eitaa logo
شهید مصطفی صدرزاده
1.9هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
2.2هزار ویدیو
152 فایل
خودسازی دغدغه اصلی تان باشد...🌱 شهید مصطفی صدرزاده (سیدابراهیم) شهید تاسوعا💌 کپی آزاد🍀 @Shahid_sadrzadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
در ماموریت اول من و محمدتقی به سوریه؛ دقیقا روز چهارشنبه هفتم محرم و 29 مهر 94.. ما به در خواست معرفی شدیم به نیروهای خط شکن و از ما خواسته شد که سازماندهی آموزش رو به عهده بگیریم.. همون روز با صدرزاده (سیدابراهیم) و محمدتقی و یکی از بچه ها رفتیم شناسایی منطقه روستای سابقیه روبه روی خلصه والحمره.. با منطقه که خوب آشنا شدیم ، به مقر برگشتیم و بعد از ناهار از اونجا رفتیم پادگان ارتش سلاح ولباس گرفتیم.. بعد با نیروهای خط شکن آشنا شدیم که آقامصطفی صدرزاده ما رو به اونها معرفی کرد.. درگیر سازماندهی نیروها وبرنامه هامون بودیم که دستور اجرای عملیات اومد..🌷 هدف هم پس گرفتن الحمره وخلصه از دشمن بود..✌️ شب به ما بیسیم دادن و دستور حرکت داده شد.. سوار ماشین شدیم و به طرف روستای سابقیه حرکت کردیم.. به من و محمد تقی دو گروه بیست نفره نیرو دادن که برای عملیات بزنیم به خط.. در روستای سابقیه نیروها رو جمع کردیم وباهاشون صحبت کردیم..نم نم بارون پاییزی هم میبارید و من ومحمدتقی برای این که خیس نشیم رفتیم توی یه مغازه نشستیم...همه جا تاریک و هواهم سرد بود.. بعد به ما اطلاع دادن که جناح راست باشما.. اگه گفتن بزنین به روستای قراصی کنار الحمره شما بزنین به روستا.. دستور حرکت داده شد..حرکت کردیم..حدود ساعت هشت ونیم شب از داخل روستا رفتیم به طرف باغی که معروف بود به باغ مثلثی ؛ جایی که بعدا اولین شهیدشهرستان نکا اونجا به شهادت رسیده بود حدود چند هفته بعد 🍃 توی باغ نیروهای دیگه مستقر بودن ؛ به نیروهامون گفتیم همین جا می مونیم تا ببینیم تکلیف چیه.. دو ساعتی اونجا موندیم.. من و محمدتقی به هم نگاه می کردیم و می گفتیم کدوم سمت باید بریم؟ بلاتکلیف بودیم..رفتیم پیش مصطفی (سیدابراهیم) ؛ دیدیم نشسته و داره با نقشه فرماندهان وتوجیه می کنه برای منم توضیح داد و با فرماندهان دیگه هم صحبت هایی کردیم و توجیه شدند و خلاصه دستور حرکت داده شد.. من ومحمدتقی با یکی از بچه ها کنار ستون حرکت می کردیم.. دیگه اذان صبح شده بود..روز هشتم محرم.. و بچه ها درهمون حالت نمازهاشون وخوندن و..رسیدیم به هدف..✌️ به نیروها گفتیم زیر درخت زیتون سنگر کندن ونشستن داخل سنگرها تا از خمپاره ها درامان باشن.. من پیش مصطفی موندم ؛ محمدتقی با یه دسته چندنفری رفت جلوتر ، ویکی دیگه از بچه ها باچند نفر رفتند به یه جناح دیگه.. در همین موقع درگیری ها شروع شد و تیرباران دشمن وما بود و.. که محمدتقی بیسیم زد وگفت: " اینجا داره شلوغ میشه" به مصطفی پیغامش وگفتم و به من گفت هرچی می خوای نیرو باخودت ببر.. منم باچند نفر نیرو حرکت کردیم.. داشتیم می رفتیم که سه تا خمپاره همزمان در نزدیکی مون زدن سریع درازکشیدیم ..وبعد بلند شدیم..رفتم توی سنگر پیش محمدتقی..به سمت مون مدام شلیک می کردن..در همین فاصله آقا مصطفی با بیسیم به ما گفت بریم سمت روستای قراصی ؛ برای پاکسازی و تصرف روستا..🌷 -ادامه دارد..🌷 (۱) راوی : آقای محمود اندی
