eitaa logo
آقــاسَـجّــادٌ
578 دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
981 ویدیو
15 فایل
بسم رب المهدی(عج) ولادت: ۱۳۷۰/۱۱/۱۹ شهادت: ۱۳۹۵/۰۷/۰۷ محل شهادت:جنوب حلب مزار #شهید_سجاد_زبرجدے💛: گلزار شهدای تهران، قطعه۵۰ ردیف۱۱۷ شماره۱۴ "تنها کانال رسـمی شهید سجاد زبرجدی در پیام رسان ایتا"
مشاهده در ایتا
دانلود
🗓 ۱۰ آذر، #سالگرد شهادت آیت الله سیدحسن مدرس #روز_مجلس_شورای_اسلامی 🌹 شهادت: در تبعید و در حال نماز، توسط عمال رضاخان/۱۳۱۶ ش 📜 برگی از تاریخ ناگفته و ناشنیده👇 ⁉️ #شهیدمدرس در نامه خود به نمایندگان مجلس از آنها چه خواست؟ ✍ شهید مدرس که در پی صدور فرمان مشروطیت و تصویب طرح مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری ره، در نظارت پنج مجتهد بر قوانین مجلس، از مجتهدین مورد نظر و تأیید معظم له بود، در کوران حوادث پس از شهادت شیخ، طی نامه ای خطاب به نمایندگان مجلس به عنوان اعلامیه علیه جمهوریت، با عنوان عقیده کلاه نمدی ها، جمهوریت [مورد نظر انگلیس و نوکرانش رضا خان و سید ضیاء الدین طباطبایی] را مقدمه ای برای مبارزه با اسلام خوانده و از خدمات مرجع شهید نوری برای حفظ اسلام از خطر بهائیان [و دیگر دشمنان] که مذهب جعفری را در قانون اساسی گنجانید، تقدیر کرده و از نمایندگان [مجلس] خواسته، که آنان نیز چون آن #شهید بزرگوار از فداکاری در راه خدا دریغ ننمایند! 🔴 افشاگری و اعتراف تلخ!👇 🔴 شهید مدرس سال ها پس از شهادت مظلومانه مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری اعلی الله مقامه به دست مزدوران فراماسون انگلیس، این حقیقت تلخ و مهم تاریخی را در کتاب زرد افشا می کند که:👇 ✍ کشتن شیخ فضل الله، که اعلم علمای وقت [زمان] بود، هم پیروزی بلشویک های [روس] اعزامی به ایران بود، هم پیروزی انگلیس، و هم ضایعه برای علمای [بازی خورده حامی جریان سکولار مشروطه در] نجف و ایران! مأخذ: کتاب تنهای شکیبا و... 🚩| @shahid_sajad_zebarjady
🌿 به هر طرف ڪــــه رو ڪنــم نـــام آیـــدم به چشمـــ💞 |آقـا| ❣ 🚩| @shahid_sajad_zebarjady
🌹🍂 (ع) کارمند حرم حضرت معصومه (س) و مسئول صحن صاحب‌الزمان (عج) بود، به‌ قدری اشتیاق به خدمت حضرت در وجودش حاکم بود که خدمت به زائران را بر هر کار دیگری ارج می‌دانست😇 و از هر لحظه‌ای بدون در نظر داشتن روز تعطیلی برای حضور در بارگاه نورانی آن حضرت بهره می‌جست و با این گفته که هیچ‌گاه حضرت را تنها نخواهد گذاشت روزگارش را به بهترین حال سپری کرد. سه فرزندش به نام‌های علی، فاطمه و محمد در زمان شهادت پدر ۹ و ۳ و ۱ ساله بودند.😔 آقا مهدی در سالروز ورود حضرت معصومه (س) به قم، در سن ۳۴ سالگی، بتاریخ ۲۲ آذرماه سال ۹۶، در منطقه دیرالزور سوریه در نبرد با تکفیری های داعش به شهادت رسید.🌷 🍃🥀 شعری در رسای شهید: خادم خود هدیه به زینب کرده ست خواهر چه قیامت کرده ست آنکه است به این خانه سرش سودایی ست قسمت اش روز ازل فیض کرده ست خانه ها بوی شهادت دارد گر تو بشوی یار اشارت کرده ست باز از سوی حرم جسم آوردند چشم این قوم به این منظره کرده ست شاه خراسان چه شهیدی داده ست حضرت استاد چه خدمت کرده ست... 🏴 🚩| @shahid_sajad_zebarjady
