار(آهنگ پیشواز) 🔰 یکی از سازنده‌ترین کارها برای رشد انسان، «توجه» به حقایق مهم است. امروز همۀ ما تلفن همراه داریم. آهنگهای پیشواز، فرصت‌های ویژه‌ای هستند که به وسیلۀ آن می‌توانیم این توجه را به اطرافیان خود هدیه کنیم. و همچنین می‌تواند مصداق تعظیم شعائر و نشانه‌های خدا باشد: «وَمَن يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ»(حج/۳۲) چه بسا یک توجه، حال کسی را بهتر کند. حیف است که به دلیل غفلت، از این فرصت گرانبها برای کمک به همدیگر و تسریع در ظهور حضرت استفاده نکنیم. 🔰 در این میان، سخن شهید به دلیل شهادت، خلوص و مظلومیتش ظرفیت بیشتری برای تأثیرگذاری و ایجاد توجه قلبی دارد. خصوصاً که آن شهید، شهید سردار سلیمانی عزیز باشد که همۀ ملت با هر سلیقه و ظاهری، دوستش دارند. موارد زیر، گزیدۀ پیشنهادی بیان معنوی است. به نظر می‌رسد گزینه اول در مجموع زیباتر، جذاب‌تر و مفیدتر باشدَ. البته سایر موارد هم خیلی خوب هستند. 🔰 به دوستان خود پیشنهاد بدهیم این فرصت ویژه و گرانبها را برای خدمت به دین خدا، کشور عزیز و مظلومین جهان را با غفلت از دست ندهیم. اگر نمی‌توانیم مثل سردار سلیمانی جان خود را در راه دفاع از دین خدا و مظلومین بدهیم، اینها حداقل کاری است که می‌توانیم انجام دهیم. 📌هزینه و نحوه فعال سازی 🔻همراه اول: یک ماه ۳هزار ریال | ارسال کد آوای انتظار به شماره ۸۹۸۹ 🔻ایرانسل: یک ماه ۵هزار ریال | ارسال کد پیشواز به شماره ۷۵۷۵ 📌آهنگ‌های پیشواز پیشنهادی 🔸ما ملت شهادتیم | کد همراه اول: ۱۰۰۰۲ | کد ایرانسل: ۴۴۱۳۲۱۲۰ 🎵 b2n.ir/752432 🔸فرصت بحران‌ها | کد همراه اول: ۱۰۰۰۹ | کد ایرانسل: ۴۴۱۳۲۱۲۷ 🎵 b2n.ir/540881 🔸فرزندان جامعۀ ما | کد همراه اول: ۱۰۰۰۴ | کد ایرانسل: ۴۴۱۳۲۱۲۲ 🎵 b2n.ir/836608 🔸ترامپ قمارباز | کد همراه اول: ۱۰۰۰۱ | کد ایرانسل: ۴۴۱۳۲۱۱۹ 🎵 b2n.ir/945264
🎥⭕️معاون اجتماعی پلیس فتا: فایل صوتی منتسب به دکتر حریرچی در کشور آلبانی تولید شده است
شهید مصطفی صدرزاده
#مصاحبه_با_همسر_شهید_صدرزاده 🔴قسمت سوم راه اندازی دفتر پاسخگویی به سوالات شرعی در استخر! تسنیم: گف
را تشویق می‌کرد چون در واقع چنین چیزی نبود و تاثیرگذاری مصطفی روی بچه‌های مسجد خیلی بیشتر از کارهای من بود. شاید با این حرف‌ها می‌خواست به من انرژی و نیرو بدهد که بتوانم ادامه بدهم. آنقدر زندگی‌مان شیرین بود که تا بزرگسالی محمدعلی و فاطمه هم می‌توانم این شیرینی را به آنها بچشانم تسنیم: از نوع رفتار مصطفی با خودتان و احترام و تکریمی که نسبت به شما داشته بیشتر بگویید. زندگی با مصطفی خیلی زندگی شیرینی بود. شیرینی این 8 سالی که با ایشان زندگی کردم یک شیرینی اشباع شده‌ای است که اگر فاطمه و محمدعلی هردوتا بزرگ شوند می‌توانند از این شیرینی بچشند؛ می‌توانم به آنها این شیرینی را بچشانم و یاد بدهم که در برخورد با همسرشان از پدرشان الگو بگیرند. یک وقت‌هایی من در مدرسه به بچه‌ها می‌گفتم، درست است که زندگی ما یک زندگی شاید از لحاظ مالی زندگی پر فراز و نشیبی باشد، ولی اینقدر طعم خوشبختی‌مان شیرین و دلچسب بود که برای همه دانش آموزانی که کنارم بودند آرزو می‌کردم تا به اندازه ذره‌ای از این شیرینی را بچشند. ... ﷽➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ✅ کانال ( با نام جهادی سید ابراهیم)
