eitaa logo
شهید مصطفی صدرزاده
1.9هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
2.2هزار ویدیو
152 فایل
خودسازی دغدغه اصلی تان باشد...🌱 شهید مصطفی صدرزاده (سیدابراهیم) شهید تاسوعا💌 کپی آزاد🍀 @Shahid_sadrzadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید مصطفی صدرزاده
#مصاحبه_با_همسر_شهید_صدرزاده 🔴قسمت هشتم تسنیم: فاطمیون برای افغانستانی‌ها است اما مگر مصطفی همان
🔴قسمت نهم تسنیم: سرلشکر قاسم سلیمانی صحبتی کرده بود و گفته بود که عاشق مصطفی شده‌ است. این را مصطفی تعریف کرده بود؟ بله. مصطفی چه آن زمانی که در بسیج مسجد بود و چه زمانی که به سوریه رفت، وقتی می‌خواست با بچه‌های گروه خودش کاری انجام دهد، از لفظ‌هایی استفاده می‌کرد که بچه‌ها بخندند و انرژی بگیرند. هیچ وقت لفظ‌های کتابی و فرماندهی به کار نمی‌برد. لفظی را که در جریا ن عملیات گفته بخاطر ندارم اما با ادا و اصول خاصی به بچه‌ها فرمان حمله داده است. آن زمانی که پشت بی سیم صحبت می‌کرده نمی‌دانسته که پشت بی سیم حاج قاسم هم نشسته است. ماجرای حرف‌های پشت بی سیم و دیدار مصطفی با سرلشکر قاسم سلیمانی مصطفی برایم تعریف کرد: «وقتی از عملیات برگشتیم من خسته بودم. بچه‌ها صدایم کردند که حاجی با شما کار دارد. با همان سرو وضع نامرتب وارد اتاق شدم و دیدم که حاج قاسم نشسته است. بچه ها معرفی‌ام کردند و گفتند که سید ابراهیم آمده است. وقتی حاجی متوجه شد که من سید ابراهیم هستم، از جایش بلند شد و همدیگر را بغل کردیم. بعد گفتند اصلا فکر نمی‌کردند که جثه و قیافه‌ام اینطور باشد. حاج قاسم گفت وقتی صدایم را پشت بی سیم شنیده فکر کرده که از آن هیکلی‌ها هستم». تسنیم: آخرین اعزامش کِی بود؟ چهارشنبه 20 مرداد. با مصطفی خداحافظی نمی‌کردم، همیشه کاری می‌کردم تا موقع اعزامش در خانه نباشم تسنیم: شما همینجا در خانه با مصطفی خداحافظی کردید و او خودش راهی فرودگاه شد؟ نه؛ من خداحافظی نمی‌کردم. او همیشه بدون خداحافظی می‌رفت. مثلا به بهانه انجام کاری از خانه خارج میشدم و بعد مصطفی تماس می‌گرفت و می‌گفت که باید برود. تسنیم: شما نمی‌آمدید که او را ببینید؟ نمی‌آمدم. نمی‌توانستم جدا شدن از مصطفی را تماشا کنم تسنیم: چرا این کار را می‌کردید؟ نمی توانستم از مصطفی جدا شوم. نمی‌توانستم جدا شدن از او را تماشا کنم. سوال: یعنی خودتان را جایی مشغول می‌کردید که زمان خداحافظی کنار مصطفی نباشید؟ بله.حتی یک بار خودم را به خواب زدم که مصطفی برود. دوست دارم 28امین و 38امین سالگرد ازدواجمان را جشن بگیریم، مصطفی گفت:«هرچه خدا بخواهد؛ افوض امری الی الله» تسنیم: 8 سال زمان کمی برای زندگی با مصطفی بود. خیلی کم بود اما از محبت مصطفی اشباع شدم. دوست داشتم که خیلی بیشتر از این با هم زندگی کنیم. سالگرد ازدواجمان را 19 شهریور در سوریه گرفتیم. به او گفتم که دوست دارم بیست و هشتمین و سی و هشتمین سالگرد ازدواجمان را هم جشن بگیریم اما او گفت: «هرچه خدا بخواهد؛ افوض امری الی الله». تسنیم: آخرین دیدار در سوریه چطور انجام شد؟ 