شهید مصطفی صدرزاده
انا لله وانا الیه راجعون... استاندار تبریز سردار عابدین خرم پس از سال ها مجاهدت خالصانه دعوت حق را
کتاب «شام برفی» و «ضیافت مدیترانهای» راوی صبر بصیر و مقاومت کمنظیر او در سختترین شرایط است
شهید مصطفی صدرزاده
#خاطرات_شهید_مصطفی_صدرزاده #خاطرات_دوستان_شهید #قسمت_سوم ❤️ یکی از خاطرات جالب مصطفی زلزله ی بم
#خاطرات_شهید_مصطفی_صدرزاده
#خاطرات_دوستان_شهید
#قسمت_چهارم
✳️ مصطفی خیلی شجاع بود....
توی 17،18 سالگی یک گروهی درست کرد به نام گردان کمیل.
گشت که میرفت تنها کسی بود که یک اسلحه و 30 تا تیر همیشه دستش بود.
من خودم توی اون گردان بودم و هیچ وقت توی گشت ها ندیدم مصطفی از چیزی بترسه.
✅ مصطفی خیلی منظم بود
مثلا گرد کردن و این چیزا رو خیلی حساس بود، هرکسی میومد باید لباس نظامی تن میکرد. من زیباترین و منظم ترین گشت هایی که دیدم گشت هایی بود که مصطفی میذاشت.
🔷 توی گشت ها موردهای زیادی رو میگرفتیم.
یادم میاد سه راه اسد آباد جلوی یک ماشین پیکانی رو گرفتیم، یه آقایی اومد پایین دوبرابر مصطفی بود. ما کوچیک بودیم، شاید اون خیلی هم بزرگ نبود.
مصطفی رفت باهاش صحبت کرد که آقا شما اینجا چیکار میکنید و این ها... اون فرد تعجب کرده بود. جالب بود که با این که ما از اون کوچیک تر بودیم ولی از هیبت مصطفی ترسید.
🔹یادمه یه بار مصطفی دعوا کرد، پیرهن یکی از اراذل پاره شد. مصطفی فرداش رفت یه پیرهن خرید براش برد دم در خونشون. اگر درگیر هم میشد و پیرهن کسی پاره میشد، مصطفی میرفت براش پیرهن نو میخرید
🔸مصطفی توی سال های ۸۲،۸۳ چهارده روز عید رو که همه استراحت میکردن میرفت گشت
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
أَفَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَىٰ أَن يَأْتِيَهُم بَأْسُنَا بَيَاتًا وَهُمْ نَائِمُونَ
کسی که از ناحیۀ خدا خودش را در حاشیۀ امن ببیند دست به هر جنایتی خواهد زد. مؤمن اما همیشه بین خوف و رجا (بیم و امید) شناور است.
اعراف آیه ۹۷
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
#خاطرات_شهید_مصطفی_صدرزاده
#خاطرات_دوستان_شهید
#قسمت_پنجم
🔷 وقتی مسجدامیرالمومنین داشت ساخته میشد، اون موقعی که مسجد فقط چندتا ستون داشت و خیلی هم سرد بود، شبایی که کسی نگهبان نبود، ما با مصطفی توی مسجد می خوابیدیم و نگهبانی میدادیم.
🔹توی اون شب ها خیلی هامون پیش مصطفی تو مسجد خوابیدیم. من توی اون شبا و توی اعتکاف نماز شب خوندن های مصطفی رو دیدم.
🔶 توی گعده هایی که توی مسجد داشتیم درباره ی همه چیز صحبت میشد.
✅ مصطفی روی یک چیز خیلی حساس بود، اون هم غیبت کردن. هرکسی غیبت میکرد سریع میگفت غیبت نکن.
🔸یک خصوصیتی که داشت این بود که زبان شیرینی داشت، آدم از صحبت هاش خسته نمیشد.
صحبت های زیادی میشد ولی واقعا نمیشد که ما پیش مصطفی پشت کسی حرف بزنیم
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
باسلام و درود
ضمن عرض تبریک موالید سراسر سعادت ماه رجب المرجب که همگی عید هستند
یک مجموعه هدیه های خاص براتون داریم
ابتدا نیت کنید و از بین اعداد (۱ تا ۱۰ )
یک شماره انتخاب کنید و روی پاکت اون شماره بزنید وهدیه تون رو دریافت کنید🌹
پاکت 1️⃣
پاکت 2⃣
پاکت 3⃣
پاکت 4⃣
پاکت 5⃣
پاکت 6⃣
پاکت 7⃣
پاکت 8⃣
پاکت 9⃣
پاکت 0⃣1⃣
عزیزان گرانقدر این نامهها برگرفته از توقیعات امام زمان (عج) برای شیعیانشون هست.
این پیام رو برای دوستانتون هم ارسال کنید و این هدیه ی زیبا رو بهشون عیدی بدهید.
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم
#خاطرات_شهید_مصطفی_صدرزاده
#خاطرات_دوستان_شهید
#قسمت_ششم
✳️ مصطفی میگفت حوزه مثل اعتکافه، من نماز خوندنا و شوخی کردنای مصطفی رو توی اعتکاف دیدم.
🔷 خیلی مراقب مردم بود، کسی اذیت میکرد، میگفت اذیت نکنید...سلب توفیق میشید.
🔹یادم میاد یه بنده خدایی توی پایگاه کار میکرد، اذیت میکرد.
گفتم مصطفی چرا به این چیزی نمیگی؟ گفت اگه لیاقت نداشته باشه خدا میذارتش کنار. و همینم شد....
✅ مصطفی یه خاصیتی که داشت خیلی خوب میتونست به مردم روحیه بده، بمب روحیه بود.
ازش پرسیدم مصطفی تو توی سوریه چیکار میکنی؟
گفت همین کارایی که توی پایگاه نوجوان ها انجام میدم، مثلا بشین پاشو میدم و همین کارا رو انجام میدم. اگه فکر میکنی یکم عوض شده باشم، نشدم.....
🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ ۚ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا
مؤمن به جای مسابقه دادن با دیگران بر سر «داشتنها»، با خودش بر سر «بودنها» مسابقه میدهد.
مائده آیه ۴۸
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
#خاطرات_شهید_مصطفی_صدرزاده
#خاطرات_دوستان_شهید
#قسمت_ششم
✳️ مصطفی میگفت حوزه مثل اعتکافه، من نماز خوندنا و شوخی کردنای مصطفی رو توی اعتکاف دیدم.
🔷 خیلی مراقب مردم بود، کسی اذیت میکرد، میگفت اذیت نکنید...سلب توفیق میشید.
🔹یادم میاد یه بنده خدایی توی پایگاه کار میکرد، اذیت میکرد.
گفتم مصطفی چرا به این چیزی نمیگی؟ گفت اگه لیاقت نداشته باشه خدا میذارتش کنار. و همینم شد....
✅ مصطفی یه خاصیتی که داشت خیلی خوب میتونست به مردم روحیه بده، بمب روحیه بود.
ازش پرسیدم مصطفی تو توی سوریه چیکار میکنی؟
گفت همین کارایی که توی پایگاه نوجوان ها انجام میدم، مثلا بشین پاشو میدم و همین کارا رو انجام میدم. اگه فکر میکنی یکم عوض شده باشم، نشدم.....
🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh