eitaa logo
آقــاسَـجّــادٌ
578 دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
981 ویدیو
15 فایل
بسم رب المهدی(عج) ولادت: ۱۳۷۰/۱۱/۱۹ شهادت: ۱۳۹۵/۰۷/۰۷ محل شهادت:جنوب حلب مزار #شهید_سجاد_زبرجدے💛: گلزار شهدای تهران، قطعه۵۰ ردیف۱۱۷ شماره۱۴ "تنها کانال رسـمی شهید سجاد زبرجدی در پیام رسان ایتا"
مشاهده در ایتا
دانلود
😻👇👆🎈 مختصری از : ❤️| تاریخ تولد: ١٣۶٧/٢/٩ 💚| تاریخ شهادت: ١٣٩۴/١۰/٢۵ 💛| مزار ایشون: بهشت زهرا س قطعه مدافعان حرم ردیف ۱۱۵ شماره ۱۸ روز ۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۷ پا بر خاکدان هستی نهاد. اهل روستای جرقویه استان اصفهان بود. مثل همه کودکان به مدرسه رفت و تا اخذ مدرک دیپلم درس خواند. سپس در دانشگاه، علوم نظامی خواند و سال ها بعد به دفاع از حرم اهل بیت(س) برخاست و راهی سوریه شد.   او در روز ۲۳ دی ماه سال ۱۳۹۴ در سن ۲۷ سالگی در حلب سوریه شاهد شهادت را در آغوش کشید و آسمانی گشت.  ایشان ، ، و بود. پاسدار فرزند مهدی، اعزامی از تهران، در حلب سوریه به شهادت رسید و پیکر پاکشان به میهن اسلامی باز می گردد... پاسدار شهید محمد کامران متاهل و اصالتا از دستجرد جرقویه علیا است... پس از تشییع در حرم حضرت فاطمه معصومه س در قطعه ۵۰ گلزار شهدای تهران در جوار سایر مدافعین حرم به خاک سپرده شد.... ♥️| کانال 👇👇👇 🆔 @Shahid_sajad_zebarjady
👆👆👆 💠بِسمِ رَبِّ الشُّهَداءِ وَ الصِدیقین....💠 مختصری از : زندگینامه : 💛| تاریخ تولد: ۶۰/۴/٢ محل تولد: تهران ♥️| تاریخ شهادت: ٩۵/٢/١٩ محل شهادت: جنوب غرب حلب تحصیلات: لیسانس 🍃| تاریخ اعزام: از آغاز جنگ سوریه، ١٣٩۰ عنوان نظامی: فرمانده 🎈| وضعیت کنونی: ✨| متولد ٢ تیر ماه سال ١٣۶۰ و اهل محله مهرآباد تهران بود. وی از نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود که برای دفاع از حرم عمه سادات داوطلبانه به سوریه اعزام شد و در جریان حمله نیروهای تکفیری به خان‌طومان در زمان آتش‌بس در تاریخ ١٩ اردیبهشت سال ٩۵ به شهادت رسید. پیکر وی در منطقه و در زمره شهدای جاویدالاثر قرار گرفت.... اردیبهشت ماه سال ٩۵ در پی نقض آتش‌بس توسط عوامل تکفیری در اطراف حلب سوریه و حملات وحشیانه آنها به ، تعدادی از نیروی مستشاری کشور به شهادت رسیدند. رزمنده مدافع حرم که داوطلبانه در راه دفاع از حرم عقیله بنی‌هاشم حضرت زینب س از تهران به سوریه اعزام شده بود، در حملات گروه‌های تکفیری به شهرک خان‌طومان در جنوب غرب حلب، به درجه رفیع شهادت نائل آمد و به جمع کاروان شهدای مدافع حرم پیوست. پیکر این شهید جاویدالاثر، همچنان مفقود است... ♥️| کانال 👇👇👇 🆔 @Shahid_sajad_zebarjady