14 یا 15 شهریور بود که همراه فاطمه و محمدعلی به سوریه رفتیم. این دیدار را مصطفی هماهنگ کرده بود تا قبل از عملیات محرم او را ببینیم. برای اولین بار بود که به سوریه می‌رفتیم. تسنیم:می‌دانستید که قرار است عملیات بزرگی صورت بگیرد و اتفاق بزرگی بیافتد؟ یک شب قبل از اینکه از سوریه برگردیم به او زنگ زدند و گفتند که ماموریت حلب دارد و باید به حلب برود. تسنیم: آخرین باری که با مصطفی حرف زدید کِی بود؟ دو روز قبل از شهادتش. آخرین باری هم که صدایش را شنیدم اما دیگر به صحبت نکشید، شب تاسوعا بود. شب تاسوعا تماس گرفتم و او مشغول صحبت با بی‌سیمش بود. منتظر ماندم تا صحبتش با رزمنده‌ها تمام شود که دیگر ارتباطمان قطع شد. فقط صدایش را شنیدم. و اما ماجرای یک خواب عجیب از وعده حضرت زهرا(س) به رزمندگان فاطمیون... .... ﷽➖➖➖➖ ➖➖➖➖➖ ✅ کانال ( با نام جهادی سید ابراهیم)
شهید مصطفی صدرزاده
#مصاحبه_با_همسر_شهید_صدرزاده 🔴قسمت نهم تسنیم: سرلشکر قاسم سلیمانی صحبتی کرده بود و گفته بود که عا
🔴قسمت دهم تسنیم: از همان آخرین مکالمه برایمان بگویید. شب هشتم محرم چه گفتید و چه شنیدید؟ یکی از دوستان او خواب حضرت زهرا(سلام الله علیها) را دیده بود. حضرت به او گفته بودند: «مرحله اول عملیات را شما پشت سر بگذارید، بعد از آن با من». مصطفی همین خواب را با آب و تاب برایم تعریف کرد.گفتم حس خوبی به این عملیاتی که می‌خواهد برود ندارم؛ او به من گفت: «قرار نشد که نگران باشی چون خود بی بی فرمانده ما هستند». تسنیم: هیچ وقت در این دو یا سه سال این حس را نداشتید؟ استرس که همیشه داشتم اما اینکه بخواهم نسبت به موضوعی اینهمه ترس و دلهره داشته باشم نبود. تسنیم: ولی باز هم خداحافظی نکردید؟ آخرین بار خداحافظی کردم. آخرین بار کاری را که از من خواست برایش انجام دادم. آنموقع در سوریه بودیم و از من خواست ساکش را آماده کنم و او را از زیر قرآن رد کنم. تسنیم: هیچ وقت این کار را نکرده بودید؟ نه. فقط همان یک بار که در سوریه از او جدا شدم اینکار را بخواست خودش انجام دادم. از صبح تاسوعا دلهره داشتم تسنیم: چه زمانی متوجه شدید که مصطفی به شهادت رسیده است؟ روز تاسوعا. من از صبح تاسوعا خیلی دلهره داشتم. سعی کردم که خودم را مشغول کارهای دیگر کنم اما نشد. از صبح که بیدار شدم می‌خواستم به یکی از مسئولینش پیغام بدهم و خبری از مصطفی بگیرم اما ترسیدم که اگر بگویند «آخرین بار کی از ایشان خبر داشتی؟» و من بگویم «دیشب»، خنده‌دار باشد. تا ساعت 4 و 5 به آن مسئول پیامی نفرستادم. اگر یک زمانی خبری نداشتم و پیام می فرستادم سریع جواب من را می‌دادند. آن روز من از ساعت 4 به ایشان پیام دادم. ایشان پیام را دیدند و تا ساعت 5 جواب ندادند. وقتی من دیدم ایشان جواب نمی‌دهند مطمئن شدم که یک اتفاقی برای مصطفی افتاده است. خودم را مشغول کردم و پیش خودم گفتم که لابد مجروح شده است. باز گفتم نه، ا گر مصطفی مجروح شده بود به من می‌گفتند. دیگر یک جورهایی اطمینان قلبی پیدا کردم که مصطفی بشهادت رسیده است. به مصطفی دل نبستم که بعد از مدتی بخواهم دل بکنم تسنیم: توانستید از مصطفی دل بکنید؟ نه. به مصطفی دل نبستم که بعد از مدتی بخواهم دل بکنم؛ دل بستم که دلبستگی‌ام همیشگی باشد. تسنیم: شما یک سخنرانی عجیب و غریب در مراسم تشییع پیکر مصطفی کردید. گفتید که جلوی حضرت زهرا(سلام الله علیها) روسفید شدید و گفتید که از مقلد خمینی غیر از این انتظاری نمی‌رود. من از مصطفی غیر از این انتظار نداشتم. مصطفی اصلا برای زمین و زندگی زمینی نبود. دارد... ✅ کانال ( با نام جهادی سید ابراهیم)
🔹یک روز داشتم کارهای محمد علی را انجام میدادم 🔹فاطمه با خوشحالی اومد پیشم گفت: مامان، راستی میدونی الان حضرت آقا بابای منه؟؟؟ ادامه 👇👇 ✅ کانال #شهید_مصطفی_صدرزاده
شهید مصطفی صدرزاده
🔹یک روز داشتم کارهای محمد علی را انجام میدادم 🔹فاطمه با خوشحالی اومد پیشم گفت: مامان، راستی میدونی
﷽ ✅ 🔹یک روز داشتم کارهای محمد علی را انجام میدادم. 🔹فاطمه با خوشحالی اومد پیشم گفت: مامان راستی میدونی الان حضرت آقا بابای منه 🔹کمی مکث کردم خوشحال شدم گفتم: آره مامانی 🔸...ادامه داد تازه... 🔹امام زمان بابای منه 🔹امام علی بابای منه 🔸میدونی مامان چون بابای من بخاطر امام حضرت رقیه رفته شهید شده امام حسین بابای منه 🔹گفتم اینا رو کی گفته؟ معلمتون گفته؟ 🔹با حالتی گفت؛ نه مامان خودم فکر کردم و متوجه شدم. 🔖 منبع: ➖➖➖➖ ➖➖➖ ✅ کانال ( با نام جهادی سید ابراهیم)
🔸 پس از توصيه امروز رهبر معظم انقلاب مبنی بر قرائت دعای ٧ صحيفه سجاديه، حزب الله لبنان با صدور اطلاعيه‌ای ضمن تأكيد بر مراعات دستورات بهداشتی، از عموم مؤمنين دعوت كرد امشب پس از نماز مغرب و عشاء با حضور در مساجد، منازل و محل كار اين دعا را قرائت كنند
🌺رسول الله(ص): رهاڪردن لقمه اے حرام پیش خدا، محبوبتراست از /۲۰۰۰ رڪعت نماز مستحبی
🔴وقتی دریا با توست، جو با توست، خشکی با توست، نفت با توست، پول با توست، مزدوران با تو هستند، اِمریکا و اسرائیل و انگلیس و فرانسه و اتحاد کشورهای عربی با تو هستند، اما پیروز نمی‌شوی، یقین بدان که خدا با تو نیست...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 لحظه غرس نهال به دست امام خامنه ای 🔰 تواضع یک حاکم اسلامی را ببینید خودشان عبای خود را روی شاخه درخت می‌گذارند برخلاف منش پادشاهان و مدیران اشرافی و.... که باید یک نوکر کنارشان باشد تا این‌کارها را انجام دهد! این است منش یک رهبر و حاکم مومن، باتقوا و بدون تکبّر 🚨 خداوند رهبر و قائد ما را تا ظهور امام زمان علیه‌السلام حفظ کند!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پرستاری که رهبر انقلاب از او تشکر کرد کیست؟ 🔻رهبر انقلاب ظهر امروز در میان توصیه‌های خود به مردم برای مقابله با بیماری کرونا از اقدامات و همکاری‌های مردمی گفتند و از پرستاری که عروسی خود را برای رسیدگی به بیماران کرونایی به تعویق انداخت تشکر کرد. اما این بانوی پرستار کیست و در کجا مشغول فعالیت به جهاد است
... لبخند گل زیباست... دیده ای آیا که هر کسی بهترین گل‌ها را می‌چیند...؟ خدا هم... تو را برای خود چید...