محمدتقی رفت بپرسه که بانیروهای فاطمیون چیکار کنیم؟ به محض رفتن محمدتقی دشمن اومد طرف راست ما که دورمون بزنه.. به محمدتقی با بیسیم تماس گرفتم وگفتم تکلیف چیه؟ گفت بابچه های خط شکن بیا.. منم دستور حرکت دادم و هنوز چند قدم نرفته بودیم که دشمن رسید پشت خاکریز وشروع کرد به تیراندازی.. خودم وپرت کردم پشت سنگر ..اسلحه م یک طرف افتاده بود..بیسیمم یه طرف وخودم هم یه طرف.. اما دشمن حسابی تیراندازی میکرد و درگیرشده بودیم..به تیربارچی و تک تیراندازمون گفتم پیداش کنین دشمن و..وبزنین .. حدود 45 دقیقه زمین گیر شده بودیم... محمدتقی طبق دستوری که داشت با نیروهاش رفته بود به سمت روستای قراصی و من و نیروهام مونده بودیم توی محاصره.. بعد حرکت کردیم ..محمدتقی ازیه سمت رفته بود و ما ازیه سمت دیگه.. رفتیم پشت دیوار؛ نمی دونستیم ازکدوم سمت باید بریم ..توی همین اوضاع بودیم که دشمن میخواست ازسمت ما روستا رو دوربزنه و محمدتقی و بچه های دیگه رو محاصره کنه..🌷 بچه های ماهم درگیرشدن وچن تاشون وبه هلاکت هم رسوندن.. یه وقت متوجه شدیم محاصره شدیم دشمن از دو طرف میزد و از جناح پشت هم نیروهای خودی به اشتباه ما رو میزدن..تا ساعت 4 تحت محاصره بودیم... بابیسیم به محمدتقی که خودشم وسط درگیری بود گفتم: نیروی خودی مون داره به اشتباه مارو میزنه..(البته باگویش شمالی و باهیجان وعصبانیت که بعد ازعملیات محمدتقی بشوخی مدام اون جمله م وتکرارمیکرد ومی خندیدیم) محمدتقی به مصطفی گفت جریان و..ومصطفی تماس گرفت که کجایی؟ گفتم: جایی که هستیم نمیتونیم رهاش کنیم چون دور میخورین.. اون روز اول آبان 94 و روز تاسوعا شهادت حضرت ابوالفضل هم بود... بین ساعت ده تا یازده آقا مصطفی صدرزاده هم به شهادت میرسه وارتباط ما قطع میشه..🍃🌷 در همین زمان یهو یه تانک خودی زد جایی که من بودم و من داد میزدم پشت بیسیم که..یاحسین! ممدتقی این نیروی خودی داره اشتباه میزنه به ما.. وبه هرزحمتی که بود فهموندیم ماخودی هستیم.. تقریبا حدود ساعت 4 بعدازظهر محمدتقی به من گفت؛ برین داخل ساختمون های بالا..نیروهامون مهمات تموم کرده بودن..شرایط بدی داشتیم..جنازه های دشمن و میدیدیم که افتاده بود..از طرفی عملیات الحمره هم شکست خورده بود ..بخاطر همین دستورگرفتیم برگردیم توی ساختمون جناح راست.. نیروها دویدن سمت ساختمون.. -ادامه دارد..🌷 راوی : آقای محمود اندی (۲)