💛🎈| مختصری از : 🍃| نام و نام خانوادگی: محمودرضا بیضایی تاریخ تولد: ۱۸/۹/۱۳۶۰ محل تولد: تبریز تاریخ شهادت: ۲۹/۱۰/۹۳ محل شهادت: سوریه، منطقه «قاسمیة» در جنوب شرقی دمشق تعداد فرزندان: یک فرزند دختر به نام کوثر   شهید محمود رضا بیضائی در ۱۸ آذرماه سال ۱۳۶۰ در خانواده‌ای مذهبی و دارای ریشه روحانیت در تبریز متولد شد. تحصیلات ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان را در تبریز گذراند. در دوره تحصیلات دبیرستان به عضویت پایگاه مقاومت شهید بابایی–مسجد چهارده معصوم (ع) شهرک پرواز تبریز–درآمد و حضور مستمر در جمع بسیجیان پایگاه، اولین بارقه‌های عشق به فرهنگ مقاومت و ایثار و شهادت را در او به وجود آورد.  در همین ایام با رزمنده هنرمند بسیجی، حاج بهزاد پروین قدس، آشنا شد. این آشنایی، بعدها زمینه‌ساز آشنایی مبسوط با میراث مکتوب و تصویری دفاع مقدس و انس با فرهنگ جبهه و جنگ شد. دیدار و مصاحبه با خانواده شهدا و گردآوری خاطرات شهدا و جمع‌آوری کتاب‌ها و نشریات حوزه ادبیات دفاع مقدس از ثمراتی بود که آشنایی با حاج بهزاد با خود داشت.  ورزشکار بود و به ورزش کاراته علاقه داشت و از ۱۰ سالگی به این ورزش پرداخته بود. در سال ۷۲ همراه تیم استان آذربایجان شرقی در مسابقات چهارجانبه بین‌المللی در تبریز به مقام قهرمانی دست پیدا کرد. فوتبال، دیگر ورزش مورد علاقه او بود و به دنبال تعقیب حرفه‌ای این ورزش بود که به خاطر پرداختن به درس از پیگیری آن منصرف شد. در سال ۷۸ با اخذ دیپلم متوسطه در رشته علوم تجربی، عازم خدمت سربازی شد. دوره آموزش را در اردکان یزد گذراند و ادامه خدمت را در پادگان الزهراء (س) نیروی هوایی سپاه پاسداران در تبریز به انجام رساند. آشنایی نزدیک با نهاد مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در این دوره، نقطه عطف زندگی شهید بیضائی محسوب می‌شود.  بعد از اتمام خدمت سربازی، علیرغم تشویق اطرافیان به ادامه تحصیل در دانشگاه، با اختیار خود و با یقین کامل، عضویت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را انتخاب نمود و در بهمن ماه سال ۸۲ وارد دوره افسری دانشکده امام علی (ع) سپاه شد. ورود او به دانشکده افسری ملازم با هجرت او از تبریز به تهران بود که با این هجرت ادامه زندگی را در جهاد فی سبیل الله رقم زد. او نام مستعار «حسین نصرتی» را در سپاه برای خود انتخاب نموده بود که به گفته خودش برگرفته از ندای «هل من ناصر ینصرنی» مولای خود حسین بن علی (ع) و کنایه از لبیک به این ندا بود.  در شهریورماه سال ۸۵ از دانشکده افسری فارغ‌التحصیل گردید و قدم در راهی گذاشت که تا آخرین لحظه حیات ظاهری او، هیچ تزلزلی در پیمودن آن در وی مشاهده نشد. پرکاری و ساعت‌های انگشت‌شمار خواب در طول شبانه‌روز از ویژگی‌های بارز او بود به‌طوری‌که کار در روزهای جمعه را هم در یکی از جلسات اداری در محل کار خود به تصویب رسانده بود و به این ترتیب کارش تعطیلی نداشت.  معتقد بود شهادت در راه خدا مزد کسانی است که در راه خدا پرکارند و شهدای جنگ تحمیلی را شاهد این حرف خود معرفی می‌کرد.  به دلیل علاقه فراوان به کار خود، برای تشکیل خانواده حاضر به رجعت به تبریز نبود و در ۲۵ اسفند سال ۸۷ مقارن با سالروز میلاد پیامبر اعظم (ص) و امام جعفر صادق (ع) با همسری فاضله از خانواده‌ای ولایتمدار در تهران ازدواج کرد و ساکن تهران شد. ثمره این ازدواج دختری بنام است که در ۲۵ اسفند ۹۱ متولد شد.   