eitaa logo
شهید مصطفی صدرزاده
1.9هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
2.2هزار ویدیو
152 فایل
خودسازی دغدغه اصلی تان باشد...🌱 شهید مصطفی صدرزاده (سیدابراهیم) شهید تاسوعا💌 کپی آزاد🍀 @Shahid_sadrzadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
💌 | روزی که گذشت ‌... @shahid_mostafasadrzadeh
✅ یادمه قبل از رفتن به سوریه، مصطفی به من گفت جنگ اصلی توی فضای مجازیه... مصطفی به اسم یک زن که پدر و مادرش مسیحی بودن و خودش هم مسیحی بود و میخواست مسلمان بشه توی فیسبوک بود. اونجا چند باری با هم بحث کردیم. هدفش کار فرهنگی بود ✅مصطفی از حاج قاسم برام تعریف میکرد. میگفت حاجی یکی بود مثل بقیه آدما. 🔹 شاید اون چیزایی که مصطفی از حاج قاسم تعریف می کرد رو من تو خود مصطفی دیده بودم. 🔹سادگی ای که می گفت، یا مثلا می گفت یک بار یک نفر اومد به حاجی گفت حاج آقا بهم کمک می کنی؟ حاجی هم درآورد از جیبش ده تومن بهش داد 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 ✅ کانال (با نام جهادی ) @Shahid_mostafasadrzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣📿 تقوای فردی؛ یعنی هر کس بین خود و خدا سعی کند از جاده صلاح و حق تخطّی نکند و پا را کج نگذارد. 1381/5/5 @shahid_mostafasadrzadeh
❣📿 ختم صلوات به نیت سلامتی وظهور امام زمان به نیابت از: تعداد صلوات هاتون رو به ایدی زیر بفرمایید👇👇👇 @shahid_sadrzadeh
🔴 دلـــت‌پاڪــ‌باشــه در یڪی از دانشگاه ها پیرامون سخنرانی میڪردم ناگهان دختری جوان از وسط جمعیت فریاد زد حاجاقااااااااااااا چرا شما حجاب راساختید؟!!!! گفتم ؛ حجاب ،بافتهءذهن ما نیست‌ حجاب‌ را ما نساختیم بلڪه درڪتاب‌خدایافتیم گفت ؛ حجاب اصلامهم نیست چون ظاهر مهم نیست دل‌پاڪ باشه ڪافیه گفتم؛ آخه چرایه حرفی‌میزنی‌ڪه‌خودت هم قبول نداری؟!!!! گفت : دارم گفتم : نداری گفت : دارم گفتم : ثابت میڪنم‌ڪه‌این حرفی‌ڪه گفتی‌ خودت قبول‌نداری گفت : ثابت‌ڪن گفتم : ازدواج‌ڪردی گفت : نه گفتم : خدایا این خانم ازدواج نڪرده و اعتقاد داره‌ظاهرمهم نیست دل پاڪ باشه پس یه‌شوهر زشت زشت زشت قسمتش بفرما فریاد زد : خدانڪنه گفتم : دلش پاڪه گفت : غلط ڪردم حاج اقاااااااا 👤استاد قرائتی @shahid_mostafasadrzadeh
❣🌸 ✨یَخْشَى الْمَوْتَ وَلاَ یُبَادِرُ الْفَوْت 💠(از کسانى مباش که) از مرگ مى ترسد ولى فرصت ها را از دست مى دهد 📚 ۱۵۰ @shahid_mostafasadrzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔔چگونه به پاداش رزمندگی و جهاد در رکاب امیرالمؤمنین نائل شویم⁉️ 💠اى كاش برادرم، فلان، مى بود و مى ديد كه چه سان خداوند تو را بر دشمنانت پيروز ساخته است. على (ع) از او پرسيد: آيا برادرت هوادار ما بود؟ گفت: آرى. على (ع) گفت: پس همراه ما بوده است. ما در اين سپاه خود مردمى را ديديم كه هنوز در صلب مردان و زهدان زنان هستند. روزگار آنها را چون خونى كه بناگاه از بينى گشاده گردد، بيرون آورد و دين به آنها نيرو گيرد.    📘 ۱۲ 🎤حجت الاسلام والمسلمین @shahid_mostafasadrzadeh