✅دو کلام_حرف_حساب 🔴دفاع از نظام و رهبری ، جرم ماست. 🔸از خوب که دفاع کنی بد میشوی ؛ یعنی با حسین که باشی از دید یزیدیان کافری.!!! با یزید که باشی همه چیزت درست است حتی مستی هم برایت حلال میشود.!!!! 🔹این شده احوال امروز مدعیان اصلاح طلبی و مدعیان آزادی بیان. 🔸شعار آزادی بیان میدهند اما تا محمد موسوی عکسش در دیدار با رهبری را به اشتراک میگذارد فریاد سر میدهند: ای چاپلوس !!! 🔹اما عکس یادگاری خاتمی با جاسوسان میشود گفتگوی تمدن ها (عکس ريچارد فرای بزرگ ترين جاسوس زنده خاورميانه و سید حسین نصرجاسوس سازمان سیا ) یا عکس و فیلم دست دادن با دختران ایتالیایی میشود فرهنگ و تمدن. 🔸حاتمی کیا ، ده نمکی وابوالقاسم طالبی اصلا کار بلد نیستند بسازند چون فیلم ارزشی و به قول مدعیان آزادی سفارشی میسازند ؛ جعفر پناهی و فرهادی بهترین هستند چون فیلم سفارتی میسازند . 🔹شریعتمداری مفت خور محسوب میشود چون از نظام حمایت میکند . اما مسیح علی نژاد خبره ترین روزنامه نگارهاست چون علیه نظام کار میکند . ✅آیت الله منتظری و صانعی اعلم هستند چون مخالف نظام اند... 🔴 اما آیت الله نوری همدانی آخوند دولتیست چون از رهبرحمایت میکنند. 🔸حامد زمانی جیره خوره نظام است اما شاهین نجفی مایه مباهات قشر روشنفکر ؛ 🔹مرتضی پاشایی که فوت کرد دو ساعت اول حامی جنبش سبز بود اما بعد از بیانیه پدرش که اعلام کرد ما انقلابی هستیم، روشن فکرها گفتند ما اصلا" نمیشناسیمش !! 🔸مصطفی احمدی روشن دانشمند هسته ای نیست چون پدرش به دولت بنفش انتقادهای شدید دارد . پناهیان تندرو است ، رسایی کاسب فتنه است ، سعید جلیلی تندرو است چون پای نظام ایستاده اند. ✅آری دفاع از نظام ورهبری جرم ماست. 🔹کدخدا و کدخدازده ها بدانند ؛ من انقلابی ام و دلواپس . . . و پای نظام و ارزشهای انقلاب اسلامی و رهبرم ایستاده ام.....!؟
🔸 توصیه های طب اسلامی برای پیشگیری و درمان بیماری های ویروسی همانند کرونا 🔸 اضطراب بیمار شدن و ناامیدی از درمان، خود عامل بیماری و تشدید درد است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎥آدم وقتی آرزوی میکنه؛ میخواد به خدا بگه: "قربونت بشم..." "دوستت دارم..."
✖️ توصیه‌های مهم رهبر انقلاب اسلامی به مردم در خصوص بیماری شایع‌شده 🔺حضرت آیت الله خامنه‌ای پس از کاشتن دو نهال میوه به مناسبت روز درختکاری در سخنانی، کاشت درخت را حرکتی با برکت خواندند و در خصوص بیماری شایع شده در کشور، گفتند: همچنانکه قبلاً از پزشکان، پرستاران و مجموعه‌های درمانی صمیمانه تشکر کردم، لازم می‌دانم بار دیگر از این عزیزان که با کار بسیار با ارزش خود در حال جهاد در راه خدا هستند، تشکر کنم. 🔺رهبر انقلاب اسلامی مشاهده نمونه‌های درس‌آموز از تلاش و فداکاری کادرهای درمانی در رسیدگی به بیماران را نشان‌دهنده مسئولیت‌پذیری و تعهد انسانی آنان دانستند و افزودند: همچنین لازم می‌دانم از خانواده‌های پزشکان، پرستاران و همه عوامل درمانی که با صبر و تحمل خود در کنار تلاش شبانه‌روزی عزیزانشان هستند، سپاسگزاری کنم. 🔺ایشان با دعا برای عافیت بیماران و همچنین طلب رحمت و مغفرت الهی برای درگذشتگان از این بیماری و صبر و آرامش برای بازماندگان آنها، چند توصیه خطاب به مردم بیان کردند. 🔺حضرت آیت الله خامنه‌ای با تأکید بر رعایت توصیه‌ها و دستورالعمل‌های مسئولان در خصوص پیشگیری و جلوگیری از آلودگی، افزودند: از این دستورها نباید تخطی شود، چرا که خداوند ما را موظف کرده است در قبال سلامت خود و دیگران احساس مسئولیت کنیم، بنابراین هر چه به سلامت جامعه و جلوگیری از شیوع این بیماری کمک کند، حسنه و هر چه به شیوع آن کمک کند، سیئه است. 🔺رهبر انقلاب اسلامی در توصیه‌ای دیگر همگان را به توسل و توجه به پروردگار فراخواندند و گفتند: البته این بلا آنچنان بزرگ نیست و بزرگ‌تر از آن نیز وجود داشته است اما بنده به دعای برخاسته از دل پاک و صاف جوانان و افراد پرهیزگار برای دفع بلاهای بزرگ بسیار امیدوارم، چرا که توسل به درگاه خداوند و طلب شفاعت از نبی مکرم اسلام و ائمه بزرگوار می‌تواند بسیاری از مشکلات را برطرف کند. 🔺ایشان افزودند: دعای هفتم صحیفه سجادیه دعای بسیار خوب و خوش‌مضمونی است که می‌توان با این الفاظ زیبا و با توجه به معانی آن با پروردگار سخن گفت. 🔺حضرت آیت الله خامنه‌ای همچنین همه دستگاههای کشور را به همکاری و در اختیار قرار دادن امکانات مورد نیاز وزارت بهداشت که در صف مقدم مقابله با بیماری قرار دارد، توصیه کردند و گفتند: نیروهای مسلح و دستگاههای مرتبط با دفتر رهبری نیز به انجام این کار موظف شده‌اند. 🔺رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به درگیر شدن کشورهای زیادی در دنیا با این بیماری، افزودند: مسئولان ما از روز اول با صفا، صداقت و شفافیت خبررسانی کردند و مردم را در جریان قرار دادند اما برخی کشورهای دیگر که این بیماری در آنها شدیدتر و همه‌گیرتر است، پنهان‌کاری می‌کنند البته ما برای آن بیماران نیز از خداوند طلب عافیت می‌کنیم. 🔺ایشان حادثه پدیدآمده را مسئله‌ای گذرا و نه فوق‌العاده دانستند و گفتند: البته من نمی‌خواهم مسئله را خیلی کوچک فرض کنم اما آن را خیلی بزرگ هم نکنیم، این مسئله مدتی نه چندان طولانی برای کشور وجود خواهد داشت و سپس رخت برمی‌بندد اما تجربیات حاصل از آن و فعالیت مردم و دستگاهها که به مثابه یک رزمایش عمومی است، می‌تواند به عنوان یک دستاورد باقی بماند. 🔺حضرت آیت الله خامنه‌ای با اشاره به اقدامات پسندیده و نوع‌دوستانه برخی هموطنان مانند کمکهای مالی و توزیع اقلام بهداشتی افزودند: این کارها بسیار خوب است و با حفظ این دستاوردها، بلا به نعمت و تهدید به فرصت تبدیل می‌شود و امیدواریم روزگار عافیت کامل برای ملت عزیز ایران نزدیک باشد./نسیم
💠 دعای هفتم که امروز خواندن آن را توصیه کردند
🌸 امیرالمومنین (عليه السلام) : 🌷 خطَرُ الدُّنیا یَسیرٌ ، وحاصِلُها حَقیرٌ ، وبَهجَتُها زورٌ ، ومَواهِبُها غُرورٌ . ☘️ دنیا ، اندک است و حاصلش ناچیز و شادى ‏اش دروغ و داده هایش پوچ. 📖 غررالحکم ، ح۵۰۷۴
☎️زنگ عبرت: 🔴 ببینید نتانیاهو برای پیروزیش توی انتخابات دست به دعا شده، زنش هم حجاب کرده تا دعاشون زودتر مستجاب بشه 😒بعد شبکه نفوذ اسرائیل برای ما نسخه کشف حجاب و دوری از دعا و اماکن مذهبی رو در رسانه و شبکه های اجتماعی می پیچونن..