علاقه و عشق وصف ناشدنی محمود رضا به آرمان جهانی امام خمینی (ره)، یعنی تشکیل نهضت جهانی اسلام، روحیه خاصی را در وی به وجود آورده بود که تا آغاز جنگ در سوریه، در جهت تحقق آن تلاش و مجاهدت شبانه‌روزی داشت.  همواره مطالعه دینی و سیاسی داشت و به اخبار و وقایع داخلی و خارجی بخصوص تحولات جهان اسلام اشراف داشت و این وقایع را تحلیل‌ می‌کرد. تعصب آگاهانه‌ و وافری به انقلاب اسلامی، رهبری و نظام داشت.  ادامه دارد... ♥️| کانال 👇👇👇 🆔 @shahid_sajad_zebarjady
💜✨| در ایام فتنه ۸۸ شب و روز آرام و قرار نداشت. تمام اخبار و وقایع فتنه را رصد می‌کرد و در معرکه دفاع سخت از انقلاب اسلامی در ایام فتنه، چندین بار جان خود را به خطر انداخت. صاحب موضع بود و در بحث‌ها به‌خوبی استدلال می‌کرد. می‌گفت این انقلاب تنها نقطه امید مستضعفین عالم است و هرگونه تهدیدی که متوجه موجودیت انقلاب اسلامی باشد، می‌تواند جبهه مستضعفین و علاقه‌مندان انقلاب اسلامی در جهان را سست کند و نگرانی عمیقی از این بابت داشت.  محمود رضا به زبان عربی تسلط کامل داشت و آن را با لهجه‌های عراقی و سوری تکلم می‌کرد و به خاطر آشنایی با زبان عربی با رزمندگان نهضت جهانی اسلام آشنایی نزدیک و ارتباطی تنگاتنگ داشت. به مقاومت اسلامی لبنان و رزمندگان حزب‌الله و همین‌طور به شیعیان مستضعف و مجاهد عراقی تعلق خاطر داشت و آن‌ها را می‌ستود.  با آغاز جنگ در سوریه از سال ۹۰ برای دفاع از حرم‌های آل الله (ع) و یاری جبهه مقاومت، آگاهانه عازم سوریه شد. اعزام‌های داوطلبانه مکرر و حضور مداوم در جبهه سوریه، روحی ه رزمندگی را در وجودش تثبیت کرده بود و در دو سال آخر حیات ظاهری خود، به معنی واقعی کلمه زندگی یک رزمنده را داشت.  به خاطر تعلقی که از نوجوانی به ثبت اسناد میراث دفاع مقدس داشت، در جبهه سوریه نیز به جمع‌آوری اسناد جنگ همت گماشته بود و در هر بار بازگشت به ایران، آثاری از جنگ از جمله تصاویری که با دوربین خود ثبت کرده بود و آثاری که از تکفیری‌ها در صحنه‌های درگیری بجا مانده بود را همراه داشت.  اوج توفیقات خود در این جبهه را حضور در عملیاتی می‌دانست که در تاسوعای سال ۹۲ در منطقه «حجیره» برای آزادسازی کامل اطراف حرم مطهر حضرت زینب (س) انجام گرفت و منجر به پاک‌سازی حرم تا شعاع چند کیلومتری از لوث وجود تکفیری‌ها شد.   در آخرین اعزام خود در دی‌ماه ۹۲ به یکی از یاران نزدیک خود اعلام کرد که این سفر برای او بی‌بازگشت است و از دو ماه پیش از اعزام به دنبال هماهنگی برای محل تدفین خود بود. سرانجام، بعد از دو سال حضور در جبهه سوریه، در بعد از ظهر ۲۹ دی‌ماه ۹۲ هم‌زمان با سالروز میلاد پیامبر اعظم (ص) و امام جعفر صادق (ع) در اثنای درگیری با مزدوران تکفیری استکبار درحالی‌که فرماندهی محور عملیاتی در منطقه «قاسمیة» در جنوب شرقی دمشق را بر عهده داشت، در اثر اصابت ترکش‌های یک تله انفجاری به ناحیه سر و سینه، به فیض نائل آمد.  