آقــاسَـجّــادٌ
📚
#فتح_خون
#قسمت_سی_ام
سخن چو بدینجا رسید، یاران را دل از دست رفت و به زبان اعتراض و اعتذار گفتند: "چرا برویم؟ تا آنكه چند روزی بیش از تو زندگی کنیم؟ نه، خداوند این ننگ را از ما دور کند.کاش ما را صد جان بود که همه را یكایك در راه تو می دادیم."
نخستین کسی که بدین کلام ابتدا کرد عباس بن علی بود و دیگران از او پیروی کردند. امام روی به فرزندان مسلم کرد و آنان را رخصت داد که بروند: "آیا شهادت پدرتان مسلم بن عقیل کافی نیست که می خواهید مصیبتی دیگر نیز برآن بیفزایید؟"
غَلَیان آتش درون زلزالی شد که کوه های بلند را به لرزه انداخت و صخره های سخت را شكافت و راه آتش را باز کرد. مسلم بن عوسجه برپا ایستاده، گفت: "یا بن رسول الله! آیا ما آن کسانیم که دست از تو برداریم و پیرامون تو را رها کنیم در هنگامه ای که دشمن اینچنین تو را درمحاصره گرفته است؟ مگر ما را در پیشگاه حق عذری در این کار باقی است؟ نه! والله تا آنگاه که این نیزه را در سینه دشمن نشكسته ام و شمشیرم را بر فرق دشمن خرد نكرده ام، دل از تو بر نخواهم کند و اگر مرا سلاحی نباشد، با سنگ به جنگ آنان خواهم آمد تا با تو کشته شوم." و "سعید بن عبدالله حنفی" به پا خاست و گفت: "قسم به ذات خداوند که واگذارت نخواهیم کرد تا او بداند و ببیند که ما حرمت پیامبرش را در حق تو که فرزند و وصیّ او هستی، حفظ کرده ایم. والله، اگر بدانم که کشته خواهم شد، آنگاه جان دوباره خواهم یافت تا پیكرم را زنده بسوزانند و خاکسترم را برباد دهند و این کردار را هفتاد بار مكرر خواهند کرد تا از تو جدا شوم، دست از تو بر نخواهم داشت تا مرگ را در خدمت تو ملاقات کنم. و اگر اینچنین است، چرا الحال از شهادت در راه تو روی برتابم با آنكه جز یك بار کشته شدن بیش نیست و کرامتی جاودانه را نیز به دنبال دارد؟"
#راوی
نازك دلی آزادگان چشمه ای زلال است که از دل صخره ای سخت جوشد. دل مؤمن را که می شناسی: مجمع اضداد است، رحم و شدت را با هم دارد و رقت و صلابت را نیز با هم. زلزله ای که در شانه های ستبرشان افتاده از غلیان آتش درون است؛ چشمه اشك نیز از کنار این آتش می جوشدکه این همه داغ است.
اماما، مرا نیز با تو سخنی است که اگر اذنمی دهی بگویم: "من در صحرای کربال نبوده ام و اکنون هزار و سیصد و چهل و چند سال از آن روز گذشته است. اما مگرنه اینكه آن صحرا بادیه هول ابتلائات است و هیچ کس را تا به بالی کربلا نیازموده اند از دنیا نخواهند برد؟ آنان را که این لیاقت نیست رها کرده ام، مرادم آن کسانند که یا لیتنا کنا معكم گفته اند. پس بگذار مرا که در جمع اصحاب تو بنشینم و سر در گریبان گریه فرو کنم."
خورشید سرخ تاسوعا در افق نخلستان های کرانه فرات غروب کرده است و زمین ملتهب کربلا را به ستاره جُدَی سپرده و مؤذن آسمانی اذن حضور داده است ودروازه های عالم قرب را گشوده... زمین از دل ذرات به آسمان پیوسته است و نسیمی خنك از جانب شمال وزیدن گرفته... و اصحاب، نماز گریه می گزارند.
📗 #فتح_خون
🖊 #نویسنده_سیدمرتضی_آوینی
📄 #صفحه_سی_ام
@shahid_sajad_zebarjady