🌿 📜 عزادار نمی خواهد، شهید می خواهد و شما هم با قلم، قدم و زبان خود رهرو امام و رهبری باشید. جوانان عزیز چشم شهدا و تبلور خونشان به حرکت و شعور شما دوخته شده و باید مواظب باشیم خط را گم نکنیم. 🍃 معیارها در تمامی گزینش ها و انتخاب ها اشاره و اراده ولایت است.🍃 ❣ •|مدافع حرم|• 🚩| @shahid_sajad_zebarjady
👌پست اینستاگرام مادر شهید رسول خلیلی به مناسبت تولد شهید رسول خلیلی ⚘رسول جانم: تو را ❄️دانه های سفید برف پاییزی از آسمان برایم هدیه آوردند ... ❤️ تو برای زمین "مهمان" بودی رسولم ❤️ و درست سالها بعد نزدیک همان روز ها تو را با باران 🌧 به سمت آسمان 🖐بدرقه کردم ...🌷 🥀خیالم راحت هست که روز میلادت حضرت خانم زینب سلام الله علیها برایت کم نمی گذارد...⚘⚘ 🎈" تولدت مبارک پسرِ آسمانیَم "🎈 #شهید_مدافع_حرم #شهید #رسول_خلیلی #یــادشهـــداباذڪـرصلــــوات 🚩| @shahid_sajad_zebarjady
🍂🍉 یلدا ؛ دوست داشتنِ توست همانقدر طولانے و همانقدر تمام نشدنے . . . |آقا| 🌹 🚩| @shahid_sajad_zebarjady
🍃🇮🇷❤️ آقای #علی_علیپور بعد از هر گُلش عکس یک #شهید روی پیراهنش رو نشون میده، این یعنی #کارفرهنگی خودجوش...👌👏 #ڪارفرهنگی #یـــادشهـــدابـاصلــــوات 🚩| @shahid_sajad_zebarjady
صبرم ڪفاف این همه غـــم را نمےدهـــد... 🥀🖤 چطور عادت کنیم به کلمه کنار اسمت😭 چطور باور کنیم نبودنت را سردار...😭 🏴| @shahid_sajad_zebarjady
ساعت ۱:۲۰ دقیقه جمعه ۹۸/۱۰/۱۳ _________________ الحمدالله رب العالمین خدایا مرا پاکیزه بپذیر... 🍃 __________________ و هفته قبل، چنین شبی، در همین ساعت سردار ما پذیرفته شد و ازبین ما رفت... چه ڪنیم با این غم... سردار قاسم سلیمانی💔🍂 🏴| @shahid_sajad_zebarjady
🔴آخرین روز ... پنج‌شنبه(98/10/12) ساعت 7 صبح با خودرویی که دنبالم آمده عازم جلسه می‌شوم، هوا ابری است و نسیم سردی می‌وزد. . ساعت 7:45 صبح به مکان جلسه رسیدم. مثل همه جلسات تمامی مسئولین گروه‌های مقاومت در حاضرند. . ساعت 8 صبح همه با هم صحبت می‌کنند... درب باز می‌شود و فرمانده بزرگ جبهه مقاومت وارد می‌شود. با همان لبخند همیشگی با یکایک افراد احوالپرسی می‌کند دقایقی به گفتگوی خودمانی سپری می‌شود تا اینکه حاج‌قاسم جلسه را رسما آغاز می‌کند... هنوز در مقدمات بحث است که می‌گوید؛ همه بنویسن، هرچی می‌گم رو بنویسین! همیشه نکات را می‌نوشتیم ولی اینبار حاجی تاکید بر نوشتن کل مطالب داشت. . گفت و گفت... از منشور پنج‌سال آینده... از برنامه تک‌تک