در یکی از دست‌نوشته‌هایی که از شهید بیضائی بجا مانده، او از جبهه سوریه تعبیر به خط مقدم نبرد بین حق و باطل نموده و با تأکید بر اینکه این خاکریز نباید فرو بریزد، نباید نوشته است: تمام دنیا جمع شده‌اند؛ تمام استکبار، کفار، صهیونیست‌ها، مدعیان اسلام آمریکایی، وهابیون آدمکش بی‌شرف، همه و همه جبهه واحدی تشکیل داده‌اند و هدفشان شکست اسلام حقیقی و عاشورایی، رهبری ایران و هدفشان شکست نهضت زمینه‌سازان ظهور است و بس؛ و در این فضای فتنه آلود، متأسفانه بسیاری از مسلمین ناآگاه و افراطی نیز همراه شده‌اند تا این عَلَم و این نهضت زمینه‌ساز را به شکست بکشانند که اگر این اتفاق بیفتد، سال‌ها و شاید صدها سال دیگر باید شیعه خود دل بخورد تا تحقق وعده الهی را نزدیک ببیند. ♥️| کانال 👇👇👇 🆔 @Shahid_sajad_zebarjady
🍃🌸| شهید کمال شیرخانی که ۱۴ تیرماه ۱۳۹۳ در کسوت یکی از مدافعان حرم امامین‌عسکریین در شهر سامرا به شهادت رسید، یکی از همین مجاهدان است که در طول زندگی ۳۸ ساله خود به فراگیری قرآن مجید اشتغال داشت و آموخته‌های خود را نیز به کودکان و نوجوانان زادگاهش، یعنی منطقه لواسان کوچک آموزش می‌داد. 🌸🍃| تاریخ تولد: ۱۳۵۵ تاریخ شهادت: ۱۴ تیر ۱۳۹۳ 💙| لواسان کوچک منطقه‌ای در شمال غرب تهران است که مردمانش به دینداری و پیروی از نظام اسلامی شهرت دارند. در گوشه‌ای از این منطقه قدیمی و سنتی مرحضه احیایی مادر شهید کمال شیرخانی همچنان چشم به راه آمدن فرزند شهیدش از سفری است که گفته بود به زودی از آن باز خواهد گشت. اما کمال برای یک‌بار هم که شده بدقولی کرد و اینگونه است که مادر از نبود فرزندش می‌گوید: کمال سال ۱۳۵۵ به دنیا آمد. گل سرسبد خانه‌مان بود و هوش و فعالیت زیادی داشت. هروقت از تلویزیون قرآن پخش می‌کردند، می‌نشست پای آن و سعی می‌کرد شیوه‌های قرائت را یاد بگیرد. آنقدر به قرآن و احکام علاقه داشت که تند و تند از روی برنامه یادداشت برمی‌داشت و در دفترچه‌هایش جمع می‌کرد. من دقیقاً نمی‌دانستم چکار می‌کند. اما از اینکه فرزند صالحی داشتم که اینقدر به یادگیری قرآن علاقه داشت، از ته دل خوشحال بودم. کمال همیشه احترام من و پدرش را نگه می‌داشت. بعدها که بزرگتر شد و از طرف کارش به اصفهان مأمور شد، به من قول داده بود نگذارد غم دوری بکشم و هر هفته رنج راه را به جان می‌خرید تا به من سربزند و نگذارد دلتنگش شوم. واقعاً این بچه دل خدایی داشت. کمال شیرخانی در کنار فراگیری علوم مختلف قرآن کریم اعم از قرائت و تجوید، به خاطر عشق و علاقه‌ای که به اهل بیت(ع) داشت، به فراگیری مداحی نیز می‌پرداخت و مادر به یاد می‌آورد روزهایی که فرزندش برایش مداحی می‌کرد و از او می‌خواست صدایش را ارزیابی کند. مادر شهید می‌گوید: کمال صدای خوبی داشت. سوزی در مداحی‌اش بود که از عشق و علاقه‌اش به امام حسین(ع) و اهل بیت نشئت می‌گرفت. خیلی وقت‌ها تمرین مداحی می‌کرد و از من می‌خواست بگویم صدایش چطور است. چه داشتم به او بگویم؟ وقتی می‌دیدم این جوان اینقدر عاشق امام حسین(ع) است حرفی برای گفتن نداشتم جز آنکه بگویم صدایش هرچه است سوزش را از عشق به مولایش حسین(ع)‌هدیه دارد. ادامه دارد....🎈 ♥️| کانال 👇👇👇 🆔 @shahid_sajad_zebarjady