شهید مصطفی صدرزاده
#مصاحبه_با_همسر_شهید_صدرزاده 🔴قسمت هشتم تسنیم: فاطمیون برای افغانستانی‌ها است اما مگر مصطفی همان
🔴قسمت نهم تسنیم: سرلشکر قاسم سلیمانی صحبتی کرده بود و گفته بود که عاشق مصطفی شده‌ است. این را مصطفی تعریف کرده بود؟ بله. مصطفی چه آن زمانی که در بسیج مسجد بود و چه زمانی که به سوریه رفت، وقتی می‌خواست با بچه‌های گروه خودش کاری انجام دهد، از لفظ‌هایی استفاده می‌کرد که بچه‌ها بخندند و انرژی بگیرند. هیچ وقت لفظ‌های کتابی و فرماندهی به کار نمی‌برد. لفظی را که در جریا ن عملیات گفته بخاطر ندارم اما با ادا و اصول خاصی به بچه‌ها فرمان حمله داده است. آن زمانی که پشت بی سیم صحبت می‌کرده نمی‌دانسته که پشت بی سیم حاج قاسم هم نشسته است. ماجرای حرف‌های پشت بی سیم و دیدار مصطفی با سرلشکر قاسم سلیمانی مصطفی برایم تعریف کرد: «وقتی از عملیات برگشتیم من خسته بودم. بچه‌ها صدایم کردند که حاجی با شما کار دارد. با همان سرو وضع نامرتب وارد اتاق شدم و دیدم که حاج قاسم نشسته است. بچه ها معرفی‌ام کردند و گفتند که سید ابراهیم آمده است. وقتی حاجی متوجه شد که من سید ابراهیم هستم، از جایش بلند شد و همدیگر را بغل کردیم. بعد گفتند اصلا فکر نمی‌کردند که جثه و قیافه‌ام اینطور باشد. حاج قاسم گفت وقتی صدایم را پشت بی سیم شنیده فکر کرده که از آن هیکلی‌ها هستم». تسنیم: آخرین اعزامش کِی بود؟ چهارشنبه 20 مرداد. با مصطفی خداحافظی نمی‌کردم، همیشه کاری می‌کردم تا موقع اعزامش در خانه نباشم تسنیم: شما همینجا در خانه با مصطفی خداحافظی کردید و او خودش راهی فرودگاه شد؟ نه؛ من خداحافظی نمی‌کردم. او همیشه بدون خداحافظی می‌رفت. مثلا به بهانه انجام کاری از خانه خارج میشدم و بعد مصطفی تماس می‌گرفت و می‌گفت که باید برود. تسنیم: شما نمی‌آمدید که او را ببینید؟ نمی‌آمدم. نمی‌توانستم جدا شدن از مصطفی را تماشا کنم تسنیم: چرا این کار را می‌کردید؟ نمی توانستم از مصطفی جدا شوم. نمی‌توانستم جدا شدن از او را تماشا کنم. سوال: یعنی خودتان را جایی مشغول می‌کردید که زمان خداحافظی کنار مصطفی نباشید؟ بله.حتی یک بار خودم را به خواب زدم که مصطفی برود. دوست دارم 28امین و 38امین سالگرد ازدواجمان را جشن بگیریم، مصطفی گفت:«هرچه خدا بخواهد؛ افوض امری الی الله» تسنیم: 8 سال زمان کمی برای زندگی با مصطفی بود. خیلی کم بود اما از محبت مصطفی اشباع شدم. دوست داشتم که خیلی بیشتر از این با هم زندگی کنیم. سالگرد ازدواجمان را 19 شهریور در سوریه گرفتیم. به او گفتم که دوست دارم بیست و هشتمین و سی و هشتمین سالگرد ازدواجمان را هم جشن بگیریم اما او گفت: «هرچه خدا بخواهد؛ افوض امری الی الله». تسنیم: آخرین دیدار در سوریه چطور انجام شد؟ 14 یا 15 شهریور بود که همراه فاطمه و محمدعلی به سوریه رفتیم. این دیدار را مصطفی هماهنگ کرده بود تا قبل از عملیات محرم او را ببینیم. برای اولین بار بود که به سوریه می‌رفتیم. تسنیم:می‌دانستید که قرار است عملیات بزرگی صورت بگیرد و اتفاق بزرگی بیافتد؟ یک شب قبل از اینکه از سوریه برگردیم به او زنگ زدند و گفتند که ماموریت حلب دارد و باید به حلب برود. تسنیم: آخرین باری که با مصطفی حرف زدید کِی بود؟ دو روز قبل از شهادتش. آخرین باری هم که صدایش را شنیدم اما دیگر به صحبت نکشید، شب تاسوعا بود. شب تاسوعا تماس گرفتم و او مشغول صحبت با بی‌سیمش بود. منتظر ماندم تا صحبتش با رزمنده‌ها تمام شود که دیگر ارتباطمان قطع شد. فقط صدایش را شنیدم. و اما ماجرای یک خواب عجیب از وعده حضرت زهرا(س) به رزمندگان فاطمیون... .... ﷽➖➖➖➖ ➖➖➖➖➖ ✅ کانال ( با نام جهادی سید ابراهیم)