شهید مصطفی صدرزاده
را تشویق می‌کرد چون در واقع چنین چیزی نبود و تاثیرگذاری مصطفی روی بچه‌های مسجد خیلی بیشتر از کارهای
🔴قسمت پنجم بعضی آقایان وقتی وارد خانه می‌شوند و محیط خانه را نامرتب می‌بینند یا متوجه می‌شوند که غذا آماده نیست، اعتراض می‌کنند. مواقعی بود که بخاطر موقعیت کاری یا بچه‌داری نمی‌توانستم غذا آماده کنم یا خانه را مرتب کنم. وقتی مصطفی وارد می‌شد از او عذرخواهی می‌کردم. از ته قلبش ناراحت می‌شد و می‌گفت: «تو وظیفه‌ای نداری که برای من غذا درست کنی. تو وظیفه‌ای نداری که خانه را مرتب کنی. این وظیفه من است و حتما من اینجا کم کاری کردم». بعد با خنده به او می‌گفتم:‌ «پس من چه کاره هستم و وظیفه من چیست؟»، مصطفی هم پاسخ می‌داد: «وظیفه تو فقط تربیت بچه‌هاست. بقیه کارهای خانه وظیفه من است. اگر خودم بتوانم کارهای خانه را انجام می‌دهم و اگر نتوانستم باید با کسی هماهنگ کنم که این کارها را برای تو انجام دهد». زندگی با مصطفی خیلی شیرین بود. خیلی شیرین بود. تسنیم: شما گفتید که جزئیات برایتان مهم است. چند نمونه از جزئیاتِ این خوشبختی را بگویید که بدانیم چه آدم‌هایی با چه خصوصیاتی در تعریف شما «خوشبخت» هستند. خوشبختی‌ای که من چشیدم در یکی یا دو زمینه نیست. شاید برخی فکر کنند کسانی که مذهبی و حزب‌اللهی هستند، آدم‌های خشکی در خانه‌شان هستند ولی مصطفای من خیلی عاطفی بود. در کوچکترین تغییر و تحولاتی که در خانه و ظاهر خانه اتفاق می‌افتاد خیلی سریع ابراز می‌کرد که مثلا چیزی در خانه عوض شده است. خیلی زیبا می‌توانست محبتش را ابراز کند. زمانی به او اعتراض می‌کردم تا درباره این مبلغی که در خانه گذاشته است بپرسد که چه شد و کجا خرج شد، اما مصطفی می‌گفت فرقی نمی‌کند که او خرج کند یا من خرج کنم. هیچ وقت در هیچ موردی بازخواست نمی‌کرد و سوال و جواب نداشتیم. اینکه مثلا بپرسد کجا رفتی؟ چه کار کردی؟ پول را برای چه خرج کردی؟ در واقع بین ما یک حالت اعتماد کامل وجود داشت. مصطفی مدت کوتاهی در هتل المپیک کار می‌کرد. یک روز که می‌خواست به محل کار برود، به او گفتم همراهش می‌آیم تا از عابربانک پول بردارم و برگردم. باهم رفتیم و وقتی به بانک رسیدیم از من خداحافظی کرد و رفت. به او و راه رفتنش نگاه می‌کردم و با خودم می‌گفتم: «من با اطمینان کامل همسرم را بدرقه کردم که به محل کارش برود و او هم با اعتماد تمام از من خداحافظی می‌کند و می‌رود. چقدر ما خوشبختیم». این اعتمادی