🍃🍁| متولد نهم آبان ۱۳۶۴ بود، در تهران. مثل همه دهه شصتی ها چیز زیادی از دفاع مقدس و حال و هوای جهه ها به یاد نداشت. مطابق سالروز تولدش تنها ۴ ساله بود که روح الله به خدا پیوست. اما از همان کودکی سرباز امام بود و گوش به فرمان خلف صالحش. و دقیقا به همین دلیل هم بود که وقتی شنید همه دغدغه رهبری حفظ حرمین شریفین است و دلش از حمله تکفیری ها به درد آمده، زن و بچه ۹ ماهه اش را به خدا سپرد و لباس رزم پوشید. رفتا تا این بار نه فقط از ناموس ملت و کشورش که از حرم آل الله در کشوری غریب دفاع کند. هر چند دفاع را فقط در جنگ و اسلحه نمی دید، او سال های متمادی در اردوهای جهادی در مناطقی همچون بشاگرد، جور دیگری دفاع را در خدمت به مردم محروم آنجا تجربه و تمرین کرده بود. مرد عمل بود و شجاع. مرید امام حسین (ع) بود و به قول مادرش اصلا مدافع حرم به دنیا آمده بود. آخرین بار که آمد فروردین ماه امسال بود، بعد از آن رفت و وقتی برگشت تنها لبخندی از رضایت بر لب داشت. محمد حسین محمد خانی حالا دیگر آرام گرفته بود.... ♥️| کانال 👇👇👇 🆔 @Shahid_sajad_zebarjady
🍃🍁| محمدحسين با جهاد انس داشت قرارمان اين بود كه دوستان شهيد محمدخاني قبل از نماز مغرب در مسجد صاحب‌الزمان(عج)جمع شوند. قاسم كارگر، مسئول بسيج دانش‌آموزي مسجد صاحب‌الزمان(عج) نخستين فردي است كه سراغش مي‌رويم. او مدت‌ها به‌عنوان مربي بسيج با محمدحسين در ارتباط بود. كارگر از روزهاي ورود شهيد محمدخاني به بسيج مي‌گويد: حدود سال ۷۴ بود كه محمدحسين براي ثبت‌نام در بسيج سراغم آمد. آن روزها اوكلاس پنجم بود. ورود شهيد به بسيج با اجراي برنامه‌هاي ويژه بسيج محله‌اش همراه شد. كارگر سخنانش را اين‌گونه ادامه مي‌دهد و مي‌گويد: محمدحسين جزو بچه‌هايي بود كه خيلي راحت در دل همه جا باز مي‌كرد. قرار بود تابستان آن سال با دانش‌آموزان ممتاز مدارس، كلاس‌هاي فوق برنامه داشته باشيم. محمدحسين هم جزو دانش‌آموزان درسخوان بود و سعي مي‌كرد در همه كارها پيشقدم باشد. دوره راهنمايي‌اش را در مدرسه امام موسي صدر واقع در خيابان تفرش غربي در محله مهرآبادجنوبي سپري كرد. مسئول بسيج دانش‌آموزي مسجدصاحب‌الزمان(عج) به خاطره‌اي كه از شهيد دارد اشاره مي‌كند و مي‌گويد: ‌تابستان آن سال به‌عنوان برنامه اختتاميه فعاليت بسيج دانش‌آموزي بچه‌ها را براي اردو به بهشت زهرا برديم. محمدحسين برخلاف بقيه دوستانش با محيط بهشت زهرا(س) و قطعه شهدا به خوبي آشنا بود. وقتي بر مزار شهدا حاضر مي‌شديم محمدحسين زندگینامه آن شهيد را براي‌مان تعريف مي‌كرد. اين كودك ۱۲ساله برخلاف بسياري از افراد به خوبي با شهدا آشنا بود. حضور در كنار پدري رزمنده و