شهید مصطفی صدرزاده
#مصاحبه_با_همسر_شهید_صدرزاده 🔴قسمت نهم تسنیم: سرلشکر قاسم سلیمانی صحبتی کرده بود و گفته بود که عا
🔴قسمت دهم تسنیم: از همان آخرین مکالمه برایمان بگویید. شب هشتم محرم چه گفتید و چه شنیدید؟ یکی از دوستان او خواب حضرت زهرا(سلام الله علیها) را دیده بود. حضرت به او گفته بودند: «مرحله اول عملیات را شما پشت سر بگذارید، بعد از آن با من». مصطفی همین خواب را با آب و تاب برایم تعریف کرد.گفتم حس خوبی به این عملیاتی که می‌خواهد برود ندارم؛ او به من گفت: «قرار نشد که نگران باشی چون خود بی بی فرمانده ما هستند». تسنیم: هیچ وقت در این دو یا سه سال این حس را نداشتید؟ استرس که همیشه داشتم اما اینکه بخواهم نسبت به موضوعی اینهمه ترس و دلهره داشته باشم نبود. تسنیم: ولی باز هم خداحافظی نکردید؟ آخرین بار خداحافظی کردم. آخرین بار کاری را که از من خواست برایش انجام دادم. آنموقع در سوریه بودیم و از من خواست ساکش را آماده کنم و او را از زیر قرآن رد کنم. تسنیم: هیچ وقت این کار را نکرده بودید؟ نه. فقط همان یک بار که در سوریه از او جدا شدم اینکار را بخواست خودش انجام دادم. از صبح تاسوعا دلهره داشتم تسنیم: چه زمانی متوجه شدید که مصطفی به شهادت رسیده است؟ روز تاسوعا. من از صبح تاسوعا خیلی دلهره داشتم. سعی کردم که خودم را مشغول کارهای دیگر کنم اما نشد. از صبح که بیدار شدم می‌خواستم به یکی از مسئولینش پیغام بدهم و خبری از مصطفی بگیرم اما ترسیدم که اگر بگویند «آخرین بار کی از ایشان خبر داشتی؟» و من بگویم «دیشب»، خنده‌دار باشد. تا ساعت 4 و 5 به آن مسئول پیامی نفرستادم. اگر یک زمانی خبری نداشتم و پیام می فرستادم سریع جواب من را می‌دادند. آن روز من از ساعت 4 به ایشان پیام دادم. ایشان پیام را دیدند و تا ساعت 5 جواب ندادند. وقتی من دیدم ایشان جواب نمی‌دهند مطمئن شدم که یک اتفاقی برای مصطفی افتاده است. خودم را مشغول کردم و پیش خودم گفتم که لابد مجروح شده است. باز گفتم نه، ا گر مصطفی مجروح شده بود به من می‌گفتند. دیگر یک جورهایی اطمینان قلبی پیدا کردم که مصطفی بشهادت رسیده است. به مصطفی دل نبستم که بعد از مدتی بخواهم دل بکنم تسنیم: توانستید از مصطفی دل بکنید؟ نه. به مصطفی دل نبستم که بعد از مدتی بخواهم دل بکنم؛ دل بستم که دلبستگی‌ام همیشگی باشد. تسنیم: شما یک سخنرانی عجیب و غریب در مراسم تشییع پیکر مصطفی کردید. گفتید که جلوی حضرت زهرا(سلام الله علیها) روسفید شدید و گفتید که از مقلد خمینی غیر از این انتظاری نمی‌رود. من از مصطفی غیر از این انتظار نداشتم. مصطفی اصلا برای زمین و زندگی زمینی نبود. دارد... ✅ کانال ( با نام جهادی سید ابراهیم)
🔹یک روز داشتم کارهای محمد علی را انجام میدادم 🔹فاطمه با خوشحالی اومد پیشم گفت: مامان، راستی میدونی الان حضرت آقا بابای منه؟؟؟ ادامه 👇👇 ✅ کانال #شهید_مصطفی_صدرزاده
شهید مصطفی صدرزاده
🔹یک روز داشتم کارهای محمد علی را انجام میدادم 🔹فاطمه با خوشحالی اومد پیشم گفت: مامان، راستی میدونی