گروه‌های مقاومت در پنج‌سال بعد... از شیوه تعامل با یکدیگر... از... کاغذها پر می‌شد و کاغذ بعدی... سابقه نداشت این حجم مطالب برای یک‌جلسه . آنهایی که با حاجی کار کردند می‌دانند که در وقت کار و جلسات بسیار جدی است و اجازه قطع‌کردن صحبت‌هایش را نمی‌دهد، اما اینگونه نبود... بارها صحبتش قطع شد ولی با آرامش گفت؛ عجله نکنید، بگذارید حرف من تموم بشه... . ساعت 11:40 ظهر زمان اذان ظهر رسید با دستور حاجی نماز و ناهار سریع انجام شد و دوباره جلسه ادامه پیدا کرد! . ساعت 3 عصر حدود ! حاجی هرآنچه در دل داشت را گفت و نوشتیم. پایان جلسه... مثل همه جلسات دورش را گرفتیم و صحبت‌کنان تا درب خروج همراهیش کردیم. خوردویی بیرون منتظر حاجی بود حاج‌قاسم عازم شد تا سیدحسن‌نصرالله را ببیند... . ساعت حدود 9 شب حاجی از به دمشق برگشته شخص همراه‌ش می‌گفت که حاجی فقط ساعتی با سیدحسن دیدار کرد و کردند. حاجی اعلام کرد امشب عازم است و هماهنگی کنند سکوت شد... یکی گفت؛ حاجی اوضاع عراق خوب نیست، فعلا نرین! حاج‌قاسم با لبخند گفت؛ می‌ترسین بشم! باب صحبت باز شد و هرکسی حرفی زد _ که افتخاره، رفتن شما برای ما فاجعه‌ست! _ حاجی هنوز با شما خیلی کار داریم حاجی رو به ما کرد و دوباره سکوت شد، خیلی آرام و شمرده‌شمرده گفت: میوه وقتی می‌رسه باغبان باید بچیندش، اگر روی درخت بمونه پوسیده می‌شه و خودش میفته! بعد نگاهش رو بین افراد چرخاند و با انگشت به بعضی‌ها اشاره کرد؛ اینم رسیده‌ست، اینم رسیده‌ست... ساعت 12 شب هواپیما پرواز کرد ساعت 2 صبح جمعه خبر شهادت حاجی رسید به اتاق استراحتش در دمشق رفتیم کاغذی نوشته بود و جلوی آینه گذاشته بود. (راوی: ستاد فرماندهی لشکر فاطمیون) @shahid_sajad_zebarjady
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #فیلم | این ابومهدی است، چگونه #شهید نشود؟ 🚩| @shahid_sajad_zebarjady
🌹 گـفـت: تا روزے کـہ جنگ باشہ...منم هسـتـم...✌️ میـخـوام ازدواج کنـم💞 تا دیـنـم کامـل بـشہ😇 تا زودتـر شـہید شم...🙂 مـادرشـم 👵🏻گفت:محمدعلـے مال شهادتـہ … تا بالاخره شه... زنش میشے..؟ قبـول کردم...😌 لباس عروسـے نگرفتیم...😕 حلقـہ هم نداشـتم🙃 هموݧ انگشتر نامزدے💍 رو برداشتم دو روز بـعـد عـقـد💕 سـاکشـو بسـت و رفـت...💼 یہ ماه و نیم اونجا بود... یـہ روز اینجـا...😔 روزے کہ اعزام میشد گفت: … زود برمیگردم...☺️ همہ چیو آمـاده کرده بـودم... واسـہ شروع یه زندگے مشترک...😍 کـہ خبر شـہادتش رسـیــد...💔😔 حسـرت دوبـاره دیـدنش... واسہ همیشہ موند بـہ دلـم..😭💔 حسـرتـــ یـہ روز... زندگے کامـل بـا او...😣💚 @shahid_sajad_zebarjady