شهید مصطفی صدرزاده
🌴 خطبه غدیر ⬅️ قسمت نهم 💌 مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّهُ جَنْبُ اللّه‏ِ الَّذی ذَکَرَ فی کِتابِهِ الْعَز
🌴 خطبه غدیر ⬅️ قسمت دهم ✍ سپس پیامبر صلی الله علیه و آله دستش را بر بازوی علی علیه ‏السلام زد و آن حضرت را بلند کرد. و این در حالی بود که امیرالمؤمنین علیه‏ السلام از زمانی که پیامبر صلی الله علیه و آله بر فراز منبرآمده بود یک پله پایین ‏تر از مکان حضرت ایستاده بود و نسبت به صورت حضرت به طرف راست مایل بود که گویی هر دو در یک مکان ایستاده ‏اند. پس پیامبر صلی ‏الله‏ علیه ‏و‏آله با دستش او را بلند کرد و هر دو دست را به سوی آسمان باز نمود و علی علیه ‏السلام را از جا بلند نمود تا حدی که پای آن حضرت موازی زانوی پیامبر رسید. 💌 ثم قال: أیهَا النّاسُ، مَنْ أوْلی بِکُمْ مِنْ أنْفُسِکُمْ؟ قالوا: اللّه‏ُ وَ رَسوُلُهُ. فَقالَ: ألا فَمَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِی مَوْلاهُ، اللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَعادِ مَنْ عاداهُ وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ. 🔸 سپس فرمود:ای مردم، چه کسی بر شما از خودتان صاحب اختیارتر است؟ گفتند: خدا و رسولش. فرمود: بدانید که هر کس من صاحب اختیار اویم این علی صاحب اختیار اوست. خدایا دوست بدار هرکس او را دوست بدارد، و دشمن‏ بدار هر کس او را دشمن بدارد، و یاری کن هر کس او را یاری کند، و خوار کن هر کس او را خوار کند. 💌 مَعاشِرَ النّاسِ، هذا عَلِی أَخی و َوَصِیی وَ واعی عِلْمی، و خَلیفَتی فی أُمَّتی عَلی مَنْ آمَنَ بی‌ 🔸 ای مردم، این علی است برادر من و وصی من و جامع علم من، و جانشین من در امتم بر آنان که به من ایمان آورده ‏اند، 💌 وَ عَلی تَفْسیرِ کِتابِ اللّه‏ِ عَزَّ وجَلَّ وَ الدّاعی إلَیهِ و َالْعامِلُ بِما یرْضاهُ وَ الْمُحارِبُ لاِعْدائِهِ و َالْمُوالی عَلی طاعَتِهِ و َالنّاهی عَنْ مَعْصِیتِهِ. 🔸 و جانشین من در تفسیر کتاب خداوند عز و جل و دعوت به آن، و عمل کننده به آنچه او را راضی می‏کند، و جنگ کننده با دشمنان خدا و دوستی کننده بر اطاعت او و نهی کننده از معصیت او. 💌 إنَّهُ خَلیفَةُ رَسُولِ اللّه‏ِ وَأَمیرُالْمُؤْمِنینَ وَ الإمامُ الْهادی مِنَ اللّه‏ِ، وَ قاتِلُ النّاکِثینَ وَ الْقاسِطینَ و َالْمارِقینَ بِأَمْرِ اللّه‏ِ. یقُولُ اللّه‏ُ: «ما یبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَی». 🔸 اوست خلیفه رسول خدا، و اوست امیرالمؤمنین و امام هدایت کننده از طرف خداوند، و اوست قاتل ناکثین و قاسطین و مارقین به امر خداوند. خداوند می‏فرماید: «سخن در پیشگاه من تغییر نمی‏پذیرد»، 💌 بِأَمْرِکَ یا رَبِّ أَقُولُ:اللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ و َاْنصُرْ مَنْ نَصَرَهُ و َاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ و َالْعَنْ مَنْ أَنْکَرَهُ و َاغْضِبْ عَلی مَنْ جَحَدَ حَقَّهُ. 