شهید مصطفی صدرزاده
#مصاحبه_با_همسر_شهید_صدرزاده 🔴قسمت دهم تسنیم: از همان آخرین مکالمه برایمان بگویید. شب هشتم محرم چ
🔴قسمت یازدهم(پایانی) تسنیم: از حال و روزتان وقتی خبر قطعی شهادت مصطفی را شنیدید بگویید. حتما خیلی گریه کردید. خب اولش طبیعی است. وقتی به من خبر دادند احساس می‌کردم که دیگر مصطفی نمی‌آید و دیگر زندگی ما تمام شد چون وابستگی و دلبستگی‌ای که به مصطفی دارم به بچه‌ها ندارم. به مصطفی گفتم که اگر از او جدا شوم نمی‌توانم زندگی کنم همیشه به او می‌گفتم اندازه‌ای که به او وابسته هستم، به بچه‌ها وابستگی ندارم. می‌گفتم: «اگر الان از دو تا بچه‌ها جدا شوم، خیلی اذیت نمی شوم اما اگر از تو جدا شوم دیگر نمی‌توانم زندگی کنم». زنده بودن شهدا برایم ملموس نبود و نمی‌توانستم آن را درک کنم؛ تا اینکه مصطفی شهید شد وقتی خبر شهادتش را به من دادند کلا این فکرها در ذهنم بود که اگر دیگر او را نبینم یا صدای مصطفی را نشنوم چطور زندگی کنم؟ اما بعد، حرف‌های مصطفی در ذهنم آمد که همیشه برای من این آیه قرآن را می‌خواند: «و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون. شهدا همیشه زنده هستند و نزد خداوند روزی می‌خورند». عند ربهم یرزقون یعنی پیش خدا هستند؛ واسطه رسیدن خیر بین بنده‌هایی که روی زمین زندگی می‌کنند هستند. شهدا خیر، روزی و بر طرف شدن مشکلات را با واسطه از خدا می‌گیرند. هیچ وقت فکر نکنید که شهدا مرده‌اند. این برای من غیر قابل لمس بود و برای من قابل درک نبود که شهدا زنده هستند؛ ولی بعد از شهادت مصطفی، زنده بودن شهدا را درک کردم. زنده بودن مصطفی را با تمام وجودم درک کردم و این من را آرام می کرد. آرامشی که شاید می‌توانستم به دیگران انتقال دهم. خیلی‌ها نمی‌توانند درک کنند و حتی شاید برایشان خنده دار باشد اما من حضور مصطفی را حس می‌کنم قابل گفتن نیست. شاید خیلی‌ها نتوانند این موضوع را درک کنند. حتی شاید برای برخی خنده‌دار باشد اما من حضور مصطفی را حس می‌کنم. خودش این را به من نشان داد؛ این موضوع را با بسته شدن چشم‌ها و دهانش در ثانیه‌های آخری که مراسم تدفین و تلقین تمام شده بود، به من نشان داد. نهایتا یک روز بعد از فوت انسان خون بدن دلمه می‌شود. اصلا زنده نیست که بخواهد خونریزی داشته باشد ولی مصطفی بعد از 7 یا 8 روز خونریزی داشت؛ مجبور شدند که دوباره غسل و کفن کنند. با آب گرم غسل دادند که پیکرش برای دیدن فاطمه مهیا شود. اولین باری که فاطمه پدرش را دید خیلی به چهره‌اش حساس شد چون داخل دهانش پنبه بود. خواست خدا این بود که دوباره خونریزی کند و پیکر دوباره شسته شود تا بتوانند پنبه‌ها را خارج کنند و مهیای دیدن فاطمه شود. وقتی خانواده شهید صابری از زمان شهادت آقا مهدی تعریف می‌کردند، گفتند که چون مقداری بی‌تابی کردند دیگر نتوانستند تا ثانیه‌های آخر کنار شهیدشان باشند و او را ببینند. همه اینها در ذهن من بود. همان اول به خودم گفتم که اگر الان ضعف نشان دهم، این آخرین باری خواهد بود که چهره خاکی مصطفی را نشانم می‌دهند اما مقاومت کردم تا در مراسم تشییع و تدفین هم بتوانم کنار پیکر مصطفایم بمانم. سعی کردم که خیلی محکم باشم.وقتی که می‌خواستند مصطفی را داخل خانه ابدیش بگذارند، من همانجا کنار قبر نشستم و بلند نشدم. از همان ثانیه داخل را نگاه کردم و تمام مراحل خاکسپاری مصطفی را دیدم. یک اتفاق عجیب در آخرین لحظه: «می‌خواستی نشانم دهی که شهدا زنده‌اند؟ همه اینها را می‌دانم. من با تو زندگی می‌کنم مصطفی» همیشه به من می‌گفت که او را از زیر قرآن رد کنم. تصمیم گرفتم تا برای آخرین بار او را از زیر قرآن رد کنم. وقتی تربت امام حسین(علیه السلام) را در قبر گذاشتند و پرچم گنبد حضرت را روی مصطفی انداختند، قرآنم را درآوردم و به عموی مصطفی که داخل قبر بود دادم. گفتم که این قرآن را روی صورت مصطفی بگذارند و بردارند. به محض اینکه قرآن را روی صورت مصطفی گذاشتند، شاید به اندازه دو یا سه دقیقه نشده بود که دهان و چشم مصطفی بسته شد. همانجا گفتم: «می‌خواستی در آخرین لحظه، "عند ربهم یرزقون" بودنت را نشانم دهی و بگویی که شهدا زنده هستند؟ همه اینها را می‌دانم. من با تو زندگی می‌کنم مصطفی». تسنیم: پیکر مصطفی را بوسیدید؟ خیلی. تسنیم: آخرین باری که مصطفی را بوسیدید چیزی هم به او سپردید؟ بله. تربیت بچه ها را سپردم. قرار بود که با هم بچه‌ها را تربیت کنیم. از ا ین به بعد هم باهم تربیت‌شان می‌کنیم. ﷽➖➖➖➖ ➖➖➖➖ ✅ کانال ( با نام جهادی سید ابراهیم)