که بین ما بود زندگی را خیلی شیرین کرده بود. مصطفی خوزستانی و من شمالی بودم، حتی در ذائقه و سلایق غذایی بسیار متفاوت بودیم و غذاهای محلی یکدیگر را نمی‌توانستیم بخوریم. آن چیزی که ما را اینقدر نزدیک کرده بود، اعتقادات‌مان بود. همین نزدیکی و استحکام اعتقادات، باعث شیرینید زندگی ما شده بود. تسنیم: این شیرینی و این اعتمادی که بین شما وجود داشت با مولفه‌های دنیایی و مادی آدم‌ها جور در نمی‌آید. انگار مصطفی شما را واسطه خیر و هدیه خداوند می‌دانست که این قدر تکریم‌تان می‌کرد. این لفظی بود که من برای مصطفی بکار می بردم. آن زمانی که من در بسیج بودم خیلی سختی کشیدم، بالاخره یک دختر 17 یا 18 ساله بخواهد کارهای بسیج را انجام دهد خیلی سختی متحمل می‌شود. به مصطفی گفتم که او پاداش سختی‌هایی است که در بسیج کشیدم. «خدا تو را به من داد و یکی از نعمت‌های‌خدا برای من بودی» آخرین دیدار و صحبتمان در سوریه بود. مصطفی زمان جدا شدن خیلی ابراز دلتنگی کرد. بعد از اینکه من به ایران آمدم با پیام‌هایی که می‌داد بازهم بیشتر نسبت به من ابراز دلتنگی می‌کرد. مصطفی می‌گفت: « با جداشدن از تو تازه فهمیدم که چه اتفاقی برایم افتاده است». یک بار به مصطفی زنگ زدم و با خنده جواب من را داد؛ پرسیدم که «برای چه می‌خندی؟»، گفت: «الانم در فکر تو بودم. فکر می‌کردم که یک همایش بزرگی در تهران بگیریم و همه خانواده‌های مدافع را دعوت کنیم و در آن جمع تو را به عنوان بهترین همسر مدافع معرفی کنم». این آخرین لفظی بود که مصطفی قبل از شهادت برای من به کار برد. نوروز 91 فاطمه از روی چهارپایه افتاد و گل سری که روی سرش بود باعث شد که سرش بشکند. مصطفی هم نبود. وقتی آمد سعی کردم که مقدمه چینی کنم و مطلب را بگویم. استرس داشتم. به مصطفی گفتم: «شرمنده، حواسم به فاطمه بود ولی در چند دقیقه‌ای که رو برگرداندم، فاطمه از روی چهارپایه افتاد و سرش شکست»؛ مصطفی نگاهی به من کرد و با خنده گفت: «می‌خواهی فاطمه را قربانی کنم و تو از روی او رد شوی؟» نسبت به مادیات خیلی بی ‌تفاوت بود و برای او ارزشی نداشت، بحث بچه‌ها یعنی فاطمه و محمدعلی که بماند چون آنها را در کنار چیز دیگری می‌دید. همه چیز برای او شبیه پل ه‌های یک نردبان بود و او با گذر از آنها می‌خواست به یک چیز جدید برسد؛ در نهایت هم پله پله از همه چیز گذشت و به آن چیزی که می‌خواست رسید. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
شهید مصطفی صدرزاده
#مصاحبه_با_همسر_شهید_صدرزاده 🔴قسمت پنجم بعضی آقایان وقتی وارد خانه می‌شوند و محیط خانه را نامرتب م
✍️در قسمت ششم می خونیم👇 🔰مصطفی ناراحت بود،گفت؛می خوام برم دعوا منم گفتم باید باهات بیام ،وقتی رسیدیم پیش دوستاش....
تصویر اختصاصی #رجانیوز / چهار شهید خوزستانی در یک قاب/ حاج حسین بادپا، حاج هادی کجباف(ابوسجاد)، نادر حمید وشهید صدرزاده( سید ابراهیم)