ايثارگر باعث شده بود تا شهيد محمدخاني به خوبي با مضمون جهاد و ايثار آشنايي داشته باشد. كارگر با اشاره به اين موضوع مي‌گويد: وقتي خبر شهادت محمدحسين را شنيدم تعجب نكردم. او هميشه آرزوي شهادت داشت. هروقت من را مي‌ديد، دستم را در دستش مي‌گرفت و مي‌گفت حاجي حلالم كن. تو مسجد آمدن را به من ياد دادي. مسئول بسيج دانش‌آموزي مسجد صاحب‌الزمان(عج) درباره آخرين خاطره‌اي كه از شهيد دارد مي‌گويد: مدت‌ها بود كه محمدحسين را نديده بودم. ايام فاطميه بود كه براي ديدن دوستانش به مسجد آمده بود. با من تماس گرفت و گفت حاجي من در مسجد هستم و مي‌خواهم ببينمت. گفتم كمي دير مي‌رسم. در پاسخم گفت حاجي برايم دعا كن كه شهيد شوم. وقتي خبر شهادت محمدحسين را شنيدم آن جمله آخرش در ذهنم تداعي شد كه چقدر محمدحسين عاشق شهادت بود... ♥️| کانال 👇👇👇 🆔 @Shahid_sajad_zebarjady
🍁🍃| دوست و هم اتاقي دوران دانشگاه شهيد محمدخاني جواد باقري، يكي از دوستان نزديك شهيد محمدخاني است. او خاطراتش با شهيد را براي‌مان بازگو مي‌كند. او از دوره راهنمايي به دليل حضور در بسيج مسجد محله‌اش با محمدخاني ارتباط داشت. باقري مي‌گويد: از دوره راهنمايي محمدحسين را مي‌شناختم. محمدحسين در رشته مهندسي عمران شهر يزد قبول شد و به اين شهر آمد و با من هم اتاقي شد. از سال ۸۲ زندگي در يك خانه باعث شد، ارتباط نزديكي با شهيد داشته باشم. او ديگر برايم يك دوست نبود بلكه برادر كوچكم بود كه با ما در يك‌جا زندگي مي‌كرد. باقري در ادامه به روزي كه براي نخستين بار شهيد محمدخاني را در يزد ديد، اشاره مي‌كند و مي‌گويد: در دانشگاه يزد عضو بسيج بوديم. ۸شهيد گمنام در اين دانشگاه دفن هستند. هر سال در سال روز ورود اين شهدا و تدفین‌شان در دانشگاه برنامه ويژه‌اي با نام گنكره آسماني عروج ازسوي بسيج دانشگاه برگزار مي‌شد. مهرماه سال ۸۲ در حال آماده‌سازي اين برنامه در حوزه بسيج دانشگاه بوديم كه محمدحسين را آنجا ديدم. وقتي دليل حضورش را پرسيدم، گفت كه در دانشگاه پذيرفته شده است. اوايل حضورش در يزد در خانه خاله‌اش اقامت داشت. دوست نداشت براي كسي مزاحمت ايجاد كند. در همه مواقع رعايت حال اطرافيان را مي‌كرد، با وجود اصرار خاله‌اش براي ماندن تصميم مي‌گيرد با دوستانش در خانه‌اي كه آنها گرفته بودند، هم اتاقي‌شان شود. باقري با اشاره به اين موضوع مي‌گويد: مدتي از حضور محمدحسين در منزل خاله‌اش مي‌گذشت يك روز او را در حياط دانشگاه ديدم، گفت مي‌خواهم از خانه خاله‌ام بروم. پيشنهاد من را براي هم اتاقي شدن پذيرفت و پيش ما آمد و با ما هم اتاقي شد. روابط‌عمومي بالاي شهيد محمدخاني باعث شد خيلي زود در دل دانشجويان و دوستانش جا باز كند. باقري مي‌گويد: با ما در برنامه‌هاي بسيج دانشگاه شركت میکرد خيلي زود توانست با مسئولان صميمي شود. در كارهايش مصمم بود و ‌كاري كه به او سپرده مي‌شد به خوبي انجام مي‌داد. قضات‌لو، ابراهيمي و رسولي هم اتاقي‌هايش از او يكي، دو سالي بزرگ‌تر بودند. اگرچه