✨✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨ پنج ماه از شهادت ابراهیم گذشت. هر چه مادر از ما پرسید: " چرا ابراهیم مرخصی نمی آد؟" با بهانه های مختلف بحث رو عوض می کردیم و می گفتیم: "الآن عملیاته، فعلاً نمی تونه بیاد تهران و... خلاصه هر روز چیزی می گفتیم." تا اینکه یکبار دیدم مادر اومده داخل اتاق و روبروی عکس ابراهیم نشسته و اشک می ریزه. اومدم جلو و گفتم: "مادر چی شده؟" گفت: من بوی ابراهیم رو حس می کنم. ابراهیم الآن توی این اتاقه، همینجا و... " وقتی گریه اش کمتر شد گفت: "من مطمئن هستم که ابراهیم شهید شده". مادر ادامه داد: "ابراهیم دفعه آخر خیلی با دفعات دیگه فرق کرده بود، هر چی بهش گفتم: بیا بریم، برات خواستگاری، می گفت: نه مادر، من مطمئنم که بر نمی گردم. نمی خوام چشم گریانی گوشه خونه منتظر من باشه" چند روز بعد مادر دوباره جلوی عکس ابراهیم ایستاده بود و گریه می کرد. ما هم بالاخره مجبور شدیم به دایی بگیم به مادر حقیقت رو بگه. آن روز حال مادر به هم خورد و ناراحتی قلبی او شدید شد و در سی سی یو بیمارستان بستری شد. شادی روح سید ابراهیم صلوات 🌷🌷🌷🌷 ✅ کانال ( با نام جهادی سید ابراهیم)
🌹استاد پناهیان 🔹 چگونه واقعیات تلخ قابل تحمل می شوند؟ وقتی عشق و دلدادگی با واقع‌بینی همراه باشد، و هیچ واقعیت تلخی در درازمدت علیه ما نباشد، به عشقی عمیق و جاودانه خواهیم رسید و واقعیات تلخ در کوتاه‌مدت قابل تحمل خواهد بود. ✅ کانال ( با نام جهادی سید ابراهیم)
شهید مصطفی صدرزاده
#شهیدان‌زنده‌اندونزدپروردگارشان‌روزی‌می‌گیرند... #سلام‌برشهدا لبخند گل زیباست... دیده ای آیا که ه
🌷🌷🌷🌷 سلام،ای رفیق راه سلام،ای حضرت ماه سلام ای سید مصطفی،سلام سلام،ای داغ دلم، سلام،ای عباس حرم سلام،سیدمصطفی،سلام سلام،روح وجسم من سلام،رسم واسم من سلام،سیدمصطفی،سلام سلام،ای مردیقین سلام،ای کشته ی دین سلام،سید مصطفی سلام 🌷🌷🌷🌷 ✅ کانال ( با نام جهادی سید ابراهیم)
دلیل شهادت.mp3
4.65M
مصاحبه با همسر شهید صدرزاده
❌ اعتراف به یک دروغ‌گویی بزرگ رسانه‌ای پس از ۱۰ سال! ▪️سعید کمالی دهقان، خبرنگار گاردین و دستیار تهیه‌کننده مستند شبکه HBO درباره مرگ ندا آقاسلطان، از همکاری برای ساخت این مستند ابراز پشیمانی کرد و روایت آن را مغرضانه و بر اساس شواهد نامعتبر دانست. ▪️او تاکید کرد هیچ مدرک معتبری در دست نیست که ندا توسط نیروهای جمهوری اسلامی یا هر کسی که با دولت ایران پیوند داشته کشته شده باشد. ▪️تصمیم گرفتم شبیه مسیح علی‌نژاد نباشم...