تقدیم به سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی...❣ السلام علیڪ یا سردار ای نمادِ شکوهِ ایـرانـی ای اَبرمرد، اُسوهء ایثار مرحبـا بر تو شیر ڪرمانی! به شڪوهت درود ای سالار فاتح‌ هر نبردِ طولانــی وَ سلامی ز سینه ای تبدار به تو از شیعیـانِ افغانی .. با مدد ازخدای قاصمِ جبار راهِ حـق را نبوده پایانــی؛ نحن ابناء حیدر ڪرار.. صاحبِ اقتدارِ طوفانی و بدانند دشمنان! زنهـار! #ڪـــلنـا_قاسـم_سلیـمانی‌! ما فدائـــــی راه مـولاییم لشگرِ جان نثارِ زهراییم✌🏻 ✍ #سادات_الحسینی #فاطمیون #جهاد #مقاومت #شهید سردار #قاسم_سلیمانی❣ 🚩| @shahid_sajad_zebarjady
🌹 مثل_طوفانی_که_می_افتد_به_جان_یک_درخت دوری_ات_آرامشم_را_ریشه_کن_خواهد_نمود... . فدائی_عمه_ی_سادات... . همزمان با انتقال ضریح جدید امام حسین(ع) به عراق بود... بحث رفتن به کربلا رو پیش کشید... . ... ... . خیلی خوشحال شدم که میخواد بره زیارت... رفت و... یه هفته گذشت ولی ازش خبری نشد...💔 تماس گرفت و گفت: اومدنش به تعویق افتاده... وابستگی شدیدی بهش داشتم و...❤ بعد ازدواجمون...💕 این اولین باری بود که ازش جدا میشدم...💔 خییییلی واسم سخت بود،خییییلی...💔 . ... . روزای اول خودمو عادی و بیخیال نشون میدادم... اما وقتی سفرش به درازا کشید... طاقتم طاق شد و... ظاهرم نشون میداد که درونم چی میگذره...💔 . گاهی که تماس میگرفت... واسش از دلتنگیام میگفتم...💔 . ... . متوجه بی‌قراری و ناراحتیم که شد... . برگشت ولی بعد ۴۵ روز.... یه عالمه سوغاتی واسم گرفته بود...❤ از رو سوغاتیاش لو رفت... رو همشون نوشته بود دمشق یا سوریه... اونجا بود که فهمیدم... تموم این مدت سوریه بوده...💔 دنیا رو سرم خراب شد... خیلی گریه کردم...💔 طاقت دیدن اشکامو نداشت...❤ به بهونه در آوردن من از اون حال و هوا... بردم مشهد...❤ . تو حرم امام رضا(ع)بهم گفت: "اسماء…❤ دعا کن این دفعه که میرم شهید شم...💔" . از تأکید حضرت آقا به دفاع از حریم مسلمین میگفت... علی رغم میل باطنی... این شاید... تنها دلیلی بود که راضیم میکرد به رفتنش... . … . چند ماه بعد،برگشت به سوریه... . ... رفت و... پنج روز بعد به شهادت رسید...💔 . (خانوم موسوی،همسر سید مهدی ) @shahid_sajad_zebarjady
نه گذاشتند لمست كنم نه گذاشتند دست قطع شده ات را ببوسم...💔 تمام حسرت‌هايم را بايد با نگاه كردن به تابوتی كه تو در آن آرميده بودی و هر شب نگاه به سنگ مشكی‌ای كه از تمام تو برايم باقی ماند، خالی كنم.😔 اين همه حسرت برای قلب يک دختر خيلی سخت است. بابا اما همه اين‌ها به فدای امام حسين(ع)، به فدای خواهر حسين(ع)...✨ ‌‌ دلم به آن وعده‌ای که همیشه به من میگفتی دخترم منو تو با هم میشیم خوش است...☺️ ‌‌ میدانم روز وصل منو تو دیر نیست و مرا به زودی در آغوش خواهی گرفت...🕊 @shahid_sajad_zebarjady