﷽ ✅ 🔹یک روز داشتم کارهای محمد علی را انجام میدادم. 🔹فاطمه با خوشحالی اومد پیشم گفت: مامان راستی میدونی الان حضرت آقا بابای منه 🔹کمی مکث کردم خوشحال شدم گفتم: آره مامانی 🔸...ادامه داد تازه... 🔹امام زمان بابای منه 🔹امام علی بابای منه 🔸میدونی مامان چون بابای من بخاطر امام حضرت رقیه رفته شهید شده امام حسین بابای منه 🔹گفتم اینا رو کی گفته؟ معلمتون گفته؟ 🔹با حالتی گفت؛ نه مامان خودم فکر کردم و متوجه شدم. 🔖 منبع: ➖➖➖➖ ➖➖➖ ✅ کانال ( با نام جهادی سید ابراهیم)
🔸 پس از توصيه امروز رهبر معظم انقلاب مبنی بر قرائت دعای ٧ صحيفه سجاديه، حزب الله لبنان با صدور اطلاعيه‌ای ضمن تأكيد بر مراعات دستورات بهداشتی، از عموم مؤمنين دعوت كرد امشب پس از نماز مغرب و عشاء با حضور در مساجد، منازل و محل كار اين دعا را قرائت كنند
🌺رسول الله(ص): رهاڪردن لقمه اے حرام پیش خدا، محبوبتراست از /۲۰۰۰ رڪعت نماز مستحبی
🔴وقتی دریا با توست، جو با توست، خشکی با توست، نفت با توست، پول با توست، مزدوران با تو هستند، اِمریکا و اسرائیل و انگلیس و فرانسه و اتحاد کشورهای عربی با تو هستند، اما پیروز نمی‌شوی، یقین بدان که خدا با تو نیست...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 لحظه غرس نهال به دست امام خامنه ای 🔰 تواضع یک حاکم اسلامی را ببینید خودشان عبای خود را روی شاخه درخت می‌گذارند برخلاف منش پادشاهان و مدیران اشرافی و.... که باید یک نوکر کنارشان باشد تا این‌کارها را انجام دهد! این است منش یک رهبر و حاکم مومن، باتقوا و بدون تکبّر 🚨 خداوند رهبر و قائد ما را تا ظهور امام زمان علیه‌السلام حفظ کند!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پرستاری که رهبر انقلاب از او تشکر کرد کیست؟ 🔻رهبر انقلاب ظهر امروز در میان توصیه‌های خود به مردم برای مقابله با بیماری کرونا از اقدامات و همکاری‌های مردمی گفتند و از پرستاری که عروسی خود را برای رسیدگی به بیماران کرونایی به تعویق انداخت تشکر کرد. اما این بانوی پرستار کیست و در کجا مشغول فعالیت به جهاد است
... لبخند گل زیباست... دیده ای آیا که هر کسی بهترین گل‌ها را می‌چیند...؟ خدا هم... تو را برای خود چید...
شهید مصطفی صدرزاده
#مصاحبه_با_همسر_شهید_صدرزاده 🔴قسمت دهم تسنیم: از همان آخرین مکالمه برایمان بگویید. شب هشتم محرم چ
🔴قسمت یازدهم(پایانی) تسنیم: از حال و روزتان وقتی خبر قطعی شهادت مصطفی را شنیدید بگویید. حتما خیلی گریه کردید. خب اولش طبیعی است. وقتی به من خبر دادند احساس می‌کردم که دیگر مصطفی نمی‌آید و دیگر زندگی ما تمام شد چون وابستگی و دلبستگی‌ای که به مصطفی دارم به بچه‌ها ندارم. به مصطفی گفتم که اگر از او جدا شوم نمی‌توانم زندگی کنم همیشه به او می‌گفتم اندازه‌ای که به او وابسته هستم، به بچه‌ها وابستگی ندارم. می‌گفتم: «اگر الان از دو تا بچه‌ها جدا شوم، خیلی اذیت نمی شوم اما اگر از تو جدا شوم دیگر نمی‌توانم زندگی کنم». زنده بودن شهدا برایم ملموس نبود و نمی‌توانستم آن را درک کنم؛ تا اینکه مصطفی شهید شد وقتی خبر شهادتش را به من دادند کلا این فکرها در ذهنم بود که اگر دیگر او را نبینم یا صدای مصطفی را نشنوم چطور زندگی کنم؟ اما بعد، حرف‌های مصطفی در ذهنم آمد که همیشه برای من این آیه قرآن را می‌خواند: «و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون. شهدا همیشه زنده هستند و نزد خداوند روزی می‌خورند». عند ربهم یرزقون یعنی پیش خدا هستند؛ واسطه رسیدن خیر بین بنده‌هایی که روی زمین زندگی می‌کنند هستند. شهدا خیر، روزی و بر طرف شدن مشکلات را با واسطه از خدا می‌گیرند. هیچ وقت فکر نکنید که شهدا مرده‌اند. این برای من غیر قابل لمس بود و برای من قابل درک نبود که شهدا زنده هستند؛ ولی بعد از شهادت مصطفی، زنده بودن شهدا را درک کردم. زنده بودن مصطفی را با تمام وجودم درک کردم و این من را آرام می کرد. آرامشی که شاید می‌توانستم به دیگران انتقال دهم. خیلی‌ها نمی‌توانند درک کنند و حتی شاید برایشان خنده دار باشد اما من حضور مصطفی را حس می‌کنم قابل گفتن نیست. شاید خیلی‌ها نتوانند این موضوع را درک کنند. حتی شاید برای برخی خنده‌دار باشد اما من حضور مصطفی را حس می‌کنم. خودش این را به من نشان داد؛ این موضوع را با بسته شدن چشم‌ها و دهانش در ثانیه‌های آخری که مراسم تدفین و تلقین تمام شده بود، به من نشان داد. نهایتا یک روز بعد از فوت انسان خون بدن دلمه می‌شود. اصلا زنده نیست که بخواهد خونریزی داشته باشد ولی مصطفی بعد از 7 یا 8 روز خونریزی داشت؛ مجبور شدند که دوباره غسل و کفن کنند. با آب گرم غسل دادند که پیکرش برای دیدن فاطمه مهیا شود. اولین باری که فاطمه پدرش را دید خیلی به چهره‌اش حساس شد چون داخل دهانش پنبه بود. خواست خدا این بود که دوباره خونریزی کند و پیکر دوباره شسته شود تا بتوانند پنبه‌ها را خارج کنند و مهیای دیدن فاطمه شود. وقتی خانواده شهید صابری از زمان شهادت آقا مهدی تعریف می‌کردند، گفتند که چون مقداری بی‌تابی کردند دیگر نتوانستند تا ثانیه‌های آخر کنار شهیدشان باشند و او را ببینند. همه اینها در ذهن من بود. همان اول به خودم گفتم که اگر الان ضعف نشان دهم، این آخرین باری خواهد بود که چهره خاکی مصطفی را نشانم می‌دهند اما مقاومت کردم تا در مراسم تشییع و تدفین هم بتوانم کنار پیکر مصطفایم بمانم. سعی کردم که خیلی محکم باشم.وقتی که می‌خواستند مصطفی را داخل خانه ابدیش بگذارند، من همانجا کنار قبر نشستم و بلند نشدم. از همان ثانیه داخل را نگاه کردم و تمام مراحل خاکسپاری مصطفی را دیدم. یک اتفاق عجیب در آخرین لحظه: «می‌خواستی نشانم دهی که شهدا زنده‌اند؟ همه اینها را می‌دانم. من با تو زندگی می‌کنم مصطفی» همیشه به من می‌گفت که او را از زیر قرآن رد کنم. تصمیم گرفتم تا برای آخرین بار او را از زیر قرآن رد کنم. وقتی تربت امام حسین(علیه السلام) را در قبر گذاشتند و پرچم گنبد حضرت را روی مصطفی انداختند، قرآنم را درآوردم و به عموی مصطفی که داخل قبر بود دادم. گفتم که این قرآن را روی صورت مصطفی بگذارند و بردارند. به محض اینکه قرآن را روی صورت مصطفی گذاشتند، شاید به اندازه دو یا سه دقیقه نشده بود که دهان و چشم مصطفی بسته شد. همانجا گفتم: «می‌خواستی در آخرین لحظه، "عند ربهم یرزقون" بودنت را نشانم دهی و بگویی که شهدا زنده هستند؟ همه اینها را می‌دانم. من با تو زندگی می‌کنم مصطفی». تسنیم: پیکر مصطفی را بوسیدید؟ خیلی. تسنیم: آخرین باری که مصطفی را بوسیدید چیزی هم به او سپردید؟ بله. تربیت بچه ها را سپردم. قرار بود که با هم بچه‌ها را تربیت کنیم. از ا ین به بعد هم باهم تربیت‌شان می‌کنیم. ﷽➖➖➖➖ ➖➖➖➖ ✅ کانال ( با نام جهادی سید ابراهیم)