🔸 پروردگارا، به امر تو می‏گویم : «خداوندا دوست بدار هر کس علی را دوست بدارد و دشمن بدار هر کس علی را دشمن بدارد، و یاری کن هر کس علی را یاری کند و خوار کن هر کس علی را خوار کند، و لعنت نما هر کس علی را انکار کند و غضب نما بر هر کس که حق علی را انکار نماید». 💌 اللّهُمَّ إنَّکَ أَنْزَلْتَ الاْآیةَ فی عَلِی وَلِیکَ عِنْدَ تَبْیینِ ذلِکَ وَنَصْبِکَ إیاهُ لِهذَا الْیوْمِ: «الْیوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیکُمْ نِعْمَتی وَرَضیتُ لَکُمُ الاْسْلامَ دینا»، 🔸 پروردگارا، تو هنگام روشن شدن این مطلب و منصوب نمودن علی در این روز این آیه را درباره او نازل کردی: «امروز دین شما را برایتان کامل نمودم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان دین شما راضی شدم»، 💌 وَ قُلْتَ: «إنَّ الدّینَ عِنْدَ اللّه‏ِ اْلإسْلامُ»، وَ قُلْتَ: «وَ مَنْ یبْتَغِ غَیرَ الاْسْلامِ دینا فَلَنْ یقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الاْخِرَةِ مِنَ الْخاسِرینَ». اللّهُمَّ إنّی أُشْهِدُکَ أَنّی قَدْ بَلَّغْتُ. 🔸 و فرمودی: «دین نزد خداوند اسلام است»، و فرمودی: «هر کس دینی غیر از اسلام انتخاب کند هرگز از او قبول نخواهد شد و او در آخرت از زیانکاران خواهد بود». پروردگارا، تو را شاهد می‏گیرم که من ابلاغ نمودم. ⬅️ ادامه در قسمت یازدهم @shahid_mostafasadrzadeh
📜 از بزرگی پرسیدند ❓ فلسفه حرام بودن نگاه به نامحرم چیست؟ گفت : 👀 میبینی،میخواهی،به وصالش نمیرسی،دچار افسردگی میشوی! 👀 میبینی،شیفته میشوی،عیب هارا نمیبینی،ازدواج میکنی،طلاق میدهی! 👀 میبینی ،دائم به او فکر میکنی،از یاد خــدا غافل میشوی،از عبادت لذت نمیبری! 👀 میبینی،باهمسرت مقایسه میکنی،ناراحت میشوی،بداخلاقی میکنی! 👀 میبینی،لذت میبری،به این لذت عادت میکنی، چشم چران میشوی،درنظر دیگران خوار میگردی! 👀 میبینی،لذت میبری،حب خدا دردلت کم میشود،ایمانت ضعیف میشود! 👀 میبینی،عاشق میشوی،از راه حلال نمیرسی،دچار گناه میشوی! 🚫ماه رمضان تمام شده مراقب تیرهای شیطان باشید وخدای نکرده تیر شیطان نشوید برای یاری امام زمان عج از همین الان شروع کن...تصمیم بگیر یه گناهتو ترک کنی هر هفته... @shahid_mostafasadrzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تهدید هواپیمای مسافربری ماهان در آسمان سوریه توسط جنگنده‌ی آمریکایی در حالیکه گفته شده این جنگنده رژیم صهیونیستی است، برخی منابع از آمریکایی بودن آن خبر دادند! در اثر این تعرض، هواپیمای ایرانی مجبور به کاهش ارتفاع سریع شد که در پی آن تعدادی از مسافران آسیب دیدند حال یکی از مصدومان مساعد نیست @modafe_mahdavi
#😡 غربگرایان بی شرف چه کردید که نه تنها دشمن جرئت کرده سردار ما را شهید کند بلکه منطقه نیز قلاده پاره کرده است! اف بر شما و ذلتتان!