🌹 جمعه به جمعه با دوستاش میرفت کوهنوردی. یه بار نشد که دست خالی برگرده . همیشه برام گلهای وحشی زیبا یا بوته های طلایی میآورد. معلوم بود که از میون صدتا شاخه و بوته به زحمت چیده . بعد از شهادتش رفتم اتاق فرماندهی تا وسایلشو ببینم و جمع کنم. دیدم گوشه اتاقش یه بوته خار طلایی گذاشته که تازه بود. جریانش رو پرسیدم ، گفتند: از ارتفاعات لولان عراق آورده بود.  شک نداشتم که برای من آورده. خاطره ای از همسر  حسن آشناسان @shahid_sajad_zebarjady
🔴 ... 🔲 شهید ، گنگ ترین کلمه در تاریخ انسانیت است ! گنگ ترین کلمه در دایره لغات من ... کلمه ای که هیچگاه مفهومش رانفهیمدم ... ▫️نفهمیدم دل کندن ، قید دنیاو لذت هایش را زدن یعنی چه ؟؟ ▫️نفهیمدم سیزده ساله بودن و زیر تانک رفتن یعنی چه ؟ ▫️نفهیمدم قمقه ی خالی ، زبان تشنه و جنگیدن یعنی چه ؟ ▫️نفهمیدم ریش های خضاب شده به خون یعنی چه ؟ ▫️نفهمیدم آب سرده شَطّ ، لباس نازک غواصی ، شب تاری، تیر در قلب و غرق شدن یعنی چه ؟ ▫️نفهمیدم خمپاره سر را بردن یعنی چه ؟ ▫️نفهمیدم بدن دوخته شده به سیم خاردار یعنی چه ؟ ▫️نفهمیدم مفقودالاثر یعنی چه ؟ ▫️نفهمیدم استخوان های جوان رعنا در آغوش مادر یعنی چه ؟ 🔻اصلا میدانی ... ما هنوز خیلی چیزها را نفهمیدیم ؛⁉️ 🌹| @shahid_sajad_zebarjady
💚 🌸 ❤️ امام خامنہ اے : نگہ داشتن یاد شهدا ، ڪمتر از خود شهادت نیست...♥️🍃 💖{ @shahid_sajad_zebarjady
از شام بلا آوردنــد ... 🍃🌹 @shahid_sajad_zebarjady
♥️ 🌿 رفیق شهید یعنے : ♥️ تو اوج ناامیدے یھ نفر پارتے بین تو و خدا بشھ!🌱 و جورے دستت رو بگیرھ ڪھ متوجھ نشے (:✨ 🕊{ @shahid_sajad_zebarjady
*بخونش .. با دلٺ♥ ... وقتی دلتنگ میشوم😔💔 برای اکثر ها که کمی سن و سال دارند این موضوع پیش آمده ... یک نفر را در زندگیشان میکنند😞 کسی که با او حرف بزنند ... کسی که شریک غم و خوشی هایشان باشند گاهی در ذهنشان تصویر سازی هم میکنند😩 الان که همه جا 📱 وجود دارد پیدا کردن یک هم صحبت کار سختی نیست ... یک نفر که از روی پر کردن وقت بخواهیم با او حرف بزنیم📱🗣 درد و دل کنیم ... رفع دلتنگیهایمان باشد👌 بعضی ها این دلتنگی را نمیکنند😑 هم صحبتی هایشان زیاد است😏 سفره دلشان نه ولی سفره ذهنشان پیش همه باز است😒 گاهی که دلتنگی و کمبود یک نفر دومی در زندگی بهم فشار می آورد به چیزایی فکر میکنم که آرام میشم ...😊 چیزایی که باعث میشود دلتنگی هایم را تحمل کنم .😊 . فکر میکنم به آن مردی که یک و چهار ی قد و نیم قد را در گذاشت و رفت🔫💣 خدا میداند چه شبها که پشت از دلتنگی نکرد😢 فکر میکنم به دامادی که یک هفته بعد از عقد راهی جبهه شد و تنها دلخوشیش یک عکس بود و خانومی که دلتنگ و نشسته بود😩😭 فکر میکنم به آن دختر خانومی که هر روز خانه را آب و جارو میکرد تا شوهرش از راه برسد چون تازه بچه دار شده بودند😍 وقتی هم که می آمد بعد از یک هفته دوباره راهی میشد و چشمان خیس خانومی که نمیتواند بگوید 😭 فکر میکنم به همسر مدافع حرمی که دخترش بهانه را میگیرد بغضش رو قورت میدهد و بادخترش بازی میکند💔 الان که فکر میکنم میبینم دلتنگی من چقدر بچگانس در برابر اینها ... انقدر بزرگ نیست که بخواهم برای پر کردنش به دوست های مجازی بشوم👌 آخر میدانی فرقش چیست؟ آنها با اختیار خودشان ، برای منو تو دلتنگی ها را تحمل کردند ، از همسر و بچه و خانواده دل کندند و رفتن در غربتی که نه تلگرام بود نه و نه ... پ‌ن : ان الله مع الصابرین * @shahid_sajad_zebarjady