از همه دوستانش كوچك‌تر بود، اما كارها و رفتارهايش بزرگ‌تر از سن‌اش بود. هم اتاقي و دوست شهيد مي‌گويد: رفتارش به گونه‌اي بود كه هيچ‌گاه احساس نمي‌كرديم از ما كوچك‌تر باشد. همراه با دوستانش هيئت انصارالحسين(ع) را در يزد راه‌اندازي كرد. همچنين آنها با هم هر هفته دوشنبه‌ها در معراج شهدا برنامه اجرا مي‌كردند. شهيد محمدخاني اوايل حضورش در هيئت همراه با قضات لو به‌عنوان مياندار در هيئت مي‌ايستاد. باقري با بيان اين مطالب می‌گوید: محمدحسين گاهي اوقات مداحي مي‌كرد و معمولاً مداحي هيئت به عهده او بود. ۲،۳ سالي از حضورم در يزد مي‌گذشت که يك روز در هيئت انصار ولايت يزد (يكي از هيئت‌هاي بزرگ شهر يزد) محمدحسين را ديدم. او خيلي زود توانسته بود در اين هيئت براي خود جايي باز كند. باقري در ادامه به خاطره‌اي كه از شهيد محمدخاني دارد، اشاره مي‌كند و مي‌گويد: علاقه‌اش به شهدا باعث شده بود محمدحسين هر سال در برنامه كنگره آسماني عروج شركت كند. گاهي اوقات شب‌ها ما كار را تعطيل مي‌كرديم و به خانه مي‌رفتيم. صبح وقتي بر مي‌گشتيم مي‌ديديم محمدحسين در كنار مزار شهدا از فرط خستگي به خواب رفته است.... ♥️| کانال 👇👇👇 🆔 @shahid_sajad_zebarjady
🍃🕊🌹 ❣ اول دی سال ۵۷ در تهران به دنیا آمد و سال‌ها بعد به قول معظم انقلاب یکی از الهی شد.✨ نامش را گذاشتند تا زیبا زندگی کند و زیبا از این دنیا برود. از بچگی در بسیج محل فعالیت داشت. در فتنه 88 رو در روی فتنه گران با دوستانش ایستاد تا امنیت به خطر نیوفتد.🌼 بزرگترین پاسدار شدن بود که به آرزویش هم رسید و در یگان آموزش تخریب سپاه مشغول به خدمت شد.🍃 از توانمندی بود که از اوایل جنگ مسئولیت رزمندگان مدافع سوری را بر عهده داشت و در سازماندهی نیروهای مردمی برای انهدام نیروهای تکفیری داعشی نقش پر رنگی داشت و در سال 90 بر اثر انفجار به رسید و شد شهید مدافع حرم خانم حضرت زینب سلام الله علیها... ❤ ... @shahid_sajad_zebarjady
🏴🍂🏴🍂🏴🍂🏴🍂🏴🍂🏴🍂 شمّه اي از حضرت جواد الائمه عليهم السلام ☀ و دوران ايشان امام محمد بن علي (علیهما السلام) معروف به جوادالائمه، تقي و جواد و مکني به ابوجعفر ثاني در دهم رجب ديده به جهان گشود . نام پدرش امام علي بن موسي الرضا (علیهم السلام) امام هشتم شيعيان و مادرش خيزران ميباشد. امام محمد تقي (علیه السلام) پس از شهادت پدرش امام رضا علیه السلام درسال 203 قمري، مقام منيع امامت را در هشت سالگي بر عهده گرفت و آن را به راستي و درستي هدايت کرد و به مقصد عالي رسانيد. دوران هفده ساله امامت ايشان با حکومت مأمون و معتصم، خلفاي عباسي لعنت الله عليهم، همزمان بود.  ☀ روش دشمن براي با امام جواد (علیه السلام) مأمون لعنة الله عليه (هفتمين خليفه سلسله عباسيان) که از پيشرفت معنوي و گسترش فضايل حضرت در بين مردم هراس داشت، سعي کرد ابن الرضا عليهماالسلام را تحت مراقبت خاص خويش قرار دهد. نخستين کاري که کرد، دختر خويش ام الفضل ملعونه را به ازدواج حضرت امام جواد (علیه السلام) درآورد تا مراقبي هميشگي بر امام گماشته باشد. از روشهايي ديگر مأمون، تشکيل مجالس بحث و مناظره بود. او و بعدها معتصم عباسي مي خواستند از اين راه - به گمان باطل خود - امام (علیه السلام) را در تنگنا قرار دهند اما با درايت و علم سرشار حضرت نه تنها به اهداف خود نرسيدند، بلکه به مرور جايگاه و مقام امام (علیه السلام) در بين مردم محبوب تر هم شد. ✨ پاي ي ابن الرضا عليه السلام در تـاريـخ شهادت نهمين امام شيعه حضرت جوادالائمه عليه السلام روايات گوناگوني وارد شده است، چنانکه مسعودى، روز شهادت حضرت را در پنجم ذى الحجه سال 219 ه.ق مي داند، اما طبق مشهورترين روايات، عروج ملکوتي ايشان در آخر ماه ذى القعده سال 220 هجرى قمري بوده است، و در آن هنگام از سن شريفش تنها 25 سال و چند ماه گذشته بود. کيفيت آن امام مـظلوم به اختلاف نقل شده است که مشهورترين آنها در پي مي آيد: ⭐ علامه محمد تقي مجلسي (رحمة الله عليه) در کتاب " جلاء العيون " نقل مي کند: معتصم يکى از نويسندگان خود را مامور کرد تا ابوجعفر عليه السلام را به منزل خود دعوت کند و زهرى در غذاي آن حضرت بريزد. آن ملعون نيز چنين کرد ولى امام عليه السلام نپذيرفته و فرمودند: تو مى دانى که من در مجالس شما حاضر نمى شوم . آن شخص ‍ گفت : غرض إطعام شما است و متبرک شدن خانه ما به مقدم شريف شما، يکى از وزارء خليفه نيز آرزوى ملاقات شما را دارد. پس آن امام مظلوم به اجبار آن شخص به منزل او رفت. هنگامي که غذا تناول فرمود، اثر زهر را در گلوى خود احساس نمود. برخاست و اسب خود را طلبيد. صاحب خانه از او خواست نرود، امام عليه السلام فرمود: بيرون رفتن من از خانه تو براى تو بهتر است! وقتي حضرت بـه مـنـزل رسـيـد اثـر زهـر در بدن شريفش ظاهر شد و در تمام آن روز و شب منقلب بود تا آنکه مرغ روح مقدسش بـه بال شهادت به اعلي درجات پرکشيد. 📚مجلسي، جلاء العيون، ص 968 🏴 شهادت مولاي غريبمان حضرت جوادالائمه "عليه السلام" خدمت صاحب عزا مولانا صاحب الزمان عجّل اللّه تعالي فرجه و شيعيان حضرتش تعزيت و تسلیت اَلـلــَّهــُمَّ صَلِّ عَـلــَی مُحمـَّــــدٍ و علـــــي و آلِهمـــــا وَ عَجّـــِلْ فــَرَجَهــُـمْ وَأهْلِکْ عَدُوَّهــُمْ 🌸🍃 🚩| @shahid_sajad_zebarjady
📜 چند نکته را به حسب وظیفه به شما سفارش می کنم: ۱- وقتی را شروع می‌کنید با اولین چیزی که باید بجنگیم هستیم. اولین مشکل، مشکل و است. ۲- وقتی که و دورتان می‌شود تازه اول است زیرا شیطان به سراغتان می‌آید اگر فکر کرده اید که می‌گذارد شما به راحتی برای حزب الله نیرو جذب کنید، هرگز... ۳- تا جای که می‌توانید از فرار کنید. عامل تفرقه و [ناخوانا] است. ۴- اگر می‌خواهید کارتان پیدا کند به سر بزنید، شهدا را بخوانید سعی کنید در روحیه خود را پرورش دهید... ۵- مقام معظم را حتما گوش کنید، شما را بیدار می‌کند و را نشانتان می دهد. ۶- دعای و چهارشنبه را محکم بچسبید. ۷- دغدغه اصلی شما باشد. ❣ •|مدافع حرم|• 🚩| @shahid_sajad_zebarjady