شهید مصطفی صدرزاده
#قسمت چهلم داستان دنباله دار فرار از جهنم: ازش فاصله بگیر چشم هاش دو دو می زد … نگهبان اولی به ما ر
قسمت چهل و یک داستان دنباله دار فرار از جهنم: جوجه مواد فروش هنوز از مدرسه زیاد دور نشده بودیم که چشمم به چند تا جوون هجده، نوزده ساله خورد … با همون نگاه اول فهمیدم واسطه مواد دبیرستانی هستن … زدم بغل و بهش گفتم پیاده شو … رفتیم جلو … . - هی، شما جوجه مواد فروش ها … . با ژست خاصی اومدن جلو … جوجه مواد فروش؟ … با ما بودی خوشگله؟ … - از بچه های جیسون هستید یا وانر ؟ … . یه تکانی به خودش داد … با حالت خاصی سرش رو آورد جلو و گفت … به تو چه؟ … . جمله اش تمام نشده بود، لگدم رو بلند کردم و کوبیدم وسط سینه اش … نقش زمین شد … دومی چاقو کشید … منم اسلحه رو از سر کمرم کشیدم … . - هی مرد … هی … آروم باش … خودت رو کنترل کن … ما از بچه های وانر هستیم … . همین طور که از پشت، یقه احد محکم توی دستم بود … کشیدمش جلو … تازه متوجهش شدن … به وانر بگید استنلی بوگان سلام رسوند … گفت اگر ببینم یا بفهمم هر جای این شهر، هر کسی، حتی از یه گروه دیگه … به این احمق مواد فروخته باشه … من همون شب، اول از همه دخل تو رو میارم … @shahid_mostafasadrzadeh
چهل و دوم داستان دنباله دار فرار از جهنم: نمی کشمت . سوار ماشین که شدیم، زل زده بود به من … . - به چی زل زدی؟ … - جمله ای که چند لحظه قبل گفتی … یعنی قصد کشتن من رو نداری؟ … . محکم و با عصبانیت بهش چشم غره رفتم… من هرچی باشم و هر کار کرده باشم تا حالا کسی رو نکشتم … تا مجبور هم نشم نمی کشم … تو هم اگر می خوای صحیح و سالم برگردی و آدم دیگه ای هم آسیب نبینه بهتره هر چی میگم گوش کنی … و الا هیچی رو تضمین نمی کنم… حتی زنده برگشتن تو رو … . بردمش کافه … . - من لیموناد می خورم … تو چی می خوری؟ … یه نگاه بهش انداختم و گفتم … فکر الکل رو از سرت بیرون کن … هم زیر سن قانونی هستی؛ هم باید تا آخر، کل هوش و حواست پیش من باشه …  منتظر بودم و به ساعتم نگاه می کردم که سر و کله شون پیدا شد … ای ول استنلی، زمان بندیت عین همیشه عالیه… پاشون رو که گذاشتن داخل، نفسش برید … رنگش شد عین گچ … سرم رو بردم نزدکیش … به نفعته کنارم بمونی و جم نخوری بچه … یکی مردونه روی شونه اش زدم و بلند شدم … یکی یکی از در کافه میومدن تو … . - هی بچه ها ببینید کی اینجاست؟ … چطوری مرد؟ … . یکی از گنگ های موتور سواری بود که با هم ارتباط داشتیم … @shahid_mostafasadrzadeh
چهل و سوم داستان دنباله دار فرار از جهنم: قول شرف تمام مدتی که ما با هم حرف می زدیم عین جوجه ها که به مادرشون می چسبن … چسبیده بود به من … - هی استنلی، این بچه کیه دنبالت خودت راه انداختی؟ … پرستار کودک شدی؟ … . و همه زدن زیر خنده … یکی شون یه قدم رفت سمتش … خودش رو جمع کرد و کشید سمت من … . - اوه … چه سوسول و پاستوریزه است … اینو از کجای شهر آوردی ؟ … . - امانته بچه ها … سر به سرش نزارید … قول شرف دادم سالم برگردونمش … تمام تیکه هاش، سر هم … همه دوباره خندیدن … باشه، مرد … قول تو قول ماست … اونم از احد دور شد … . از کافه که اومدیم بیرون … خودش با عجله پرید توی ماشین… می شد صدای نفس نفس زدنش رو شنید … . - اینها یکی از گنگ های بزرگ موتورسوارن … اون قدر قوی هستن که پلیسم جرات نمی کنه بره سمت شون … البته زیاد دست به اسلحه نمیشن … یعنی کسی جرات نمی کنه باهاشون در بیوفته … این 60 تا رو هم که دیدی رده بالاهاشون بودن … - منظورت چی بود؟ … یه تیکه، سر هم … سوالش از سر ترس شدید بود … جوابش رو ندادم … جوابش اصلا چیزی نبود که اون بچه نازپرورده توان تحملش رو داشته باشه … @shahid_mostafasadrzadeh
چهل و چهارم داستان دنباله دار فرار از جهنم: مسیر آتش  مقصد دوم مون یکی از مراکز موادی بود که قبلا پیش شون بودم … . اونجا هم اوضاع و احوالش فرق چندانی با جای قبلی نداشت… چشم هاش می لرزید … اگر یه تلنگر بهش می زدی گریه اش در میومد … جایی بودیم که اگر کسی سرمون رو هم می برید یه نفرم نبود به دادمون برسه … تنها چیزی که توی محاسبتم درست از آب در نیومد … درگیری توی مسیر برگشت بود … . درگیری مسلحانه بود … با سرعت، دنده عقب گرفتم … توی همون حالت ویراژ می دادم و سر ماشین رو توی یه حرکت چرخوندم اما از بد بیاری … همزمان یکی از ماشین هاشون از تقاطع چرخید سمت ما و ماشین بین ماشین ها قفل شد … . اسلحه رو کشیدم و از ماشین پریدم پایین … شوکه شده بود و کپ کرده بود … سریع چرخیدم سمتش … در ماشین رو باز کردم و کشیدمش بیرون … پشت گردنش رو گرفتم … سرش رو کشیدم پایین و حائلش شدم تیر نخوره … سریع از بین ماشین ها ردش کردم و دور شدیم … از شوک که در اومد، تمام شب رو بالا میاورد … براش داروی ضد تهوع خریدم … روی تخت متل ولو شده بود … روی تخت دیگه نشسته بودم و نگاهش می کردم … مراقب بودم حالش بدتر نشه … حالش افتضاح بود … خیس عرق شده بود … دستم رو بردم سمت پیشونیش با عصبانیت زدش کنار … نیم خیز شد سمتم … توی چشم هام زل زد و بریده بریده گفت … چرا با من اینطوری می کنی؟ … . یهو کنترلش رو از دست داد و حمله کرد سمت من … @shahid_mostafasadrzadeh
روز دوم چله زیارت عاشورا ...😊
❣ همه باهم دعای فرج به نیت فرج مولامون 🤲 هرکس هر کانالی هر گروهی داره اصن هر رفیقی که دوسش داره اینو براش بفرسته... @shahid_mostafasadrzadeh
❣🌸 🔔از دَرهم شدن جواب‌ها بپرهیزید❗️ ✨إِذَاازْدَحَمَ آلْجَوَابُ خَفِیَ الصَّوَابُ. 💠هنگامى که جواب‌ها زیاد (و دَرهم) شود حق مخفى مى‌گردد. ✍بسیار دیده‌ایم که سؤالى در مجلسى مطرح مى‌شود و هرکس هرچیزى که به ذهنش آمد به عنوان جواب ذکر مى‌کند و حتى احتمالات ضعیف و پاسخ‌هاى بى‌ پایه نیز عنوان مى‌شود، در چنین مجلس و چنان شرایطى روشن است که حق براى بسیارى مخفى مى‌ماند، زیرا جدا کردن پاسخ حقیقى از آن همه احتمالات گوناگون کار آسانى نیست. 📚 ۲۴۳ @shahid_mostafasadrzadeh
💌 | تاثیر زاویه دید @shahid_mostafasadrzadeh