🌷🙏 🔸عزیزی می‌گفت: با خودم حساب کردم دیدم از جمعیت ایران حداقل نفر روزانه دست کم بیست بار از حرف می‌زنند یا می‌شنوند. چرتکه انداختم که اگر هر کدام روزی بیست بار گفت و شنود کرونایی داشته باشند، می‌شود روزی . با خودم گفتم اگه به جای کلمه هر کدام را تلفظ می‌کردند چه می‌شد!؟ حرفش خیلی به دلم نشست دیدم عجب دردی است این کرونایی. با خودم فکر کردم و گفتم: (عج) صاحب و مولای ماست. خودش فرموده به واسطه من از شما دور می‌شود. ای کاش به جای آن یک میلیارد گفتن، به نیت امام زمانمان می فرستادیم. اصلا بیایید با هم قراری بگذاریم. هر جا اسم کرونا آمد، برای سلامتی (عج) صلوات بفرستیم. امام هم، است و . خیالتان راحت زیر دین کسی نمی ماند... 💚💚 •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈
ارسالی اعضای کانال
حکمت انگشترتان این بود که از تن پاره‌پاره‌تان، دستی که مانده را راحت‌تر بشناسیم. دستی که سالها به سوی معبودتان دراز کردید، دست جانبازیتان که دست تمنایتان شده بود. ‌‌ ‌‌عقیق بر دست که نماد آرامش روح است و شما آن را به دست کردید چون می‌دانستید قرار است به آرامشی ابدی رهایی یابید. ‌‌غم و غصه‌هایتان، دردهایتان از وجود مبارکتان رهانیده می‌شوند. معنی عقیق همین است که شما به راستی می‌دانستید کجا به دست کنید. به همان دستی که ماند تا یاد را دوباره زنده کند. در سرزمین عراق بر روی زمین افتاد تا علم و علمدار روحی تازه کند در دلها... ‌‌‌‌ شما علمدار بودید بابا؛ علمدار حرم و کرامت و انسانیت. ‌‌‌‌ بی سر و سامان و حیران و سرگردان به دنبال گوشه‌ای از شما بودیم که عقیقت به روح و جانم رسید این تمام سهم ما از شما بود... ‌‌‌‌ اینکه چگونه انگشترتان را به دستم رساندید بماند بین من و شما ... قول میدم همانطور که خواستی علمدار خوبی برای علمت باشم حضرت پدر.... 🌷
🔴 رهبری متعلق به همه 💬 لبنانی ها اصالت رهبر انقلاب را در مستندی که شبکه المنار پخش کرد لبنانی معرفی کردند. 🔹 این نشانه خوبی هست و هیچ نشان از اختلاف وجود نداره و اینکه عموم جوامع مختلف به دلیل محبت زیاد دوست دارند که ایشان رو از خودشان بدانند و به ایشان افتخار کنند نشان از قدرت نفوذ ایشان در دل هاست. 🔻 ترک ها بخاطر ترک بودن ایشون رو اصالتا ترکی میدانند. 🔶 اعراب بخاطر سید بدون و از نسل ائمه بودن ایشان را اصالتا عرب میدانند. ◾️ مشهدی ها بخاطر تولد ایشان در مشهد ایشان را اصالتا خراسانی میدانند. 🔰 عراقی ها به دلیل تولد پدر ایشان در نجف ایشون رو اصالتا عراقی میدانند. ✅ اصفهانی ها به خاطر اصفهانی بودن مادرمکرمه ایشان و تکلم به زبان مادری ایشان رو اصالتا فارس میدانند. ❌ عربستانی ها بخاطر از نسل ائمه هستن ایشون رو حجازی اصل میدانند. 🔺 و حالا لبنانی ها بخاطر تولد یکی از اجداد ایشان در شهری در لبنان ایشان رو لبنانی اصل دانستند. 💢 نکته:ایشان رهبر انقلاب تمام اقوام هستند. ایشان متعلق به همگان هستند ایشان رهبر آزادگان و مستضعفان جهانند.
📸 کدام سلبریتی‌ها با مجری شبکه من و تو ارتباط داشتند؟!
شهید مصطفی صدرزاده
📸 کدام سلبریتی‌ها با مجری شبکه من و تو ارتباط داشتند؟!
❌ عصبانیت سالومه سیدنیا از هک شدن پیج اینستاگرامی‌اش علی رغم سلبریتی ها مبنی بر عدم همکاری با سالومه سیدنیا، این مجری شبکه ماهواره ای من‌وتو در حساب توییتری خود رسما حقیقی بودن تصاویر منتشر شده را تایید کرد و نوشت: شرم بر اینستاگرام. شما زندگی مردم را به خطر می‌اندازید.