*⚘﷽⚘ آقـــــا پناهـــــیان‌ میـــــفࢪماید...؛ [ هـــــࢪ ڪـــــے آࢪزو داشتـــــه‌ باشـــــه‌ خـــــیلے خدمتـــــ ڪـــــنه میشـــــه...(: ] یـــــه‌ گوشـــــه‌ دلتــــــــــ پا‌بـــــده؛ شــــــــــهدا بغلتـــــ ڪـــــࢪدند...! مـــــا‌ بـــــه‌ چشـــــم‌ دیـــــدیم‌ ایـــــناࢪو از ایـــــن‌ شهـــــدا مـــــدد بگـــــیࢪید؛ مـــــدد گـــــࢪفتن...! از شــــــــــهدا‌ ࢪسمـــــه...! دستـــــ بـــــزاࢪ ࢪو‌ خاڪــــــــــ قبـــــࢪ شـــــهید‌ بگـــــو...: ...؛ ‌بـــــه‌ حـــــق‌ ایـــــن‌ شــــــــــهید یـــــه‌ نگـــــاه‌ بـــــه‌ مـــــا‌ بڪُن ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shahid_sajad_zebarjady
🍃 *﷽ 🍃 بیدارت میڪند دستت را میگیرد شهیـد مےڪند اگر که بخواهی فرقـی نمی ڪند... " فڪه " و " " یا " دمشق " و "" یا " صعده "و " " ...و این را بــدان:هرکسی با یڪ خو گرفت روز آبــــرو از او گرفتــ @shahid_sajad_zebarjady
یه‌نَفر بِهم مے‌گُفت: یه جَوون اَگه میخاد یه جَهاد با نَفسِ واقِعے ڪُنه و اِرادَشُ قَوے ڪُنه...👌🏻 اَگه نَشُد یه شَبے نَماز شَب بِخونه فَرداش نیت ڪُنه قَضاشُ بِخونه...📿 یِه هَمچین جَوونے میتونه بِشه حُجَجے✨ یه هَمچین جَوونے...🍃 میتونِه اِمام‌زَمانِش رو بِبینهـ... 🌱Join→↓ 『 @shahid_sajad_zebarjady
⚜️برادر از قول کتک زدن برادر هم می‌گوید: قبل از تشییع پیکرش از حال رفته بودم و در بیمارستان سجاد را دیدم. سجاد به طرف من آمد و گفت آمدم از تو خداحافظی کنم. گفتم کجا؟ گفت باید بروم. گفتم تو قول دادی زود برگردی زود هم برگشتی، اما نباید بروی دیگر. تو مادر داری، خواهر داری، من هم می‌خواهم به تو تکیه کنم. گفت دیگر نمی‌توانم بمانم، باید بروم. هر کاری کردم نگهش دارم نتوانستم و او رفت. روز پیکرش سر مزار وقتی روی سجاد را برداشتم تا آن کتکی که قولش را داده بودم بزنم، دیدم جایی برای زدنش نیست. خمپاره نیمی از صورتش را برده بود. مراسم بسیار باشکوهی بود. بیش از ۳۵۰۰ نفر مهمان داشتیم. تشییعی که من خودم باورم نمی‌شد. وقتی جمعیت را دیدم قلب گرفتم. با خودم گفتم اگر چه سجاد مظلوم شهید شد، اما هستند کسانی که سجاد و راه سجاد را بشناسند. سجاد نترسی داشت و با پای قرص در میدان حاضر می‌شد. در شرایط سخت خانوادگی هرگز ندیدم که زبان به اعتراض باز کند. هیچ گاه ندیدم مقابل ما حرف زشت بزند. واقعاً بود. ✍ادامه دارد... 🦋@shahid_sajad_zebarjady🦋